شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۵

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

کد خبر : ۲۵۳۲۸

كيهان

«گرگ و ميش تحولات يمن» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد:
حدود يك ماه و نيم از زماني كه علي عبدالله صالح به عنوان معالجه، يمن را ترك كرد مي‌گذرد. او زماني وارد عربستان شد كه بيش از 70 درصد سرزمين يمن در اختيار مخالفانش قرار داشت و مخالفان در حال پيشروي به سمت مناطق باقي مانده بودند.

وضعيت در يمن در فاصله اين 45 روز تفاوت عمده‌اي نكرده و حضور مردم در صحنه از يك سو و مقابله با مردم از سوي ديگر با همان گرمي ادامه دارد. البته در اين ميان تداوم حضور مردم و حتي گسترده تر شدن آن نشان داد كه عزم مردم براي سرنگوني رژيم حاكم بر يمن كاملا جدي است.

تصاويري كه دو روز پيش از تلويزيون دولتي «اليمن»  پخش شد نشان مي‌داد كه علي عبدالله صالح بشدت بيمار است و در عين بيماري صندلي خود را در صنعا فراموش نكرده است. در عين حال ظاهر اسلامي و محلي او هم حكايت از آن داشت كه او غلبه قدرت مردم يمن بر قدرت‌هاي بين المللي و منطقه‌اي و نيز انگيزه قوي اسلامي در سقوط رژيم‌هاي ديكتاتوري و وابسته را فهميده است. صالح در عين اينكه مي‌داند، بركناري الاحمر از قدرت به دليل فساد و وابستگي اين خاندان به عربستان و آمريكا خواست اصلي مردم است از يمني‌ها خواست به خانه‌هاي خود برگردند و نمايندگان خود را براي مذاكره با نمايندگان او به كاخ رياست جمهوري بفرستند. پخش اين سخنان از رياض و تحت حمايت آل سعود هم نشان داد كه رژيم سعودي به بقاي خاندان الاحمر در قدرت تاكيد دارد و به هيچ وجه مايل نيست موقعيت خود را در اين كشور استراتژيك به خطر بياندازد. اعتراضات شديد مردم يمن پس از نطق صالح نشان داد كه طولاني شدن دوره انتقال قدرت آنان را خسته نكرده است. در خصوص تحولات يمن نكات قابل ملاحظه‌اي وجود دارد:

1- تاكيد دوباره بر بقاي الاحمر در قدرت به خوبي نشان داد كه عليرغم اينكه شش ماه از آغاز انتفاضه يمن مي‌گذرد، غرب و رژيم‌هاي وابسته به آن نتوانسته‌اند آلترناتيوي براي اين خاندان پيدا كنند چرا كه آلترناتيوي كه توامان مورد پذيرش مردم و غرب باشد وجود خارجي ندارد. اين در حالي است كه از يك سو غرب به خوبي مي‌داند امكان تداوم زمامداري الاحمر در يمن به سر آمده و از اين رو تاكيد آنها بر بقاي اين خاندان در حكومت را بايد ترفندي براي به دست آوردن زمان تلقي كرد و از سوي ديگر غرب مي‌داند كه آلترناتيو طبيعي هر رژيمي كه فرو مي‌ريزد «انتخابات»  است. اين انتخابات به غير از اينكه باعث روي كار آمدن رژيمي مردمي و طبعا در نقطه مقابل منافع غرب و همگرايان منطقه‌اي آن مي‌شود در همان حال مي‌تواند به عنوان يك فرمول به ساير كشورهاي منطقه كه رژيم‌هايي وابسته به غرب دارند، تسري يابد و مطلوبيت‌هاي استراتژيك منطقه‌اي غرب را بشدت واژگون نمايد. از اين رو از منظر غرب، تداوم شرايط هرج و مرج گونه كنوني و سرپا نگه داشتن خاندان الاحمر مي‌تواند از سرعت تحولات بكاهد و مهار آن را آسان گرداند.

2- خاندان الاحمر- علي عبدالله صالح، احمد پسر صالح، شيخ صادق الاحمر (رئيس خاندان) و علي محسن الاحمر (چهره نظامي اين خاندان) به دليل وابستگي شناخته شده به آل سعود البته جايگاه در ميان مردمي كه خواستار تغييرند ندارند اما شيخ صادق و علي محسن توانستند با بالا بردن تابلوي اعلام برائت از ديكتاتور يمن جايگاه در ميان رهبران تظاهرات پيدا كنند. در طول اين مدت هرگاه جوانان انقلابي خواسته‌اند كار را يكسره نمايند و دولت موقت انتقالي را تشكيل دهند، شيخ صادق و علي محسن الاحمر بهانه‌هايي را آورده و كار را عقب انداخته‌اند. در اين ميان از آنجا كه شيخ صادق الاحمر رياست قبيله حاشد- كه شامل حدود 70 درصد از مردم مي‌شود- را بعهده دارد، رهبران جوان تظاهرات در مورد عبور از اين خاندان گرفتار ملاحظاتي مي‌باشند البته به ميزاني كه از اقتدار علي عبدالله صالح كاسته شده نفوذ قبيله‌اي خاندان هم دچار نزول شده بخصوص شيخ صادق در دو سال اخير در غياب پدر در رهبري اين قبيله ناتوان بوده و نافرماني در درون اين قبيله افزايش يافته است كما اينكه پيوستن رهبران طوايف و خاندان‌ها به اعتراضات و شركت آنها در روند سقوط نظام حاكم نشان دهنده موقعيت ضعيف شيخ صادق در رهبري قبيله حاشد مي‌باشد.

3- طي شش ماه گذشته، رژيم سعودي و غرب تلاش كرده‌اند تا «شوراي همكاري خليج فارس»  را به عنوان تنها نهاد «حل منازعه»  و فيصله دهنده جا بياندازند و در نهايت رهبران معترضين را به اين شورا و پذيرش نظرات شورا گسيل نمايند. در اين ميان «جفري فيلتمن» - معاون وزارت خارجه آمريكا در امور خاور نزديك- به عنوان مسئول پرونده يمن بارها به رهبران معترضين يادآور شده است كه آمريكا جابه جايي قدرت در صنعا را مي‌پذيرد مشروط بر اينكه رهبران نقش شوراي همكاري و به عبارتي نقش عربستان را در حل و فصل نهايي ماجرا بپذيرند. به بيان ديگر آمريكا و عربستان پذيرفته‌اند كه دوره حكومت صالح در يمن به پايان رسيده اما جابجايي قدرت به روش انقلابي و شيوه مردمي را خطر جدي ارزيابي مي‌كنند و براي مصون ماندن از آثار جدي آن بر شيوه مذاكره و توافق تأكيد مي‌نمايند.

