صراط: صادق زیباکلام امروز سهشنبه 94/4/16 طی یادداشتی در روزنامه شرق با عنوان «ایران بعد از توافق تاریخی» نوشت: توافق هستهای، عصای موسی کلیمالله نیست که به اقتصاد ایران خورده و معجزه کند! تورم را کاهش دهد، ارزانی به بار بیاورد، کسب و کار را از رکود به در آورد، برای شش میلیون بیکار شغل ایجاد کند، رشد اقتصادی را به عدد دستنیافتنی هشت درصد برساند، باران و رحمت الهی را بر دشتهای از خشکی تاولزده آن جاری کند و بالاخره و بالاتر از همه، فساد مزمن ساختار اداری را برطرف کند. همچنین این توافق قرار نیست روابط ما با برخی همسایگان را بلافاصله دوستانه کند یا خاورمیانهای عاری از تسلیحات هستهای ایجاد کند. اگرچه مخالفان توافق و تندروها، این نسبت نادرست را به دولت یازدهم و حامیان توافق هستهای دادهاند که آنها معتقدند، پس از توافق، ایران یکشبه گلستان خواهد شد، اما باید با تأکید و صدای بلند گفت: هیچ طرفدار توافقی دچار این تصور باطل، وهم و گمان نیست که اگر امروز توافق صورت بگیرد، از فردا همهچیز دگرگون شده و تغییر خواهد کرد. اصلاح اقتصاد، سیاست، جامعه، خاورمیانه، بهبود روابط با برخی همسایگان و دنیا، همه و همه به درپیشگرفتن سیاستهای عقلانی و بهینه نیاز دارد. اگر اصراری بر مذاکرات و رسیدن به توافق هستهای مطلوب وجود دارد، به این دلیل بوده که چرا کشور باید به دلیل تحریمها و برخی جنبههای دیگر فعالیت هستهای، مشکلاتی داشته باشد. چرا کالایی که در بازار جهانی هزار تومان قیمت دارد، به واسطه تحریمهای ظالمانه و سوءمدیریت دولتهای نهم و دهم، در ایران هزاروسیصد تومان قیمت داشته باشد.
اصرار بر رسیدن به توافق خوب با غرب به آن دلیل بوده که یکسری آسیبها و سنگهایی که تحریمها به پای اقتصاد کشور بستهاند، باز شوند و ما و اقتصادمان در شرایطی طبیعی و نرمال قرار بگیریم. این توافق در حقیقت، بهمثابه بازشدن آن سنگ از پای اقتصاد ملی و رفع سایر موانعی است که تحریمها به ایران تحمیل کرده است. باز هم با صدای بلند باید گفت تازه پس از بازشدن آن سنگ از پای اقتصاد و رفع سایر موانع داخلی است که ما در شرایط برابر با سایر کشورها قرار میگیریم. تأیید برنامه جامع اقدام مشترک صرفا به معنای آن است که کالایی که تا دیروز حداقل ٣٠ درصد گرانتر به دست ایرانیان میرسید حالا به همان قیمت جهانی به دستمان میرسد. رسیدن به توافق بههیچروی به معنای آن نبوده و نیست که آن کالا مجانی یا نصف قیمت به ایران برسد. درعینحال این توافق، یک نقطه عطف تاریخی است؛ نه فقط برای ایران، بلکه برای کل جهان. بسیاری از مفسران غربی از هماکنون این توافق را یکی از بزرگترین، پیچیدهترین و درعینحال موفقیتآمیزترین مذاکرات بعد از جنگ جهانی دوم میدانند. کمتر تحولی بوده که ظرف بیش از ٧٠ سالی که از پایان جنگ جهانی دوم میگذرد، این میزان مذاکرات برای حلوفصل آن صورت گرفته و این همه کشور برای بهنتیجهرسیدن آن، بیش از یک دهه تلاش کرده باشند. بیتردید آثار بلندمدت این توافق تاریخی، هم برای ایران هم برای خاورمیانه و جهان حائز اهمیت است. توافق هستهای در سطح جهانی نشان داد که اگر نیت واقعی حلوفصل مناقشهای وجود داشته باشد و اگر طرفین حاضر شوند ملاحظات و دغدغههای طرف مقابل را نیز در نظر بگیرند و صرفا بر روی منافع یکطرفه نایستند، امکان دستیابی به نتیجه برای بسیاری از موضوعات وجود دارد. از مدل مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی میتوان استفاده کرد و دستکم تلاش کرد تا برخی بحرانهای جهانی را حل و فصل کرد. در مورد خاورمیانه هم تأثیر توافق کم نخواهد بود. سخنی به اغراق نرفته اگر گفته شود توافق هستهای با ایران ممکن است نقشه سیاسی خاورمیانه را تغییر دهد. الگوی یارگیری در خاورمیانه حداقل ظرف ٣٦ سال گذشته به این صورت بوده که یکسری از کشورها به واسطه دشمنی و اختلافات میان تهران و واشنگتن، کمابیش به دلخواه غربیها موضعگیری کردهاند. تصور آنان این بوده که دشمنی غرب با ایران عامل تعیینکننده برای قدرتهای فرامنطقهای است. بنابراین هم در رابطه با کشور خودمان و هم در سطح منطقه، دشمنی غرب با ایران عامل تصمیمگیری و یارگیری سیاسی برای آنها