صراط: بسیج سازندگی در گزارشی آورده است: مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد ضمن تشکر از بسیج عشایر برای دایر کردن نمایشگاه صنایع دستی در پارک قیطریه، گلایه ای هم دارد: در استان ما وقتی قرار است نمایشگاهی برگزار شود، از چند روز قبل در سطح شهر اطلاع رسانی می شود و تبلیغات می کنند. اما برای این نمایشگاه اطلاع رسانی مناسبی صورت نگرفته است. حتی درون پارک قیطریه شما هیچ بنر یا پلاکاردی درباره نمایشگاه نمی بینید و همه بازدید کنندگان به صورت اتفاقی و شانسی اینجا هستند.
پارک قیطریه این روزها حال و هوای متفاوتی دارد. به همت سازمان بسیج عشایری یکی زیباترین و بزرگترین پارک های تهران میزبان تعاونی های عشایری و روستایی است که توانمندی هایشان را در قالب نمایشگاه به معرض بازدید عموم گذاشته اند. در جریان گشت و گذار در این نمایشگاه متفاوت، با خانم فاطمه ذاکریان، کار آفرین نمونه بیرجندی به گفت و گو نشستیم. او با احیاء پارچه بافی سنتی در روستای خوراشاد (خراشاد در خراسان جنوبی)، برای صد ها نفر اشتغال زایی کرده و سه بار به عنوان کار آفرین برتر در میان تعاونی های کشور مورد تقدیر قرار گرفته است.
همکاری با قید محرمانه!
خانم ذاکریان که مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد است، درباره آغاز به کارش می گوید: "تعاونی روستایی ما در سال 82 تاسیس شد و من از سال 83 مسئولیت مدیریت آن را عهده دار شدم. برای اینکه بتوانیم برای زنان روستایی اشتغال ایجاد و به اقتصاد خانواده های روستایی کمک کنیم، بر آن شدیم تا پارچه بافی سنتی یا به زبان خودمان هنر "تو بافی" را دوباره به وسیله پیشکسوتان خوراشاد احیاء کنیم. به همین منظور در مسجد خوراشاد جلسه ای برگزار و از مردم خواهش کردیم آن هایی که این هنر رو به انقراض و فراموش شده را بلدند و علاقه دارند، برای احیاء و آموزش آن به دیگران کمک کنند. اما هیچکدام از مردم روستا اقبال نشان ندادند و حتی اصل تلاش ما برای احیاء "تو بافی" در نظرشان مسخره می آمد. می گفتند با این پیشرفت در نساجی صنعتی هیچکس ارزشی برای کار دست قائل نیست و کسی پارچه های تو بافی را نمی خرد. وقتی جلسه تمام شد و به بیرجند رسیدم، دختر یکی از اعضای تعاونی تماس گرفت و گفت مادرم گفته حاضر است کمک کند به این این شرط که هیچکس نفمهمد چون خجالت می کشد! گفتم مشکلی نیست. قبلا دو دستگاه "تو بافی" را آماده بافتن کرده بودیم که اگر کسی اعلام آمادگی کرد بلافاصله شروع کنیم. روز بعدش یک نفر دیگر هم تماس گرفت و به شرط محرمانه بودن، برای همکاری اعلام آمادگی کرد. به این ترتیب هر دو دستگاه ما فعال شد."
خانم های تهرانی باورشان نمی شد
وی می افزاید: "بعد از 3 ماه که توانستیم این هنر را توسط 5 بافنده زنده کنیم در یک نمایشگاه صنایع دستی در مصلی تهران شرکت کردیم. استقبال بسیار خوبی از محصولاتمان شد و کاملا غافلگیر شدیم، به گونه ای که در روز دوم نمایشگاه دیگر جنسی نداشتیم که بفروشیم. در نتیجه انگیزه مان چند برابر شد، گفتیم الحمدلله که هنوز هم مردم کار دست را ارزش می گذارند، دیدیم که ما خودمان خودمان را مسخره می کردیم اما خانم های تهرانی چقدر پارچه های دست باف را دوست داشتند. جالب است بدانید که بافنده های ما به قدری خوب پارچه ها را بافته بودند که خانم های تهرانی باورشان نمی شد محصولات ما کار دست است. یکی از بافنده های ما پیرزنی بود که چشمانش خوب نمی دید، پارچه هایی که او بافته بود بعضا زدگی داشت. خانم های تهرانی می گفتند این پارچه کار دست است و همین را می خواهیم، بقیه محصولاتتان کار ماشین است"!