 
ملت ما
 
«ضرورت تقويت امتداد انقلابي رهبري» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم سيد محمود علوي است که در آن می خوانید:
امام راحل در بحث پيرامون قاعده لاضرر براي رسول گرامي اسلام سه حيث و منصب را مورد واكاوي قرار مي‌دهد. در نخستين مورد بحث نبوت را بررسي كرده كه از اين جايگاه وحي را از خداوند دريافت كرده و به مردم ابلاغ مي‌نمايد كه ماحصل آن قرآن كريم است كه هم‌اكنون در دسترس ما است. دومين فصل خصومت است كه از اين جايگاه در بين مسلمانان در صورت بروز اختلاف يا مشاجره فصل خصومت مي‌شد و با قضاوت به اختلاف آنان پايان مي‌داد و سومين مورد زعامت يا رياست و حكومت اسلامي است كه از اين جايگاه فرمان‌هايي صادر مي‌نمودند مثلا افرادي را به عنوان والي بر سرزمين‌هاي فتح شده مي‌گماشتند يا كساني را به فرماندهي بخشي از نيروهاي مسلح منصوب مي‌كردند و به آنها ماموريت‌هاي نظامي واگذار مي‌كردند و نيز از اين جايگاه به ساماندهي امور عمومي مسلمانان مي‌پرداختند و به عبارت ديگر جامعه اسلامي را مديريت سياسي مي‌كرد. 
 
طبيعي است كه پيامبر اكرم در دو جايگاه دوم و سوم برمبناي جايگاه اول يعني وحي الهي عمل مي‌كرد و در مقام پيروي از رسول خدا، مردم آنچه كه از جانب ايشان و در اصل جايگاه وحي الهي به آنان ابلاغ مي‌شد و از قضاوت رسول گرامي در جايگاه دوم و تدابير سياسي و مديريتي آن حضرت در جايگاه سوم سرپيچي نمي‌كردند.  بديهي است در صورتي كه تنها به پيروي از فرمان‌هاي صادره از جايگاه سوم يعني زعامت و پذيرش قضاوت‌هاي آن حضرت از جايگاه دوم مي‌پرداختند ولي بي‌اعتنا به داده‌هاي جايگاه اول يعني وحي الهي مي‌شدندنمي‌توانستند پيروان كامل و جامعي براي رسول خدا باشند.
 
بر همين اساس درباره مقام معظم رهبري نيز همين سه حالت را مي‌توان ملاحظه كرد زيرا مقام رهبري با تكيه بر داده‌هاي وحي الهي كه بر رسول اكرم نازل شده است و همان معارف قرآني است و به عنوان آرمان‌هاي انقلاب كه اسلاميت نظام است شناخته شده است، رهنمودهاي خود را ارايه مي‌نمايند كه محوريت اصلي و رهبري نظام جمهوري مقدس اسلامي ايران را همين رهنمودها شكل مي‌دهد.  در واقع تمام تدابير براي تحقق اين آرمان الهي در انقلاب اسلامي است و تدابير مقام معظم رهبري از جايگاه زعامت اسلامي براي تحقق اين آرمان‌ها است.
 
پذيرش تدابير زعامتي ايشان در سامان دهي ساختار سياسي كشور و تمشيت امور يا پذيرش نظرات قضاوتي رهبري از رهگذر قوه قضاييه اعمال مي‌شود بي‌آنكه بخش اول يعني طرح آرمان‌هاي انقلاب اسلامي مبتني بر وحي الهي ناديده گرفته شود را نمي‌توان اطاعت از رهبري قلمداد كرد زيرا در اين صورت پيروي جامعي نخواهد بود. در واقع رها كردن زيربناها و پرداختن به روبناها محسوب مي‌شود در حالي كه تبعيت جامع از مقام رهبري در اين است كه آرمان‌پردازي‌هاي ايشان بر مبناي وحي الهي جدي گرفته شود و از اين جهت به عنوان امتداد آرماني رهبري ايشان تعبير شود.
 
در اصل اساس كار بر همين است كه بر مبناي آن تدابير زعامتي ايشان و نيز احكام قضايي صادره از سوي رهبري پذيرفته و مورد اجرا گذاشته شود.  در اين ميان گهگاه ملاحظه مي‌شود كه افرادي تدابير زعامتي ايشان راكه از آن به عنوان حركت در امتداد سياسي معظم له تعبير مي‌شود مورد توجه ويژه قرار مي‌دهند اما نسبت به امتداد  انقلابي و آرماني ايشان بي‌توجهي مي‌كنند كه طبيعي است چنين وضعيتي پيروي از رهبري را مثله كرده و از جامعيت مي‌اندازد.
 

خراسان

«نامه يک مادر خانه دار به رئيس جمهور» عنوان يادداشت روزنامه خراسان به قلم محمدسعيد احديان است كه در آن مي‌خوانيد:
ابتدا اين نامه را بخوانيد.

