بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره /256)
در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواىِ داناست.
دهه کرامت و میلاد با سعادت حضرت معصومه (س) و همچنین ولادت حضرت ثامن الحجج (ع) را خدمت همه سروران گرانقدر تبریک عرض می کنم.
مفهوم عدالت در جریان تشیع یک مفهوم بنیادین و کلیدی است. همۀ جوامع در طول تاریخ به نوعی با مسئلۀ عدالت به عنوان مهمترین و محوریترین مسئله برای حفظ و انسجام بخشیدن به جامعه خویش مواجه بودهاند. بر همین اساس، میتوان تحقق عدالت را محور و پایۀ شکلگیری حیات طیبۀ انسان در جامعه دانست. مسئلۀ عدالت در ذات خود، امری فطری و پیشادینی است. در اسلام نیز عدالت بستر حیات طیبه انسان در جامعه و اساس حکومتداری تلقی شده که «العدل اساس الملک». تحقق عدالت یعنی نفی ظلم؛ چه به نفس خود و چه به دیگری، و از سوی دیگر نفی پذیرش ظلم. ظلم در واقع مولود جهالت و طاغوت است. طاغوت ثمرۀ جهالت است. جهالت یا منجر به تجری فرد نسبت به خداوند و نظم جهان میشود که این عین ظلم به نفس است؛ و یا منجر به سوءتفاهم از دین و در نتیجۀ آن تحجر میشود. این دو یعنی ظلم به نفس و تحجر هر دو زمینهساز غلبۀ طاغوت بر جامعه هستند.
طاغوت یعنی طغیان در برابر ارادۀ و مشیت الهی. طاغوت به دو شکل در جامعه محقق میشود. گاهی فرد یا جریانی از میان یک جامعه برخاسته و ارادۀ خود را به آن جامعه تحمیل میکند و ارادۀ خود را به جای اراده خداوند مینشاند که در این حالت استبداد در جامعه شکل گرفته و عدالت قربانی استبداد میشود. کما اینکه در یک دوره، مسئلۀ جوامع اسلامی در خصوص عدالت، مسئلۀ استبداد بوده که یک فرد از میان جامعه برمیخاسته و از جهالت و تحجر مردم استفاده میکرده و اینگونه به جای عدالت که مشیت الهی است، ظلم را مستقر می کرده است. اما گاهی نیز، جوامع اسلامی با هجوم بیگانه مواجه می شدند که این هجوم، در بستر جهالت و سستی جامعه، منجر به استعمار جوامع اسلامی می شد. پس طاغوت یا مستکبرین در دو چهرۀ استبداد و استعمار و با بهره برداری از جهالت و سستی مردم عملاً ظلم را در جامعه نهادینه کردند. این دو، بلا و بیماری جوامع اسلامی در طول تاریخ بودهاند.
ایمان به خداوند و برائت از ولایت طاغوت و شیطان تنها راه نجات امت اسلامی است. تحقق تمدن اسلامی و داشتن جامعه ای نزدیک به آرمان جامعه مهدوی در گرو ایمان به خدا و کفر به طاغوت است و صراط این هدف، مبارزه و روحیه جهادی و انقلابی است. و نکته مهم اینکه این راه موضوعیت دارد و نمی توان از راه دیگری به همین مقصد رسید. «فضل الله المجاهدین علی القائدین ...»، یا «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ...»، «لیقوم الناس بالقسط ...» و بسیاری از شواهد و دلایل محکم دیگر حکایت از آن دارد که خداوند برای نفس قیام و جهاد اصالت قائل است. نمی توان با عافیت طلبی و مصالحه با دشمن و با پذیرش ولایت شیطان به مقصد رسید. نمی شود با ارابه سرمایه داری و تکنوکراسی به مقصد متعالی و ساخت تمدن اسلامی رسید. همانطور که تقوا فقط ترسیدن از خدا نیست و نترسیدن از غیر خدا هم هست. انسان مومن هم فقط ایمان به خدا برایش کافی نیست، کفر طاغوت هم لازم دارد و این ویژگی مومن، بدل و جایگزین ندارد. روح مبارزه و قیام در اسلام نهفته است و اسلام انقلابی نقطه مقابل اسلام عافیت طلب است.
ایمان به غیب و معاد، اقامه نماز و انفاق و به تعبیر رهبری عقلانیت، عدالت و معنویت و حفظ روحیۀ جهادی، خستگیناپذیری، ایمان به سنن الهی، ایمان به نصرت الهی و عدالت خداوند، ایمان به راه راست و تبعیت از ولی امر و پرهیز از ابتلا به دنیاگرایی و طلب علو همگی از ویژگیهای روحیۀ جهادی است. و البته روح مبارزه و جهاد با شجاعت صرف، که مستمسک گروه های تکفیری است، تفاوت دارد. قطعا عقلانیت هم در روح مبارزه جریان دارد؛ همانگونه که ما برای ولی فقیه نیز معتقدیم که فقاهت و شجاعت باید با هم در او وجود داشته باشد.
اساسا جهاد با بصیرت مطلوبیت دارد؛ همچنانکه حضرت علی (ع) فرمودند که من سربازانی می خواهم که (یحملون بَصائِرَهم علی سیوفِهم) یعنی بصیرتشان را بر شمشیرشان حمل کنند؛ خشم انقلابی خود را در جای خود به کار برند و عطوفت و ترحم و مهربانی را در جای خود؛ تا از سوء استفاده کاسبان جنگ طلبی مطلق و صلح طلبی مطلق جلوگیری شود و اجازه قرائت تک بعدی و یکسویه مکتب اسلام داده نشود.
