گفتگو با سامی یوسف؛ یکی از مشهورترین خوانندهها و موسیقیدانهای جهان اسلام، همیشه با جذابیتهای ژورنالیستی قابلتوجهی همراه است، این جذابیت اما در ماههای اخیر بهسبب حرفها و حاشیههایی که درباره او مطرح شده است، دوچندان شده است.
نام سلبریتی دنیای موسیقی جهان اسلام، در ماههای اخیر با فیلم «محمد رسولالله(ص)», و یک سفر جنجالی به ناصریه بر سر زبانها بوده است. خواننده جوانی که هرچند در ایران متولد شده و خودش را از لحاظ فرهنگی با افتخار ایرانی میداند، اما آوازه و گستره فعالیتش ابتدا در جهان اسلام و بلکه کل دنیا و بعد از آن در ایران به گوش رسید.
سامی یوسف میگوید در رؤیاهایش، ارتباط مستقیم با ایرانیها را میبیند و مطمئن است که روزی این اتفاق رخ خواهد داد.
دوست دارم این مصاحبه را با
سؤالی درباره بزرگترین اتفاق فرهنگی این روزهای جهان اسلام آغاز کنم: فیلم
«محمد رسول الله(ص)». همانطور که میدانید این فیلم علیرغم استقبال بسیار
گسترده در داخل ایران و در اولین جشنواره بینالمللی که حضور یافته است،
متأسفانه با برخی برداشتهای نادرست هم در جهان اسلام روبهرو شده است.
مخالفتهای جریان الازهر را همه شنیدهایم؛ تا جایی که حتی برخی اعلام
کردهاند که این فیلم باید تحریم شود، در این باره چه فکر میکنید؟ از دید
شما این فیلم بهلحاظ عقیدتی چقدر قابل دفاع هست؟
سامی یوسف: در ابتدا باید بگویم که بسیار باعث افتخار من است که بخشی از
این پروژه عظیم بودم و فکر میکنم افراد زیادی، مخصوصاً جهان غرب این فیلم
را خواهند دید. من هم بهزودی این فیلم را خواهم دید انشاءالله و امیدوارم
این فیلم تأثیر مثبتی در شناساندن اسلام و حضرت محمد(ص) به جهانیان داشته
باشد. در واقع در طول 200 سال گذشته صحبتهای زیادی درباره هنر اسلامی
بهصورت مثبت صورت گرفته اما برای شخص پیامبر به هیچ وجه اینگونه نبوده
است. اما نکته مهم این است که ما باید فیلمهای بیشتری مانند فیلم آقای
مجیدی داشته باشیم و این خوب نیست که تا کنون فقط دو فیلم درباره پیامبر
اسلام(ص) تولید شده است. امیدوارم که اتفاقات خوبی در این زمینه بیفتد.
اظهارات الازهر درباره «محمد رسولالله(ص)» بیشتر سیاسی است تا عقیدتی و مذهبی
و اما درباره بخش دوم سؤالتان، این یک مسئله فقهی است و مرتبط با فقه و شریعت که از این دید مستلزم ورود علما به این بحث است. اما همانطور که میدانی برخی مسائل خاص سیاسی در خاورمیانه وجود دارد. بخشی از اینها مربوط به الازهر الشریف است که نمیدانم، میدانی یا نه توسط شیعیان بنیانگذاری شده است (خنده). آنجا توسط امپراطوری فاطمیون و اسماعیلیها ساخته شد، اما مسئلهای که میخواهم بیان کنم این است که امروزه مسائل سیاسی پیچیدهای در خاورمیانه در جریان است و بهعقیده من همه آنچه در سطح عمومی بیان میشود کاملاً برآمده از اعتقادات و مواضع مذهبی نیست.
