اسکندری دعوا و خصومت کلانتری را با وی به سالهای پایانی دهه 60 و زمانی که وی یک مسئولیت استانی در استان خوزستان بر عهده داشته میداند و در این باره توضیحات مفصلی ارائه میکند. متن زیر مصاحبه «نشریه رمز عبور» با محمدرضا اسکندری وزیر کشاورزی دولت نهم در خصوص تمام حواشی چند وقت اخیر است که عیسی کلانتری ایجاد کرده است.
گروه اقتصادی رمز عبور در شماره پیشین خود با عیسی کلانتری گفتگویی کرده بود که وی در آن گفتگو مدعی شده بود از لحاظ علمی و کارشناسی امکان خودکفایی در کشور وجود ندارد و کسانی که ادعای خودکفایی می کنند به دلیل خوش آمدن برخی ها از این حرف ها می زنند. وی ادعا کرده چنین امکانی (خودکفایی) در کشور وجود ندارد و در صورت خودکفایی در یک محصول، در چندین محصول دیگر وابسته تر می شویم. لطفاً اگر پاسخی به اظهارات ایشان دارید، بفرمایید؟
آقای کلانتری را سالهاست که می شناسم. طریقه رفتار ایشان با منتقدانش به گونه ای است که نظرات خودش را مطرح و در این میان، دیگران را متهم می کند. روش وی برای دفاع از عملکرد ضعیفش در گذشته بدین گونه بوده است که حرف هایی را مطرح می کند و اگر کسی بخواهد خلاف حرف وی اظهارنظر کند، آن فرد را متهم به بی سوادی می کند. یادم هست با این که در سال 83 مجری خودکفایی گندم بودم و جشن قطع واردات گندم در کشور برگزار شد، خبرنگاری از من پرسید: چرا آقای کلانتری در این جشن شرکت نکرده است؟ من پاسخ دادم: شاید یکی از دلایلی که ایشان در این جشن شرکت نکرده باشد، این است که او این جشن را محاکمه خودش برای خروج ارز از کشور در مدت 13 سال گذشته می داند. جالب است بدانید آقای کلانتری در هر دوره ای که می خواست برای وزارتش از نمایندگان مجلس رأی اعتماد بگیرد، از خودکفایی گندم، شکر، دانه های روغنی و.... سخن می گفت و برهمین مبنا نیز از مجلس رأی اعتماد می گرفت تا وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی شود.
نظامی که بنیان گذار آن امام خمینی است، اگر کسانی حرف از خودکفایی می زنند، به عنوان حرکت در جهت فرمایشات حضرت امام است. حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در روز اول پیروزی انقلاب اسلامی در فرمایشات خود در بخش کشاورزی گفتند: "ما می توانیم". یعنی این واژه ما می توانیم برای امروز و دیروز نیست. این واژه متعلق به روز اول پیروزی انقلاب و از سوی حضرت امام خمینی بوده است. حضرت امام در سال 58 فرمودند " آن هایی که می گویند ما نمی توانیم غذای خودمان را تأمین کنیم، ظرفیت کشاورزی کشور را نمی شناسند." این جمله عین فرمایشات امام است. ما معتقدیم از نظر فنی این ظرفیت در کشور وجود دارد. کسانی که منکر ظرفیت های کشور هستند، سیاسی کاری می کنند. قطعاً بسیاری از صحبت های آقای کلانتری، هم جهت با دشمنان انقلاب است. من نمی گویم آگاهانه، بلکه معتقدم ایشان ناآگاهانه به بلندگوی دشمن برای تضعیف جبهه تولید در کشور تبدیل شده است. ایشان اگر از لحاظ فنی اعتقاد و ادعایی دارد ،حاضریم جزئی و مورد به مورد در این زمینه ها با وی مناظره کنیم.
شما معتقدید مواضع آقای کلانتری نسبت به گذشته تغییر پیدا کرده است؟
شما رسانه ای هستید و به راحتی می توانید با دسترسی به آرشیو مصاحبه ها در دولت های قبل، ببینید که آقای کلانتری در موضوعات مختلف مباحث کشاورزی در آن مقطع چه اظهاراتی داشته است و اظهارات آن سال ها را با اظهارات امروز وی مقایسه کنید. این که کسی 13 سال مدیریت کشاورزی کشور را در دست داشته باشد، اما امروز که مسئولیتی ندارد، بگوید کشور ظرفیت ندارد !
