صراط: روزنامه آرمان نوشت: قد و قيافه و حتي لحن صداي پسر، همانند پدر است. گويا احمد جنتي 30سال جوانتر شده است. حسن آقا سرزنده و قبراق كار ميكند، از پدر با نام «حاج آقا» و از برادر با نام «علي آقا» ياد ميكند. حسن جنتي، ساده و صميمي حرف ميزند. آنقدر صميمي كه تمايلي به ورود به سوالات چالشي ندارد. براي همين سوالات ما از قبيل رابطه جنتي پدر با جنتي وزير، نظرش درباره رفع فيلترينگ فيس بوك، عملكرد دولت قبل و دولت جديد و... را تقريبا بيپاسخ ميگذارد.
اخبار و سخنرانيهاي پدرتان را پيگيري ميكنيد؟
بله، اگر در نماز جمعه يا جايي سخنراني داشته باشند پيگيري ميكنم. نه فقط ايشان بلكه سخنرانی خيلي از آقايان را دنبال ميكنم.
اخبار برادر را چطور؟
ايشان را هم پيگيري ميكنم، مخصوصا در اخبار.
آخرين صحبت علي آقا را گوش كرديد؟
نه من چند روزي اينجا نبودم.
نظرتان درباره رفع فيلترينگ فيسبوك كه برادرتان مطرح كرد و حسابي جنجالي شد چيست؟
نظري ندارم.
چند تا برادر و خواهر هستيد؟
ما چهار تا برادريم. يكي حسين آقا بود كه عضو گروهک مجاهدين خلق شد و اوايل انقلاب كشته شد. محمد هم در سازمان تبليغات تهران مشغول است. او قبلا در كارهاي برقي مشغول بود و ۳۰ سال است رها كرده و رفته سازمان تبليغات. علي آقا هم كه ميدانيد زماني استاندار خوزستان بود و بعد استاندار خراسان شد و مدتي هم سفير ايران در كويت بود. الان هم وزير است.
حاج آقاي جنتي دختر ندارد؟
نه.
چقدر در جريان مبارزات پدر بوديد؟
كم. اطلاعات كمي داشتم. يادم هست اواخر خيلي اذيت شديم. ساواك مرتب ميريخت درب منزل ما و مرتب در خانه و روي پشت بام و… بودند. مردم از دستشان در عذاب بودند. گاهي ساواك مردم را ميزدند گاهي هم از مردم كتك ميخوردند.
اینجا يا قم؟
اينجا. منزل حاج آقا بزرگ ملاهاشم پدر حاج آقاي جنتي. مرتب ميآمدند اينجا دنبال حسين و علي.
دنبال پدرتان نميآمدند؟
پدرم همدان تبعيد بود.
و نتيجه اين رفت و آمدها؟
حسين را گرفتند. ولي نتوانستند علي را دستگير كنند. علي به راحتي دم به تله نميداد و ساواك را در عذاب گذاشته بود. ولي خب حسين همان موقعها دستگير شده بود.
سياسيهاي خانواده شما به جز پدر، علي و حسين بودند. درست است؟
بله. من و محمد سياسي نبوديم.
حسين فرزندي نداشت؟
يك پسر داشت كه او هم كشته شد.
چطور؟
اسمش محسن بود. پدرش كه كشته شد تحت نظارت حاج آقاي جنتي تربيت شد. تحت كنترل بود و مسالهاي هم نداشت. يك روز در بسيج مشغول گشتزني بود كه در يك تصادف كشته شد. حدود ۱۵ سال سن داشت.
وقتي ميگوييد بسيج مشخص است كه از نظر تفكرات سياسي به پدربزرگش رفته بود تا پدر.
بله. بالاخره پيش حاج آقا بزرگ شده بود. پسر زرنگي بود. عضو فعال بسيج بود و مسالهاي نداشت.
از بچههاي آقايجنتي چطور شد كسي راه پدر و پدربزرگ را ادامه نداد و راهي حوزه علميه نشد؟
علي آقا حوزوي بودند. دو سالي هم در لباس روحانيت بودند منتها در گرفتاريهاي ساواك و اينكه مرتب ميرفتند لبنان و سوريه و اين طرف و آن طرف، لباس را كنار گذاشتند. ولي خب در قم در مدرسه حقاني تحصيل كرده بودند.