آقاي رئيس جمهور محترم سلام

من يک زن ايراني ام. يک زن مسلمان ايراني. نه معني راست و چپ را مي‌فهمم و نه کاري به آبي و سبز و قرمز دارم. اصلا اهل سياست نيستم. من يک زن و يک مادرم که مانند همه زن‌ها و مادرهاي ديگر بايد چرخ زندگي ام را بچرخانم. آقاي رئيس جمهور روزي که شما پا در ميدان رقابت گذاشتيد و شعار عدالت و دفاع از محرومان را سر داديد نور اميدي در دلمان روشن شد که پس از سال‌ها جنگ و دوران سازندگي بتوانيد اندکي از مشکلاتمان را کاهش دهيد روزي که حرف از هدفمندي يارانه‌ها شد و بر اين تصميم خود اصرار مي‌کرديد زيرا معتقد بوديد که با نقدي شدن يارانه‌ها اين پول به طور مساوي و بين همه تقسيم خواهد شد. با خود گفتيم ما که خانه‌هاي چند هزارمتري، ويلا، استخر و جکوزي نداريم که پول مصرف انرژي مان سر از ناکجاآباد درآورد. مانند آدم‌هاي پولدار چند تا، چندتا، ماشين چند صدميليوني هم نداريم که غصه بنزين آن را بخوريم پس حتما از پول يارانه‌ها چيزي برايمان مي‌ماند تا اندکي از چاله‌هاي زندگي مان را با آن پرکنيم و چه نقشه‌هايي که براي اين يارانه‌ها نکشيديم. اما با برداشتن يارانه‌ها و آزاد شدن قيمت‌ها آن قدر همه چيز گران شد که وجود اين پول اصلا در زندگي ما احساس نمي‌شود حتي اگر آن مبلغي را که بر کالاها و اجناس افزوده شده حساب کنيم مي‌بينيم که از پول يارانه‌ها نيز بيشتر است. من اقتصاددان نيستم و معني رشد اقتصادي و تورم تک رقمي را هم نمي‌فهمم اما مي‌بينم که قيمت گوشت آنقدر زياد شده که بايد به طور کلي از صفحه زندگي مان حذف کنيم بايد به بچه هايمان آموزش دهيم که ديگر از ما ميوه نخواهند زيرا قيمت آن با پول جيب ما جور در نمي‌آيد و در بعضي موارد اجناس حتي تا صددرصد هم گران شده‌اند. آقاي رئيس جمهور گراني‌هاي بي حد و حصر کمر مردم را شکسته است. اجاره‌هاي بالا داد مردم را درآورده است. قبل از هدفمندي يارانه‌ها بارها گفتيد که با اجراي اين قانون سفره‌هاي قشر محروم جامعه رنگين تر خواهد شد اما چيزي که ما امروز مي‌بينيم سفره‌هايي است که هر روز خالي تر مي‌شود. ديگر نمي‌توانيم سر سفره گوشت بگذاريم زيرا توان خريد آن را نداريم حتي نان خالي را با قناعت بايد بخوريم و حالا بايد کم کم يادبگيريم که شير هم نخوريم. وقتي مجري برنامه تلويزيون از يک مسئول مي‌پرسد اگر شير گران شود ممکن است مردم نتوانند آن را بخرند و اين موجب مي‌شود شيرها بمانند و دامدار ضرر کند اين مسئول مي‌فرمايند اگر چنين شد ما شيرها را تبديل به شيرخشک مي‌کنيم و آن را صادر مي‌کنيم. اين يعني اين که براي ما مهم نيست مردم نتوانند از شير استفاده کنند براي ما مهم نيست کودکان فقر آهن بگيرند، دچار کمبود کلسيم شوند و يا حتي بميرند. من در حدي نيستم که بتوانم نظريه بدهم يعني سواد لازم را ندارم. اما با عقل ناقص خود اين را مي‌فهمم که هدفمندي يارانه هابه معني قطع کامل يارانه‌ها نيست بلکه هدف حذف يارانه کالاها و خدماتي است که بايد کمتر مصرف شوند تا بدينوسيله مردم مجبورشوند صرفه جويي کنند و در عوض اختصاص يارانه بيشتر به کالاها و يا خدماتي است که بايد بيشتر مصرف شوند. برداشتن يارانه شير در حالي که مصرف بيشتر آن در جامعه ما احساس مي‌شود

کار درستي نيست. شما اگر يارانه بنزين را بر مي‌داريد بايد يارانه حمل و نقل عمومي را افزايش دهيد تا بدينوسيله مردم تشويق شوند بيشتر از آن استفاده کنند و اين است معني هدفمند کردن.

آقاي رئيس جمهور درآمد کم و مخارج بالاي زندگي هر پدري را نزد فرزندش شرمنده مي‌کند و هزينه‌هاي بالاي زندگي انسان را به زانو در مي‌آورد. باور کنيد همه واقعيت آن چيزي نيست که شما در تلويزيون مي‌ گوييد و همه چيز را خوب و زيبا جلوه مي‌دهيد، واقعيت آن چيزي است که ما با آن دست و پنجه نرم مي‌کنيم.

من مي‌دانم شما تمام توان و تلاش خود را به کار مي‌بريد تا ما بتوانيم راحت تر زندگي کنيم و به عنوان کسي که به شما راي داده هنوز هم شما را حامي قشر محروم و مستضعف جامعه مي‌دانم اما خواهش مي‌کنم هر تصميمي که مي‌گيريد تمام جوانب آن را بسنجيد زيرا عمر ما کفاف آزمون و خطا را به ما نمي‌دهد و مردم ما به‌اندازه کافي امتحان خود را پس داده‌اند.

با آرزوي موفقيت روزافزون براي شما

مسئولان محترم روزنامه خراسان

از شما خواهش مي‌کنم نامه مرا چاپ کنيد، چون من هرگز رئيس جمهور را نمي‌بينم تا نامه ام را به او بدهم شايد بدين ترتيب حرف من به گوش ايشان برسد.

شايد اين نامه اديبانه نوشته نشده باشد و يا شايد داراي غلط ادبياتي زيادي باشد اما نامه «يک مادر خانه دار و کم سواد است به رئيس جمهور کشورش.»

با تشکر از شما
معصومه کمالي


جمهوري اسلامي

«ميدان‌داري راهزنان عقيده» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
بيانات روز شنبه رهبر معظم انقلاب درباره موضوع مهدويت و مدعيان دروغين، پاسخ روشني بود به يكي از انتظارات افكار عمومي كه مدت‌ها در جامعه مطرح بود. اين انتظار، هر چند با تأخير برآورده شد، اما چون قاطع، روشن و جامع بود، توانست خلأ موجود را پر كند.

جامعه انقلابي و اسلامي ايران، علاوه بر توطئه‌هاي سياسي، تبليغاتي، نظامي و تهاجم فرهنگي از بيرون، متأسفانه با تهاجم فرهنگي از درون نيز مواجه است و البته اين مورد اخير از ساير توطئه‌ها خطرناك‌تر مي‌باشد. در طول 32 سال گذشته ديديم كه مردم و مسئولان چگونه با اتحاد و همبستگي توانستند همه توطئه‌هاي سياسي، تبليغاتي و نظامي را خنثي كنند و تداوم انقلاب و بالندگي نظام جمهوري اسلامي را ميسر سازند. در بخش مقابله با تهاجم فرهنگي از بيرون نيز توفيقاتي نصيب شده هر چند به دلايل گوناگون جامعه ما هنوز با اين مشكل دست و پنجه نرم مي‌كنند، اما در مورد تهاجم فرهنگي از درون، واقعيت اينست كه مقابله دشوار‌تر است و عزم قوي‌تري را طلب مي‌كند.

