ماجرای «شهرداری» شهید ولیی در دوره آموزشی غواصی
برخی از دوستان این شهید 20 ساله به نقل خاطرهای از روزگار دوره آموزشی غواصی در جبهه پرداختهاند. یکی از این خاطرات به شرح زیر است:
در جبهه که بودیم، یکی از وظایفی که بچهها به نوبت بر عهده میگرفتند، رو به راه کردن کارهای داخل چادر بود؛ جارو کردن، شستن ظرفها، دم کردن چایی، آماده کردن غذا و مانند اینها. به کسی که این کارها را انجام میداد، اصطلاحاً "شهردار" میگفتند. بعضی از بچهها علاوه بر روزهایی که نوبت خودشان بود، گاهی به جای "شهرداران" دیگر هم کار میکردند، مثل شهید مصطفی ولیی و محمد محمدی. خیلی وقتها اتفاق میافتاد که تا شهردار خبردار شود، آن دو ظرفها را میبردند و میشستند.
یک روز وقتی کنار سد دز، دوره آموزش غواصی را میگذراندیم، ما با هم در یک چادر بودیم. بچهها از آن دو خواستند که دیگر این کار را نکنند و بگذرانند هر شهرداری، خودش کارهایش را انجام دهد. اما مگر آن دو گوششان به این حرفها بدهکار بود! به محض اینکه بچهها غذا میخوردند و ظرفها به کنار میرفت، یکی از آن دو یواشکی ظرفها را یکی یکی از زیر چادر رد میکرد و دیگری از آن طرف میگرفت، تا ما از آنجا به خود بجنبیم، میدیدیم که ظرفها را شسته و آوردهاند.