من از آقای کلانتری سؤال می کنم اگر کشور ظرفیت نداشت، پس چرا در گذشته به مردم اطلاعات خلاف واقع می دادید؟! یا شاید امروز که این طرف میز نشسته اید، به دلیل این است که ضعف مدیریت 13 سال گذشته را توجیه کنید و بگویید کشور چنین ظرفیتی نداشته است. حتی اگر در بحث کشاورزی منابع کشور هم هدر رفته باشد، ایشان باید به اندازه 13 سال و ما به اندازه 4 سال پاسخگو باشیم.
اگر سد غیرعلمی ساخته شده است، باید دید چه کسی در کشور طرفدار سدسازی بوده است؟ ما روز اولی که در سال 84 وزیر شدیم، به رئیس جمهور وقت، نامه کتبی نوشتیم که با سدسازی در کشور مخالفیم. به این دلیل که در کنار سدسازی، برنامه بهره وری از آب وجود ندارد. اصلاً پایه سدهای کشور در چه دورانی گذاشته و در چه دورانی ساخته شد. من نمیگویم سدسازی اساساً اشتباه بوده است، ولی اگر بحث ذخیره و استفاده از آب باشد، روش های خیلی بهتری وجود داشت. ما در دوره 4 ساله وزارت، همین روش ها را پیگیری کردیم. بحث جلوگیری از تبخیر آب، آبخیزداری، آبخوان داری، سدهای زیر زمینی و ... که تفکری جهادی به دنبالش بود.
شاید بتوان گفت مشکلی اصلی ما در کشور، تفکر است. یک تفکر، تفکر جهادی است که به ظرفیتهای کشور باور دارد و تفکر دیگر تفکر غیر جهادی است که اعتقادی به ظرفیتهای کشور ندارد. به هر حال اقتصاد مقاومتی به ظرفیتهای کشور اعتقاد دارد، در نقطه مقابل اقتصاد وابسته و غیر رقابتی، معتقد است باید همه چیز را از بیرون مرزها بیاوریم.
آقای کلانتری متأسفانه یکی را به بی علمی و دیگری را به سیاسیکاری متهم میکند. به هر حال در اتاق بسته، نمیتوان صحبت کرد. اگر قرار باشد هر کسی فقط نظر خودش را بیان کند، به جایی نمیرسیم. به نظر بنده، علم در بخش کشاورزی آن چیزی است که بشود آن را پیاد کرد، نه آن چه فقط به زبان بیاید. چون ایشان ادعا کرده است که عالم کشاورزی است، بنابراین بنده هم می گویم که علم و سواد بنده در بخش کشاورزی به مراتب بیشتر از آقای کلانتری است. این مسئله را با بحث و نشستن در مقابل هم کاملاً میتوان اثبات کرد و ایشان اگر راست میگویند، میتوانند با مناظره در مقابل جمعی از مردم و کارشناسان، پاسخگو باشند.
به نظرتان چرا ایشان حاضر به مناظره با شما نیستند؟
ریشه این بحث برای امروز و دیروز نیست، ریشه بحث من و ایشان مربوط به دهه 80-70 است. اوایل دهه 70 بنده در خوزستان، مجری بازسازی نخیلات آبادان و خرمشهر بودم. در آن مقطع بحث نخلستان و خرما جزء وظایف وزارت کشاورزی بود، اما بعد از جنگ که بحث بازسازی نخلستانها مطرح شد. وزارت کشاورزی نتوانست مسئولیت این بازسازی را بر عهده بگیرد، لذا مسئولیت وقت بازسازی در دولت آقای هاشمی، تصمیم گرفتند بازسازی نخیلات را به جهاد بسپارند.
در جهاد، بنده مجری این طرح شدم. در فاصله سالهای بعد از سال 68 من مسئول این طرح شدم. فکر کنم ایشان در فاصله سالهای 72-71 سفری به استان خوزستان داشتند و در مصاحبهای در خوزستان، کار بازسازی نخیلات را زیر سؤال بردند. من همان زمان جواب ایشان را صریح دادم. ایشان وزیر و بنده یک مسئول استانی بودم، نهایتاً کار برای قضاوت و بررسی بیشتر به ریاست جمهوری کشیده شد. آن زمان جناب آقای میرزاده که معاون اجرایی و مسؤل بازسازی مناطق جنگی کشور بودند، توسط رئیس جمهور مسؤل رسیدگی به این موضوع شدند.