از صبح پيروزي انقلاب اسلامي، تهاجم فرهنگي از درون در قالب ايدئولوژي‌هاي افراطي، تحجر، التقاط و مقدس‌نمائي‌ها به جنگ انقلاب آمدند و تلاش كردند افكار انقلابي را سست كنند و حتي رهبران انقلابي را به انحراف فكري متهم نمايند و از مردم جدايشان كنند. اين تهاجم، از آغاز نهضت روحانيت در سال 1341 وجود داشت بطوري كه امام خميني با فريادي بلند از آن شكوه مي‌كردند و خطر آنرا از گلوله و سرب داغ حاكمان طاغوتي نيز كاري‌تر معرفي مي‌كردند: "اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراي 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مي‌نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدس‌مآبي و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دوروئي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مي‌سوخت و مي‌دريد. در آن زمان، روزي نبود كه حادثه‌اي نباشد، ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت‌ها متوسل شدند و حتي نسبت تارك الصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مي‌دادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهائي و اسارت خون مي‌گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي مي‌خواهند ريشه اسلام را بر كنند و عده‌اي روحاني مقدس نماي‌ناآگاه يا بازي خورده و عده‌اي وابسته كه چهره شان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين جنايت بزرگ را هموار مي‌نمودند. " (صحيفه امام جلد 21 صفحات 279 و 280)

آنچه امام خميني در اين پيام آورده‌اند هر چند مربوط به سالهاي آغازين دهه 40 مي‌باشد، اما در ساير فرازهاي پيام كه در اسفند سال 1367 صادر شده شكوه‌هاي زيادي از ادامه تحجر و مقدس نمائي‌ها موج مي‌زند كه نشان مي‌دهد شكايت پيامبر اكرم كه مي‌فرمود: "قصم ظهري رجلان، عالم متهتك و جاهل متنسك" در سالهاي بعد از پيروزي انقلاب نيز مصاديق فراواني داشته كما اينكه امروز نيز دارد. بخش عمده بيانات روز شنبه رهبر انقلاب، پاسخ به شبهاتي بود كه جبهه متحد جاهلان متنسك و عالمان متهتك در سالها و ماه‌هاي اخير در فضاي جامعه پراكندند. اين عناصر، كارا را به جائي رساندند كه يك خيزش عمومي عليه خرافات و انحرافات در حوزه و دانشگاه و ساير بخش‌هاي جامعه سامان گرفت و پرده تزوير از چهره عناصر فرصت طلب و سوداگري كه با استفاده از ساده لوحي عده‌اي از مردم تلاش مي‌كردند ريشه اعتقادات صحيح را بخشكانند و با تكيه بر دروغ و خرافات، حاكميت خود را در جامعه تحكيم نمايند، فرو افتاد. اين خيزش اعتقادي، علاوه بر رسوا ساختن منحرفان، بسياري از خطرها را نيز از انقلاب و نظام اسلامي دور كرد هر چند نبايد از دام‌هاي بعدي اين زمره منحرف و عقبه‌هاي آنها در آينده غافل بود.

نكات مهمي كه در بيانات اخير رهبري در موضوع مهدويت آمده، به خطري كه در آينده نيزدر كمين است عنايت دارد. ايشان با تكيه بر ضرورت انجام كارهاي عادلانه، دقيق و مستند در موضوع مهدويت، كارهاي جاهلانه، غيرمستند و متكي بر تخيلات و توهمات را زمينه ساز فعاليت‌هاي مدعيان دروغين و دوري مردم از حقيقت واقعي انتظار دانستند و با اشاره به مدعيان دروغيني كه در طول تاريخ برخي علائم ظهور را بر خود ديگران تطبيق مي‌دادند، افزودند: همه اين موارد غلط و انحرافي است زيرا برخي مطالب درباره علائم ظهور، غيرقابل استناد و ضعيف است و مطالب معتبر را هم نمي‌توان براحتي تطبيق داد و اينگونه مطالب غلط و انحرافي، باعث مي‌شود، حقيقت اصلي مهدويت و انتظار مهجور بماند، بنابر اين، بايد به شدت از كارها و شايعات عوامانه پرهيز كرد.

نكته مهم ديگري كه در بيانات رهبري بايد مورد توجه قرار گيرد اينست كه كار عالمانه درباره مهدويت از هر كسي بر نمي‌آيد و فقط كساني مي‌توانند وارد اين مقوله شوند كه اهل اين فن باشند: "البته كار عالمانه و مستند درباره موضوع مهدويت و انتظار نيز برعهده اهل فن و متخصصاني است كه علم حديث و رجان را به خوبي مي‌دانند و با مسائل و تفكرات فلسفي آشنائي كامل دارند. "


رسالت

«عربستان قديم در دنياي جديد» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حشمت‌الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد:
عربستان سعودي يكي از بازيگران عمده تحولات خاورميانه است كه بيش از ديگران از موج جديد بيداري اسلامي و تحولات مرتبط به آن آسيب ديد. تكرار و ادامه اشتباهات، به روند فزاينده آسيب‌هاي اين كشور دامن زده است.

جمهوري اسلامي ايران، بازيگر عمده ديگري است كه اين تحولات در مجموع موضع آن را تقويت كرده است. طراحان راهبرد "ايران هراسي" تلاش كردند كه فرصت‌هاي به وجود آمده براي ايرانيان در تحولات اخير را نيز در قالب ظرف سنتي ترس از ايران به تهديدي براي آن تبديل كنند، اما واقعيتهاي جديد منطقه روز به روز نقش راهبردهاي انحرافي از نوع فوق را نيز تضعيف مي‌كند. بعد از اظهارنظرهاي متقابل مقامات ايران و عربستان اكنون نگاه تحليلگران به ديپلماسي تازه‌اي است كه مي‌توان با چند چراغ سبز ديگر ميان تهران و رياض شكل گيرد.

عربستان، در اوج حركت‌هاي مردمي دنياي اسلام و زماني كه اين پديده از دو طرف يمن و بحرين به خاك آنها رسيد و زمزمه‌هاي قيام مردمي از ناحيه شرقيه آن كشور برانگيخته شد، به بدعت تازه‌اي روي آورد. آنها با تانك و زره‌پوش به سركوب انقلاب پرداختند. برخي از مقامات ارشد رياض وعده داده بودند كه در طول چند هفته اوضاع را مديريت نمايند و همين موضوع منجر به سكوت تأييدآميز اوليه از سوي مقامات غربي شد.

اما پس از يك ماه، نخستين درگيري‌هاي لفظي ميان شاهزادگان عربستان شكل گرفت و همراهان غربي و خاصه آمريكايي رياض نيز، تلاش نمودند تا به گونه‌اي از اين اقدامات برائت جويند. اين رفتار هرچه بيشتر عربستاني‌ها را نسبت به دوستان آمريكايي خود مشكوك ساخت. آنها معتقدند براي واشنگتن عزيزتر از زين‌العابدين بن علي و حسني مبارك نيستند و اصولا براساس تجربه تاريخي، هر سياستمدار خاورميانه‌اي كه فاقد پشتوانه مردمي باشد، در دستگاه سياست خارجي غرب تاريخ مصرفي خاص دارد.

