صراط: حسن روحانی در کتاب خاطراتش، به اولین دیدار خود با رهبر انقلاب اشاره کرده و مینویسد: بعد از نماز مغرب و عشا عازم منزل آقای خامنهای شدم. من باشخصیت و ویژگیهای ایشان آشنا بودم و ضمناً دوستان مشترک زیادی داشتیم، ولی متأسفانه آشنایی نزدیکی با ایشان نداشتم.
آیتالله خامنهای هر وقت که به تهران میآمد در مساجدی مانند: مسجد جاوید، مسجد قبا، مسجد جلیلی و مسجد هدایت که کانون تجمع انقلابیون بود، سخنرانی میکرد.
بسیار علاقهمند بودم از نزدیک با ایشان آشنا شوم. بدینجهت آدرس منزل ایشان را از دوستان گرفتم و به منزل ایشان رفتم.
زنگ درب را به صدا درآوردم. کسی که در را باز کرد تا من را با لباس نظامی دید، وحشت زده شد و گفت: آمدهاید آقا را ببرید؟ گفتم: نگران نباش، من از دوستان ایشان هستم. وقتی وارد منزل شدم و آیتالله خامنهای من را دید و خودم را معرفی کردم، تعجب کرد و گفت: با این لباس؟ گفتم: دوران خدمت وظیفه عمومی را طی میکنم. آیتالله خامنهای به من گفت: چرا با لباس نظامی آمدی؟ ممکن است برای شما دردسر ایجاد کنند که حق با ایشان بود و لذا دفعات بعدی که خدمت ایشان میرسیدم، با لباس شخصی میرفتم.
آیتالله خامنهای هر وقت که به تهران میآمد در مساجدی مانند: مسجد جاوید، مسجد قبا، مسجد جلیلی و مسجد هدایت که کانون تجمع انقلابیون بود، سخنرانی میکرد.
بسیار علاقهمند بودم از نزدیک با ایشان آشنا شوم. بدینجهت آدرس منزل ایشان را از دوستان گرفتم و به منزل ایشان رفتم.
زنگ درب را به صدا درآوردم. کسی که در را باز کرد تا من را با لباس نظامی دید، وحشت زده شد و گفت: آمدهاید آقا را ببرید؟ گفتم: نگران نباش، من از دوستان ایشان هستم. وقتی وارد منزل شدم و آیتالله خامنهای من را دید و خودم را معرفی کردم، تعجب کرد و گفت: با این لباس؟ گفتم: دوران خدمت وظیفه عمومی را طی میکنم. آیتالله خامنهای به من گفت: چرا با لباس نظامی آمدی؟ ممکن است برای شما دردسر ایجاد کنند که حق با ایشان بود و لذا دفعات بعدی که خدمت ایشان میرسیدم، با لباس شخصی میرفتم.