صراط: در روز 12 شهریور 1294 رئیسعلی دلواری فرمانده نیروهای مقاومت تنگستان در برابر نیروهای انگلیسی به شهادت رسید. و در تقویم ایران به روز مبارزه با استعمار انگلیس شناخته شده است. به همین دلیل به معرفی وزیر امورخارجه مداخله جو در امور ایران و عاقد قرارداد
نام لرد کرزن برای ایرانیان یادآور قرارداد 1919 و تلاش قلدرمآبانه وی به عنوان وزیرامور خارجه انگلستان در سالهای پس از جنگ جهانی اول برای تثبیت سلطه آشکار بریتانیا در ایران است.
لرد کرزن
عدهای نیز با ذکر نام وی، کتاب معروف «ایران و قضیه ایران» را که حاصل حضور وی در سال 1889 در کشور ما بود را به خاطر میآورند. بیجهت نبود که وی از میان تمامی مسائل مبتلا به سیاست خارجی انگلستان شخصاً قضیه ایران را در سالهای پس از جنگ اداره میکرد و مدعی بود که در این زمینه تخصصی ویژه دارد.
البته حضور وی به عنوان نایبالسلطنه هند بریتانیا که از 30 دسامبر 1898 آغاز شد نیز در افزایش آگاهی او درباره ایران موثر بود. لرد کرزن در وصیتنامه خود تأکید داشت که درباره تصدیگری وزارت خارجه توسط وی بیشترین تبلیغات صورت بگیرد.
نایبالسطنه و همسرش در ایالت هند
دستیابی به سمت وزارت خارجه یکی از آرزوهای جرج ناتانیل کرزن بود که در واپسین سالهای حیات وی تحقق یافت و این برای او بسیار با اهمیت بود.
آرزوی دیگر وی رسیدن به پست نخستوزیری بود که هیچگاه تحقق نیافت. نکته در خور توجه برای ایرانیان از بررسی زندگی سیاسی لرد کرزن، آن هم در آخرین سالهای آن تلاش وی برای تحمیل قرارداد 1919 به ایران بود نکته دیگر که بسیار حائز اهمیت است اختلاف دستگاه وزارت خارجه و در رأس آن لرد کرزن با دستگاه نخستوزیری است که در رأس آن «لویدجرج» قرار داشت.
این اختلاف دیدگاه باعث پیشبرد همزمان دو طرح یعنی قرارداد 1919 و کودتای سوم اسفند 1299 از سوی دو جناح عمده حاکمیت انگلستان در ایران شد.
بدون درک دقیق این نکته و بازتاب این انقلاب دیدگاه در امور داخلی ایران به سختی میتوان به تحلیلی درست از رویداد کودتای سوم اسفند 1299 رسید.
لرد کرزن با تکیه بر دیدگاه امپریالیستی و نژادپرستانه خود معتقد بود که خدای جنگها بار دیگر امپراتوری بریتانیا را به عنوان ابراز مشیت الهی برگزیده بود.
وی طبقات برگزیده انگلیس را ابزار اراده الهی برای هدایت بشریت معرفی میکرد و معتقد بود که «امپراتوری داری» توام با مسئولیتهای دینی در قبال اقوام زیر دست تداوم خواهد یافت.
کرزن معتقد بود که تداوم سلطه انگلستان بر جهان در گرو پرداخت هزینههای سلطهگری است. به همین جهت طرح وی برای اداره جهان توام با صرف هزینههایی بود که از سوی طرفداران «امپراتوریداری دموکراتیک»! یعنی لویدجرج و اطرافیان صهیونیست وی قابل پذیرش نبود.
بررسی دقیق قرارداد 1919 و کودتای 1299 اختلاف این دو دیدگاه را در امپراتوری داری و تداوم سلطه امپریالیستی به خوبی آشکار میسازد. بر اساس مفاد قرارداد 1919 م دولت انگلستان موظف بود برای بازسازی ارتش و مالیه ایران که همگی در راستای تامین منافع آن کشور بود مبالغی هزینه نماید و در ضمن حضوری آشکار در ایران داشته باشد، اما طرفداران کودتای 1299 که تحولات ایران و اساساً شکلگیری خاورمیانه جدید بر اساس نظریات آنان صورت پذیرفت همان مفاد قرارداد 1919 م را که ضامن غارت منابع ایران و تامینکننده منافع انگلستان بود با نیروی ایرانی و با سرمایه ایرانی به اجرا درآوردند. تکیه بر عوامل بومی ترفندی بود برای گریز از خشم ملل تحت استعمار و تداوم سلطه بدون صرف هزینه فوقالعاده.
