صراط: پایگاه اینترنتی لبنانی "الدیار"، به نقل از یک روزنامه نگار انگلیسی که در یکی از روزنامه های عربی می نویسد و در کشورهای منطقه تردد می کند و در فلسطین اشغالی نیز بوده است، می نویسد: یک افسر اسرائیلی، وقتی تصاویرِ دقیقه به دقیقۀ عملیات نظامی را مشاهده می کرد، در برابر چشمان من، حیرت زده شد. چیزی که باعث حیرت و شگفتی او شده بود، موانع طبیعی بود که آن را "دشمنِ اساسی انسان" خواند و گفت: جنگ در چنین شرایطی، مانند جنگ در سطحِ کرۀ ماه است.
تنها تفاوتی که وجود دارد، آن است که در زمین، جاذبه وجود دارد و همین مساله، جلوی حرکت مبارزان را می گیرد. اما تصاویر، صدها تن از مبارزان را نشان می داد، مبارزانی که گویی در این دشت ها و کوه ها، بزرگ شده اند.
این افسر اسرائیلی، هنگام پخش تصویر، آن جا که گرگ ها تا چند متری جایگاه مبارزان نزدیک می شوند تا پس ماندۀ غذای آن ها را بخورند، تصویر را نگه می دارد، و می پرسد: آیا حزب الله، برای مبارزان خود خاویار می فرستد؟!
این سئوال پس از آن در ذهن او شکل گرفت که اطلاعاتی از توجهِ ویژه حزب الله به همه جزییاتی پرده برداشت که مبارزان را در فائق آمدن بر شرایط دشوار منطقه یاری می کند. منطقه ای که از نظر پیچیدگی، چیزی از پیچیدگی های منطقۀ تورابورا واقع در محدودۀ میان پاکستان و افغانستان کم ندارد.
اما واقعیت آن است که علاوه بر غذاهای داغی که مسئولان حزب الله برای مبارزان تامین می کنند، زنانِ روستاهای مختلفِ اطراف نیز از طایفه های مختلف، برای این مبارزان، غذاهایی آماده و کامل ارسال می کنند. زنانی که با این کار، می خواهند در جنگ با داعش و النصره یا آن گونه که روزنامه نگار انگلیسی توصیف می کند "نومغول ها" شریک باشند.
آن چه، شگفتی روزنامه نگار انگلیسی را موجب شد، توجهِ اسرائیلی ها به جزئی ترین جزییات است. آن ها تصاویر مبارزانی را در دست داشتند که بیش از هفتاد سال سن دارند اما مانند پرنده ها، بین صخره ها از این سو به آن سو می روند.
اینجا دیگر فقط صحبت از رام کردن گرگ ها و مارها نیست، بلکه باید گفت که مبارزان حزب الله، حتی صخره ها را هم رام کردند. افسر اسرائیلی می پرسد: اگر فعالیتِ آن ها در طول روز، این گونه وحشتناک باشد، حرکتِ آن ها در آن سرزمین مخوف چگونه خواهد بود؟ حرکت در میان صخره های یخ بستۀ آن ارتفاعات، نیازمند اعصاب پولادین است، زیرا نه امکان روشن کردن آتش وجود دارد و نه می توان از پتو استفاده کرد زیرا مبارزان همواره در حال انتقال از جایگاهی به جایگاه دیگرند که ممکن است از جایگاه پیشین خطرناک تر باشد.
آن چه اسرائیلی ها را نگران می کرد این بود که عناصر جبهه النصره، که آن ها هم از پیش زمینه اعتقادی برخوردارند و مدت یک سال را در همان موقعیت جغرافیایی سخت به سر برده اند و برای این گونه جنگ ها کاملا آموزش دیده اند، قرارگاه ها و غارها و موقعیت های خود را رها می کردند و مانند روباه ها پا به فرار می گذاشتند. تشبیه آنان به روباه، تشبیهی مجازی نیست، بلکه تشبیهی واقعی است زیرا هرگاه موشک اندازها به کار می افتادند روباه های واقعی به سرعت به هر سمتی می گریختند.