همانطور که گفتم من احترام بسیار زیادی به الازهر میگزارم و این در حد من نیست که بخواهم درباره این مسائل سیاسی اظهار نظر کنم، اما بیشتر مردم میدانند الازهر و مفتیهای الازهر کاملاً مستقل از دولت مصر نیستند. در تاریخ معاصر و در بیش از 250 سال گذشته علما و مفتیهای الازهر بهطور خاص از حکومتهای مصر استقلال داشتند، اما امروزه تمامی خطبای نماز جمعه و ائمه الازهر با دولت این کشور در ارتباط هستند و درحقیقت توسط دولت انتخاب میشوند. بنابراین این اظهار نظرها و دیدگاهها نمیتواند کاملاً برخاسته از عقاید مذهبی آنها باشد. من باز هم تأکید میکنم که در این زمینه نظر فقهی باید بررسی شود که من در آن تخصصی ندارم اما شخصاً بر این باورم که همانطور که پیشتر در مصاحبهام با رویترز تشریح کردم اینگونه اظهارات بیشتر سیاسی است تا عقیدتی و مذهبی.
فکر میکنید ممکن است برخی از این موضعگیریها بهخاطر این باشد که این فیلم تولید کشور ایران است؟
حقیقت این است که ایران کشور بسیار مهمی در منطقه است، حق دارد که برای
امور خودش تصمیم بگیرد و انتخابهای خودش را داشته باشد همانطور که دیگر
کشورها این حق را دارند. اساساً این کشور جوانان بسیار بااستعدادی دارد،
مردم و کشور بسیار پراستعدادی دارد، در سطح منطقه بسیار باظرفیت و
بااستعداد است، منابع باور نکردنی دارد، سرمایه، سرزمین و... و برخی ممکن
است نسبت به این امکانات حسادت بورزند. البته من از این بابت نگرانی ندارم و
فکر میکنم ایران راه درستی را انتخاب کرده و همچنان ادامه میدهد و
ماشاءالله این کشور مملو از علماست. بنابراین فکر نمیکنم با وجود چنین
شرایطی آقای مجید مجیدی در فیلم «محمد رسول الله(ص)» اشتباهی کرده باشد.
بله؛ تیم قدرتمندی از علمای مذهبی ایران در پژوهش این فیلم ایشان را راهنمایی کردند.
طیف بینظری از علما، افراد صالح و در رأس آنها رهبری ایران، مجیدی و این فیلم را حمایت میکنند و فکر نمیکنم اشتباه یا ایرادی در آن باشد.
همانطور که خود شما هم اشاره داشتید، قرار بود تیتراژ «محمد رسول الله(ص)» را بخوانید، حتی یادم هست مدتی را برای همکاری با این پروژه در هند ساکن شدید؛ درست است؟
در آلبوم موسیقی فیلم «محمد رسول الله» اثری خواهم داشت
بله. در واقع چند سال پیش در سال 2009 یکی از افراد نزدیک به من، گفت که آقای مجیدی و دفتر او میخواهند من را ببینند و در این مورد با من صحبت کنند. این برای من افتخار بسیار بزرگی بود اما متأسفانه عملی نشد، به هر دلیلی که بود، عملی نشد. حالا در سال 2015 افتخار بزرگی برای من بود که با آقای "الله راخا رحمان" همکاری کنم، به هند رفتم و با همکاری یکدیگر اثری را ضبط کردیم
که قرار است این آهنگ در آلبوم موسیقی فیلم «محمد رسول الله(ص)» که بهزودی منتشر میشود، قرار داشته باشد.
ماشاءالله او کار موسیقی این فیلم را بسیار عالی انجام داده است که
بهخاطر این کار فوق العادهاش به او تبریک میگویم؛ هر دو نفر ما بهلحاظ
اعتقادی و روحی به این پروژه علاقه ویژهای داشتیم، این کار به هیچ وجه یک
کار تجاری و گیشهای نبود بلکه تماماً روحانی بود.