این 289 زن روستایی!
مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد خاطرنشان می کند: "وقتی برگشتم به خوراشاد برای اینکه بافنده ها را تشویق کنم ریالی برای خودم بر نداشتم و همه درآمد را بینشان تقسیم کردم. موفقیت ما در این نمایشگاه، روستای خوراشاد را تکان داد. همه برای هم تعریف می کردند که حوله های زنان روستا در تهران فروش رفته است. در نتیجه اغلب زنان روستا آمدند و گفتند ما هم می خواهیم ببافیم. در روستای ما 350 خانوار سکونت دارند. تعاونی ما با 75 عضو شروع کرد و امروز 289 عضو دارد که 248 نفرشان فقط در زمینه حوله بافی سنتی فعال اند. ما فقط احیا کننده "هنر توبافی" نبودیم، بلکه آن را در تمام استان ترویج کردیم. امروز زنان روستایی در کل استان مشغول "توبافی" هستند و هر جا کلاسی برگزار شده مرابیان از تعاونی ما دعوت شده اند."
خانم ذاکریان درباره محصولات تعاونی شان میگوید: "شال سر، حوله مسافرتی، حوله نوزاد، سفره نان، دستمال جیبی، دستمال آشپزخانه، صافی، چادر شب و ... محصولاتی هستند که خانم های روستایی می بافند. ویژگی پارچه های توبافی شده این است که از پنبه خالص هستند، جذب آب بسیار بالایی دارند و بسیار کم حجم هستند. از همه مهمتر اینکه پارچه های ما ضد حساسیت هستند، یعنی برای استفاده نوزادان، افراد سالخورده و کسانی که بیماری های پوستی دارند، مطبوع است. این را به شما بگویم که هر کس فقط یک بار پارچه توبافی شده خریده، مشتری همیشگی ما شده چون جنس ما خودش، خودش را معرفی می کند."
از مادربزرگ 85 ساله تا دختر بچه 7 ساله
وی درباره درآمد خانم های "توباف" خاطرنشان می کند: "خانم های بافنده در روستای ما بین 600 تا 1 میلیون تومان در ماه درآمد دارند. خانم های روستای خوراشاد در واقع امروز با هم احساس رقابت می کنند. وقتی یک خانم می گوید من امروز 4 پارچه بافته ام، دیگری سعی می کند فردا 5 پارچه ببافد. ما به ازای همه ساکنان مونث روستا دستگاه پارچه بافی داریم. امروز شما در هیچ خانه ای وارد نمی شوید مگر اینکه دستگاه پارچه بافی را می بینید. ما حتی خانه هایی داریم که در آن ها 4 نسل در کنار هم به صورت همزمان بافندگی می کنند. یعنی از مادربزرگ 85 ساله، تا مادر، دختر و نوه 7 ساله همزمان در حال بافندگی هستند."
دختران دانشجویمان نه منشی گری می کنند، نه چشمشان به دولت است
خانم ذاکریان درباره اهمیت اقتصادی درآمد بانوان روستای خوراشاد می گوید: "بیش از 17 سال است که خراسان جنوبی با معضل خشکسالی رو برو است. بیشتر درآمد مردم از کار کشاورزی و باغدای حاصل می شود که خشکسالی مداوم آسیب شدیدی به آن وارد کرده. اما احیاء توبافی باعث رونق اقتصادی روستا و بهبود معیشت خانواده ها شده است. مثلا خانواده ای که 4 نفر در آن "توبافی" می کنند ماهانه 4 میلیون تومان درآمد دارند. این را هم بگویم که خانم های روستایی اگرچه به بافندگی مشغولند اما هرگز از وظایفشان در خانواده غفلت نمی کنند، اتفاقا با دلگرمی بیشتری کار خانه داری شان را انجام می دهند. من وقتی می بینم یک دختر دانشجو در کنار تحصیلش از این طریق شغلی پیدا کرده، بالاترین خوشحالی در قلبم پیدا می شود. الان دختران دانشجوی روستای ما هزینه تحصیلی شان را با پارچه بافی تامین می کنند و نه منتظر شغل دولتی هستند و نه می خواهند منشی گری کنند. مهمترین دلگرمی خانم های پارچه باف این است که بیمه هستند وخیالشان از آینده راحت است. ما اعضایی در تعاونی مان داریم که خودشان سرپرست خانوار هستند و امروز وضعیت زندگی شان زیر و رو شده و حتی ماشین هم خریده اند. این را هم بگویم که دستگاه پارچه بافی در حکم یک دستگاه فیزیوتراپی است و هیچ آسیب جسمی به خانم ها نمی رساند."