آقای کلانتری مدعی بود که جهاد، منابع را هدر داده و عملکرد مناسبی نداشته است. من هم پاسخ ایشان را دادم و عملکردش را در وزارت کشاورزی وقت زیر سؤال بردم. آن زمان ایشان پاسخ مرا جسارت به خودش میدانست. بعد از این که آقای میرزاده موضوع را پیگیری کردند، آقای مقیمی که قائم مقام آقای میرزاده بودند، وضعیت را در استان بررسی و گزارشی تهیه شد. لذا جلسهای در ریاست جمهوری با حضور آقای میرزاده، آقای مقیمی، آقای فروزش وزیر وقت جهاد، آقای کلانتری وزیر وقت کشاورزی وآقای دکتر ایروانی که آن زمان قائم مقام آقای فروزش بودند، تشکیل شد. در آن جلسه، آقای کلانتری ادعاهای خود را مطرح کرد و بنده در پاسخ، خیلی صریح حرفهایم را زدم. در جمعبندی این گزارش که به نحوی به رئیس جمهور وقت منعکس شد، حق را به جهاد دادند و مشخص شد که آقای کلانتری در حق جهادگران خوزستان جفا کرده است.
آقای کلانتری از آن تاریخ به بعد همیشه در مواضعش نسبت به بنده خصومت دارد. وقتی که در سال 84 بنده به عنوان وزیر پیشنهادی جهادکشاورزی به مجلس معرفی شدم، ایشان به برخی از نمایندگان نامه ای ارسال کرد و مطالب کذبی را به من نسبت داد.
مثلاً مدعی شده بود: وقتی من مسؤل نخیلات خوزستان بودم، ایشان پولی را به ما دادهاند که ما آن را هدر دادهایم. در حالیکه اصلاً من در وزارت جهاد و ایشان در وزارت کشاورزی بودند و ما در هیچ دوره کاری با هم کوچکترین همکاری نداشتیم. از زمانی هم که وزارت کشاورزی با وزارت جهاد ادغام شد، آقای کلانتری دیگر در این وزارتخانه مسئولیتی نداشتند، اما در آن نامه به خلاف، میخواستند عملکرد مالی بنده را زیر سؤال برده و در بین نمایندگان مجلس حساسیت ایجاد کنند.
لذا بحث فردی به نام آقای عیسی کلانتری با بنده، یک بحث علمی نیست، بلکه ایشان از بنده ناراحت هستند که به آن سالها بر میگردد. ایشان در چهار سال وزارت بنده، بیشترین مصاحبه را بر علیه وزارت جهادکشاورزی انجام دادند. تلاش داشتند تا القا کنند که اسکندری، کشاورزی را نمیداند، در حالیکه اسکندری در کشاورزی بزرگ شده است.
بنده رشته کشاورزی را به عنوان انتخاب اول خودم در دانشگاه برگزیدم و از روز اول کاریم، مجری پروژههای مختلفی بودم. اسکندری اگر سی و چند سال سابقه کار دارد، در این مدت همه مراحل مدیریتی و کار را طی کرده است.
اتفاقاً برخوردهای ایشان با مسائل کشاورزی، همیشه غیر علمی بوده است. خیلی از مناطق کشور در طول دوران وزارت ایشان از ظرفیتهای کشاورزی خود محروم شد.
به یاد دارم در سال 64 وقتی میخواستیم کشت ذرت را در خوزستان شروع کنیم، وزارت کشاورزی وقت، کشت ذرت در خوزستان را ممنوع اعلام کرده بود. آن ها میگفتند: در خوزستان دو کشت و صنعت دولتی نیشکر است. اگر ذرت به وسیله مردم کشت شود، آفات ذرت با آفات نیشکر مشترک هستند و محدودهای که تحت کنترل دولت است، مردم نمیتوانند کنترل کنند و آفات ذرت به آفات نیشکر خسارت میزند، لذا نباید ذرت کشت شود. من همان زمان با این که جوان بودم و تجربه امروز را هم نداشتم، با این موضوع مخالفت کردم و گفتم: دلیلی ندارد به خاطر کشت نیشکر، ذرت کشت نکرد، بلکه آفات را باید مدیریت کنیم.
همان موقع پشتوانه حرف ما برخی از اساتید دانشگاه بودند که میگفتند: حرفهای وزارت کشاورزی غیر علمی است، لذا با 46 هکتار کشت ذرت را شروع کردیم. همان زمان وزارت کشاورزی از ما شکایت کرد که فردی به نام اسکندری در خوزستان منافع ملی را به خاطر انداخته است. این شکایت منجر به جلساتی شد، قبل از آن جلسه ای خدمت آقای دکتر شجاعی استاد تمام رشته حشرهشناسی رفتم. ایشان گفتند: حرف وزارت کشاورزی حرفی غیر علمی و بی ربطی است و در تمام دنیا آفت، مدیریت میشود. شما پای این قضیه بایستید، اگر لازم شد خودم از جهت علمی از شما دفاع خواهم کرد.
نهایتاً مشخص شد اصلاً آفت کرم نیشکر با آفت کرم ذرت متفاوت است و این آقایان فقط ادعای علمی بودن دارند. همین الآن مردم در خوزستان نزدیک به صد هزار هکتار ذرت کشت میکنند، در حالیکه ما با 46 هکتار کشت ذرت را در خوزستان شروع کردیم.
این افراد در همان سالها با حرفهای به اصطلاح علمی مدعی بودند که نباید ذرت کشت کرد، اما ما به صورت علمی ثابت کردیم که این کار امکان دارد.
اساساً آقای کلانتری علاقه زیادی به بحث واردات دارند؟
به هر حال آقای کلانتری سمبل تفکر " ما نمیتوانیم " است. در طول این 13 سالی که ایشان وزیر کشاورزی کشور بودند، با تفکر ما نمیتوانیم تولید کشور را عقب انداختند.
به نظرتان در حال حاضر مسئله کم آبی بزرگترین بحران کشور است یا در این مورد مبالغه صورت میگیرد؟
ما این را قبول داریم که کشور در حال حاضر دچار کم آبی است، اما ما بحران کم آبی نداریم، بلکه بحران مدیریت آب داریم. از لحاظ متوسط بارندگی کشور ما کشور خشکی است. از لحاظ جغرافیایی نیز در محدوده خشک و نیم خشک قرار داریم، اما باید توجه داشت، ما کشوری با بیش از یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع وسعت و با طبیعتی چهارفصل هستیم.
در همین سال آبی جاری که هنوز تمام نشده است، از اول مهر تا 31 شهریور سال بعد که یکسال آبی محسوب میشود، در کشور ایستگاهی داشتیم که 2500 میلیمتر بارندگی و ایستگاهی داشتیم که 30 میلی متر بارندگی داشت.
لذا نمیتوان برای ایستگاه 2500 میلیمتری نسخهای نوشت که برای ایستگاه 30 میلیمتری مینویسیم. بعضی از آقایان بدون در نظر گرفتن تفاوتها، نسخه مینویسند. ما معتقدیم باید کشور را با توجه به ظرفیتهای مناطق دسته بندی کرده و از آب به درستی استفاده کنیم. یک بحث، مسئله خود آب است و بحث دیگر آبیاری است.
در دوران آقای کلانتری بحث سد سازی بدون توجه به حوزه آبخیز صورت گرفت و در بسیاری از نقاط آب را در منظر تبخیر قرار دادیم. به هر حال وقتی ما کشوری هستیم که از لحاظ جغرافیایی خشک و نیمه خشک هستیم، شاید بسیاری از مشکلات زیست محیطی به وجود آمده ناشی از همین سدهایی است که بدون فایده ساخته شده است. ما چه میزانی از این سدها را بهرهبرداری کردیم ؟
سد کرخه چه زمانی ساخته و افتتاح شد؟ چندین سال است که مقام معظم رهبری می فرمایند: اراضی پای آب سد را به بهرهبرداری برسانید.
بحث ما این است که برای تولید آب اقداماتی انجام دهیم. ما در کشور بالای 90 درصد سرمایهگذاریها را روی سدسازی گذاشتهایم، در صورتی که از آبخیزداری، آبخوان داری و این که آب را در سفرههای زیر زمینی ذخیره کنیم، غافل بودیم. ما در استانهای ساحلیمان چه در شمال و چه در جنوب، نزدیک به 3 هزار کیلومتر ساحل داریم، اما چقدر از آب دریا استفاده کردیم. کشور هلند 41 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، اما تقریباً کل دامداری دنیا را پشتیبانی میکند و بعد از آمریکا دومین صادر کننده محصولات کشاورزی در دنیاست.
قطعاً ما در ایران بیشتر از کل وسعت هلند زمین داریم که شرایط آب و هواییش، اگر از هلند بهتر نباشد، بدتر نیست، اما آیا همان بهرهبرداری که هلند از زمین خود میکند، ما هم انجام می دهیم ؟!
آقای کلانتری در مصاحبهها هیچ وقت راهکار ارائه نمیدهند، فقط میگویند ما نمیتوانیم ! ایشان حرفهای دشمن را در لفافه و پوشش تکرار میکند. شما اگر به قول خودتان، استاد و کارشناس کشاورزی هستید و کشاورزی کشور را هم بهتر از همه ما میشناسید، بگویید: از این ظرفیتها باید چگونه استفاده شود ؟ شما در همان راه حلها هم بهانه میآورید.
در موضوع آب شور، هزینه زیاد را طرح میکنید. اصلاً چه کسی گفته است باید آب شور را شیرین کنیم ؟ از خود آب شور خیلی استفادهها میتوان کرد.
پس ما یک ظرفیت خیلی بالایی در تولید کشاورزی در کنار دریا داریم. وقتی ایشان الآن میتوانند تصمیمسازی کنند، بهتر است در جهت این که منابع کشور به سمت استفاده بهتر از آب دریا برود، تصمیمسازی کنند. این ظرفیت برای کشور وجود دارد که به جای این که برویم به دیگران متوسل شویم، بیاییم و از ظرفیتهای کشور استفاده کنیم. در همان کنار دریا گیاهان شور دوست را میتوان کشت کرد. آبزی پروری تولید علوفه و ... میتوان داشت. ما چند بار آب چرخانی میکنیم؟ باید یک لیتر آبی که استحصال میشود به وسیله آب چرخانی به اندازه سه لیتر استفاده شود.
ما 440 هزار هکتار کشت سبزی و صیفیجاتمان در فضای باز است. اگر صیفیجات را به جای فضای باز به گلخانه ببرند، 440 هزار هکتار به 45 هزار هکتار کاهش مییابد، یعنی علاوه بر آزادی مابقی زمینها باعث صرفهجویی آب نیز میشود، یعنی مقدار آبی که در 440 هزار هکتار زمین مصرف میشود تا x مقدار محصول تولید شود، در 45 هزار هکتار همان x مقدار محصول با میزان مصرف آب کمتر حاصل میشود.
این صرفهجویی، حدود هفت میلیارد متر مکعب آب می شود، یعنی برابر این که 14 سد، مثل سد کرج بسازید. در سال 87 این برنامه را جمعبندی کردیم، اما فرصت نشد آن را اجرایی کنیم. قرار بود از ابتدای سال 88 خیلی محکم روی این پروژه بایستم تا اجرا شود. من وقتی در سال 88 از دولت خارج شدم، متأسفانه بعد از من، آقای خلیلیان این موضوع را پیگیری نکردند. یعنی کشور این قدر ظرفیت دارد با همین شرایط و همین آبی که در اختیار داریم، میتوانیم کارهای بزرگی کنیم.
متأسفانه گروهی مدعی هستند: از صد میلیارد متر مکعب آب استحصالی، 8 میلیارد از آن مصرف خانگی و صنعتی است و ما بقی آن مصرف کشاورزی است که این آمار درست نیست.
اعتقاد ما این است که اگر 40 تا 45 میلیارد متر مکعب آب در مکان و زمان مناسب تحویل کشاورز داده شود، میتوان غذای بیش از 200 میلیون نفر را تأمین کرد. اما آقای کلانتری میآیند و با محاسبات اشتباه میگویند: الآن بهرهوری آب ما x مقدار است، اگر ما تا 15 سال آینده بهروری را نیز دو برابر کنیم، باز نمیتوانیم به اندازه نیاز تولید کنیم. من در مورد زمان بحث نمیکنم، بلکه میگویم: اگر همین امروز، آب را در زمان و مکان مناسب به صورت حجمی تحویل کشاورز دهیم، نیازی به این حرفها و محاسبات نیست. ما الآن در آمارها حدود 5/2 میلیون هکتار کشت آبی گندم داریم و به طور متوسط هشت هزار متر مکعب آب مصرف میکنیم. آیا گندم واقعاً به این مقدار آب نیاز دارد؟
اگر بهرهوری افزایش یابد، میتوان این مقدار گندم را با پنج هزار متر مکعب آب به راحتی تولید کرد. ما کشاروزی داشتیم که در حدود 50 هکتار زمین را با آبیاری قطرهای گندم کشت کرده و هفت تن در هکتار نیز برداشت کرده و سر جمع سه هزار و 500 متر مکعب آب استفاده کرده است.
در حال حاضر متوسط مصرف آب 8 هزار متر مکعب در هکتار با متوسط معمول زیر 4 تن در هکتار است و تولید ما زیر ده میلیون تن گندم از کشت آبی است. اگر علم به مزرعهها وارد شود، از همین 5/2 میلیون هکتار به جای این که متوسط 4 تن باشد، به راحتی می توان آن را به 6 تن افزایش داد. یعنی میتوانیم با همین امکانات 15 میلیون تن گندم تولید کنیم که 5 میلیون تن بیشتر از نیاز کشور است.
با عدم خودکفایی در محصولات استراتژیکی مثل گندم جه خطراتی کشور را تهدید میکند؟
به هر حال ما یک کشور مستقل هستیم که بسیاری از کشورها، ما را به عنوان الگوی خود میشناسند. اولین ویژگی یک کشور الگو این است که بتواند خودش غذای خودش را تأمین کند. این بحثی بود که از ابتدای انقلاب خواست حضرت امام بود، کما این که احتمال دارد در آینده یکی از ابزارهای تحریمی دشمن بر علیه ما، تحریم مواد غذایی باشد. غربیها ابزارهایی را که در اختیار دارند، درجهبندی میکنند و اگر لازم باشد، یک روز شاید تحریم مواد غذایی نیز صورت بگیرد. مثالی بزنم:
زمانی که من وزیر بودم، رئیس جمهور محترم سودان در ملاقاتی که با ایشان داشتیم، میگفت: شما به ما کمک کنید تا ما در گندم خودکفا شویم. ایشان میگفت: در قضایای سودان یک کشتی گندم از آمریکا به بندر سودان آمده بود و میخواست تخلیه شود. سفیر آمریکا در سودان روی کشتی رفت و چند شرط برای ما گذاشت که اگر شما قول میدهید این اقدام را انجام دهید؛ ما هم اجازه تخلیه کشتی را خواهیم داد و گرنه ...
بنده معتقدم باید به گونهای برنامه ریزی کنیم که بتوانیم غذای مورد نیاز خودمان را خودمان در داخل تأمین کنیم. امنیت غذایی این است که بتوانیم نیازهای خودمان را تأمین کنیم. طبق قانون کالای اساسی برنج، گندم، شکر، روغن و جو است که باید در تولید این محصولات به خودکفایی برسیم.
در بحث خودکفایی گندم و قطع واردات که اتفاق افتاد، بنده متهم شدم که با کاهش سطح زیر کشت محصولات دیگر و کشت در اراضی مرتفع به صورت گندم دیم، این مهم حاصل شد، در صورتی که این بحث، جفا در حق کارشناسانی بود که با انتقال حداقل 30 درصد علم و دانش موجود کشور به مزارع، این اتفاق را رقم زده بودند.
آمار سطح زیر کشت آبی و دیم گندم در دوره آقای کلانتری موجود است. آمار رسمی وزارت کشاورزی در سالهای 71 تا 83 میگوید: سطح زیر کشت گندم در سال های وزارت آقای کلانتری خیلی بیشتر از زمانی بود که من مجری طرح و بعدها وزیر کشاورزی شدم. در صورتی که عدهای اتهام میزنند که ما با افزایش سطح زیر کشت به خودکفایی گندم رسیدیم. همان موقع ایشان هم از این تعابیر استفاده میکردند که اسکندری با تغییر کاربری و افزایش سطح کشت کشور گندم را به خودکفایی رسانده است.
در سالهایی که بنده وزیر بودم، گندم صادر کردیم. تولید ذرت، چغندر، جو و... ما نیز افزایش داشت. چون آقایان مدعی شدند که اگر گندم زیاد شده و به خودکفایی رسیدهایم، سایر محصولات کم شدهاند. در سال 86 کارخانههای قند کشور از کشاورز شش میلیون و چهارصد هزار تن چغندر خریدند. رکورد تولید برنج و جو نیز در همین سال اتفاق افتاد.
بنابراین اگر در کشور درست برنامهریزی کنیم و از منابع به درستی استفاده کنیم. میتوانیم در محصولات اساسی به خودکفایی برسیم.
حتی اگر محصولات آب بری باشند؟
آب بر یعنی چه؟ این که 92 درصد آب در بخش کشاورزی مصرف میشود، اشتباه است. بنده با عدد و رقم ثابت میکنم که چنین نیست و حاضرم با هر کسی در این زمینه مناظره کنم. اگر ما با همین امکانات بتوانیم در 5/2 میلیون هکتار به جای 4 تن، 6 تن گندم به دست آوریم، 15 میلیون تن محصول خواهیم داشت.
ضمن این که میتوانیم با مصرف آب کمتری این کار را انجام دهیم. باید زمینههای اجرای این کارها را فراهم کرد. آقای کلانتری اگر ادعای علم دارد، بیاید بر اساس علم کشاورزی بحث کند. در کجای علم کشاورزی آمده است: ما نمیتوانیم.
الآن مباحث فرا سرزمینی هم مطرح است که اگر بتوانیم مدیریت کنیم، انگار خودمان داریم با منابع دیگران تولید میکنیم. خوشبختانه از ابتدای دولت یازدهم این بحث مطرح شد، اما باز عملاً اتفاقی نیفتاد، در خیلی از کشورهای دنیا زمین و آب هست، شما میتوانید بروید آنجا و با اجاره زمین کشت کنید و محصول را به ایران بیاورید که بخشی از تأمین و خودکفایی ما مخصوصاً در مورد دانههای روغنی باید از این طریق باشد.
ما می توانیم از برخی کشورها که طلب داریم، به جای طلبمان زمین بگیریم و بعد در اختیار سفارتمان در آن کشورها با مدیریت وزارت حهادکشاورزی قرار دهیم. بعد این زمینها را به سرمایه گذاران ایرانی اجاره دهیم تا پس از کشت، این محصولات به ایران آورده شوند.
یعنی همه این ما نمیتوانیمها، نسخه نکاشتن است؟
زمانی شما میخواهید برای یک موضوع تصمیم بگیرید، یک نسخه و زمانی برای کل کشور یک نسخه دیگر مینویسید. وقتی بحث دریاچه ارومیه مطرح شد، این بحث برای کل کشور مطرح شد که ما باید جلوی کاشت در خیلی از مناطق کشور را بگیریم. ما گفتیم: این نکاشت، خیانت به کشور است.
به جای این که به کشاروز بگوییم، کاشت نکن، باید به او چگونه کاشتن را بیاموزیم. با نکاشت، کشاورز ما بیکار میشود. آیا شغلی برای کشاورز تعریف کردهاید؟ ما میگوییم برای آب باید برنامه داشته باشیم. این که با یک نسخه کلی بخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم، این خیانت به کشور است. شما اول باید منطقه و ظرفیتهای آن منطقه را بررسی کنید، بعد با توجه به آن ظرفیتها به کشاورز نسخه تولید بدهید. نباید به کشاورز گفت: کشاورزی را تعطیل کن. لذا بحث نکاشت در کل کشور خیانت به کشور است. چون بدون در نظر گرفتن پتانسیلهای کشور حرف میزنیم. ما سال 87 برنامهای را برای کشور تدوین کرده بودیم که هر کدام از این مباحث کتابچهای داشت، ولی نهایتاً وزیر بعدی این برنامه را اجرا نکرد. اگر این برنامهها در چهار سال بعد از ما اجرا میشد، وضع کشاورزی کشور این نبود.
