صراط: غلامعلی حداد عادل در مراسم نکوداشت فرجالله سلحشور و اختتامیه قلم زرین گفت: توفیق داشتم که بیشتر قسمتهای حضرت یوسف را ببینیم، وقتی این فیلم را میدیدیم مکرر یاد آرزوی سال 58 میافتادم و خدا را شکر میکردم چرا که یک فاخر در مقایس فیلمهای درجه یک دنیا عرضه شده و بسیار جذاب است
غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آیین پایانی سیزدهمین جشنواره قلم زرین که در حوزه هنری برگزار شد، اظهار داشت: حضور بنده در این جلسه صرفاً برای ادای احترام به آقای سلحشور بوده است و همینطور اظهار وفاداری و احتراما به انجمن قلم؛ متأسفانه بنده فرصت سینما رفتن ندارم کم سینما میروم و برای همین درباره این هنر به ندرت صحبت میکنم یا چیزی مینویسم به همین جهت خود را صاحب اهلیت درباره هنرمندی چون سلحشور که در عرصه سینمای اسلامی نامآور است نمیدانم.
حدادعادل به بزرگداشتی که همزمان با روز قلم انجمن قلم ایران برای آقای سلحشور ترتیب داده بود اشاره کرد و گفت: امثال بنده خوب است گاهی حس و حال خودشان را درباره سینمای پیش از انقلاب به نسل جوان منتقل کند.
وی افزود: متدین جماعت و خانوادههای متدین قبل از انقلاب سینما برایشان یک کابوس بود و اگر یک خانواده متدینی میشنید که مثلاً نوجوان یا جوانش عصر جمعهای برای گذران اوقات فراغت به سینما رفته نمیپرسید کدام سینما و چه فیلمی! عزا میگرفت یعنی برایشان یک ننگ محسوب میشود.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: فضای عمومی سینما این بود و البته این فضا در 10 سال پایانی قبل از انقلاب با معدود فیلمهایی متفاوت شد اما گویی سینما برای امور غیراخلاقی است و این اصل بود این وضع سینمای قبل از انقلاب به طور کلی اینگونه بود یعنی همان چه به آنها فیلم فارسی میگویند گوی تلقی این بود که اگر یک دستگاهی در غرب اختراع شد به عنوان یک ظرف، مضروب هم باید حتماً از غرب بیاید. اذهان عمومی پذیرفته بودند که با این دستگاه جز آنچه غرب انجام میدهد کاری نمیتوان کرد.
حدادعادل در ادامه سخنان خود به ستارههای سینما نیز اشاره کرد و گفت: بنابر آنچه گفته شد ستارههای سینمایی ما باید کاری که آنها میکنند انجام دهند چرا که هنرپیشه پنداشته بودند که فقط آنها هستند و داستانها، قالب و برنامهها باید از همان الگو عمل میکردند. اما با انقلاب امام خمینی این جرأت به ما داده شد که به خودمان برگردیم و یک مسائل اساسی را مطرح کنیم.
رئیس فرهنگستان و ادب فارسی به آذر سال 58 که شورای انقلاب فرهنگی در مورد قطبزاده گرفت، توضیح داد: آذر سال 58 بود که شورای انقلاب فرهنگی تصمیم گرفت قطبزاده را از صداوسیما کنار بگذارد چون نمیشد با او کار کرد، گفتند یک شورای 5 نفره، صداوسیما را اداره کند 4 نفر دیگر و بنده انتخاب شدیم. رفتیم و صداوسیما را تحویل گرفتیم؛ چه جریاناتی در آن زمان بود بماند اما ماندیم با این رادیو و تلویزیون باید چکار کنیم کسانی مثل بنده رئیس شده بودیم که تا چند ماه پیش تلویزیون هم در منزل نداشتیم و تماشا نمیکردیم و کسی که این تجربه تماشا کردن را نداشت باید مدیر برنامهها و سریالها میشد.
