صراط: تنها يكي، دو ساعت بعد از روي آنتن رفتن اولين برنامه رمضاني «ماه عسل» در سالجاري حجم انبوه پيامهاي انتقادآميز بود كه گروههاي اجتماعي را دربرگرفت. تقريباً تمامي مخاطبان فارغ از سطح سواد يا طبقه اجتماعيشان به اتفاق روي داده در اين برنامه واكنشهاي منفي نشان دادند.
ماجرا چه بود؟ احسان عليخاني كه پيش خود فكر كرده بود هر چقدر دوز غرابت اتفاقي كه گريبان مهمانانش را گرفته بالاتر برود، موفقيت افتتاحيه امسالش بيشتر است زن و مرد جواني را به برنامهاش دعوت كرده بود كه رفتارشان بيشتر از آنكه نشانگر احساس باشد نشانگر اختلالات رواني بود. ماجرا اين بود كه زن به دليل دچار شدن به افسردگي بعد از مرگ مادرش با اين توهم روبهرو بود كه شوهرش او را دوست ندارد و شوهر نيز براي نشان دادن عمق علاقهاش به او، با هماهنگي با وي خود را از يك ساختمان به پايين پرت ميكند!
تنها مروري بر سخنان اين زن و شوهر هم كافي بود تا دريابي كه هر دو از كمبودهاي روحي- رواني رنج ميبرند. با اين حال عليخاني كه حالا ديگر مجري باتجربهاي شده و مطمئناً زودتر از مخاطبان از وضعيت اين زن و شوهر آگاهي يافته به جاي اينكه به هر دو نفر توصيه كند به سراغ يك مشاور روانشناسي يا روانكاو بروند آنها را به عنوان الگويي از عشق و عاشقي روي آنتن زنده ميبرد. عليخاني پيش خودش فكر كرده كه چون ماجرايي كه براي اين دو نفر رخ داده، خيلي عجيب است پس اين دو خواهند توانست برگ برندهاي باشند براي برنامهاي كه مديران سيما بر سر ميزان جلب مخاطب آن حساب باز كردهاند اما زهي خيال باطل. مهماناني كه عليخاني به برنامهاش آورد، ميتوانستند يك مورد خوب براي شكلدهي به صفحه حوادث روزنامههاي پرتيراژ كشور باشند و البته كه ميشد با حضور آنها برنامهاي با آسيبشناسي بحرانهاي روحي شيوع يافته در بطن جامعه شكل داد، اما اينكه تريبون برنامهاي منتهي به افطار در اختيار اين دو قرار گيرد، يكي از بزرگترين كجسليقگيهاي عليخاني بود. به نظر ميرسد موفقيت برخي چهرههاي تلويزيوني به جاي آنكه منجر شود به اينكه آنها بكوشند با استفاده از مشاوران خبره روند موفقيت خود را امتداد دهند، باعث ايجاد نوعي هاله در ذهن آنها ميشود و اين تصور كه هرچه ميكنند، درست است و بينياز از نظارت مشاوران هم قادرند كارشان را پيش ببرند.
اميدواريم براي احسان عليخاني چنين هالهاي شكل نگرفته باشد و اگر هم اين هاله برايش ايجاد شده هرچه زودتر در زدودن آن و تلاش براي سنجش نظرات كارشناسان در انتخاب مهمانان و كنترل برنامه خود پيش بروند.
ماجرا چه بود؟ احسان عليخاني كه پيش خود فكر كرده بود هر چقدر دوز غرابت اتفاقي كه گريبان مهمانانش را گرفته بالاتر برود، موفقيت افتتاحيه امسالش بيشتر است زن و مرد جواني را به برنامهاش دعوت كرده بود كه رفتارشان بيشتر از آنكه نشانگر احساس باشد نشانگر اختلالات رواني بود. ماجرا اين بود كه زن به دليل دچار شدن به افسردگي بعد از مرگ مادرش با اين توهم روبهرو بود كه شوهرش او را دوست ندارد و شوهر نيز براي نشان دادن عمق علاقهاش به او، با هماهنگي با وي خود را از يك ساختمان به پايين پرت ميكند!
تنها مروري بر سخنان اين زن و شوهر هم كافي بود تا دريابي كه هر دو از كمبودهاي روحي- رواني رنج ميبرند. با اين حال عليخاني كه حالا ديگر مجري باتجربهاي شده و مطمئناً زودتر از مخاطبان از وضعيت اين زن و شوهر آگاهي يافته به جاي اينكه به هر دو نفر توصيه كند به سراغ يك مشاور روانشناسي يا روانكاو بروند آنها را به عنوان الگويي از عشق و عاشقي روي آنتن زنده ميبرد. عليخاني پيش خودش فكر كرده كه چون ماجرايي كه براي اين دو نفر رخ داده، خيلي عجيب است پس اين دو خواهند توانست برگ برندهاي باشند براي برنامهاي كه مديران سيما بر سر ميزان جلب مخاطب آن حساب باز كردهاند اما زهي خيال باطل. مهماناني كه عليخاني به برنامهاش آورد، ميتوانستند يك مورد خوب براي شكلدهي به صفحه حوادث روزنامههاي پرتيراژ كشور باشند و البته كه ميشد با حضور آنها برنامهاي با آسيبشناسي بحرانهاي روحي شيوع يافته در بطن جامعه شكل داد، اما اينكه تريبون برنامهاي منتهي به افطار در اختيار اين دو قرار گيرد، يكي از بزرگترين كجسليقگيهاي عليخاني بود. به نظر ميرسد موفقيت برخي چهرههاي تلويزيوني به جاي آنكه منجر شود به اينكه آنها بكوشند با استفاده از مشاوران خبره روند موفقيت خود را امتداد دهند، باعث ايجاد نوعي هاله در ذهن آنها ميشود و اين تصور كه هرچه ميكنند، درست است و بينياز از نظارت مشاوران هم قادرند كارشان را پيش ببرند.
اميدواريم براي احسان عليخاني چنين هالهاي شكل نگرفته باشد و اگر هم اين هاله برايش ايجاد شده هرچه زودتر در زدودن آن و تلاش براي سنجش نظرات كارشناسان در انتخاب مهمانان و كنترل برنامه خود پيش بروند.