یکی از ببرهای لرد کرزن
نام لرد کرزن برای ایرانیان یادآور قرارداد 1919 و تلاش قلدرمآبانه وی به عنوان وزیرامور خارجه انگلستان در سالهای پس از جنگ جهانی اول برای تثبیت سلطه آشکار بریتانیا در ایران است.
لرد کرزن
عدهای نیز با ذکر نام وی، کتاب معروف «ایران و قضیه ایران» را که حاصل حضور وی در سال 1889 در کشور ما بود را به خاطر میآورند. بیجهت نبود که وی از میان تمامی مسائل مبتلا به سیاست خارجی انگلستان شخصاً قضیه ایران را در سالهای پس از جنگ اداره میکرد و مدعی بود که در این زمینه تخصصی ویژه دارد.
البته حضور وی به عنوان نایبالسلطنه هند بریتانیا که از 30 دسامبر 1898 آغاز شد نیز در افزایش آگاهی او درباره ایران موثر بود. لرد کرزن در وصیتنامه خود تأکید داشت که درباره تصدیگری وزارت خارجه توسط وی بیشترین تبلیغات صورت بگیرد.
نایبالسطنه و همسرش در ایالت هند
دستیابی به سمت وزارت خارجه یکی از آرزوهای جرج ناتانیل کرزن بود که در واپسین سالهای حیات وی تحقق یافت و این برای او بسیار با اهمیت بود.
آرزوی دیگر وی رسیدن به پست نخستوزیری بود که هیچگاه تحقق نیافت. نکته در خور توجه برای ایرانیان از بررسی زندگی سیاسی لرد کرزن، آن هم در آخرین سالهای آن تلاش وی برای تحمیل قرارداد 1919 به ایران بود نکته دیگر که بسیار حائز اهمیت است اختلاف دستگاه وزارت خارجه و در رأس آن لرد کرزن با دستگاه نخستوزیری است که در رأس آن «لویدجرج» قرار داشت.
این اختلاف دیدگاه باعث پیشبرد همزمان دو طرح یعنی قرارداد 1919 و کودتای سوم اسفند 1299 از سوی دو جناح عمده حاکمیت انگلستان در ایران شد.
بدون درک دقیق این نکته و بازتاب این انقلاب دیدگاه در امور داخلی ایران به سختی میتوان به تحلیلی درست از رویداد کودتای سوم اسفند 1299 رسید.
لرد کرزن با تکیه بر دیدگاه امپریالیستی و نژادپرستانه خود معتقد بود که خدای جنگها بار دیگر امپراتوری بریتانیا را به عنوان ابراز مشیت الهی برگزیده بود.
وی طبقات برگزیده انگلیس را ابزار اراده الهی برای هدایت بشریت معرفی میکرد و معتقد بود که «امپراتوری داری» توام با مسئولیتهای دینی در قبال اقوام زیر دست تداوم خواهد یافت.
کرزن معتقد بود که تداوم سلطه انگلستان بر جهان در گرو پرداخت هزینههای سلطهگری است. به همین جهت طرح وی برای اداره جهان توام با صرف هزینههایی بود که از سوی طرفداران «امپراتوریداری دموکراتیک»! یعنی لویدجرج و اطرافیان صهیونیست وی قابل پذیرش نبود.
بررسی دقیق قرارداد 1919 و کودتای 1299 اختلاف این دو دیدگاه را در امپراتوری داری و تداوم سلطه امپریالیستی به خوبی آشکار میسازد. بر اساس مفاد قرارداد 1919 م دولت انگلستان موظف بود برای بازسازی ارتش و مالیه ایران که همگی در راستای تامین منافع آن کشور بود مبالغی هزینه نماید و در ضمن حضوری آشکار در ایران داشته باشد، اما طرفداران کودتای 1299 که تحولات ایران و اساساً شکلگیری خاورمیانه جدید بر اساس نظریات آنان صورت پذیرفت همان مفاد قرارداد 1919 م را که ضامن غارت منابع ایران و تامینکننده منافع انگلستان بود با نیروی ایرانی و با سرمایه ایرانی به اجرا درآوردند. تکیه بر عوامل بومی ترفندی بود برای گریز از خشم ملل تحت استعمار و تداوم سلطه بدون صرف هزینه فوقالعاده.
یکی از ببرهای لرد کرزن