وی افزود: این تلویزیون و این رادیو چیز عجیبی است که البته آن موقعها یک کانال بیشتر نبود. حتی تلویزیون 24 ساعته هم نداشتیم ولی رادیو بود. بنابراین مجبور بودیم با آن جماعت مدارا کنیم تا چرخ کار بچرخد و صدا، صدا داشته باشد و سیما، سیما باشد و توقفی نداشته باشیم در عین حال فکر میکردیم که باید چه کنیم.
وی متذکر شد: در اردیهبشت سال 59 انقلاب فرهنگی صورت گرفت و عدهای از دانشجویان فرصت یافتند که به سراغ صداوسیما بیایند و بپرسند باید چه کنیم البته محیط طوری نبود که بتوان کار متفاوت کرد متوجه شدم صداوسیما در الهیه و خیابان فرشته دارای باغی است که اکنون باشگاه ریاست جمهوری شده است. این باغ ساختمان قدیمی داشت آراسته هم نبود اینجا به نام تلفیلم بود از اینرو گفتم شصت هفتاد نفر از دانشجویان علاقهمند جمع شوند و کلاس فیلمسازی و هنر سینما برپا کنیم و خودم هم تدریس میکردم. اما همان اواسط کار بنیصدر رئیس جمهور شد و رأساً رئیس برای صداوسیما انتخاب کرد و شورای سرپرستی تمام شد.
وی افزود: اما آن جوانان در کلاسها حاضر میشدند من در آن روزها 35 ساله بودم و حرفم به این دوستان جوان این بود که چرا ما حقایق دین و کشور خود را در عالم سینما نمیآوریم مثلاً چرا داستان حضرت یوسف را فیلم نکنیم یا از قهرمانان معاصر برنامه نسازیم. اما در آن دوران این حرفها در سینمای ایران نو بود. آن روز به این اتفاقات به چشم آرزو مینگریستند اما بسیاری از جوانان آن روز بعدها فیلمسازان خوبی شدند.
حدادعادل با اشاره به حضور فرجالله سلحشور و با بیان اینکه توفیق داشتم که بیشتر قسمتهای حضرت یوسف را ببینیم گفت: وقتی این فیلم را میدیدیم مکرر یاد آرزوی سال 58 میافتادم و خدا را شکر میکردم چرا که یک فاخر در مقایس فیلمهای درجه یک دنیا عرضه شده و بسیار جذاب است کما اینکه برخی از افراد از توجه به این مجموعه عصبانی بودند و ایرادات فردی را مطرح میکردند ولی انصاف این است که آن کار مؤثر بود و تأثیرات آن فیلمهای فاخر را نباید در کوتاهمدت جستجو کرد زیرا اینها در وجدان عمومی تأثیراتی میگذارد که در درازمدت اثرش ظاهر میشود.
وی ضمن اشاره به حضور فرجالله سلحشور در مجلس هشتم، گفت: روزی در زمان مجلس هشتم آقای سلحشور به کمیسیون مجلس آمد و آنجا مطرح کرد که این سریال در تاجکیستان وقتی که پخش میشود خیابانها همزمان با پخش این سریال حضرت یوسف خلوت میشوند و بعداً گفتند که فراوانی نام یوسف در میان نوزادان در آن مدت افزایش یافته بود من امیدوارم ایشان فکرهایش را عملی کند و کارش هم الگو باشد.
حدادعادل در پایان سخنان خود با تذکر اینکه میشود با سلحشور گفتوگو کرد که آیا هر جور تخیل منفی است یا نه، گفت: ما ممکن است بین انواع تخیلات انسانی قائل به تفصیل باشیم گاهی برخی رمانهای تخیلی به واقعیت نگاهی ندارد و اینها خرافات عهد جدید است ولی این خیالبافیها خرافات خاص انسان امروز است من معتقدم هرگونه تخیلی را نمیتوان منفی دانست تخیلهایی هست که میتواند به حقیقت کمک کند.