حتی جالب است که بگویم زمانی که به هند رفتم، آقای رحمان خواست هزینه بلیط
و هتل من را بپردازد اما من به او چنین اجازهای را ندادم و به او گفتم:
"من بهخاطر تو نیامدم، من بهخاطر پیامبرم به هند آمدهام". میخواهم
بگویم در واقع من به هیچ دلیل دیگری مگر پیامبرم به آنجا نرفتم و نیت من
ادای احترام به پیامبرم بود، چیز دیگری برای گفتن نیست، فقط اینکه خدا را
از این بابت شاکرم.
خوب، بگذار کمی درباره وضعیت
فعلی جهان اسلام در غرب آسیا با هم صحبت کنیم. امروز ما شاهد وضعیت بسیار
بدی در منطقه هستیم، منطقه غرب آسیا شاهد جنگهای نیابتی متعددی است و از
سوی دیگر شاهد جلوه بسیار بد و غیرقابل قبولی از اسلام با عنوان «داعش»
هستیم. این گروههای نفرت انگیز تروریستی دارند خود را بهجای اسلام به
تمام دنیا معرفی میکنند.
داعش، یک گروه مدرن است نه سنتی/ ما مسلمانان بهدلیل نفوذ مدرنیته در حالتی از غفلت به سر میبریم
همانطور که میدانی این مسئلهای است که متخصصان امور سیاسی در منطقه ما باید درمورد آن نظر بدهند و این در حوزه اطلاعات من نیست. اما مختصراً میگویم، واقعیت این است که ما در عصر مدرنیته هستیم. جهل و غفلت در بسیاری از نقاط دنیا فراگیر است. اسلام سنتی مانند دیگر ادیان سنتی دارای وجه رحمانی و بخشندگی است و داعش و داعشیان از اساس گروههای مدرنی هستند که نمیتوان آنان را سنتی دانست، آنها مطلقاً جدید و مدرن و اساساً شیطانی هستند. نه تنها هیچ ارتباطی با اسلام ندارند بلکه میتوان نشانههایی از گرایشهای چپگرایانه و کمونیستی در قرن 19 را میان آنها دید. از دید من متأسفانه ما مسلمانان بهدلیل نفوذ مدرنیته در حالتی از غفلت به سر میبریم.
تنها جایی که فلسفه واقعاً در آن در جریان است، ایران است
متأسفانه فلسفه در جهان اسلام پایان یافته و تنها جایی که فلسفه واقعاً در آن در جریان است و راه خودش را ادامه میدهد، ایران است. در سایر بخشهای جهان اسلام از جمله کشورهای سنیمذهب فلسفه اسلامی که شامل سهروردی، ملاصدرا و... بود، پایان یافته است. فلسفه و بهنوعی حتی تفکر در این کشورها تقریباً مرده است و به هیچ وجه حیث فعال ندارد و کاملاً منفعل است. تنها جایی که ما شاهد فلسفه اسلامی سنتی هستیم ایران است که خیلی مسئله مهمی است؛ که از این بابت بسیار خوشحالم و به ایرانیان تبریک میگویم. اما همانطور که گفتم داعش و پدیده تکفیریها، پدیدههایی مدرن هستند که کاملاً نامشروع هستند و انسانهایی هستند که بهلحاظ روانی و روحی مریض هستند و نیاز به کمک دارند.
شیعه یک فرقه نیست؛ بعد از ظهور اسلام پیدا نشد، شیعه بهمعنای واقعی از همان آغاز با پیامبر بوده است
فکر میکنم دیگر نیازی نیست درباره این صحبت کنیم که وحدت اهل تسنن و شیعیان در این موقعیت خاص تاریخی چقدر حیاتی و ضروری است.