از طرفي لشكر كشي به بحرين برخلاف انتظار عربستاني‌ها، براي اعضا
نه تنها تبديل به نقطه قوت نشد،  بلكه يكي از مهمترين نقاط ضعف خود ساخته عربستاني‌ها را شكل داد رژيم صهيونيستي و رسانه‌هاي مرتبط با آن در غرب، سعي كردند تا موضوع شناسايي رسمي دولت اسرائيل ازسوي رياض را به عنوان موضع تازه اين حكومت در كانون سياستهاي تبليغاتي خود قرار دهند. غرب اقتصادي از عربستان براي تحميل بي‌ثباتي به اوپك و كاهش قيمت نفت استفاده كرد و غرب سياسي با ترسيم نقشه جديد ايران هراسي به ايجاد تنش‌هاي تازه ميان رياض و تهران روي آورد و از اين گذر قراردادهاي نظامي سنگيني را به عربستان تحميل نمود. لذا حمله به بحرين نه تنها جايگاه منطقه‌اي- جهاني عربستان را تقويت نكرد، بلكه آن را تضعيف نمود و اگر چرخش‌هاي نيم بند اخير در مواضع سعودي‌ها نبود، اين سراشيبي براي آنها ادامه داشت.

در اين ميان اوضاع از زماني براي رياض تعديل گرديد كه برخي از مقامات آن كشور بويژه در وزارت امور خارجه موضوع مذاكره با ايران را مطرح كردند و به عنوان يك چراغ سبز به ايرانيان و ديگر مسلمانان معترض دنيا، بخش‌هايي از نيروهاي زره خود را از بحرين خارج ساختند. مذاكره در شرايط اشغال نظامي بحرين معنايي ندارد و تنها مي‌تواند توجيه كننده استفاده از ابزارهاي نامشروع سياست خارجي براي كسب امتيازات سياسي باشد و به همين دليل بود كه پيش از فعل و انفعالات چند هفته اخير، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ايران با هرگونه مذاكره با طرف عربستاني مخالفت مي‌كردند. حال اگر فرايند اشغال و مداخله ضدانقلابي در بحرين پايان يابد، مذاكره ايران و عربستان ممكن مي‌شود. مذاكره‌اي كه در شرايط تنش آفريني دشمنان سنتي دنياي اسلام، ضروري به نظر مي‌رسد. به هر حال اقدامات اخيرسعودي‌ها، حاصل ده سال تنش زدايي في مابين در كشور را برهم زد.

عربستاني‌ها به خوبي مي‌دانند كه تبديل شدن آنها به كانون اقدامات ضدانقلابي تبعات خطرناكي را براي جايگاه منطقه‌اي و ديني آن كشور خواهد داشت. ساليانه ميليونها مسلمان جهت انجام مراسم حج تمتع و عمره وارد عربستان مي‌شوند و روزبه روز به تعداد مسلماناني اضافه مي‌شود كه نوع نظام سياسي آنها با نظام سياسي مستقر در عربستان متفاوت بوده و در دنياي مجازي نيز حمايت از انقلاب يك زنجيره ارتباطي را ميان مسلمانان شرق تا غرب عالم به وجود آورده است. برائت از مشركين هر ساله در حج با وسعت و فراگيري بيشتري شكل خواهد گرفت. با رسيدن موج انقلاب يا حداقل اصلاحات به عربستان، امكان تداوم همراه منفعل آن كشور با سياستها و راهبردهاي فرا منطقه‌اي كمتر مي‌شود.


تهران امروز

«دخالت‌هاي بي‌ثمر این بار بازار مسكن» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امير دبيري‌مهر است كه در آن مي‌خوانيد:
اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها به‌طور كاملا طبيعي پيامدهايي دارد كه در كوتاه‌مدت برخي از پيامدها ناخوشايند مي‌نمايد اما اين ناخوشي كوتاه‌مدت نبايد منافع بلندمدت اين سياست درست اقتصادي را تحت‌الشعاع قرار دهد. از ابتداي اجراي اين طرح كارشناسان تذكر دادند كه ضروري است پيامدهاي خواسته و ناخواسته اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها شناسايي شده و هم مسئولان و تصميم‌گيران و هم مردم با اين پيامدها مواجه و برخورد معقول داشته باشند و از واكنش‌هاي هيجاني و احساسی پرهيز نمايند. يكي از پيامدهاي اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها، افزايش و رشد قيمت‌ها در همه بخش‌هاست كه به‌‌رغم تبليغات گسترده دولتي مبني بر بي‌مورد و بلاوجه بودن افزايش قيمت‌ها و برخوردهاي تعزيري و جريمه‌اي با آن تقريبا اين روند افزايش قيمت‌ها مسير طبيعي خود را طي مي‌كند. توليدكنندگان هم با استناد به افزايش هزينه‌هاي تمام شده توليد در همه بخش‌ها از شيب آرام افزايش قيمت‌ها دفاع مي‌كنند و از سياست‌هاي اجباري و دستوري دولت ناراضي و گله‌مند هستند. البته حقوق‌بگيران، غيرشاغلين (تعبیرمحترمانه بیکاران)، مستمري‌بگيران و بازنشستگان و ديگر اقشار آسيب‌پذير هم به حق روند رشد قيمت‌ها را به ضرر خود ارزيابي كرده و از آن ناراضي هستند. در اين تزاحم منافع، عامل تعيين‌كننده و آرامش‌بخش رفتار صحيح، سنجيده و كارشناسی دولت‌هاست كه مي‌تواند راه چاره باشد. متاسفانه مشاهده مي‌شود در اين فضا برخي رفتارها و سياست‌ها نه‌تنها پيوندي با صحت و دقت و منطق‌هاي مستحكم حاكم بر بازار ندارد بلكه منجر به آشفته‌تر شدن بازار مي‌شود. براي مثال مي‌توان درباره افزايش قيمت اجاره‌بهاي مسكن در هفته‌هاي اخير سخن گفت.

طبيعي است هدفمندي يارانه‌ها بر قيمت تمام شده 300 نوع كالاي مصرفي در ساخت و نگهداري مسكن تاثير قطعي دارد و از اين‌رو افزايش قيمت خريد و اجاره بهاي مسكن امر طبيعي است. برخي سياست‌ها مثل مسكن مهر هم علي‌رغم چشم‌انداز رويايي و دلنوازي كه براي افراد فاقد مسكن ترسيم كرده است، در عمل تغيير مهمي در بازار مسكن محسوب نمي‌شود.

در اين شرايط ورود دولت به بازار مسكن و تعيين سقف قيمت‌ براي اجاره‌بها هرچند در ظاهر از دلسوزي دولت به نفع مستاجران حكايت مي‌كند ولي از سه جهت به آشفته‌تر شدن بازار مسكن منته مي‌شود. اين سه وجه عبارتند از: ابهام در جواز شرعي و قانوني دخالت‌ دولت، ابهام در كارآمدي و تاثيرگذاري اين دخالت و پيامدها و تبعات اين تصميم.

