صراط: پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی نوشت: روایت هاشمی از ظلم به رهبری، آن هم از سوی کسانی که در دوران مبارزه با ایشان نبودند؛ از این قرار است. هاشمی، رهبری را انقلابی کاملی میداند که هم ممتاز است و هم مخلص. ولی عده ای هستند که ناجوانمردانه در پشت نام ایشان مخفی شده و مردم را از ایشان دور می کنند. همانها که بنام دفاع از ولایت می گویند: میزان، همیشه رأی ملّت نیست!
یکسال قبل هم درست در چنین روزهایی آقای هاشمی از قهر ده ساله رهبری در دوران مبارزه رمز گشایی کرد. آنهم با آقایی که مبارزه با شاه را حرام کرده بود.جالب است که آن آقا همچنان آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا حرفی درباره قهر ده ساله رهبری نزند!
در حاشیه نگاری از دیدار اعضای حزب ندای ایرانیان با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آمده است:
**«روحانیت دوبار فریب خوردند». یکبار اوایل انقلاب. یکبار هم همین اواخر. یکبار درباره بنی صدر، یکبار هم درباره احمدی نژاد. البته خسارت بار اولش هم کمتر بود و هم کوتاهتر. جالب است که در هر دوبار هم روحانیتی سردمدار فریب خوردگان شدند که هم رأی مردم را تزئینی می دانستند و هم ادعای حمایت از ولایت را داشتند!
**هاشمی از تاثیر منبر می گوید. از منبرهای واقعی و حق گو. از همان منبرهایی که خودش می رفت. در دوران مبارزه. منبرهایی که پاسخگوی مردم بودند نه پرخاشگر به آنها. منبرهایی که حاصلش، اعتماد مردم بود. نه انزجارشان. هاشمی از تاریخ می گوید تا روحانیت گذشته ها را از یاد نبرد و خود را قیّم مردم ندانند!. چرا که امام یکبار برای همیشه فرمودند: «خمینی، مردم را رهبر خود می داند». مهم ترین ماموریت هاشمی در این روزها مقابله با همین جریان شده. تقابل با روحانیتی که از مردم، نمی گوید!.
**هاشمی می گوید اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو باید باشند. چون جدا از هم نیستند. درست مثل زمان مبارزه که دو روی سکه انقلاب بودند. هاشمی خودش مصداق توصیه اش شده. چون هم موسس جامعه روحانیت بوده و هم حامی خط اعتدال و اصلاح گرای تابع اصول. هاشمی خط اصلی توفیق این دو جریان را اعتدال میداند. چه در جامعه روحانیت. چه در اصلاحطلبی، جامعه روحانیت با اعتدال اوج گرفت و بی اعتدال در حضیض افتاد. هاشمی البته اینبار هشداری ویژه به اصلاح طلبان می دهد. درباره هجمه های اخیر به ندای ایرانیان. هاشمی می گوید اختلاف افکنی هم گناهی نابخشودنی است. هم عقوبتی اجتناب ناپذیر دارد. این تذکر برای آن است که ، اصلاح طلبان از یاد نبرند. "درِسیاست" همیشه روی پاشنه پیروزی نمیچرخد.
** حرف آخر آقای هاشمی حرف انتخابات 94 است. مثل سال 63 که گفت: «مردم، سیاهی لشگر انقلاب نیستند». مثل سال 76 که در نماز جمعه، تمام قد برای برگزاری انتخابات سالم ایستاد. مثل سال 84 که شکایتش را بخدا برد. مثل سال 88 که گفت هرگاه از نظر مردم دور شدیم، ضرر کردیم و مثل سال 92 که گفت: «این انتخابات، انقلاب حق النّاس بود». هاشمی این حرفها را سالهاست می زند.تا بگوید بهترین شیوه حفظ انقلاب. سپردن حق انتخاب به مردم است. همان طور که امام فرمود در جمهوری اسلامی، میزان رأی ملّت است و رهبری تاکید کرد: رأی مردم، حق النّاس است. حرف اوّل و آخر هاشمی از انتخابات 58 تا 94 همین است. تا فتنه دو قطبی ملّت - حکومت ایجاد نشود. تا احساس نشود که حکومت کسی را می خواهد و مردم، کسی دیگر را. تا میزان رأی ملّت باقی بماند نه رأی شورای نگهبان، نه رأی وزارت کشور و نه رأی هیچکس دیگری.