وی در جمع اهالی قلم شعری را که شب میلاد حضرت امام حسن در محضر رهبر انقلاب قرائت کرده بود با نام مهربانی خواند.
غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آیین پایانی سیزدهمین جشنواره قلم زرین که در حوزه هنری برگزار شد، اظهار داشت: حضور بنده در این جلسه صرفاً برای ادای احترام به آقای سلحشور بوده است و همینطور اظهار وفاداری و احتراما به انجمن قلم؛ متأسفانه بنده فرصت سینما رفتن ندارم کم سینما میروم و برای همین درباره این هنر به ندرت صحبت میکنم یا چیزی مینویسم به همین جهت خود را صاحب اهلیت درباره هنرمندی چون سلحشور که در عرصه سینمای اسلامی نامآور است نمیدانم.
حدادعادل به بزرگداشتی که همزمان با روز قلم انجمن قلم ایران برای آقای سلحشور ترتیب داده بود اشاره کرد و گفت: امثال بنده خوب است گاهی حس و حال خودشان را درباره سینمای پیش از انقلاب به نسل جوان منتقل کند.
وی افزود: متدین جماعت و خانوادههای متدین قبل از انقلاب سینما برایشان یک کابوس بود و اگر یک خانواده متدینی میشنید که مثلاً نوجوان یا جوانش عصر جمعهای برای گذران اوقات فراغت به سینما رفته نمیپرسید کدام سینما و چه فیلمی! عزا میگرفت یعنی برایشان یک ننگ محسوب میشود.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: فضای عمومی سینما این بود و البته این فضا در 10 سال پایانی قبل از انقلاب با معدود فیلمهایی متفاوت شد اما گویی سینما برای امور غیراخلاقی است و این اصل بود این وضع سینمای قبل از انقلاب به طور کلی اینگونه بود یعنی همان چه به آنها فیلم فارسی میگویند گوی تلقی این بود که اگر یک دستگاهی در غرب اختراع شد به عنوان یک ظرف، مضروب هم باید حتماً از غرب بیاید. اذهان عمومی پذیرفته بودند که با این دستگاه جز آنچه غرب انجام میدهد کاری نمیتوان کرد.
حدادعادل در ادامه سخنان خود به ستارههای سینما نیز اشاره کرد و گفت: بنابر آنچه گفته شد ستارههای سینمایی ما باید کاری که آنها میکنند انجام دهند چرا که هنرپیشه پنداشته بودند که فقط آنها هستند و داستانها، قالب و برنامهها باید از همان الگو عمل میکردند. اما با انقلاب امام خمینی این جرأت به ما داده شد که به خودمان برگردیم و یک مسائل اساسی را مطرح کنیم.
رئیس فرهنگستان و ادب فارسی به آذر سال 58 که شورای انقلاب فرهنگی در مورد قطبزاده گرفت، توضیح داد: آذر سال 58 بود که شورای انقلاب فرهنگی تصمیم گرفت قطبزاده را از صداوسیما کنار بگذارد چون نمیشد با او کار کرد، گفتند یک شورای 5 نفره، صداوسیما را اداره کند 4 نفر دیگر و بنده انتخاب شدیم. رفتیم و صداوسیما را تحویل گرفتیم؛ چه جریاناتی در آن زمان بود بماند اما ماندیم با این رادیو و تلویزیون باید چکار کنیم کسانی مثل بنده رئیس شده بودیم که تا چند ماه پیش تلویزیون هم در منزل نداشتیم و تماشا نمیکردیم و کسی که این تجربه تماشا کردن را نداشت باید مدیر برنامهها و سریالها میشد.