ماجرای فرزند معلول خانم ذاکریان
کمتر کسی می داند که این بانوی کارآفرین نمونه یک فرزند معلول نیز در خانه دارد. خانم ذاکریان درباره فرزند معلولش می گوید: "داشتن فرزند معلول، خواست خدا بوده و من هیچ وقت ناسپاسی نکرده ام، همیشه به خاطر وجود این فرزند خدا را شکر کرده و از او خواسته ام مرا در امتحان نگهداری از فرزند معلولم موفق بدارد. این فرزند معلول برای من و خانواده ام مایه خیر و برکت است. من به همراه مادر و دو عروسم در یک خانه زندگی می کنیم. خدا حفظشان کند، آن ها هستند که در غیاب من از فرزندم نگهداری می کنند. می خواهم به خانم ها بگوییم انقدرمایوس نباشید و به خاطر داشته هایتان سپاسگزار خداوند باشید. من باور دارم که شکرگزاری، نعمت را افزون می کند. خیلی ها وقتی ظاهر من را می بینند می گویند ذاکریان که هیچ دغدغه ای ندارد، اما اینطور نیست. ما زنان ایرانی باید از پس روزگار بر بیاییم و گرنه زندگی چه معنایی دارد؟"
وقتی بسیج سازندگی و سازمان میراث فرهنگی دست به دست هم می دهند
وی در ادامه به کمک های بسیج سازندگی و سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اشاره می کند و می افزاید: " بسیج سازندگی و سازمان میراث فرهنگی به ما خیلی کمک کردند. اگر کمک نمی کردند نمی توانستیم خوراشاد را تکان دهیم. نمایشگاه ها و کلاس های بسیج سازندگی برای ما بسیار مفید بود. سازمان میراث فرهنگی هم تعاونی و محصولات ما را به تمام کشور شناساند. نمایشگاه های عرضه صنایع دستی برای ما بسیار مهم است. اگر این نمایشگاه ها نبود فروشی نداشتیم. اگر فروش نباشد تولید هر چقدر که باشد اهمیت ندارد. باید اول بازار فروش را پیدا می کردیم. امروز اعضا هرچقدر که پارچه ببافند ما هیچ دغدغه ای برای فروش نداریم. بعضی وقت ها تاسقف 25 میلیون تومان پارچه در انبار تعاونی جمع می شود اما من هیچ هراسی ندارم چون می دانم اگر نمایشگاهی برگزار شود، حتی یکی از پارچه ها باقی نمی ماند. امروز کل استان محصولاتشان را برای تعاونی ما می فرستند تا برایشان بفروشیم. روستای ما هم به عنوان اولین روستای هدف صنایع دستی کشور برگزیده شده است."
مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد درباره اهمیت توجه به مشاغل خانگی، تصریح می کند: "مشاغل خانگی بسیار مهم هستند. رهبر انقلاب هم بر همین نکته تاکید دارند که اگر این مشاغل خانگی احیا شود و مردم از تولیدات دست ساز ایرانی استفاده کنند همه سر کار می روند و هیچ انسان بیکاری در ایران پیدا نمی شد. در روزگاری نه چندان دور مردم روستای ما خجالت می کشیدند پارچه بافی کنند اما امروز به آن افتخار می کنند و به آینده خوشبین هستند."
فقط 30 میلیون تومان نقدینگی لازم داریم
خانم ذاکریان مهمترین مشکل تعاونی روستایی زنان خوراشاد را فقدان نقدینگی می داند و اظهار می کند: "از 5 سال پیش فریاد می زنم که نیازمند نقدینگی هستیم اما مسئولان فقط در حد حرف همراهی کرده اند. قیمت مواد اولیه در نوسان است و ما حداقل به 30 میلیون تومان وام برای خرید نخ مورد نیازمان برای یک سال به صورت مستقیم از کارخانه احتیاج داریم. البته ما یک واحد اعتباری کوچک برای اعضای تعاونی مان ایجاد کرده ایم و به هرکس که کار بافندگی را شروع کند مبلغ 500 هزار تومان وام قرض الحسنه پرداخت می کنیم."
حتی یک بنر هم وجود ندارد
مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد ضمن تشکر از بسیج عشایر برای دایر کردن نمایشگاه صنایع دستی در پارک قیطریه، گلایه ای هم دارد: "در استان ما وقتی قرار است نمایشگاهی برگزار شود، از چند روز قبل در سطح شهر اطلاع رسانی می شود و تبلیغات می کنند. اما برای این نمایشگاه اطلاع رسانی مناسبی صورت نگرفته است. حتی درون پارک قیطریه شما هیچ بنر یا پلاکاردی درباره نمایشگاه نمی بینید و همه بازدید کنندگان به صورت اتفاقی و شانسی اینجا هستند."
در همین حین یکی از مشتریان غرفه خانم ذاکریان می گوید: "من هر روز صبح برای ورزش به پارک قیطریه می آیم. طبیعتا کسی که برای ورزش به پارک می آید، کیف پولش را در خودرویش می گذارد. امروز که دیدم عشایر عزیز اینجا هستند خیلی خوشحال شدم اما یادم افتاد که پولی برای خرید همراهم نیست. اگر اطلاع رسانی می شد یا لااقل یک پلاکارد در پارک نصب می کردند، این مشکل پیش نمی آمد. در هر صورت از کسانی که این نمایشگاه را برگزار کرده اند تشکر می کنیم، چون ما عشایر را دوست داریم و می خواهیم با نوع زندگی شان از نزدیک آشنا شویم و در حد توان به اقتصادشان کمک کنیم."
پارک قیطریه این روزها حال و هوای متفاوتی دارد. به همت سازمان بسیج عشایری یکی زیباترین و بزرگترین پارک های تهران میزبان تعاونی های عشایری و روستایی است که توانمندی هایشان را در قالب نمایشگاه به معرض بازدید عموم گذاشته اند. در جریان گشت و گذار در این نمایشگاه متفاوت، با خانم فاطمه ذاکریان، کار آفرین نمونه بیرجندی به گفت و گو نشستیم. او با احیاء پارچه بافی سنتی در روستای خوراشاد (خراشاد در خراسان جنوبی)، برای صد ها نفر اشتغال زایی کرده و سه بار به عنوان کار آفرین برتر در میان تعاونی های کشور مورد تقدیر قرار گرفته است.
همکاری با قید محرمانه!
خانم ذاکریان که مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد است، درباره آغاز به کارش می گوید: "تعاونی روستایی ما در سال 82 تاسیس شد و من از سال 83 مسئولیت مدیریت آن را عهده دار شدم. برای اینکه بتوانیم برای زنان روستایی اشتغال ایجاد و به اقتصاد خانواده های روستایی کمک کنیم، بر آن شدیم تا پارچه بافی سنتی یا به زبان خودمان هنر "تو بافی" را دوباره به وسیله پیشکسوتان خوراشاد احیاء کنیم. به همین منظور در مسجد خوراشاد جلسه ای برگزار و از مردم خواهش کردیم آن هایی که این هنر رو به انقراض و فراموش شده را بلدند و علاقه دارند، برای احیاء و آموزش آن به دیگران کمک کنند. اما هیچکدام از مردم روستا اقبال نشان ندادند و حتی اصل تلاش ما برای احیاء "تو بافی" در نظرشان مسخره می آمد. می گفتند با این پیشرفت در نساجی صنعتی هیچکس ارزشی برای کار دست قائل نیست و کسی پارچه های تو بافی را نمی خرد. وقتی جلسه تمام شد و به بیرجند رسیدم، دختر یکی از اعضای تعاونی تماس گرفت و گفت مادرم گفته حاضر است کمک کند به این این شرط که هیچکس نفمهمد چون خجالت می کشد! گفتم مشکلی نیست. قبلا دو دستگاه "تو بافی" را آماده بافتن کرده بودیم که اگر کسی اعلام آمادگی کرد بلافاصله شروع کنیم. روز بعدش یک نفر دیگر هم تماس گرفت و به شرط محرمانه بودن، برای همکاری اعلام آمادگی کرد. به این ترتیب هر دو دستگاه ما فعال شد."