یکی از سئوالاتی که برای اسرائیلی ها مطرح بود این بود که حزب الله، چگونه توانسته است، ترس را در مبارزان خود بکشد. روزنامه نگار انگلیسی در این خصوص می گوید: شاید آن ها تنها مبارزانِ جهان باشند که پرچم سفید را بالا نخواهند برد.
جنگ، تا حد مرگ. به این ترتیب، دشمنان آن ها، جز جسد، اسیری به دست نمی آورند و افسر اسرائیلی تعجب می کند که چطور ارتش های عربی اهمیتی برای اجساد کشته های خود قائل نمی شوند؛ اما حزب الله، تلاش هایی بی امان برای مبادلۀ پیکر مبارزان خود به کار می بندد تا جایی که حتی حاضر است آن ها را با اسیرانِ زنده، مبادله کند.
در هر صورت، این به آن معنی نیست که اسرائیلی ها، از حزب الله خشمگین نیستند. آن ها بر این باورند که این گونه جنگ ها "سوپر جنگجو"یی می سازد، که برای مبارزه با صهیونیست ها ساخته شده است به همین سبب عملکرد روان و کامل فرماندهان میدانی حزب الله را به دقت زیرنظر می گیرند.
اسرائیلی ها امیدوار بودند که مبارزان جبهه النصره و داعش، حزب الله را زیر پا له کنند، اما دقیقا عکس این توقع اتفاق افتاد. در این میان، نباید سخنی که از زبان یکی از کارشناسان اسرائیلی شنیده شد، را نادیده گرفت، آن گاه که گفت از نظر اسرائیل، فرقی میان جنوب لبنان و جنوب سوریه نیست.
تل آویو که برای بازی در جنوب سوریه مهره چینی کرده است و از طریق جبهه النصره و دیگر گروه های مسلح، نقشه های خود را گام به گام اجرا می کند تا عناصر مسلح سوری را به سمت منطقه العرقوب پیش ببرد؛ تلاش هایی برای متصل کردن حوره و جبل الشیخ انجام داد و این به آن معنی است که آن چه در جنوب سوریه می گذرد، طرح راهبردی پیچیده و بلندمدتی است که بی ارتباط به آن چه این رژیم برای جنوب لبنان می اندیشد، نیست. اما آمریکا در این وضعیت چه می گوید؟ درباره سفر ژنرال مارتین دمپسی به تل آویو حرف و حدیث بسیار است. او در یک کلام گفت: نمی خواهیم در خاورمیانه، جنگی بزرگ اتفاق بیفتد.
تنها تفاوتی که وجود دارد، آن است که در زمین، جاذبه وجود دارد و همین مساله، جلوی حرکت مبارزان را می گیرد. اما تصاویر، صدها تن از مبارزان را نشان می داد، مبارزانی که گویی در این دشت ها و کوه ها، بزرگ شده اند.
این افسر اسرائیلی، هنگام پخش تصویر، آن جا که گرگ ها تا چند متری جایگاه مبارزان نزدیک می شوند تا پس ماندۀ غذای آن ها را بخورند، تصویر را نگه می دارد، و می پرسد: آیا حزب الله، برای مبارزان خود خاویار می فرستد؟!
این سئوال پس از آن در ذهن او شکل گرفت که اطلاعاتی از توجهِ ویژه حزب الله به همه جزییاتی پرده برداشت که مبارزان را در فائق آمدن بر شرایط دشوار منطقه یاری می کند. منطقه ای که از نظر پیچیدگی، چیزی از پیچیدگی های منطقۀ تورابورا واقع در محدودۀ میان پاکستان و افغانستان کم ندارد.
اما واقعیت آن است که علاوه بر غذاهای داغی که مسئولان حزب الله برای مبارزان تامین می کنند، زنانِ روستاهای مختلفِ اطراف نیز از طایفه های مختلف، برای این مبارزان، غذاهایی آماده و کامل ارسال می کنند. زنانی که با این کار، می خواهند در جنگ با داعش و النصره یا آن گونه که روزنامه نگار انگلیسی توصیف می کند "نومغول ها" شریک باشند.