بهطور حتم. ببینید درباره این بحثهای شیعه و سنی، اگر به سنت و تاریخ تفکر اسلامی نگاهی بیندازید واقعاً وجود نداشتند. من همیشه گفتهام که علاقهای به بحث در این زمینه (شیعه و سنی) ندارم و در مصاحبههای خود نیز رعایت کردهام. ممکن است عدهای میان اهل سنت از شیعیان تحت عنوان یک فرقه یا عنوان «رافضی» یاد کنند، این مسئله من را ناراحت میکند، شیعه یک فرقه نیست. من مانند پروتستانتیستها نیستم که فرقهگرایانه نگاه کنم. شیعه بعد از ظهور اسلام پیدا نشد، شیعه بهمعنای واقعی از همان آغاز با پیامبر بوده است. شیعه و سنی فرقههای جداگانه نیستند بلکه از یک ریشه اصلی سرچشمه گرفتهاند.
بنابراین البته که باید وحدت باشد، صددرصد. واقعیت این است که هر دو با هم برادرند و این مسئله بارها مورد بحث قرار گرفته است و ناراحت کننده است که الآن وضعیت چنین است.
خوانندگی من با فلسطین و برای فلسطین آغاز شد/ اولین اثری که ضبط کردم برای فلسطین بود، ترانه «فلسطین جاویدان»
چند ماه پیش اتفاقی افتاد که حاشیههای زیادی برای شما در رسانهها به وجود آورد. ماه رمضان امسال در شهر ناصریه کنسرتی برگزار کردید که بهعنوان پایتخت عربی رژیم صهیونیستی شناخته میشود. این اتفاق با واکنشهای منفی زیادی از سمت هواداران شما مواجه شد. خیلی از ایرانیها که طرفداران پروپاقرص سامی یوسف هستند؛ دلآزرده شدند. مردمی که همیشه از رژیم صهیونیستها متنفر بودهاند و هستند، ناگهان سامی را در یکی از شهرهای عربزبان این رژیم دیدند، داستان از چه قرار بود؟
اول از همه بگذارید یک مسئلهای را توضیح دهم. این خیلی مهم است و از شما میخواهم که بهدقت به مطلبی که میگویم گوش کنید! زندگی هنری من با آهنگ «المعلم» آغاز نشد. بلکه خوانندگی من با فلسطین و برای فلسطین آغاز شد. اولین اثری که ضبط کردم برای فلسطین بود. ترانه «فلسطین جاویدان» Palestine Forever اولین آن بود. این آهنگ هرچند در سال 2008 منتشر و توزیع شد اما در سال 2002 ضبط شده بود. الآن 14 سال از آن روزها میگذرد. این خیلی مسئله مهمی است که من از زمانی که بچه بودم با مسئله فلسطین درگیر بودم و دغدغه فلسطین را داشتم و همینطور این دغدغه با من ماند و برای باقی عمرم نیز باقی خواهد ماند، انشاءالله.
فلسطین مسئله بهغایت مهمی است نه تنها صرفاً برای من، بلکه برای تمامی امت اسلام و مردم آگاه دنیا.
من برای اسرائیل اجرا نکردم؛ برای ناصریه اجرا کردم و ناصریه پایتخت عربی فلسطین است
وقتی من دعوت شدم که آنجا اجرا کنم، از دید خودم برای رژیم اسرائیل اجرا نمیکردم بلکه برای ناصریه اجرا میکردم، ناصریه، پایتخت عربی فلسطین است. نمیدانم شما تا چهاندازه درباره فلسطینیان اطلاع دارید؟ اما باید به شما بگویم صحبتهای زیادی درباره مردم فلسطین وجود دارد، خیلیها درباره فلسطین صحبت میکنند اما عده بسیار اندکی واقعاً درباره فلسطین و فلسطینیها اطلاعات و آگاهی دارند.
اگر تو یک بار انشاءالله به آنجا بروید و این شانس را داشته باشید که آنجا را ببینید و با چشمهای خودتان ببینید که اینها چه مردمانی هستند، با شعارهای زیبایی مانند «زنده باد فلسطین، آزادی و...» متوجه ماجرا میشوید.
