صراط: حضرت آیتالله خامنهای، به مناسبت روز جوان، در سال 1377 با گروهی از جوانان کشور دیدار کردند و بیش از دو ساعت با آنها گفتوگو کردند.
در این ملاقات بسیار صمیمی که افرادی از گروههای مختلف دانشآموزی، دانشجویی، طلاب علوم دینی، هنرمندان، قهرمانان ورزشی و نخبگان المپیادها حضور داشتند رهبر معظم انقلاب به پرسشهای مختلف آنها پاسخ دادند. در زیر پرسش رامبد جوان از معظم له را می خوانیم:
پرسش: شما به عنوان بهترین مشاور ما؛ همانجور که فرمودید جوان نیاز به هیجان دارد و باید یک جوری هیجان خود را دفع بکند و ازش استفاده هم بکند. از طرفی خدمات فرهنگی به جوانان داده می شود که مربوط به تفکرات است مانند کتاب و فیلم ولی چه باید بکنیم که این حس هیجان هم در جوان ارضاء شود ولی در عین حال درست هم باشد و استفاده صحیح از آن بشود؟
پاسخ: سؤال خوبی است؛ البته دشوار هم هست؛ یعنی از آن سؤالهای آسان نیست. ببینید؛ هیجان در منطقه خاصی است. چیزهایی هست که هیجان در آن آشکار است. مثلاً ورزش - بخصوص بعضی از ورزشها مثل فوتبال - یک حادثه هیجانی است. طبیعت فوتبال اینگونه است و با نوع بازی والیبال و تنیس فرق دارد؛ از جهت اینکه اصلاً بافت بازی، بافتی است که در آن، مبارزه و هیجان و امثال اینها زیاد است. ورزش به طور کلّی یک امر هیجانی است. کارهای هنری هم هیجانانگیز است؛ اما اینها آن چیزهایی است که هیجانشان آشکار است.
هیجان، فقط مخصوص این منطقهها نیست. اگر جوان بتواند منطقه مورد علاقه خودش را - هرچه که هست - پیدا کند، بهراحتی میتواند آن هیجان را در خود ارضاء کند. مثلاً آن هنگامی که من جوان بودم و لباس طلبگی تنم بود، محدودیتهای لباس و محدودیتهای محیط وجود داشت؛ اما درعینحال ما هم هیجان داشتیم و آن هیجان ارضاء هم میشد. چگونه؟ من به شعر علاقه داشتم. ممکن است باور این برای شما خیلی سخت باشد. جلسه شعری بود که چهار، پنج نفر دوستی که به شعر علاقهمند بودند، دو ساعت، سه ساعت مینشستند و راجع به شعر حرف میزدند و شعر میخواندند. این برای کسی که به این مقوله علاقهمند است، روحیه هیجانش را به همان اندازه ارضاء میکند که یک فوتبالیست در میدان فوتبال، یا یک علاقهمند به فوتبال در حین تماشای فوتبال. بنابراین، میدانها محدود نیستند.
مثال دیگر، مربوط به همان دانشجوی مهندسی است که شما مثال زدید. شما میگویید او درس میخواند و هیجان ندارد. آدم وقتی اسم درس را میآورد، فکر میکند درس که هیجانی ندارد. درست است که کلاس درس هیجان ندارد؛ اما اگر فرض کنیم یک کارگاه مجهّز در کنار کلاس درس، در دانشگاه یا بیرون دانشگاه باشد - مثل اینکه الان معمول شده که جوانان در دورهای از تحصیل مهندسی میروند با کارخانجات ارتباط برقرار میکنند - این جوان احساس میکند که در این کارگاه امکانی وجود دارد که او میتواند ابتکار مورد نظر خودش را و آن فکری که به ذهنش رسیده، در این فضا ابداع و دنبال کند. آیا فکر میکنید که او هیجان کمتری خواهد داشت؟ خیلی هیجان دارد.
اینکه به برادرمان میگفتم کار تحقیقی بکنند؛ کار تحقیقی باید از روی عشق و شوق باشد. آن کار تحقیقی که آدم را مجبور کنند و بگویند تحقیق کن، البته چیز خشکِ بیهیجانی خواهد بود؛ فایدهای هم ندارد. اما در همان رشتهای که شما آن را دوست دارید و به آن علاقهمندید؛ برای آن در کنکور شرکت کردهاید، در دانشگاه درسش را میخوانید و استاد خوبی هم دارید، حالا کارگاه مجهّزی هم در کنار دستتان هست که میتوانید نتیجه آن فکر و نوآوریهایی را که دارید، آنجا ببرید و تحقّق ببخشید؛ این خیلی خوب است.