1 - جواز شرعي و قانوني: مالكيت در اسلام و قانون منبعث از شريعت اسلام محترم است و نه مي‌توان از مالك سلب مالكيت كرد و نه مي‌توان در تصرف مالك در ملك حد و حدود تعيين كرد جز در موارد معدود و استثنا. براي مثال در نمونه اخير ساده‌ترين رفتار مالكان و موجران در برابر دخالت‌ها دولت، عدم اجاره ملك و خالي نگهداشتن خانه‌هاست، به‌گونه‌اي كه برخي گزارش‌ها از وجود بالغ بر300 هزار مسکن خالي از سكنه در تهران خبر مي‌دهد. طبق آخرين گزارشها از مراجع تقليد، حضرات معظم نيز جواز شرعي به دخالت دولت در قيمت‌گذاري مسكن نداده‌اند.

2 - كارآمدي و تاثيرگذاري دولت:شاخص بسيار مهم در سنجش سياست‌ها و تصميم‌گيري‌ها در همه بخش‌ها تاثيرگذاري مثبت و كارآمدي آنهاست نه اهداف و نيت‌ها و انگيزه‌ها و تبليغات پيرامون آن. به‌طور كلي دخالت دولت در حوزه اقتصاد هم در مواقعي مجاز است كه كارآمد و ثمربخش باشد مانند اتخاذ سياست حمايتي از اقشار آسيب‌پذير يا سرمايه‌گذاري در بخش‌هاي عمومي و عام‌المنفعه كه سودآوري كمي دارد و براي بخش خصوصي به صرفه نيست. در مورد اخير نه‌تنها دخالت دولت منشأ خير و تعالي در بازار نشده است بلكه نوعي تقابل را نيز بين موجر و مستاجر و مردم و سازمان‌هاي نظارتي دامن زده است. ضمن اينكه به برخي رفتارهاي غيرقانوني در تنظيم دو نسخه از قراردادهاي فيمابين منجر شده است كه مي‌تواند در آينده پيامدهاي حقوقي و حتي طرح دعوا در دستگاه قضايي داشته باشد.

3 - پيامدها و تبعات: پيامدهاي دخالت دولت در تعيين قيمت اجاره‌بها نيز چندان مثبت و مطلوب نيست. تصور غلطي درباره موجران در فرهنگ عمومي وجود دارد كه گويا هر كس صاحب خانه براي اجاره است در زمره ملاكين و ثروتمندان قرار مي‌گيرد و پول و مال دريافتي از اجاره‌بها را صرف پس‌انداز بيشتر يا عيش و نوش مصرفانه مي‌كند، در حالي كه بخش عمده و حداكثري صاحب‌خانه‌هايي كه ملك خود را اجاره مي‌دهند هم با زحمت و مشقت و در طول زمان به اين سرمايه دست يافته‌اند و هم روي درآمد حاصل از اين مالكيت در معاش خود حساب ويژه باز كرده‌اند و نبايد با پيش‌فرض‌هاي غلط با صاحبان ملك و خانه برخورد كرد، ضمن اينكه آمارهاي رسمي حكايت ازاین دارد که اكثريتی بالغ بر 60 درصد جمعیت کشور مالک حداقل یک ملک مسکونی هستند و نبايد با اين پيش فرضها به تضاد و تعارض با اين اكثريت پرداخت. در نتيجه بايد گفت واقعیت های اقتصادي يك شبه و خلق‌الساعه نيستند بلكه تدريجي‌الحصول هستند و با آنها نمي‌توان ضرب‌العجلي و آني و با تصميم‌هاي فوري برخورد كرد زيرا ممكن است نتايج برعكس و ناخواسته داشته باشد. بازار مسكن هم از اين قاعده مستثني نيست. براي مثال به نظر اغلب كارشناسان دولت فقط زماني مي‌تواند در بازار مسكن نقش مثبت بازي كند كه با سياست‌گذاري مسكن را از يك كالاي سرمايه‌اي به كالاي مصرفي تبديل كند، به‌گونه‌اي كه صاحبان پول و منابع مالي به جاي صرف هزينه براي خريد زمين و مسكن به سوي ديگر مقاصد كالايي سوق يابند و سود سرشار بازار مسكن آنها را وسوسه نكند. بديه است دولت‌ها در ميان و بلندمدت مي‌توانند در اين بخش با سياست‌گذاري‌هاي صحيح نقش سازنده و موثر ايفا كنند، چنانچه بسياري از دولت‌ها چنين كرده‌اند و با آرامش و البته هوشمندي و قاطعيت از معضل مسكن عبور كرده‌اند.


ابتكار

«وقتي رسانه وظيفه امنيتي پيدا مي‌کند» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد:
براي ما که در ايران زندگي مي‌کنيم، تعطيلي يک رسانه به دلايلي همچون «تشويش اذهان عمومي»، «تبليغ عليه نظام»، «نشر اکاذيب»  و... امري معمول به‌نظر مي‌رسد. اما عجيب است که ناگهان اعلام شود رسانه‌اي به دليل آنچه «رسوايي شنود و مکالمات خصوصي شهروندان»  خوانده مي‌شود، تعطيل ‌شود، آن‌هم در کشوري که ادعاي رسانه‌هايش در حفظ حريم خصوصي گوش فلک را کر کرده است.

ماجرا از اين قرار است که هفته‌نامه «اخبار جهان»  از زيرمجموعه گروه رسانه‌اي «نيوز اينترنشنال»  متعلق به «رابرت مرداک»، مرد افسانه‌اي دنياي رسانه، متهم به استخدام کارآگاهان خصوصي براي شنود غيرقانوني مکالمات برخي از شهروندان انگليس مي‌شود.

اگرچه پيش‌ازاين بارها از ارتباطات پنهان و آشکار رابرت مرداک با آنچه «مافياي رسانه»  خوانده مي‌شود، گفته شده است، اما اتفاق اخير به‌وضوح نشان داده که تنها خطرات حکومت‌ها و رقبا نيست که رسانه را تهديد مي‌کند، بلکه در درون خود رسانه دامي نهفته است ککه هرلحظه ممکن است باز شود و آن را ببلعد، اتفاقي که براي اين هفته‌نامه پرتيراژ افتاده است.

اين موضوع نشان مي‌دهد که هر زمان که رسانه‌اي کارکرد و وظيفه اطلاع‌رساني خود را کنار گذاشته و وارد حيطه‌هاي ديگري شود، بيش‌ازآنکه به ديگري زيان بزند، اسباب نابودي خودش را فراهم کرده است، حتي اگر تعطيل و توقيف و لغو مجوز هم نشود.

اين تجربه نشان داده است که رسانه‌اي که فلسفه وجودي اش وابسته به مخاطبان است، هرگاه به جبهه قدرت بپيوندد( قدرت حکومت‌ها يا قدرت باندهاي مافيايي) مخاطبان از آن رويگردان مي‌شوند با آن همان مي‌شود که با اين نشريه انگليسي 167 ساله شد. حتي اگر دستي به دامن قدرت آويخته باشد.

