صراط: روزنامه انگلیسی گاردین جزئیات جدیدی از طرح موساد برای ترور امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران به درخواست شاپور بختیار، نخستوزیر وقت شاه مخلوع ایران منتشر کرد.
پیش از این در 25 اردیبهشتماه گزارش شده بود یکی از مأموران سابق دستگاه امنیتی اسرائیل در مرکز مطالعات امنیتی تلآویو فاش کرده که شاپو بختیار، درخواست ترور امام خمینی را با موساد طرح کرده بود.
پایگاه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت در آن زمان گزارش داد «یوسی آلفر» در نشستی که در این مرکز بوده، مدعی شده که بختیار در ژانویه 1979 (دی و بهمن 1357) از مأموران موساد که در تهران مستقر بودهاند، درخواست کرده که امام خمینی را به قتل برسانند.
گاردین در گزارش روز جمعه خود مینویسد «یوسی آلفر» بیست و سه سال بعد از ترک موساد ساعت چهار صبح با یادآوری یک خاطره از خواب برمیخیزد: اگر موساد با این درخواست در سال ۱۹۷۹ برای ترور آیتالله خمینی در پاریس موافقت کرده بود چه اتفاقی رخ میداد؟
آلفر اخیراً در مصاحبهای گفت: «پاسخ به این سوال دشوار است. اما محوریت رهبران خیلی کاریزماتیک و به تبع، پیامدهای ناشی از حذف ناگهانی آنها چیزی است که حتما به دلیل نیاز دارد. (این کار را بدون دلیل نمیتوان انجام داد).»
گاردین در ادامه این گزارش، به شرح جزئیات بیشتر این ماجرا بر اساس کتابی با عنوان «اسرائیل در جستجوی متحدان خاورمیانه»نوشته «یوسی آلفر» میپردازد که در ادامه میآید.
«ییتزاک هوفی»، رئیس وقت موساد در آن زمان «آلفر» را به همراه «الیزار شافیر» که نماینده موساد در تهران بود احضار کرده و درخواست شاپور بختیار برای ترور آیتالله خمینی را با آنها در میان میگذارد.
پاسخ «شافیر» به این درخواست منفی بود: اگر (امام) خمینی به ایران بازگردد ارتش و پلیس امنیت شاه، ساواک، از او محافظت خواهند کرد. «آلفر» نفس عمیقی کشید و گفت: «ما درباره اینکه (آیتخمینی) حامی چه ایدهای است چیزی نمیدانیم تا در این باره خطر کنیم.»
گاردین مینویسد ضعف اطلاعاتی درباره آیتالله خمینی، تنها درباره موساد صادق نبود چرا که آمریکا، انگلیس و خود ساواک هم چنین ضعفی داشتند. اگر آلفر همان چیزهایی که امروز میداند را میدانست، چه پیشنهادی مطرح میکرد؟
آلفر میگوید: «اگر این گفتوگو چند ماه بعدتر انجام میشد میگفتم این کار ارزش خطر کردن دارد. نمیگویم که اگر من نظر متفاوتی ابراز میکردم رئیس موساد تصمیم متفاوتی اتخاذ میکرد اما این اتفاق همیشه در ذهن من است.»
او ادامه دهد: «آنها ابایی از ابراز طرحهایشان برای صادر کردن انقلابشان نداشتند، بختیار همه اینها را میدانست، اما ما نه بختیار را میشناختیم و نه روحانیون را. پیام را درست درک نکردیم.»
کتاب «آلفر» که مبتنی بر تجربه و مصاحبه است به تحقیق درباب یک «دکترین حاشیهای» میپردازد که در سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ در دفتر «بن گوریون»، نخستوزیر وقت اسرائیل طراحی شده بود و بر اساس آن اسرائیل به دنبال یافتن متحدانی در برابر یک محور عربی متخاصم به رهبری مصرِ زمان «جمال عبدالناصر» بود.
«آلفر» در شرح این دکترین مینویسد: «موساد تحت نظر نخستوزیر قرار دارد، هیچ ناهنجاری یا مواردی از این دست در این حقیقت وجود ندارد که نخستوزیر این وظیفه (یافتن متحدان جدید در خاورمیانه) را به موساد محول کرده بود. او قصد تضعیف وزارت خارجه را نداشت، روابطی مخفیانه در کار بودند و عمل در این شرایط، وظیفه موساد است که به نخستوزیر گزارش میدهد.»
وظیفه موساد، به نوشته گاردین، هم جلب رضایت کشورها بود و هم اقلیتهای قومی یا مدهبی داحل آنها. این وظیفه در کشورهایی مانند اتیوپی، سودان، مراکش و یونان و همچنین در میان اقلیتهای لبنان، کردهای عراق و اقلیتهای جنوب سودان به اجر در میآمد.