آقای مهندس ! اگر اجازه دهید در مورد تشکل خانه کشاورز صحبت کنیم؟
من چون هیچ سابقه روشنی در عملکرد آقای کلانتری در طی سالهایی که مدیر بودند، ندیدم، باور ندارم ایشان بتوانند دریاچه ارومیه را نجات دهند. یکی از گرفتاریهای کشور این است که هیچ کس را برای پاسخگویی از نحوه مصرف منابع موجود در دوران مسئولیتش مورد سؤال قرار نمی دهند.
در این 24 سال دوران بعد از جنگ وزرای جهادکشاورزی بیایند پاسخ دهند که چه منابعی در اختیار داشته و از این منابع چگونه استفاده کردند؟ ما مدعی هستیم در طول چهار سال مدیریت در وزارت جهادکشاورزی از منابعی که در اختیار بوده است، حداکثر استفاده را کردیم و علمیترین دوره کشاورزی کشور در این دوران مدیریت بوده است و اگر روزی مناظره ای صورت بگیرد، ادعای خودمان را با اسناد و مدارک اثبات خواهیم کرد. یکی از دلایلی که آقای کلانتری حاضر به مناظره با بنده نیست، این است که ایشان میدانند در مقابل حرفها و اسناد ما هیچ پاسخی ندارند.
تشکل خانه کشاورز در دوران شما بود؟
یکی دیگر از گرفتاریهای کشور این است که عدهای وقتی در جایگاهی قرار داشته و مسئولیتی دارند، برای بعد از مسؤلیت خودشان هم فکری میکنند. آقای کلانتری حدود 13 سال وزیر کشاورزی بودند و بعد از پایان وزارت و ادغام وزارت جهاد و کشاورزی، خانه کشاورز را تأسیس کرد. جالب این است که ایشان خانه کشاورز را به عنوان یک تشکل سیاسی ثبت کرد و یک سری عناصر دولتی که دیگر در مدیریت نبودند یا بازنشسته شده بودند را جذب این تشکل کرد. لذا بعضی از مدیران دولتی که بازنشسته بودند، خود به خود شورای مرکزی خانه کشاورز شدند.
اعتقاد ما این است که اگر قرار است تشکلی هم در بخش کشاورزی شکل بگیرد، این تشکل باید صنفی و فنی باشد و کشاورزها باید عضو آن باشند. چرا باید مسؤلین سابق دولتی که احتمال دارد مجدداً دارای سمت دولتی شوند، در این تشکلها باشند.
یعنی کسی از کشاورزان در این تشکل نیست؟
اینها بعد از این که خودشان این تشکل را شکل دادند، تعدادی از کشاورزان را نیز وارد این تشکل کردند. اعتقاد ما این بود که باید خبرگان کشاورزی صاحب تشکل باشند، لذا باید خبرگان کشاورزان هر استان، مشخص و تشکل خبرگان کشاورزی آن در استان را تشکیل دهند و استانها با هم تشکل مرکزی را شکل دهند. در دولت دوم اصلاحات این تشکل همیشه مورد حمایت دولت بود، اما بعد از سال 84 که بنده وزیر جهاد کشاورزی شدم، با توجه به این که تشکل، یک تشکل سیاسی بود و هیچ ارتباطی به کشاورزی نداشت، لذا مورد حمایت قرار نگرفت و عملاً خانه کشاورز هیچ فعالیتی نداشت و منفعل بود.
بودجه خانه کشاورز از کجا تأمین می شود؟
در دوران وزارت من چون بودجهای نداشتند، عملاً تعطیل بودند و هیچ فعالیتی نداشتند، ولی در زمان دولت اصلاحات تحت پوششهایی از دولت کمکهایی میگرفتند و فعالیتهایی داشتند.
وقتی میگویم کتابچه خودکفایی گندم را در سال 79 بنده ننوشتم، بلکه آقایانی نوشتندکه الآن مخالف شدهاند و اعتقادی به آن ندارند، اتفاقاً آن ها با نگاه سیاسیشان در هر مقطعی یک حرفی میزنند. ما از روز اولی که در سال 58 وارد جهاد شدم، به ظرفیتهای کشاورزی اعتقاد داشتیم و در هر جایگاهی هم که قرار میگرفتیم، سعی میکردیم ظرفیتها را نشان دهیم. بنده چهار سال وزیر بودم، قطعاً اگر 13 سال وزیر بودم، بسیاری از این مشکلات امروز در کشاورزی نبود.