در اين دگر ديسي چند اتفاق خواهد افتاد:يکي اينکه مهم‌ترين سرمايه رسانه را که همان اعتماد مخاطب است، از دست مي‌دهد. ديگر اينکه در مقابل مخاطب مي‌ايستد که اين امر به چيزي فراتر از بي‌اعتمادي يعني «دشمني مخاطب»  مي‌انجامد. آخر اينکه بايد عنوان رسانه را از خود بردارد و مثلاً بنگاه تجارتي يا تشکيلاتي ‌امنيتي شود.

اين گفته شد تا آن‌چنان‌که جوالدوزي به رسانه‌هاي غربي مي‌زنيم، سوزني هم به رسانه‌هاي خودمان بزنيم، به‌ويژه آنان که سال‌هاست کارکرد رسانه‌اي خود را از دست داده‌اند.

در کشور ما هم بدون اينکه ماجراي «واترگيت»  اتفاق بيفتد و يا رسوايي مجله انگليسي «اخبار جهان»  رسانه‌اي شود، برخي رسانه‌ها بي‌هراس از اين سرنوشت، به اقداماتي از اين نوع دست مي‌زنند. چند سال پيش، يک فيلمساز منتقد نظام گفته بود: «مسائل مربوط به مادرم از سوي روزنامه.... ملي اعلام شده است.»  اشاره وي به اطلاعاتي بود که درباره زندگي شخصي‌اش در روزنامه‌اي ملي و متعلق به نظام درج شده بود.

بارها مطالب خصوصي برخي از احزاب و افراد در مطبوعات خاصي درج و منتشر شده است. اين مطالب اگرچه از تازگي و جذابيت خاصي برخوردار است و احتمالاً مخاطبان زيادي را هم جلب مي‌کند، اما هر فرد آشنا به رسانه مي‌داند که اين خبررساني نيست و يا حداقل در اين خبررساني پرده‌هايي از قانون دريده شده است. يکي اينکه حريم خصوصي افراد نقض مي‌شود و ديگر اينکه قانون در منظر مردم بي‌اعتبار مي‌شود.


آفرينش

«پيامد‌هاي کشور مستقل جنوب سودان» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:
سودان بزرگترين كشور آفريقا مي‌باشد. جمهوري سودان در شمال شرقي قاره آفريقا قرار دارد. اين کشور، دهمين کشور جهان از نظر وسعت است. سودان از شمال با کشورهاي مصر و ليبي، از غرب با چاد و آفريقا مرکزي، از جنوب با کنگو، اوگاندا و کنيا و از شرق با اتيوپي و اريتره همسايه است و درياي سرخ اين کشور را‌ از عربستان سعودي جدا مي‌کند.

براساس توافقنامه‌اي که عمرالبشير در سال 2005 در مورد جنوب سودان امضا کرد، قرار شد كه در مورد جدايي جنوب سودان همه پرسي برگزار شود كه پس از برگزاري اين همه پرسي اكثر مردم جنوب سودان به جدايي آن از كل سودان راي دادند. كشور استقلال يافته جنوب سودان قرار است ظرف چند روز آينده از سوي سازمان ملل به رسميت شناخته شود و به عنوان صد و نود و سومين عضو سازمان ملل معرفي شود.

حدود 70 درصد مردم سودان از دين اسلام پيروي مي‌کنند و اکثرا ساکن مناطق شمالي هستند. و پيروان اديان بومي حدود 25 درصد و مسيحيان حدود 5 درصد جمعيت سودان را تشکيل مي‌دهند و عمدتا در جنوب اين کشور سکونت دارند و خارطوم، پايتخت، نيز داراي يک جمعيت قابل توجه از مسيحيان است. اما از آنجا که جنوب سودان مورد حمايت‌هاي غرب قرار دارد و دولت‌هاي غربي تاثير فراواني در اين روند داشته‌اند، اقليت مسيحي از قدرت فراواني برخوردارند و به عبارتي دولت مستقر در جنوب يک دولت مسيحي خواهد بود.

کشور سودان با اين پهناوري به دو تکه تقسيم مي‌شود که در شمال آن يک حکومت اسلامي و در جنوب آن يک حکومت مسيحي مستقر خواهد شد. از آنجا که حکومت عمرالبشير به عنوان يک عامل ضد غرب شناخته مي‌شود که همواره درراستاي مقابله با غرب و سياست‌ها آمريکا عمل کرده است لذا حمايت غرب از جدايي و استقلال جنوب عاملي براي کاهش قدرت بشير و فشار بر حکومت وي خواهد بود.

از آنجا که جنوب سودان به لحاظ اقتصادي بسيار ضعيف هستند به کشورهاي ديگر وابستگي شديدي دارند و از اين رو مجبورند در راستاي اهداف غرب حرکت کنند. با توجه به حمايت‌هاي فراوان از اقليت مسيحي، روي کار آمدن يک حکومت مسيحي در قلب آفريقا يک نقطه اتکا براي غرب در اين منطقه محسوب مي‌شود. علاوه بر اينکه حدود 80 درصد از ذخاير نفتي سودان در قسمت جنوب قرار دارد و بخش اعظم زمين‌هاي زراعتي و بخش عمده آب نيل نيز در اين قسمت قرار گرفته است. و بيشترين بخش از سرزمين‌هاي شمالي را بيابان‌هاي لم يزرع پوشانده است. پس با جدايي جنوب سودان يک سند تضميني براي غرب هم به لحاظ سياسي و هم به لحاظ اقتصادي ايجاد شده است.

همچنين از آنجا که تا کنون سودان تحت تحريم‌هاي اقتصادي بوده است ذخاير نفتي اکتشاف نشده فراواني در اين منطقه نهفته است و از اين پس شرکت‌هاي بزرگ نفتي مي‌توانند بدون هيچ محدوديتي به انجام اکتشافات در جنوب سودان بپردازند. و به لحاظ انرژي نيز مي‌توانند پايگاه مطمئني را براي خود تشکيل بدهند.


حمايت

«خيانت به آرمان فلسطين» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم قاسم غفوري ‏است كه در آن مي‌خوانيد:
رويكرد جهان به شكستن محاصره غزه در حالي فلسطين در اولويت‌هاي افكار عمومي جهان قرار گرفته كه منابع خبري از سفر بدون نتيجه نمايندگان ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان به آمريكا گزارش داده‌اند. سفر از اين سفر درخواست تشكيلات خودگردان براي لغو مصوبه كنگره آمريكا در زمينه قطع كمك‌هاي اقتصادي به تشكيلات خودگردان بوده است. ‏

هر چند كه ابومازن ادعا مي‌كند كه اين رويكرد براي كمك به فلسطين مي‌باشد اما بررسي ريشه‌اي درخواست‌هاي ابومازن از آمريكا و تعهداتي كه واشنگتن در قبال آن طلب كرده، نشانگر خيانتي بزرگ به آرمان ملت فلسطين است كه تشكيلات خودگردان خواسته يا ناخواسته در آن گرفتار شده است.