پس علي معمم بود؟
بله. استعداد و هوش بالايي داشت.
آقاي جنتي، پيامكهايي كه درباره پدرتان رد و بدل ميشود را ديدهايد؟
از اين پيامكهايي كه درباره پدرم رد و بدل ميشود خيلي ديدهام و شنيدهام. چشم و گوشمان از اينها پر است. ما حضوري ميشنويم چه برسد به اينكه برايمان پيامك كنند. ولي خب چهكار ميتوانيم بكنيم؟! (با خنده) نميشود كه درگير شد.
ناراحت ميشويد؟
البته به صورت كلي درباره اين نقزدنها مقداري مردم حق دارند، اما تعدادي هم مغرض هستند. به هر حال بايد بسازيم.
محتواي اين پيامكها اشاره به عمر طولاني حاج آقا ميكند. خود شما هم با اين چابكي و نشاطي كه داريد به ۶۳ سال نميخوريد.
ما موروثي اين طور هستيم. پدربزرگ ما ملاهاشم جنتي هم ماشاءا... خيلي سرزنده و سرحال بود. در محل ميگفتند پدر و پسر برعكسند.
يعني چه؟
ميگفتند پدر و پسر بر عكسند؛ يعني اينكه مثلا پدر سرزنده است ولي پسر ضعيف يا بر عكس.
ولي پدرتان كه نسبت به سنشان سرحال است.
الان بهتر شدهاند ولي خب قبلا خيلي لاغر و ضعيف بودند. علي آقا هم همينطور. خيلي ضعيف بودند.
درست است در خانواده شما عمر طولاني متداول است و مثلا دايي حاج آقا جنتي اخيرا فوت كردهاند؟
بله، ايشان دوسالي هست فوت كردهاند. با هم همكار بوديم. ايشان يك نجار قديمي بود.
به نظرتان چه باعث شده اينطور سالم و سرزنده باشيد؟
من و پدرم از نظر شكل و رفتار خيلي به هم رفتهايم ولي با اين حال پدرم قبلا خيلي عصباني بودند و جوش ميزدند.
سر چه مسائلی عصباني ميشدند؟
سر مسائل سياسي. سر مسائل انقلاب. خيلي از بارهاي كشور روي دوش ايشان بوده و هست. البته بقيه وقت هم سرشان توي كتاب بود.
الان چطور؟ اينجا روزنامه ميخوانند؟
بيشتر اخبار گوش ميدهند. گاهي هم روزنامه ميآورند و مطالعه ميكنند.
اخبار و سخنرانيهاي پدرتان را پيگيري ميكنيد؟
بله، اگر در نماز جمعه يا جايي سخنراني داشته باشند پيگيري ميكنم. نه فقط ايشان بلكه سخنرانی خيلي از آقايان را دنبال ميكنم.
اخبار برادر را چطور؟
ايشان را هم پيگيري ميكنم، مخصوصا در اخبار.
آخرين صحبت علي آقا را گوش كرديد؟
نه من چند روزي اينجا نبودم.
نظرتان درباره رفع فيلترينگ فيسبوك كه برادرتان مطرح كرد و حسابي جنجالي شد چيست؟
نظري ندارم.
چند تا برادر و خواهر هستيد؟
ما چهار تا برادريم. يكي حسين آقا بود كه عضو گروهک مجاهدين خلق شد و اوايل انقلاب كشته شد. محمد هم در سازمان تبليغات تهران مشغول است. او قبلا در كارهاي برقي مشغول بود و ۳۰ سال است رها كرده و رفته سازمان تبليغات. علي آقا هم كه ميدانيد زماني استاندار خوزستان بود و بعد استاندار خراسان شد و مدتي هم سفير ايران در كويت بود. الان هم وزير است.
حاج آقاي جنتي دختر ندارد؟
نه.
چقدر در جريان مبارزات پدر بوديد؟
كم. اطلاعات كمي داشتم. يادم هست اواخر خيلي اذيت شديم. ساواك مرتب ميريخت درب منزل ما و مرتب در خانه و روي پشت بام و… بودند. مردم از دستشان در عذاب بودند. گاهي ساواك مردم را ميزدند گاهي هم از مردم كتك ميخوردند.
