صراط: هاشمی رفسنجانی درباره زندگی و همچنین پیشینه روستازادگی خود در رفسنجان، به میزان مال و اموال به ارث رسیده از پدر خود اشارهکرده و میگوید: زندگی من بی رفاه نیست ولی بهاندازه کفایت نه آن قشر مرفه که در صد کمی و معمولاً 10-20 درصد هستند. پدر من در روستایی که زندگی میکردیم، جزو همین تیپ بود. کشاورز بود و مقداری کمتر از یکدهم روستا را داشت و زندگی نسبتاً معمولی. من همین رویه را حفظ کردم. هر چه هزینه من بیشتر میشد، کاسبی و کار میکردم که بتوانم کفاف و عفاف داشته باشم[1]
ما رفتوآمدهای حکومتی را به منزل نمیبریم. در حد فامیل و آشنایان است و این حد را تحمل میکنند. هفتهای یکی دو بار کارگر میآورند و خانه را تمیز میکنند. ولی زندگی خودمان را در همان حد نگه داشتیم و میخواهیم اینگونه باشد. عقیده ما همین است. فکر میکنیم، این شیوه اسلامی است.[2]
حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در جای دیگر درباره پیرامون وضعیت مالی خود میگوید: «البته میدانند که پیش از انقلاب وضع ما ازلحاظ زندگی مرفهتر بود. مثلاً همزمان با پیروزی انقلاب یکخانه 700 متری در دزاشیب داشتم که در همان منزل ترور شدم. ولی بعد از انقلاب آن خانه را کوبیدیم و 5 خانه ساختیم و به بچهها دادیم که الآن در آن سکونت دارند.»
هاشمی در باره پسته کاری خود در روستا میگوید: یک مقدار ارثیه از پدرم داشتم که هنوز در رفسنجان است و معاش من از آن زمینها تأمین میشود. زمینها را پسته میکارم که هزینه زندگیام را تأمین میکند. پاساژی در خیابان گرگان داشتم که فروختم و پولش را صرف هزینههای جاری کردم. نمیخواستم کاسبی کنم. چون معاش زندگیام تأمین میشد. حقوق میگیرم و الآن با حقوق و درآمدهای معمولی، زندگی نسبتاً راحتی دارم. بچههای من هم اینگونه هستند. خانه، ماشین و شغل دارند و درآمد ملکی من هم بین آنها تقسیمشده است. زندگی آنها هم مثل من است. منتها من خانه ندارم و در یکمنزل اجارهای زندگی میکنم و آنها از خودشان خانهدارند.»[3]
[1] - پس از پیروزی اصلاحطلبان در دوم خرداد 1376 هجمهها و شایعات پیرامون ثروت فراوان حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی به بالاترین حد خود رسید و افکار عمومی را به واکاوی ادعاهای اصلاح طلبان وا داشت و حتی افرادی مانند علی مطهری واکنش نشان دادند؛ نماینده فعلی تهران درباره نقش خانواده هاشمی در مناسبات سیاسی و اقتصادی اظهار داشت: «حتماً باید «کیش» هم دست اینها باشد، وزارت نفت هم زیر نفوذ اینها باشد، فلان کارخانه خودروسازی هم مال اینها باشد و انحصار صادرات فلان محصول در اختیارشان باشد، اینها هم توجیه امنیتی دارد؟ اینها را که دیگر نمیشود براساس مصالح ملی توجیه کرد. خب وقتی یک خانواده ای اینقدر دستشان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کم کم جسارت پیدا میکنند و متعرض امور مقدس هم میشوند.»
[2] - کتاب بی پرده با هاشمی رفسنجانی / انتشارات کیهان / سال 1382
[3]- «مصاحبه آیت آ... هاشمی رفسنجانی با دو دانشجوی کارشناسی ارشد مصاحبه کنندگان: آقایان سیادی و قزلباش»، مرکز اسناد و مدارک آیت الله هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۷/۹/۱۲، کد خبر:14270
ما رفتوآمدهای حکومتی را به منزل نمیبریم. در حد فامیل و آشنایان است و این حد را تحمل میکنند. هفتهای یکی دو بار کارگر میآورند و خانه را تمیز میکنند. ولی زندگی خودمان را در همان حد نگه داشتیم و میخواهیم اینگونه باشد. عقیده ما همین است. فکر میکنیم، این شیوه اسلامی است.[2]
حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در جای دیگر درباره پیرامون وضعیت مالی خود میگوید: «البته میدانند که پیش از انقلاب وضع ما ازلحاظ زندگی مرفهتر بود. مثلاً همزمان با پیروزی انقلاب یکخانه 700 متری در دزاشیب داشتم که در همان منزل ترور شدم. ولی بعد از انقلاب آن خانه را کوبیدیم و 5 خانه ساختیم و به بچهها دادیم که الآن در آن سکونت دارند.»
هاشمی در باره پسته کاری خود در روستا میگوید: یک مقدار ارثیه از پدرم داشتم که هنوز در رفسنجان است و معاش من از آن زمینها تأمین میشود. زمینها را پسته میکارم که هزینه زندگیام را تأمین میکند. پاساژی در خیابان گرگان داشتم که فروختم و پولش را صرف هزینههای جاری کردم. نمیخواستم کاسبی کنم. چون معاش زندگیام تأمین میشد. حقوق میگیرم و الآن با حقوق و درآمدهای معمولی، زندگی نسبتاً راحتی دارم. بچههای من هم اینگونه هستند. خانه، ماشین و شغل دارند و درآمد ملکی من هم بین آنها تقسیمشده است. زندگی آنها هم مثل من است. منتها من خانه ندارم و در یکمنزل اجارهای زندگی میکنم و آنها از خودشان خانهدارند.»[3]
[1] - پس از پیروزی اصلاحطلبان در دوم خرداد 1376 هجمهها و شایعات پیرامون ثروت فراوان حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی به بالاترین حد خود رسید و افکار عمومی را به واکاوی ادعاهای اصلاح طلبان وا داشت و حتی افرادی مانند علی مطهری واکنش نشان دادند؛ نماینده فعلی تهران درباره نقش خانواده هاشمی در مناسبات سیاسی و اقتصادی اظهار داشت: «حتماً باید «کیش» هم دست اینها باشد، وزارت نفت هم زیر نفوذ اینها باشد، فلان کارخانه خودروسازی هم مال اینها باشد و انحصار صادرات فلان محصول در اختیارشان باشد، اینها هم توجیه امنیتی دارد؟ اینها را که دیگر نمیشود براساس مصالح ملی توجیه کرد. خب وقتی یک خانواده ای اینقدر دستشان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کم کم جسارت پیدا میکنند و متعرض امور مقدس هم میشوند.»
[2] - کتاب بی پرده با هاشمی رفسنجانی / انتشارات کیهان / سال 1382
[3]- «مصاحبه آیت آ... هاشمی رفسنجانی با دو دانشجوی کارشناسی ارشد مصاحبه کنندگان: آقایان سیادی و قزلباش»، مرکز اسناد و مدارک آیت الله هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۷/۹/۱۲، کد خبر:14270