من میخواهم اینطوری بگویم که نباید این را به عنوان یک سؤال و یک نگرانی در ذهنمان بیاوریم که هیجان جوانان را چگونه ارضاء کنیم؛ نه. اگر در بخشهای مختلف، میدان زندگی باز باشد، جوان خودش به آنجایی میرود که علاقه دارد هیجان خودش را ارضاء کند.
کاری که ما باید به عنوان مسؤولان کشور بکنیم و نیز همه کسانی که میتوانند و به کشور علاقهمندند - اعم از دولت و غیر دولت و بخشهای مخصوص جوانان - این است که میدان برای فعالیت صحیح و سالم جوانان باز شود. حالا مثلاً جوانی به مقوله ادبیّات علاقهمند است، یا جوانی به مقوله اقتصاد علاقهمند است. طبیعتاً اقتصاد آزمایشگاه ندارد؛ اما ناگهان اعلام میشود که فلان اقتصاددان کشور یا خارج از کشور، در فلان جا جلسه درس یا سمینار دارد و میخواهد سخنرانی ایراد کند. این برای جوانی که به این مقوله علاقه دارد، خیلی معنا دارد. بلیط بگیرد، فوراً برود خودش را برساند و از استاد سؤال کند. اینها همهاش هیجان است. یعنی اگر به توفیق الهی، با همین روندی که از اوّل انقلاب هم پیش رفته، میدان کار و فعّالیت در مقابل جوانان گشوده شود، جوانان خواهند توانست آن هیجان جوانی را که جزو برکات جوانی است، ارضاء کنند. البته قبول میکنم که به خاطر گرفتاریهایی که تاکنون وجود داشته، به قدر نوزده سال پیش نرفته است. از این نوزده سال، هشت سالش واقعاً جنگ بوده؛ دو، سه سال اوّلش، ناآگاهی مسؤولان و عدم ورود و عدم تجربه بوده؛ بعد یواش یواش راه افتاده است.
شما هنرمند هستید و الحمدللَّه چهره شما هم آشناست و ما شما را در تلویزیون دیدهایم. عزیزان من! شما هنرمندان خیلی میتوانید به مردم خدمت کنید. مردم از شما میتوانند یاد بگیرند. اگر هنرمند حقیقتاً آن تقوایی را که من گفتم، داشته باشد؛ یعنی وقتی شما این حرکت را انجام میدهید، این بخش را اجرا میکنید، یادتان باشد که یک عدّه جوان، یک عدّه کودک، یک عدّه زن و مرد به شما نگاه میکنند و نگاه خواهند کرد و از این چیزی خواهند آموخت و در صدد باشید که کارتان خوب و متعالی باشد، من خیال میکنم شما خیلی میتوانید خدمت کنید.
هنر، زبان رسایی دارد که هیچ زبانی به رسایی آن نیست. نه زبان علم، نه زبان معمولی و نه زبان موعظه، به رسایی زبان هنر نیست. یکی از رازهای موفقیت قرآن، هنری بودن آن است. قرآن خیلی در اوج هنر است؛ فوقالعاده است؛ واقعاً آن وقت مردم را مسحور کرد، والّا اگر پیامبر اکرم بدون زبان هنری مینشست با مردم همینطور حرف میزد، البته عدّهای علاقهمند پیدا میکرد؛ اما آن صاعقه، آن رعد و برق و آن توفان، دیگر به وجود نمیآمد. این هنر است که این کارها را میکند. آثار هنری اینگونه است.
الان هم که آدم شعر حافظ را میخواند، میبیند چیز عظیمی است؛ تأثیرگذار است. آن وقت این هنرهای نمایشی، از شعر و ادبیّات هم تأثیرشان تندتر است. البته نمیدانم ماندگارتر است یا نه. ممکن است مثلاً آدم بگوید در جاهایی ماندگارتر هم هست یا نیست؛ اما بههرحال اثرش سریعتر و قاطعتر و کوبندهتر است.
شما خوب میتوانید اثر بگذارید. من خواهش میکنم، آن کسانی که این فیلمنامهها و این سناریوها را مینویسند، آن کسانی که بازی میکنند، آن کسانی که کارگردانی میکنند، آن کسانی که فضاسازی میکنند، آن کسانی که طرّاحی لباس میکنند - که یکی از چیزهای بسیار مهم در کارهای هنری که کمتر هم به آن توجّه میشود، طرّاحی لباس است؛ چون این لباسی که شما میپوشید، برای یک عدّه الگو میشود و جاذبه دارد - بدانند که چه کار میکنند؛ فکر عواقبش را بکنند. بههرحال زمینه خیلی خوبی است. انشاءاللَّه موفّق باشید.