بوده است. اگرچه که بنا نیست مناسبات میان ایران و غرب بهدنبال توافق هستهای یکشبه تغییر کند اما بعید بهنظر میرسد که روال گذشته همچنان در خاورمیانه تعیین تکلیف کند. بسیاری از کشورهای منطقه بعد از این صرفا به اتکای دشمنی تعریفشده میان ایران و غرب نمیتوانند تعیین سیاست کنند. اما بیشترین تأثیر بلندمدت توافق تاریخی در داخل جامعه خودمان رخ خواهد نمود. تاکنون مهمترین عامل تأثیرگذار در روابط میان ما و غرب، تضاد و تنش بوده است. کمتر واقعه و تحولی را در منطقه میتوان سراغ گرفت که رگههایی از تیرگی روابط ایران و ایالات متحده بر آن تأثیرگذار نبوده باشد. اگر بتوانیم پیرامون اختلافات دشوار و پیچیده هستهای با آمریکا به توافق برسیم آیا امکانپذیر نیست در حوزههای دیگر هم بتوان به آمریکا توافق کرد؟
اصرار بر رسیدن به توافق خوب با غرب به آن دلیل بوده که یکسری آسیبها و سنگهایی که تحریمها به پای اقتصاد کشور بستهاند، باز شوند و ما و اقتصادمان در شرایطی طبیعی و نرمال قرار بگیریم. این توافق در حقیقت، بهمثابه بازشدن آن سنگ از پای اقتصاد ملی و رفع سایر موانعی است که تحریمها به ایران تحمیل کرده است. باز هم با صدای بلند باید گفت تازه پس از بازشدن آن سنگ از پای اقتصاد و رفع سایر موانع داخلی است که ما در شرایط برابر با سایر کشورها قرار میگیریم. تأیید برنامه جامع اقدام مشترک صرفا به معنای آن است که کالایی که تا دیروز حداقل ٣٠ درصد گرانتر به دست ایرانیان میرسید حالا به همان قیمت جهانی به دستمان میرسد. رسیدن به توافق بههیچروی به معنای آن نبوده و نیست که آن کالا مجانی یا نصف قیمت به ایران برسد. درعینحال این توافق، یک نقطه عطف تاریخی است؛ نه فقط برای ایران، بلکه برای کل جهان. بسیاری از مفسران غربی از هماکنون این توافق را یکی از بزرگترین، پیچیدهترین و درعینحال موفقیتآمیزترین مذاکرات بعد از جنگ جهانی دوم میدانند. کمتر تحولی بوده که ظرف بیش از ٧٠ سالی که از پایان جنگ جهانی دوم میگذرد، این میزان مذاکرات برای حلوفصل آن صورت گرفته و این همه کشور برای بهنتیجهرسیدن آن، بیش از یک دهه تلاش کرده باشند. بیتردید آثار بلندمدت این توافق تاریخی، هم برای ایران هم برای خاورمیانه و جهان حائز اهمیت است. توافق هستهای در سطح جهانی نشان داد که اگر نیت واقعی حلوفصل مناقشهای وجود داشته باشد و اگر طرفین حاضر شوند ملاحظات و دغدغههای طرف مقابل را نیز در نظر بگیرند و صرفا بر روی منافع یکطرفه نایستند، امکان دستیابی به نتیجه برای بسیاری از موضوعات وجود دارد. از مدل مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی میتوان استفاده کرد و دستکم تلاش کرد تا برخی بحرانهای جهانی را حل و فصل کرد. در مورد خاورمیانه هم تأثیر توافق کم نخواهد بود. سخنی به اغراق نرفته اگر گفته شود توافق هستهای با ایران ممکن است نقشه سیاسی خاورمیانه را تغییر دهد. الگوی یارگیری در خاورمیانه حداقل ظرف ٣٦ سال گذشته به این صورت بوده که یکسری از کشورها به واسطه دشمنی و اختلافات میان تهران و واشنگتن، کمابیش به دلخواه غربیها موضعگیری کردهاند. تصور آنان این بوده که دشمنی غرب با ایران عامل تعیینکننده برای قدرتهای فرامنطقهای است. بنابراین هم در رابطه با کشور خودمان و هم در سطح منطقه، دشمنی غرب با ایران عامل تصمیمگیری و یارگیری سیاسی برای آنها بوده است. اگرچه که بنا نیست مناسبات میان ایران و غرب بهدنبال توافق هستهای یکشبه تغییر کند اما بعید بهنظر میرسد که روال گذشته همچنان در خاورمیانه تعیین تکلیف کند. بسیاری از کشورهای منطقه بعد از این صرفا به اتکای دشمنی تعریفشده میان ایران و غرب نمیتوانند تعیین سیاست کنند. اما بیشترین تأثیر بلندمدت توافق تاریخی در داخل جامعه خودمان رخ خواهد نمود. تاکنون مهمترین عامل تأثیرگذار در روابط میان ما و غرب، تضاد و تنش بوده است. کمتر واقعه و تحولی را در منطقه میتوان سراغ گرفت که رگههایی از تیرگی روابط ایران و ایالات متحده بر آن تأثیرگذار نبوده باشد. اگر بتوانیم پیرامون اختلافات دشوار و پیچیده هستهای با آمریکا به توافق برسیم آیا امکانپذیر نیست در حوزههای دیگر هم بتوان به آمریکا توافق کرد؟