ادعاي آمريكا براي قطع كمك به تشكيلات خودگردان به دليل نارضايتي از عدم آزاد شدن شاليت اسير صهيونيست‌ در بند مقاومت و درخواست فلسطيني‌ها براي آزادي اسراي فلسطيني در ازاي آزادي وي، هراس واشنگتن از رويكرد جهاني به پذيرش كشور مستقل فلسطين، رويكرد فتح و حماس به آشتي ملي و ناتواني ابومازن در شكست اين اتحاد، ادامه مقاومت در غزه و عدم سازش پذيري فلسطيني‌ها، تشديد مقاومت و شكست تشكيلات خودگردان در سركوب قيام ملت فلسطين در كرانه باختري، و... است. ‏

‏ ابومازن به جاي مذاكره براي تحقق حقوق ملت فلسطين و تاكيد بر استمرار آنچه آمريكا را به هراس واداشته، مطالبه‌اي سطحي مبني بر نارضايتي از قطع كمك‌هاي اقتصادي آمريكا به تشكيلات خودگردان را مطرح كرده است.
 ‏
كمك‌هايي كه تاكنون نيز براي مردم فلسطين صرف نشده و اسناد از ثروت اندوزي نزديكان ابومازن و نيز متاسفانه هزينه شدن اين بودجه‌ها در سركوب مردم فلسطين حكايت دارد. ‏

نكته بسيار مهم آنكه تشكيلات خودگردان با چنين درخواستي عملا آرمان‌ها و حقوق ملت فلسطين را از آزادسازي سرزمينشان از چنگال اشغالگران به تامين نان شب، تقليل داده است در حالي كه ملت فلسطين نشان داده كه مقاومت آنها براي رسيدن به حقوقي همچون آزادي سرزمينشان و بازگشت آوارگان به وطن است. ‏

اگر آنها براي رسيدن به نان و لباس مقاومت مي‌كردند هرگز به جنگ با اشغالگران نپرداخته و يا 5 سال در محاصره غزه باقي نمي‌ماندند، بلكه از ابتدا با صهيونيست‌ها مصالحه كرده و در ازاي آن نيز زندگي روزمره خود را سپري مي‌كردند.

بر اين اساس درخواست مالي ابومازن از آمريكا، خيانتي بزرگ به ملت فلسطين بويژه شهداي انتفاضه است چرا كه ضمن كوچك كردن جايگاه مقاومت نگاه جهاني را نيز به فلسطين متزلزل مي‌سازد.

‏ هدف صهيونيست‌ها آن است كه خواست مردم فلسطين را به اقتصاد و زندگي روزمره تقليل دهند تا به جهان چنان وانمود سازند كه فلسطيني‌ها حقي به نام آزادي وطن و بازگشت به ميهن ندارند تا در لواي اين ادعا، به اشغالگري و سركوب فلسطيني‌ها ادامه دهند. حركت در اين مسير بزرگترين خيانتي است كه متاسفانه ابومازن در آن گرفتار شده، هر چند كه تاكيد ملت فلسطين بر اصل مقاومت تا آزادي وطن تاكنون اين تحركات را با شكست مواجه كرده است. ‏


دنياي اقتصاد

«سياست‌هاي متناقض پولي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد:
شوراي پول و اعتبار در راستاي تشويق بانك‌هاي خارجي براي فعاليت در ايران از طريق تاسيس شعب خود در داخل كشور، يك تبصره به ماده 15 «دستورالعمل اجرايي نحوه تاسيس، فعاليت، نظارت و تعطيلي شعب بانك‌هاي خارجي در ايران»  افزود.

براساس اين الحاقيه، «نرخ سود سپرده‌هاي ارزي، وام و تسهيلات اعطايي به ارز و ميزان كارمزد عمليات و خدمات ارزي بانكي، براساس عملكرد و به تشخيص شعبه تعيين خواهد شد.»

اين الحاقيه با توجه به بالا بودن ميزان تقاضا براي تسهيلات در داخل، اين امكان را به شعب بانك‌هاي خارجي مي‌دهد كه نرخ سود تسهيلات خود را بالاتر از نرخ‌هاي اعطايي در خارج از كشور تعيين كنند و با استفاده از اين اهرم، نرخ سود بالاتري به سپرده‌هاي سرمايه‌گذاري تخصيص دهند؛ شرايطي كه در مجموع به افزايش مطلوبيت سپرده‌گذاران و گيرندگان تسهيلات منجر مي‌شود.

در اين ميان اتخاذ چنين سياستي از سوي شوراي پول و اعتبار در صورت جذابيت براي بانك‌هاي خارجي مي‌تواند تا حدي محدوديت‌هاي بين‌المللي فعلي درخصوص نقل‌و‌انتقال ارز را خنثي كند. از سوي ديگر گشايش شعب بانك‌هاي خارجي در داخل و آزادي عمل اين شعب در تعيين نرخ سود سپرده و تسهيلات مي‌تواند به واردكنندگان در زمينه تامين ارز مورد نياز و به صادركنندگان در زمينه سپرده‌گذاري منابع مازاد ارزي ناشي از صادرات كالا كمك شاياني كند. در همين حال، اشخاص حقيقي و حقوقي نيز از امكان سپرده‌گذاري ارزي در اين شعب بهره‌مند مي‌شوند. اشخاصي كه در حال حاضر مجبور به افتتاح سپرده ارزي با تحويل اسكناس به بانك‌هاي داخلي هستند؛ در حالي كه در موعد نياز به ارز واريزي، بانك‌ها معادل ريالي ارز موجود در سپرده‌ها را آن هم به نرخ مرجع (دولتي) به سپرده‌گذاران حواله مي‌دهند. در اين شرايط، سپرده‌گذاران مي‌توانند از سود بالاتر منابع ارزي خود در كنار افزايش احتمالي نرخ ارز منتفع شوند.

اما مهم‌ترين نكته در الحاقيه شوراي پول و اعتبار، تبعيض موجود در اين تصميم با مفاد موجود در بسته سياستي – نظارتي بانك مركزي در سال 90 است. به بيان ديگر، در حالي كه شوراي پول و اعتبار، با وجود انتقاد كارشناسان و تلاش‌هاي بانك مركزي، نرخ سود سپرده‌ها و تسهيلات را در بسته پولي 90 نسبت به سال قبل كاهش داده و در مقابل افزايش نرخ‌ها نيز مقاومت مي‌كند، با قائل شدن شرايط تبعيض‌آميز براي بانك‌هاي خارجي، سياستي كاملا متناقض را در پيش گرفته است.