خانم های تهرانی باورشان نمی شد
وی می افزاید: "بعد از 3 ماه که توانستیم این هنر را توسط 5 بافنده زنده کنیم در یک نمایشگاه صنایع دستی در مصلی تهران شرکت کردیم. استقبال بسیار خوبی از محصولاتمان شد و کاملا غافلگیر شدیم، به گونه ای که در روز دوم نمایشگاه دیگر جنسی نداشتیم که بفروشیم. در نتیجه انگیزه مان چند برابر شد، گفتیم الحمدلله که هنوز هم مردم کار دست را ارزش می گذارند، دیدیم که ما خودمان خودمان را مسخره می کردیم اما خانم های تهرانی چقدر پارچه های دست باف را دوست داشتند. جالب است بدانید که بافنده های ما به قدری خوب پارچه ها را بافته بودند که خانم های تهرانی باورشان نمی شد محصولات ما کار دست است. یکی از بافنده های ما پیرزنی بود که چشمانش خوب نمی دید، پارچه هایی که او بافته بود بعضا زدگی داشت. خانم های تهرانی می گفتند این پارچه کار دست است و همین را می خواهیم، بقیه محصولاتتان کار ماشین است"!
این 289 زن روستایی!
مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد خاطرنشان می کند: "وقتی برگشتم به خوراشاد برای اینکه بافنده ها را تشویق کنم ریالی برای خودم بر نداشتم و همه درآمد را بینشان تقسیم کردم. موفقیت ما در این نمایشگاه، روستای خوراشاد را تکان داد. همه برای هم تعریف می کردند که حوله های زنان روستا در تهران فروش رفته است. در نتیجه اغلب زنان روستا آمدند و گفتند ما هم می خواهیم ببافیم. در روستای ما 350 خانوار سکونت دارند. تعاونی ما با 75 عضو شروع کرد و امروز 289 عضو دارد که 248 نفرشان فقط در زمینه حوله بافی سنتی فعال اند. ما فقط احیا کننده "هنر توبافی" نبودیم، بلکه آن را در تمام استان ترویج کردیم. امروز زنان روستایی در کل استان مشغول "توبافی" هستند و هر جا کلاسی برگزار شده مرابیان از تعاونی ما دعوت شده اند."
خانم ذاکریان درباره محصولات تعاونی شان میگوید: "شال سر، حوله مسافرتی، حوله نوزاد، سفره نان، دستمال جیبی، دستمال آشپزخانه، صافی، چادر شب و ... محصولاتی هستند که خانم های روستایی می بافند. ویژگی پارچه های توبافی شده این است که از پنبه خالص هستند، جذب آب بسیار بالایی دارند و بسیار کم حجم هستند. از همه مهمتر اینکه پارچه های ما ضد حساسیت هستند، یعنی برای استفاده نوزادان، افراد سالخورده و کسانی که بیماری های پوستی دارند، مطبوع است. این را به شما بگویم که هر کس فقط یک بار پارچه توبافی شده خریده، مشتری همیشگی ما شده چون جنس ما خودش، خودش را معرفی می کند."