اینجا يا قم؟
اينجا. منزل حاج آقا بزرگ ملاهاشم پدر حاج آقاي جنتي. مرتب ميآمدند اينجا دنبال حسين و علي.
دنبال پدرتان نميآمدند؟
پدرم همدان تبعيد بود.
و نتيجه اين رفت و آمدها؟
حسين را گرفتند. ولي نتوانستند علي را دستگير كنند. علي به راحتي دم به تله نميداد و ساواك را در عذاب گذاشته بود. ولي خب حسين همان موقعها دستگير شده بود.
سياسيهاي خانواده شما به جز پدر، علي و حسين بودند. درست است؟
بله. من و محمد سياسي نبوديم.
حسين فرزندي نداشت؟
يك پسر داشت كه او هم كشته شد.
چطور؟
اسمش محسن بود. پدرش كه كشته شد تحت نظارت حاج آقاي جنتي تربيت شد. تحت كنترل بود و مسالهاي هم نداشت. يك روز در بسيج مشغول گشتزني بود كه در يك تصادف كشته شد. حدود ۱۵ سال سن داشت.
وقتي ميگوييد بسيج مشخص است كه از نظر تفكرات سياسي به پدربزرگش رفته بود تا پدر.
بله. بالاخره پيش حاج آقا بزرگ شده بود. پسر زرنگي بود. عضو فعال بسيج بود و مسالهاي نداشت.
از بچههاي آقايجنتي چطور شد كسي راه پدر و پدربزرگ را ادامه نداد و راهي حوزه علميه نشد؟
علي آقا حوزوي بودند. دو سالي هم در لباس روحانيت بودند منتها در گرفتاريهاي ساواك و اينكه مرتب ميرفتند لبنان و سوريه و اين طرف و آن طرف، لباس را كنار گذاشتند. ولي خب در قم در مدرسه حقاني تحصيل كرده بودند.
پس علي معمم بود؟
بله. استعداد و هوش بالايي داشت.
آقاي جنتي، پيامكهايي كه درباره پدرتان رد و بدل ميشود را ديدهايد؟
از اين پيامكهايي كه درباره پدرم رد و بدل ميشود خيلي ديدهام و شنيدهام. چشم و گوشمان از اينها پر است. ما حضوري ميشنويم چه برسد به اينكه برايمان پيامك كنند. ولي خب چهكار ميتوانيم بكنيم؟! (با خنده) نميشود كه درگير شد.
ناراحت ميشويد؟
البته به صورت كلي درباره اين نقزدنها مقداري مردم حق دارند، اما تعدادي هم مغرض هستند. به هر حال بايد بسازيم.
محتواي اين پيامكها اشاره به عمر طولاني حاج آقا ميكند. خود شما هم با اين چابكي و نشاطي كه داريد به ۶۳ سال نميخوريد.
ما موروثي اين طور هستيم. پدربزرگ ما ملاهاشم جنتي هم ماشاءا... خيلي سرزنده و سرحال بود. در محل ميگفتند پدر و پسر برعكسند.
يعني چه؟
ميگفتند پدر و پسر بر عكسند؛ يعني اينكه مثلا پدر سرزنده است ولي پسر ضعيف يا بر عكس.
ولي پدرتان كه نسبت به سنشان سرحال است.
الان بهتر شدهاند ولي خب قبلا خيلي لاغر و ضعيف بودند. علي آقا هم همينطور. خيلي ضعيف بودند.
درست است در خانواده شما عمر طولاني متداول است و مثلا دايي حاج آقا جنتي اخيرا فوت كردهاند؟
بله، ايشان دوسالي هست فوت كردهاند. با هم همكار بوديم. ايشان يك نجار قديمي بود.
به نظرتان چه باعث شده اينطور سالم و سرزنده باشيد؟
من و پدرم از نظر شكل و رفتار خيلي به هم رفتهايم ولي با اين حال پدرم قبلا خيلي عصباني بودند و جوش ميزدند.
سر چه مسائلی عصباني ميشدند؟
سر مسائل سياسي. سر مسائل انقلاب. خيلي از بارهاي كشور روي دوش ايشان بوده و هست. البته بقيه وقت هم سرشان توي كتاب بود.
الان چطور؟ اينجا روزنامه ميخوانند؟
بيشتر اخبار گوش ميدهند. گاهي هم روزنامه ميآورند و مطالعه ميكنند.