آن چه، شگفتی روزنامه نگار انگلیسی را موجب شد، توجهِ اسرائیلی ها به جزئی ترین جزییات است. آن ها تصاویر مبارزانی را در دست داشتند که بیش از هفتاد سال سن دارند اما مانند پرنده ها، بین صخره ها از این سو به آن سو می روند.
اینجا دیگر فقط صحبت از رام کردن گرگ ها و مارها نیست، بلکه باید گفت که مبارزان حزب الله، حتی صخره ها را هم رام کردند. افسر اسرائیلی می پرسد: اگر فعالیتِ آن ها در طول روز، این گونه وحشتناک باشد، حرکتِ آن ها در آن سرزمین مخوف چگونه خواهد بود؟ حرکت در میان صخره های یخ بستۀ آن ارتفاعات، نیازمند اعصاب پولادین است، زیرا نه امکان روشن کردن آتش وجود دارد و نه می توان از پتو استفاده کرد زیرا مبارزان همواره در حال انتقال از جایگاهی به جایگاه دیگرند که ممکن است از جایگاه پیشین خطرناک تر باشد.
آن چه اسرائیلی ها را نگران می کرد این بود که عناصر جبهه النصره، که آن ها هم از پیش زمینه اعتقادی برخوردارند و مدت یک سال را در همان موقعیت جغرافیایی سخت به سر برده اند و برای این گونه جنگ ها کاملا آموزش دیده اند، قرارگاه ها و غارها و موقعیت های خود را رها می کردند و مانند روباه ها پا به فرار می گذاشتند. تشبیه آنان به روباه، تشبیهی مجازی نیست، بلکه تشبیهی واقعی است زیرا هرگاه موشک اندازها به کار می افتادند روباه های واقعی به سرعت به هر سمتی می گریختند.
یکی از سئوالاتی که برای اسرائیلی ها مطرح بود این بود که حزب الله، چگونه توانسته است، ترس را در مبارزان خود بکشد. روزنامه نگار انگلیسی در این خصوص می گوید: شاید آن ها تنها مبارزانِ جهان باشند که پرچم سفید را بالا نخواهند برد.
جنگ، تا حد مرگ. به این ترتیب، دشمنان آن ها، جز جسد، اسیری به دست نمی آورند و افسر اسرائیلی تعجب می کند که چطور ارتش های عربی اهمیتی برای اجساد کشته های خود قائل نمی شوند؛ اما حزب الله، تلاش هایی بی امان برای مبادلۀ پیکر مبارزان خود به کار می بندد تا جایی که حتی حاضر است آن ها را با اسیرانِ زنده، مبادله کند.
در هر صورت، این به آن معنی نیست که اسرائیلی ها، از حزب الله خشمگین نیستند. آن ها بر این باورند که این گونه جنگ ها "سوپر جنگجو"یی می سازد، که برای مبارزه با صهیونیست ها ساخته شده است به همین سبب عملکرد روان و کامل فرماندهان میدانی حزب الله را به دقت زیرنظر می گیرند.
اسرائیلی ها امیدوار بودند که مبارزان جبهه النصره و داعش، حزب الله را زیر پا له کنند، اما دقیقا عکس این توقع اتفاق افتاد. در این میان، نباید سخنی که از زبان یکی از کارشناسان اسرائیلی شنیده شد، را نادیده گرفت، آن گاه که گفت از نظر اسرائیل، فرقی میان جنوب لبنان و جنوب سوریه نیست.
تل آویو که برای بازی در جنوب سوریه مهره چینی کرده است و از طریق جبهه النصره و دیگر گروه های مسلح، نقشه های خود را گام به گام اجرا می کند تا عناصر مسلح سوری را به سمت منطقه العرقوب پیش ببرد؛ تلاش هایی برای متصل کردن حوره و جبل الشیخ انجام داد و این به آن معنی است که آن چه در جنوب سوریه می گذرد، طرح راهبردی پیچیده و بلندمدتی است که بی ارتباط به آن چه این رژیم برای جنوب لبنان می اندیشد، نیست. اما آمریکا در این وضعیت چه می گوید؟ درباره سفر ژنرال مارتین دمپسی به تل آویو حرف و حدیث بسیار است. او در یک کلام گفت: نمی خواهیم در خاورمیانه، جنگی بزرگ اتفاق بیفتد.