از مادربزرگ 85 ساله تا دختر بچه 7 ساله
وی درباره درآمد خانم های "توباف" خاطرنشان می کند: "خانم های بافنده در روستای ما بین 600 تا 1 میلیون تومان در ماه درآمد دارند. خانم های روستای خوراشاد در واقع امروز با هم احساس رقابت می کنند. وقتی یک خانم می گوید من امروز 4 پارچه بافته ام، دیگری سعی می کند فردا 5 پارچه ببافد. ما به ازای همه ساکنان مونث روستا دستگاه پارچه بافی داریم. امروز شما در هیچ خانه ای وارد نمی شوید مگر اینکه دستگاه پارچه بافی را می بینید. ما حتی خانه هایی داریم که در آن ها 4 نسل در کنار هم به صورت همزمان بافندگی می کنند. یعنی از مادربزرگ 85 ساله، تا مادر، دختر و نوه 7 ساله همزمان در حال بافندگی هستند."
دختران دانشجویمان نه منشی گری می کنند، نه چشمشان به دولت است
خانم ذاکریان درباره اهمیت اقتصادی درآمد بانوان روستای خوراشاد می گوید: "بیش از 17 سال است که خراسان جنوبی با معضل خشکسالی رو برو است. بیشتر درآمد مردم از کار کشاورزی و باغدای حاصل می شود که خشکسالی مداوم آسیب شدیدی به آن وارد کرده. اما احیاء توبافی باعث رونق اقتصادی روستا و بهبود معیشت خانواده ها شده است. مثلا خانواده ای که 4 نفر در آن "توبافی" می کنند ماهانه 4 میلیون تومان درآمد دارند. این را هم بگویم که خانم های روستایی اگرچه به بافندگی مشغولند اما هرگز از وظایفشان در خانواده غفلت نمی کنند، اتفاقا با دلگرمی بیشتری کار خانه داری شان را انجام می دهند. من وقتی می بینم یک دختر دانشجو در کنار تحصیلش از این طریق شغلی پیدا کرده، بالاترین خوشحالی در قلبم پیدا می شود. الان دختران دانشجوی روستای ما هزینه تحصیلی شان را با پارچه بافی تامین می کنند و نه منتظر شغل دولتی هستند و نه می خواهند منشی گری کنند. مهمترین دلگرمی خانم های پارچه باف این است که بیمه هستند وخیالشان از آینده راحت است. ما اعضایی در تعاونی مان داریم که خودشان سرپرست خانوار هستند و امروز وضعیت زندگی شان زیر و رو شده و حتی ماشین هم خریده اند. این را هم بگویم که دستگاه پارچه بافی در حکم یک دستگاه فیزیوتراپی است و هیچ آسیب جسمی به خانم ها نمی رساند."
ماجرای فرزند معلول خانم ذاکریان
کمتر کسی می داند که این بانوی کارآفرین نمونه یک فرزند معلول نیز در خانه دارد. خانم ذاکریان درباره فرزند معلولش می گوید: "داشتن فرزند معلول، خواست خدا بوده و من هیچ وقت ناسپاسی نکرده ام، همیشه به خاطر وجود این فرزند خدا را شکر کرده و از او خواسته ام مرا در امتحان نگهداری از فرزند معلولم موفق بدارد. این فرزند معلول برای من و خانواده ام مایه خیر و برکت است. من به همراه مادر و دو عروسم در یک خانه زندگی می کنیم. خدا حفظشان کند، آن ها هستند که در غیاب من از فرزندم نگهداری می کنند. می خواهم به خانم ها بگوییم انقدرمایوس نباشید و به خاطر داشته هایتان سپاسگزار خداوند باشید. من باور دارم که شکرگزاری، نعمت را افزون می کند. خیلی ها وقتی ظاهر من را می بینند می گویند ذاکریان که هیچ دغدغه ای ندارد، اما اینطور نیست. ما زنان ایرانی باید از پس روزگار بر بیاییم و گرنه زندگی چه معنایی دارد؟"
وقتی بسیج سازندگی و سازمان میراث فرهنگی دست به دست هم می دهند
وی در ادامه به کمک های بسیج سازندگی و سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اشاره می کند و می افزاید: " بسیج سازندگی و سازمان میراث فرهنگی به ما خیلی کمک کردند. اگر کمک نمی کردند نمی توانستیم خوراشاد را تکان دهیم. نمایشگاه ها و کلاس های بسیج سازندگی برای ما بسیار مفید بود. سازمان میراث فرهنگی هم تعاونی و محصولات ما را به تمام کشور شناساند. نمایشگاه های عرضه صنایع دستی برای ما بسیار مهم است. اگر این نمایشگاه ها نبود فروشی نداشتیم. اگر فروش نباشد تولید هر چقدر که باشد اهمیت ندارد. باید اول بازار فروش را پیدا می کردیم. امروز اعضا هرچقدر که پارچه ببافند ما هیچ دغدغه ای برای فروش نداریم. بعضی وقت ها تاسقف 25 میلیون تومان پارچه در انبار تعاونی جمع می شود اما من هیچ هراسی ندارم چون می دانم اگر نمایشگاهی برگزار شود، حتی یکی از پارچه ها باقی نمی ماند. امروز کل استان محصولاتشان را برای تعاونی ما می فرستند تا برایشان بفروشیم. روستای ما هم به عنوان اولین روستای هدف صنایع دستی کشور برگزیده شده است."
مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد درباره اهمیت توجه به مشاغل خانگی، تصریح می کند: "مشاغل خانگی بسیار مهم هستند. رهبر انقلاب هم بر همین نکته تاکید دارند که اگر این مشاغل خانگی احیا شود و مردم از تولیدات دست ساز ایرانی استفاده کنند همه سر کار می روند و هیچ انسان بیکاری در ایران پیدا نمی شد. در روزگاری نه چندان دور مردم روستای ما خجالت می کشیدند پارچه بافی کنند اما امروز به آن افتخار می کنند و به آینده خوشبین هستند."
فقط 30 میلیون تومان نقدینگی لازم داریم
خانم ذاکریان مهمترین مشکل تعاونی روستایی زنان خوراشاد را فقدان نقدینگی می داند و اظهار می کند: "از 5 سال پیش فریاد می زنم که نیازمند نقدینگی هستیم اما مسئولان فقط در حد حرف همراهی کرده اند. قیمت مواد اولیه در نوسان است و ما حداقل به 30 میلیون تومان وام برای خرید نخ مورد نیازمان برای یک سال به صورت مستقیم از کارخانه احتیاج داریم. البته ما یک واحد اعتباری کوچک برای اعضای تعاونی مان ایجاد کرده ایم و به هرکس که کار بافندگی را شروع کند مبلغ 500 هزار تومان وام قرض الحسنه پرداخت می کنیم."
حتی یک بنر هم وجود ندارد
مدیرعامل تعاونی روستایی زنان خوراشاد ضمن تشکر از بسیج عشایر برای دایر کردن نمایشگاه صنایع دستی در پارک قیطریه، گلایه ای هم دارد: "در استان ما وقتی قرار است نمایشگاهی برگزار شود، از چند روز قبل در سطح شهر اطلاع رسانی می شود و تبلیغات می کنند. اما برای این نمایشگاه اطلاع رسانی مناسبی صورت نگرفته است. حتی درون پارک قیطریه شما هیچ بنر یا پلاکاردی درباره نمایشگاه نمی بینید و همه بازدید کنندگان به صورت اتفاقی و شانسی اینجا هستند."
در همین حین یکی از مشتریان غرفه خانم ذاکریان می گوید: "من هر روز صبح برای ورزش به پارک قیطریه می آیم. طبیعتا کسی که برای ورزش به پارک می آید، کیف پولش را در خودرویش می گذارد. امروز که دیدم عشایر عزیز اینجا هستند خیلی خوشحال شدم اما یادم افتاد که پولی برای خرید همراهم نیست. اگر اطلاع رسانی می شد یا لااقل یک پلاکارد در پارک نصب می کردند، این مشکل پیش نمی آمد. در هر صورت از کسانی که این نمایشگاه را برگزار کرده اند تشکر می کنیم، چون ما عشایر را دوست داریم و می خواهیم با نوع زندگی شان از نزدیک آشنا شویم و در حد توان به اقتصادشان کمک کنیم."