یکسال قبل هم درست در چنین روزهایی آقای هاشمی از قهر ده ساله رهبری در دوران مبارزه رمز گشایی کرد. آنهم با آقایی که مبارزه با شاه را حرام کرده بود.جالب است که آن آقا همچنان آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا حرفی درباره قهر ده ساله رهبری نزند!
در حاشیه نگاری از دیدار اعضای حزب ندای ایرانیان با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آمده است:
**«روحانیت دوبار فریب خوردند». یکبار اوایل انقلاب. یکبار هم همین اواخر. یکبار درباره بنی صدر، یکبار هم درباره احمدی نژاد. البته خسارت بار اولش هم کمتر بود و هم کوتاهتر. جالب است که در هر دوبار هم روحانیتی سردمدار فریب خوردگان شدند که هم رأی مردم را تزئینی می دانستند و هم ادعای حمایت از ولایت را داشتند!
**هاشمی از تاثیر منبر می گوید. از منبرهای واقعی و حق گو. از همان منبرهایی که خودش می رفت. در دوران مبارزه. منبرهایی که پاسخگوی مردم بودند نه پرخاشگر به آنها. منبرهایی که حاصلش، اعتماد مردم بود. نه انزجارشان. هاشمی از تاریخ می گوید تا روحانیت گذشته ها را از یاد نبرد و خود را قیّم مردم ندانند!. چرا که امام یکبار برای همیشه فرمودند: «خمینی، مردم را رهبر خود می داند». مهم ترین ماموریت هاشمی در این روزها مقابله با همین جریان شده. تقابل با روحانیتی که از مردم، نمی گوید!.
**هاشمی می گوید اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو باید باشند. چون جدا از هم نیستند. درست مثل زمان مبارزه که دو روی سکه انقلاب بودند. هاشمی خودش مصداق توصیه اش شده. چون هم موسس جامعه روحانیت بوده و هم حامی خط اعتدال و اصلاح گرای تابع اصول. هاشمی خط اصلی توفیق این دو جریان را اعتدال میداند. چه در جامعه روحانیت. چه در اصلاحطلبی، جامعه روحانیت با اعتدال اوج گرفت و بی اعتدال در حضیض افتاد. هاشمی البته اینبار هشداری ویژه به اصلاح طلبان می دهد. درباره هجمه های اخیر به ندای ایرانیان. هاشمی می گوید اختلاف افکنی هم گناهی نابخشودنی است. هم عقوبتی اجتناب ناپذیر دارد. این تذکر برای آن است که ، اصلاح طلبان از یاد نبرند. "درِسیاست" همیشه روی پاشنه پیروزی نمیچرخد.
** حرف آخر آقای هاشمی حرف انتخابات 94 است. مثل سال 63 که گفت: «مردم، سیاهی لشگر انقلاب نیستند». مثل سال 76 که در نماز جمعه، تمام قد برای برگزاری انتخابات سالم ایستاد. مثل سال 84 که شکایتش را بخدا برد. مثل سال 88 که گفت هرگاه از نظر مردم دور شدیم، ضرر کردیم و مثل سال 92 که گفت: «این انتخابات، انقلاب حق النّاس بود». هاشمی این حرفها را سالهاست می زند.تا بگوید بهترین شیوه حفظ انقلاب. سپردن حق انتخاب به مردم است. همان طور که امام فرمود در جمهوری اسلامی، میزان رأی ملّت است و رهبری تاکید کرد: رأی مردم، حق النّاس است. حرف اوّل و آخر هاشمی از انتخابات 58 تا 94 همین است. تا فتنه دو قطبی ملّت - حکومت ایجاد نشود. تا احساس نشود که حکومت کسی را می خواهد و مردم، کسی دیگر را. تا میزان رأی ملّت باقی بماند نه رأی شورای نگهبان، نه رأی وزارت کشور و نه رأی هیچکس دیگری.