این خبر در حال تکمیل است...
پیش از این در 25 اردیبهشتماه گزارش شده بود یکی از مأموران سابق دستگاه امنیتی اسرائیل در مرکز مطالعات امنیتی تلآویو فاش کرده که شاپو بختیار، درخواست ترور امام خمینی را با موساد طرح کرده بود.
پایگاه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت در آن زمان گزارش داد «یوسی آلفر» در نشستی که در این مرکز بوده، مدعی شده که بختیار در ژانویه 1979 (دی و بهمن 1357) از مأموران موساد که در تهران مستقر بودهاند، درخواست کرده که امام خمینی را به قتل برسانند.
گاردین در گزارش روز جمعه خود مینویسد «یوسی آلفر» بیست و سه سال بعد از ترک موساد ساعت چهار صبح با یادآوری یک خاطره از خواب برمیخیزد: اگر موساد با این درخواست در سال ۱۹۷۹ برای ترور آیتالله خمینی در پاریس موافقت کرده بود چه اتفاقی رخ میداد؟
آلفر اخیراً در مصاحبهای گفت: «پاسخ به این سوال دشوار است. اما محوریت رهبران خیلی کاریزماتیک و به تبع، پیامدهای ناشی از حذف ناگهانی آنها چیزی است که حتما به دلیل نیاز دارد. (این کار را بدون دلیل نمیتوان انجام داد).»
گاردین در ادامه این گزارش، به شرح جزئیات بیشتر این ماجرا بر اساس کتابی با عنوان «اسرائیل در جستجوی متحدان خاورمیانه»نوشته «یوسی آلفر» میپردازد که در ادامه میآید.
«ییتزاک هوفی»، رئیس وقت موساد در آن زمان «آلفر» را به همراه «الیزار شافیر» که نماینده موساد در تهران بود احضار کرده و درخواست شاپور بختیار برای ترور آیتالله خمینی را با آنها در میان میگذارد.
پاسخ «شافیر» به این درخواست منفی بود: اگر (امام) خمینی به ایران بازگردد ارتش و پلیس امنیت شاه، ساواک، از او محافظت خواهند کرد. «آلفر» نفس عمیقی کشید و گفت: «ما درباره اینکه (آیتخمینی) حامی چه ایدهای است چیزی نمیدانیم تا در این باره خطر کنیم.»
گاردین مینویسد ضعف اطلاعاتی درباره آیتالله خمینی، تنها درباره موساد صادق نبود چرا که آمریکا، انگلیس و خود ساواک هم چنین ضعفی داشتند. اگر آلفر همان چیزهایی که امروز میداند را میدانست، چه پیشنهادی مطرح میکرد؟
آلفر میگوید: «اگر این گفتوگو چند ماه بعدتر انجام میشد میگفتم این کار ارزش خطر کردن دارد. نمیگویم که اگر من نظر متفاوتی ابراز میکردم رئیس موساد تصمیم متفاوتی اتخاذ میکرد اما این اتفاق همیشه در ذهن من است.»
او ادامه دهد: «آنها ابایی از ابراز طرحهایشان برای صادر کردن انقلابشان نداشتند، بختیار همه اینها را میدانست، اما ما نه بختیار را میشناختیم و نه روحانیون را. پیام را درست درک نکردیم.»
کتاب «آلفر» که مبتنی بر تجربه و مصاحبه است به تحقیق درباب یک «دکترین حاشیهای» میپردازد که در سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ در دفتر «بن گوریون»، نخستوزیر وقت اسرائیل طراحی شده بود و بر اساس آن اسرائیل به دنبال یافتن متحدانی در برابر یک محور عربی متخاصم به رهبری مصرِ زمان «جمال عبدالناصر» بود.
«آلفر» در شرح این دکترین مینویسد: «موساد تحت نظر نخستوزیر قرار دارد، هیچ ناهنجاری یا مواردی از این دست در این حقیقت وجود ندارد که نخستوزیر این وظیفه (یافتن متحدان جدید در خاورمیانه) را به موساد محول کرده بود. او قصد تضعیف وزارت خارجه را نداشت، روابطی مخفیانه در کار بودند و عمل در این شرایط، وظیفه موساد است که به نخستوزیر گزارش میدهد.»
وظیفه موساد، به نوشته گاردین، هم جلب رضایت کشورها بود و هم اقلیتهای قومی یا مدهبی داحل آنها. این وظیفه در کشورهایی مانند اتیوپی، سودان، مراکش و یونان و همچنین در میان اقلیتهای لبنان، کردهای عراق و اقلیتهای جنوب سودان به اجر در میآمد.
این خبر در حال تکمیل است...