در ابتدا جوان با اشاره به کمپین قطرهقطره گفت: میخواهیم با این کمپین با کمبود آب مبارزه کنیم و همهٔ کشور را از کمآبی و بیآبی نجات دهیم، به این صورت که هرکدام از ما قرار است روزی یک لیوان آب کمتر هدر دهیم تا کمکم به کشاورزی، سدها و... نیز کمکی کرده باشیم.
سپس بعد از مطرح کردن سؤال مسابقه پیامکی که بیشتر شبیه به جواب بود تا سؤال،"امیر کربلایی زاده" کمدین محبوب خندوانه به روی صحنه آمد و باز به شکل جذابی به سراغ برخی از ویژگی آدمها و رفتارهای آنها در اجتماع رفت.
این کمدین در قسمتی از اجرای خود به انرژی زیاد اشاره کرد و گفت که بهتر است این انرژی را در مکانهایی کنترل کنیم مثلاً فرد پرانرژیای به مجلس ختم میرود و با همان حالت شاد و صدای بلند میگوید: آقااا تسلیت شنیدم مرحوم لهشده درسته؟!
وی افزود: اتفاق دیگری که خیلی شاهد آن هستیم پایان یک مهمانی است که در آن مرد بعد از خداحافظی داخل ماشین میرود و خانم بعد از 3 ساعت صحبت در حین ترک منزل میزبان تازه میگوید خوب من برم آقامون منتظره! خانم محترم اون آقا کجا منتظره؟ آقا تون دیگه درخته نه منتظر!
همچنین بعضیها نیز آداب رفتار اجتماعی را فراموش میکنند، بهطور مثال این اتفاق در فوتبال زیاد میافتد، مثلاً دو سرمربی قبل از بازی که به هم میرسند قربان صدقه یکدیگر میروند، یکی میگوید اصلاً آدامستو به من بده بگذارم تو کلکسیونم اون یکی میگوید لایه ته کفشتیم و از این دست صحبتها ولی بعد از بازی اینگونه میشود: آقا برو بچه هاتو جمع کن آخه اینا بازیکنن، برو تاکتیکتو درست کن به جای اینکه داور رو بخرید! و ....
کربلایی زاده در پایان اجرایش ضمن خداحافظی گفت: ولی شما بیایید آداب و رسوم اجتماعی را جدی بگیرید و رفتارهایتان را رعایت کنید، سپس همهٔ حاضران از کوچک وبزرگ گرفته با آهنگ بکوب پا؛ دست پاکوبیدند و دست زدند.
علی صادقی وارد میشود؛ جوان کلافه میشود
بعد از پخش کلیپ کوتاهی از بزرگداشت مهران دوستی در تئاتر شهر رامبد بیان کرد: بعضی از آدمها هستند که فقط کافی است ببینیمشان حتی از دور کافی است که چشمت به آنها بیافتد تا شاد شوی؛ به نظر من خدا آن هارا خیلی دوستشان دارد که صورتشان و حتی حضورشان باعث خنده میشود، مهمان امشب خندوانه نیز یک کمدین دوست داشتن است...
وی با بیان این جملات علی صادقی بازیگر کمدی سینما و تلویزیون را دعوت کردو بعد از او قول گرفت که بعد از سفری که در پیش دارد چند قسمت را به عنوان استندآپ کمدی اجرا کند.
صادقی در ابتدای گفتگو راجع به این که دقیقاً چگونه وارد این عرصه شد گفت: به طورخیلی دقیق چیزی نشد و همه چیز به تست بازی که در حدود سن 12 سالگی از من گرفته شد برمیگردد و من از همان موقع با کار آفتاب عالم تاب شروع کردم و تعداد دیگری کارهای آموزشی برای دانش آموزان، که به آنها یکسری آموزش رفتارهای اجتماعی در خصوص برخورد با همکلاسیها یا مسائل دیگر مانندنخوردن تخم مرغ پخته قبل ازآمدن به مدرسه را یاد میداد را بازی کردم.
در این قسمت از برنامه ورود مگسی به صحنه باعث کلافگی رامبد جوان شد و او با گرفتن مگس کش برقی سعی در نابود کردن آن نمود ولی عدم موفقیتش به عصبی شدنش اضافه کرد وبرای لحظه ای کلافگی و ناراحتی در رفتار او تا حدودی مشهود شد.
چک خوردن از آتشنشان
در ادامه این بازیگر خاطره ای از سوزاندن دیوار خانه ای در کودکیاش را تعریف کرد و عنوان کرد: پایین خانه ما رنگ کاری بود و دیوار آن آغشته به تینر، من و برادرم که کبریتی پیدا کرده بودیم برای روشن کردن آن به پشت آن دیوار رفتیم وتا کبریت روشن شد دیوار هم با آن گر گرفت وما خرسند از این اوضاع تا وقتی که آتش از قدمان بالا زد ایستادیم و نگاه می کر دیم وبعد مادر و آتش نشانی را خبر کردیم؛ من از اینکه حدود 200 آدم را یک جا جمع کرده بودم احساس غرور میکردم برای همین در جواب آتش نشانی که پرسید این کار کی بوده من با افتخار گفتم من و سیلی مفصلی از او خوردم که هنوز به خوبی آن را به یاد دارم.
وی در پاسخ رامبد که گفت تو چرا إنقدر با مزه ای وهرکاری که میکنی مردم میخندند اظهار کرد: شاید فقط حالت صورت من این طور است چون خودم خیلی اینگونه نیستم ولی به طور کل در کارهایم همیشه علاوه بر دیالوگم تیکههایی که خودم میسازم را نیزاستفاده میکردم که مورد پسند واقع میشد.
مجبور بودم هر کاری را بپذیرم....
این بازیگر علت پذیرفتن یکسری کارهای سطح پایین را اینگونه توصیف کرد: من از ابتدا سعیام بر این بوده که چنین اتفاقی نیافتد ولی برنامههای ما این اجازه که چهار چوب خیلی خاصی داشته باشیم را به ما نمیدهند چرا که مثلاً من در مقطع زمانی دو مغازه خریدم که برای پرداختن قصد آن مجبوربودم هر کاری راقبول کنم!
قرار او با رامبد برای شاد کردن عده ای این شد که در مکانی حاضر شود تا هرکسی اگر عکس یا صحبتی با او دارد بزند، بعد از این قرار جوان جمله ای برای او خواند و خواست که علی آن را در حالات مختف مانند غم، ترس و ... بازی کندکه برای قسمت عصبانیتش بیان کرد الان نمیتوانم جدی باشم و یکی از مشکلات من در زندگی نیز همین است، همچنین گفت برای بیان لوس آن نیز باید به من یاد بدهید چون بلد نیستم!
سپس بعد از کمی دوز بازی کردن با رامبد، صادقی اعلام کرد که در نون بیار کباب ببر مهارت زیادی دارد و در بازی با جوان چند کباب حسابی به او داد که ببرد!
همراه اول هرچه زودترمشکلش را حل کند
در پایان این وقایع بعد از تعریف خاطرهٔ دیگری از بازی علی صادقی جوان خواست اورا در کمپین قطره قطره عضو کند که به مشکل برخوردند و رامبد رو به دوربین با ناراحتی از همراه اول درخواست کرد که این مشکل اتصال را که برای خیلی از مشترکینش وجود دارد را هر چه زودتر حل کند.
این قسمت از برنامه نیز که مگس و قطعی ارتباط کمی رامبد را کلافه و ناراحت کرده بود با تشویق به لبخند زدن و سرایت آن به همهٔ جهان به پایان رسید.