وی افزود: این تلویزیون و این رادیو چیز عجیبی است که البته آن موقعها یک کانال بیشتر نبود. حتی تلویزیون 24 ساعته هم نداشتیم ولی رادیو بود. بنابراین مجبور بودیم با آن جماعت مدارا کنیم تا چرخ کار بچرخد و صدا، صدا داشته باشد و سیما، سیما باشد و توقفی نداشته باشیم در عین حال فکر میکردیم که باید چه کنیم.
وی متذکر شد: در اردیهبشت سال 59 انقلاب فرهنگی صورت گرفت و عدهای از دانشجویان فرصت یافتند که به سراغ صداوسیما بیایند و بپرسند باید چه کنیم البته محیط طوری نبود که بتوان کار متفاوت کرد متوجه شدم صداوسیما در الهیه و خیابان فرشته دارای باغی است که اکنون باشگاه ریاست جمهوری شده است. این باغ ساختمان قدیمی داشت آراسته هم نبود اینجا به نام تلفیلم بود از اینرو گفتم شصت هفتاد نفر از دانشجویان علاقهمند جمع شوند و کلاس فیلمسازی و هنر سینما برپا کنیم و خودم هم تدریس میکردم. اما همان اواسط کار بنیصدر رئیس جمهور شد و رأساً رئیس برای صداوسیما انتخاب کرد و شورای سرپرستی تمام شد.
وی افزود: اما آن جوانان در کلاسها حاضر میشدند من در آن روزها 35 ساله بودم و حرفم به این دوستان جوان این بود که چرا ما حقایق دین و کشور خود را در عالم سینما نمیآوریم مثلاً چرا داستان حضرت یوسف را فیلم نکنیم یا از قهرمانان معاصر برنامه نسازیم. اما در آن دوران این حرفها در سینمای ایران نو بود. آن روز به این اتفاقات به چشم آرزو مینگریستند اما بسیاری از جوانان آن روز بعدها فیلمسازان خوبی شدند.
حدادعادل با اشاره به حضور فرجالله سلحشور و با بیان اینکه توفیق داشتم که بیشتر قسمتهای حضرت یوسف را ببینیم گفت: وقتی این فیلم را میدیدیم مکرر یاد آرزوی سال 58 میافتادم و خدا را شکر میکردم چرا که یک فاخر در مقایس فیلمهای درجه یک دنیا عرضه شده و بسیار جذاب است کما اینکه برخی از افراد از توجه به این مجموعه عصبانی بودند و ایرادات فردی را مطرح میکردند ولی انصاف این است که آن کار مؤثر بود و تأثیرات آن فیلمهای فاخر را نباید در کوتاهمدت جستجو کرد زیرا اینها در وجدان عمومی تأثیراتی میگذارد که در درازمدت اثرش ظاهر میشود.
وی ضمن اشاره به حضور فرجالله سلحشور در مجلس هشتم، گفت: روزی در زمان مجلس هشتم آقای سلحشور به کمیسیون مجلس آمد و آنجا مطرح کرد که این سریال در تاجکیستان وقتی که پخش میشود خیابانها همزمان با پخش این سریال حضرت یوسف خلوت میشوند و بعداً گفتند که فراوانی نام یوسف در میان نوزادان در آن مدت افزایش یافته بود من امیدوارم ایشان فکرهایش را عملی کند و کارش هم الگو باشد.
حدادعادل در پایان سخنان خود با تذکر اینکه میشود با سلحشور گفتوگو کرد که آیا هر جور تخیل منفی است یا نه، گفت: ما ممکن است بین انواع تخیلات انسانی قائل به تفصیل باشیم گاهی برخی رمانهای تخیلی به واقعیت نگاهی ندارد و اینها خرافات عهد جدید است ولی این خیالبافیها خرافات خاص انسان امروز است من معتقدم هرگونه تخیلی را نمیتوان منفی دانست تخیلهایی هست که میتواند به حقیقت کمک کند.
وی در جمع اهالی قلم شعری را که شب میلاد حضرت امام حسن در محضر رهبر انقلاب قرائت کرده بود با نام مهربانی خواند.