در این ملاقات بسیار صمیمی که افرادی از گروههای مختلف دانشآموزی، دانشجویی، طلاب علوم دینی، هنرمندان، قهرمانان ورزشی و نخبگان المپیادها حضور داشتند رهبر معظم انقلاب به پرسشهای مختلف آنها پاسخ دادند. در زیر پرسش رامبد جوان از معظم له را می خوانیم:
پرسش: شما به عنوان بهترین مشاور ما؛ همانجور که فرمودید جوان نیاز به هیجان دارد و باید یک جوری هیجان خود را دفع بکند و ازش استفاده هم بکند. از طرفی خدمات فرهنگی به جوانان داده می شود که مربوط به تفکرات است مانند کتاب و فیلم ولی چه باید بکنیم که این حس هیجان هم در جوان ارضاء شود ولی در عین حال درست هم باشد و استفاده صحیح از آن بشود؟
پاسخ: سؤال خوبی است؛ البته دشوار هم هست؛ یعنی از آن سؤالهای آسان نیست. ببینید؛ هیجان در منطقه خاصی است. چیزهایی هست که هیجان در آن آشکار است. مثلاً ورزش - بخصوص بعضی از ورزشها مثل فوتبال - یک حادثه هیجانی است. طبیعت فوتبال اینگونه است و با نوع بازی والیبال و تنیس فرق دارد؛ از جهت اینکه اصلاً بافت بازی، بافتی است که در آن، مبارزه و هیجان و امثال اینها زیاد است. ورزش به طور کلّی یک امر هیجانی است. کارهای هنری هم هیجانانگیز است؛ اما اینها آن چیزهایی است که هیجانشان آشکار است.
هیجان، فقط مخصوص این منطقهها نیست. اگر جوان بتواند منطقه مورد علاقه خودش را - هرچه که هست - پیدا کند، بهراحتی میتواند آن هیجان را در خود ارضاء کند. مثلاً آن هنگامی که من جوان بودم و لباس طلبگی تنم بود، محدودیتهای لباس و محدودیتهای محیط وجود داشت؛ اما درعینحال ما هم هیجان داشتیم و آن هیجان ارضاء هم میشد. چگونه؟ من به شعر علاقه داشتم. ممکن است باور این برای شما خیلی سخت باشد. جلسه شعری بود که چهار، پنج نفر دوستی که به شعر علاقهمند بودند، دو ساعت، سه ساعت مینشستند و راجع به شعر حرف میزدند و شعر میخواندند. این برای کسی که به این مقوله علاقهمند است، روحیه هیجانش را به همان اندازه ارضاء میکند که یک فوتبالیست در میدان فوتبال، یا یک علاقهمند به فوتبال در حین تماشای فوتبال. بنابراین، میدانها محدود نیستند.
مثال دیگر، مربوط به همان دانشجوی مهندسی است که شما مثال زدید. شما میگویید او درس میخواند و هیجان ندارد. آدم وقتی اسم درس را میآورد، فکر میکند درس که هیجانی ندارد. درست است که کلاس درس هیجان ندارد؛ اما اگر فرض کنیم یک کارگاه مجهّز در کنار کلاس درس، در دانشگاه یا بیرون دانشگاه باشد - مثل اینکه الان معمول شده که جوانان در دورهای از تحصیل مهندسی میروند با کارخانجات ارتباط برقرار میکنند - این جوان احساس میکند که در این کارگاه امکانی وجود دارد که او میتواند ابتکار مورد نظر خودش را و آن فکری که به ذهنش رسیده، در این فضا ابداع و دنبال کند. آیا فکر میکنید که او هیجان کمتری خواهد داشت؟ خیلی هیجان دارد.
اینکه به برادرمان میگفتم کار تحقیقی بکنند؛ کار تحقیقی باید از روی عشق و شوق باشد. آن کار تحقیقی که آدم را مجبور کنند و بگویند تحقیق کن، البته چیز خشکِ بیهیجانی خواهد بود؛ فایدهای هم ندارد. اما در همان رشتهای که شما آن را دوست دارید و به آن علاقهمندید؛ برای آن در کنکور شرکت کردهاید، در دانشگاه درسش را میخوانید و استاد خوبی هم دارید، حالا کارگاه مجهّزی هم در کنار دستتان هست که میتوانید نتیجه آن فکر و نوآوریهایی را که دارید، آنجا ببرید و تحقّق ببخشید؛ این خیلی خوب است.