این یک مغالطه تمام عیار است که با استناد به رحمانی بودن دین اسلام، صلح طلبی مطلق را ترویج دهیم و عافیت طلبی را در موقعیت هایی که خداوند به صراحت از علما پیمان گرفته است که در مقابل ظلم ظالم به مظلوم ساکت ننشینید، تعمیم بدهیم. مگر می شود کشتار وسیع مردم بی دفاع غزه و یمن را دید و شعار صلح طلبی را سر داد. اتفاقا اینجا «چو ساکت نشینی سکوتت خطاست». اینجا سکوت، صلح طلبی نیست حمایت از خشونت است. چرا خداوند اینهمه مومنان را با تعبیر (ما لکم) (چه شده است شما را ) خطاب قرارداده است؟ مثلاً این آیه: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فى سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛(آیه 75 سوره نساء) چرا جهاد نمیکنید، مقاتله نمیکنید، نبرد نمیکنید در راه خدا - و بلافاصله [میگوید ]- و در راه مستضعفین، براى نجات مستضعفین؟
یا حدیث معروفِ «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ
فَلَیسَ بِمُسلِم» و نمونه های مشابه آن، جزو بیّنات اسلام است؛ یعنى اسلام
انسان را اینجور خواسته است که مسئول باشد؛ هم نسبت به خود، هم نسبت به
نزدیکان خود، هم نسبت به جامعهى خود، هم نسبت به بشریّت.
متاسفانه برخی افراد حتی وقتی از ظلم در ویتنام یا نسل کشی در بوسنی هم
صحبت می شود، ناراحت می شوند. سرانجام این روحیه، حتی مصالحه و سازش با
دشمن نیست؛ سرانجامش پذیرش ولایت شیطان است. اینها نمی خواهند هیچ هزینه ای
برای سبیل الهی تقبل کنند. در حالیکه جهاد و مبارزه، از حیطه نفس تا
خانواده، کار، محله، شهر، کشور، منطقه و جهان نیاز به این دارد که هزینه
بدَهی و این معامله با خداست: ان الله اشتری ... فقط خدا را باید خریدار
بدانیم. به چه کس دیگری می خواهیم خودمان را بفروشیم؟ مگر می شود با شیطان
معامله کرد و رستگار شد و به بهشت رفت؟ چرا شهید بهشتی می فرمایند بهشت را
به بها می دهند نه بهانه. مگر می شود با شیطان بازی برد برد کرد؟ یعنی نه
تو هزینه بدهی و نه او و هر دو برنده شوید؟! مگر می شود با عافیت طلبی به
مقصد سعادت رسید؟
از صدر اسلام تا کنون همواره اسلام ناب و حقیقی با جهاد و مبارزه با ظلم و طاغوت همراه بوده است و البته اشکال مبارزه متفاوت است. همه مبارزه لزوماً قتال نیست؛ گاهی بنا به اقتضاء، شکل مبارزه فرق می کند. همانگونه که دشمن فقط پشت خاکریز و در صحنه جنگ فیزیکی نیست، جهاد هم فقط جنگ نظامی نیست؛ مجاهدت را همه جانبه باید دید. امروز رفع رنج اقتصادی مردم هم مجاهدت می خواهد. تلاش برای معیشت مردم هم با روحیه مبارزه به ثمر می نشیند. یادمان باشد که از صدر اسلام تاکنون و تا تحقق آرمان تمدن اسلامی جهاد ادامه دارد؛ از غزوات پیامبر اکرم (ص) تا صلح حدیبیه، از صلح حسن ابن علی (ع) تا قیام عاشورا و از دفاع مقدس تا برجام. همه این مجاهدتها با یک نیت و آن هم نفی ظلم و استکبار و برقراری عدالت و گسترش کلمه توحید در جهان انجام شده است. این صلحها و مذاکره ها به معنای هضم شدن در طاغوت نیست، به معنای پذیرش ولایت شیطان نیست.
نرمش قهرمانانه از این جنس است. مگر می شود روح استکبارستیزی را از اسلام گرفت؟ ساده اندیشی است که فکر کنیم «مرگ بر آمریکا» ربطی به اصل انقلاب ندارد. امام خمینی در سال 1343 به چه اتهام و دلیلی تبعید شد؟ اعتراض به کاپیتولاسیون! نباید قلب و ماهیت انقلاب را وارونه جلوه داد. تغییر سیاست در صنعت هسته ای و تصمیم گیری مقطعی در این باره و اساساً کل موضوعاتی که در برجام آمده است، آیا می تواند سیاست راهبردی استکبارستیزی ما را از بین ببرد؟ سطح مسائل مبنایی و راهبردی از مسائل تصمیم گیری اقتضایی و تاکتیکی جداست.
در سطح تاکتیکی می توان داده ها و ستانده ها را سنجش کرد و نظر داد. اما برخی در این میان هدف شوم دیگری را دنبال می کنند و آن حذف مقوله برائت از طاغوت و شیطان از مکتب اسلام است. قطعا این کار یک خیانت بزرگ است. اینجا همانجاست که رهبری معظم می فرمایند من دیپلمات نیستم من انقلابی هستم. اینجا همان جایی ست که حضرت امام بعد از قطعنامه 598 می فرمایند کینه مقدستان را نگه دارید. و اینجا همان جایی ست که باید با تئوری رفع تخاصم با کل جهان به معنای حذف برائت از طاغوت مقابله کرد. قطعا وعده الهی برای مجاهدان راه خدا پیروزی ست که چه در این دنیای مادی با غلبه بر طاغوت رخ دهد و چه با نوشیدن شهد شهادت در جوار اولیاء الهی قرار بگیرند.
خداوند به همه ما توفیق جهاد در راه خدا را عنایت کند و جامعه اسلامی را از شر کاسبان و جاهلان مصون و محفوظ بدارد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته