افشین خماند- خبر عادی است؛ عادیتر از آن که فکر کنید. در رنکینگ پایین آمدهایم. دنیا که به آخر نرسیده! هنوز تا ته جدول رنکینگ خیلی فاصله است! هنوز هم فرصت هست. هنوز هم میتوان پائین و پائینتر آمد. مثل چتر بازی شدهایم که چترش باز نمیشود و هیچ کاری از دستش بر نمیآید و بدتر از ترس سقوط، خندهای اعصاب خردکن رئیس است. خلبان هلیکوپتر انگار میداند چه اتفاقی افتاده و چرا چتر باز نمیشود. پس سقوط را شوخی میپندارد؛ یک شوخی که ممکن است حتی به مرگ ختم شود ... خدا نکند.
خبر عادی است؛ عادیتر از یک شوخی. طبیعیتر از یک عادت. فوتبال ما در رنکینگ فیفا پائین میآید. اصلاً کل این رنکینگ هم یک شوخی بیشتر نیست؛ یک شوخی. شاید هم یک توطئه ... فوتبال حالش خوب است. خوب خوب. اگر تو، باور نمیکنی، نکن؛ اما فوتبال ما آنقدر حالش خوب است که رئیس، پشت سر هم میخندد و بعدش عذرخواهی میکند. هی میخندد، هی عذرخواهی میکند ... لعنت به این چتر لعنتی که حتی با کیروش هم باز نمیشود ... تا آخرین رده جدول چقدر فاصله مانده ... حالا؟
***
میخواهیم رکورد بزنیم. رکورد زدن که بد نیست. فدراسیون فوتبال ایران دارد میشود رکورددار عذرخواهی. رکورددار نبردن، رکوردار باختن در همه ردهها، بدون وقفه و بدون استثناء، حکایت تکراری و ملالانگیزتر از آن است که دوباره به آن پرداخته شود. دیگر همه میدانند به لطف رکوردهای فدراسیون لیگ هیچ قلهای نمانده که فتح نشده باشد؛ چه برسد به تپه!
از تیم منتخب شیرخوارگان تا تیم سالمندان همه و همه به یک نوع در گرفتن شادی از جامعه سهیم بودند و در این کار از هیچ کوششی فروگذار نبودند. به لطف هنر دوستان در هیچردهای به افتخار نرسیدهایم ... این هم یک رکورد دیگر!
و چقدر پوست کلف شدهایم که دیگر از هیچباختی ککمان نمیگزد. مگر چقدر از بازی با ژاپن در تهران گذشته است؟ فوق فوقش هفتسال. یادتان هست برانکوی بینوا، ژاپن را با همه ستارگانش برد؛ اما هیچکس برایش هورا نکشید. برای ما بردن خیلی مهم نبود، آن روزها از بردن عبور کرده بودیم؛ زیبا بازی کردن برای ما اصل بود. آن روزها وقتی خودمان را در رده پانزدهم رنکینگ دیدیم، اصلاً خوشحال نشدیم. آن روزها قرار بود طبق پیشبینی رئیس بزرگ، پرتغال و مکزیک را ببریم ... اما حالا به جایی رسیدهایم که بردن دیگر آرزو نیست. حالا باید امیدوار باشیم قبل از بازی لااقل لیست محرومها در اختیار مربی باشد. راستی تا یادمان نرود این رکورد هم ثبت شد. یعنی فدراسیونی که یادش رفت یک بازیکنش محروم است. سقوط آزاد ادامه دارد ... همچنان و بیوقفه ... لعنت به این چتر لعنتی که باز نمیشود ...
***
حیف ما بلد نیستیم از سقوط آزاد لذت ببریم. حیف بلد نیستیم بخندیم؛ اما دیگر از یاد بردهایم گاهی باید گریه کرد. آن چه هفته گذشته در فوتبال ایران رخ داد و امروز دیگر از یاد همگان رفته، اتفاقی بود که تنها لقب «فاجعه» میتوان بر آن داد. فاجعهای که در فدراسیون ما با یک عذرخواهی و عذر سه سیاهی لشگر را خواستن، سروتهاش را ماله کشیدند.
کاش فدراسیون فوتبال وزارتخانه بود؛ حداقل برای یک بار و یک روز تا این سقوط آزاد به انتها میرسید و چتر نجات فوتبال باز میشد. خسته شدهایم از این افتادن و افتادن و صدای «دو» مردم را نمیشنوی آقای دونده! چتر ما شاید این گونه باز شود.
خبر عادی است؛ عادیتر از یک شوخی. طبیعیتر از یک عادت. فوتبال ما در رنکینگ فیفا پائین میآید. اصلاً کل این رنکینگ هم یک شوخی بیشتر نیست؛ یک شوخی. شاید هم یک توطئه ... فوتبال حالش خوب است. خوب خوب. اگر تو، باور نمیکنی، نکن؛ اما فوتبال ما آنقدر حالش خوب است که رئیس، پشت سر هم میخندد و بعدش عذرخواهی میکند. هی میخندد، هی عذرخواهی میکند ... لعنت به این چتر لعنتی که حتی با کیروش هم باز نمیشود ... تا آخرین رده جدول چقدر فاصله مانده ... حالا؟
***
میخواهیم رکورد بزنیم. رکورد زدن که بد نیست. فدراسیون فوتبال ایران دارد میشود رکورددار عذرخواهی. رکورددار نبردن، رکوردار باختن در همه ردهها، بدون وقفه و بدون استثناء، حکایت تکراری و ملالانگیزتر از آن است که دوباره به آن پرداخته شود. دیگر همه میدانند به لطف رکوردهای فدراسیون لیگ هیچ قلهای نمانده که فتح نشده باشد؛ چه برسد به تپه!
از تیم منتخب شیرخوارگان تا تیم سالمندان همه و همه به یک نوع در گرفتن شادی از جامعه سهیم بودند و در این کار از هیچ کوششی فروگذار نبودند. به لطف هنر دوستان در هیچردهای به افتخار نرسیدهایم ... این هم یک رکورد دیگر!
و چقدر پوست کلف شدهایم که دیگر از هیچباختی ککمان نمیگزد. مگر چقدر از بازی با ژاپن در تهران گذشته است؟ فوق فوقش هفتسال. یادتان هست برانکوی بینوا، ژاپن را با همه ستارگانش برد؛ اما هیچکس برایش هورا نکشید. برای ما بردن خیلی مهم نبود، آن روزها از بردن عبور کرده بودیم؛ زیبا بازی کردن برای ما اصل بود. آن روزها وقتی خودمان را در رده پانزدهم رنکینگ دیدیم، اصلاً خوشحال نشدیم. آن روزها قرار بود طبق پیشبینی رئیس بزرگ، پرتغال و مکزیک را ببریم ... اما حالا به جایی رسیدهایم که بردن دیگر آرزو نیست. حالا باید امیدوار باشیم قبل از بازی لااقل لیست محرومها در اختیار مربی باشد. راستی تا یادمان نرود این رکورد هم ثبت شد. یعنی فدراسیونی که یادش رفت یک بازیکنش محروم است. سقوط آزاد ادامه دارد ... همچنان و بیوقفه ... لعنت به این چتر لعنتی که باز نمیشود ...
***
حیف ما بلد نیستیم از سقوط آزاد لذت ببریم. حیف بلد نیستیم بخندیم؛ اما دیگر از یاد بردهایم گاهی باید گریه کرد. آن چه هفته گذشته در فوتبال ایران رخ داد و امروز دیگر از یاد همگان رفته، اتفاقی بود که تنها لقب «فاجعه» میتوان بر آن داد. فاجعهای که در فدراسیون ما با یک عذرخواهی و عذر سه سیاهی لشگر را خواستن، سروتهاش را ماله کشیدند.
کاش فدراسیون فوتبال وزارتخانه بود؛ حداقل برای یک بار و یک روز تا این سقوط آزاد به انتها میرسید و چتر نجات فوتبال باز میشد. خسته شدهایم از این افتادن و افتادن و صدای «دو» مردم را نمیشنوی آقای دونده! چتر ما شاید این گونه باز شود.