من میخواهم اینطوری بگویم که نباید این را به عنوان یک سؤال و یک نگرانی در ذهنمان بیاوریم که هیجان جوانان را چگونه ارضاء کنیم؛ نه. اگر در بخشهای مختلف، میدان زندگی باز باشد، جوان خودش به آنجایی میرود که علاقه دارد هیجان خودش را ارضاء کند.
کاری که ما باید به عنوان مسؤولان کشور بکنیم و نیز همه کسانی که میتوانند و به کشور علاقهمندند - اعم از دولت و غیر دولت و بخشهای مخصوص جوانان - این است که میدان برای فعالیت صحیح و سالم جوانان باز شود. حالا مثلاً جوانی به مقوله ادبیّات علاقهمند است، یا جوانی به مقوله اقتصاد علاقهمند است. طبیعتاً اقتصاد آزمایشگاه ندارد؛ اما ناگهان اعلام میشود که فلان اقتصاددان کشور یا خارج از کشور، در فلان جا جلسه درس یا سمینار دارد و میخواهد سخنرانی ایراد کند. این برای جوانی که به این مقوله علاقه دارد، خیلی معنا دارد. بلیط بگیرد، فوراً برود خودش را برساند و از استاد سؤال کند. اینها همهاش هیجان است. یعنی اگر به توفیق الهی، با همین روندی که از اوّل انقلاب هم پیش رفته، میدان کار و فعّالیت در مقابل جوانان گشوده شود، جوانان خواهند توانست آن هیجان جوانی را که جزو برکات جوانی است، ارضاء کنند. البته قبول میکنم که به خاطر گرفتاریهایی که تاکنون وجود داشته، به قدر نوزده سال پیش نرفته است. از این نوزده سال، هشت سالش واقعاً جنگ بوده؛ دو، سه سال اوّلش، ناآگاهی مسؤولان و عدم ورود و عدم تجربه بوده؛ بعد یواش یواش راه افتاده است.
شما هنرمند هستید و الحمدللَّه چهره شما هم آشناست و ما شما را در تلویزیون دیدهایم. عزیزان من! شما هنرمندان خیلی میتوانید به مردم خدمت کنید. مردم از شما میتوانند یاد بگیرند. اگر هنرمند حقیقتاً آن تقوایی را که من گفتم، داشته باشد؛ یعنی وقتی شما این حرکت را انجام میدهید، این بخش را اجرا میکنید، یادتان باشد که یک عدّه جوان، یک عدّه کودک، یک عدّه زن و مرد به شما نگاه میکنند و نگاه خواهند کرد و از این چیزی خواهند آموخت و در صدد باشید که کارتان خوب و متعالی باشد، من خیال میکنم شما خیلی میتوانید خدمت کنید.
هنر، زبان رسایی دارد که هیچ زبانی به رسایی آن نیست. نه زبان علم، نه زبان معمولی و نه زبان موعظه، به رسایی زبان هنر نیست. یکی از رازهای موفقیت قرآن، هنری بودن آن است. قرآن خیلی در اوج هنر است؛ فوقالعاده است؛ واقعاً آن وقت مردم را مسحور کرد، والّا اگر پیامبر اکرم بدون زبان هنری مینشست با مردم همینطور حرف میزد، البته عدّهای علاقهمند پیدا میکرد؛ اما آن صاعقه، آن رعد و برق و آن توفان، دیگر به وجود نمیآمد. این هنر است که این کارها را میکند. آثار هنری اینگونه است.
الان هم که آدم شعر حافظ را میخواند، میبیند چیز عظیمی است؛ تأثیرگذار است. آن وقت این هنرهای نمایشی، از شعر و ادبیّات هم تأثیرشان تندتر است. البته نمیدانم ماندگارتر است یا نه. ممکن است مثلاً آدم بگوید در جاهایی ماندگارتر هم هست یا نیست؛ اما بههرحال اثرش سریعتر و قاطعتر و کوبندهتر است.
شما خوب میتوانید اثر بگذارید. من خواهش میکنم، آن کسانی که این فیلمنامهها و این سناریوها را مینویسند، آن کسانی که بازی میکنند، آن کسانی که کارگردانی میکنند، آن کسانی که فضاسازی میکنند، آن کسانی که طرّاحی لباس میکنند - که یکی از چیزهای بسیار مهم در کارهای هنری که کمتر هم به آن توجّه میشود، طرّاحی لباس است؛ چون این لباسی که شما میپوشید، برای یک عدّه الگو میشود و جاذبه دارد - بدانند که چه کار میکنند؛ فکر عواقبش را بکنند. بههرحال زمینه خیلی خوبی است. انشاءاللَّه موفّق باشید.