اما در واقعیت آنچه این مردم واقعاً به آن نیاز دارند ارتباط انسانی است. آنچه که آنها واقعاً از سوی تو به آن احتیاج دارند، این است که به آنجا بروی و آنها را بهشکل واقعی و فیزیکی حمایت کنی، نه فقط با شعار و دعا، البته که اینها هم در جای خودش بسیار اهمیت دارد، اما آنها میخواهند به دیدنشان بروی، در خودِ قدس.
من به کشور اسرائیل نرفتم، من رفتم آنجا تا برادران و خواهران فلسطینی خود را ببینم و تنها بهخاطر آنها رفتم
اما بههرحال آنجا در حال حاضر جزو مناطق تحت تصرف رژیم اشغالگر قدس است.بر مبنای تاریخ اسلامی سرزمین فلسطین همواره مورد تعرض و اشغال بوده و در واقع فلسطین هیچگاه بهطور کامل آزاد نبوده است. فلسطین زمانی توسط امپراطوری پارسی اشغال بوده، بابلیها، رومیها، عثمانیها و... آنجا را اشغال کردهاند، حتی امام محمد غزالی و حتی ابنتیمیه 1000 سال پیش گفتهاند. این خیلی مهم است که از قدس دیدن کنید و به آنجا بروید، حتی زمانی که در اشغال است.
واقعیت این است که ما با مردم فلسطینی روبهرو هستیم که منزوی، خاموش و در حال از بین رفتن هستند. آنها در حال محو شدن هستند، دارند کشورشان را ترک میکنند، آنها دیگر وجود ندارند. من به کشور اسرائیل نرفتم، من رفتم آنجا تا برادران و خواهران فلسطینی خود را ببینم و تنها بهخاطر آنها رفتم. و باید به شما بگویم، خیلی مهم است که بدانید من ترانه «فلسطین جاویدان» را که اثری بسیار انتقادی و تند است برای اجرا در آنجا آماده کرده بودم که وقتی داشتم این ترانه را شروع به خواندن میکردم، شهردار نزدیک من آمد و در گوش من گفت: "سامی، تو باید اجرا را متوقف کنی". من هنوز 2 ــ 3 ترانه دیگر برای اجرا داشتم اما وی گفت: "اینها ــ مأمورین امنیتی رژیم در دو دقیقه نور و صدا و دیگر تجهیزات را قطع میکنند".
من برای خوشگذرانی به ناصریه نرفتم، این نوعی جهاد بود
من برای خوشگذرانی آنجا نرفتم، این نوعی جهاد بود. باید خیلی «جرئت» داشته باشی که آنجا بروی و ترانه «فلسطین جاویدان» را بخوانی که بعد آنها تهدید به قطع صدا و تصویر کنند. ویدئوها و تصاویر این اجرا در اینترنت موجود است و شما میتوانی ببینید.
واقعیت این است که برخی مردم بر اساس فتواهای برخی از علما رفتن به آنجا را اشتباه میدانند و من به همه آنها احترام میگزارم. اما در واقع من ملیت انگلیسی دارم و قادرم از این ظرفیت برای سفر به آنجا استفاده کنم، اما نه برای خوشگذرانی و حمایت از گروه و رژیم سیاسی بلکه من به آنجا رفتم بهخاطر برادران و خواهران فلسطینیام، برای دیدن آنها و برای اینکه لبخند به لبانشان بیاورم و برایشان امید به ارمغان بیاورم.
اینها، انسانها و مردمی هستند که امیدشان را دارند از دست میدهند و محتاج روابط انسانی هستند، چرا که هیچ کس به آنجا نمیرود و اگر شما این شانس را داشته باشید باذنالله، تا روزی آنچه را درباره آن با شما حرف میزنم با چشمان خودت ببینید، معنای صحبت من را خواهید فهمید. اینکه به آنجا بروید بهمنظور حمایت از آنها، کباب فلسطینی و فلافل با آنها بخورید (خنده) و با این کار از تجارت و اقتصاد آنها حمایت کنید. بهنظر من این کار خیلی تأثیرگذارتر است تا اینکه به خیابان بروی، عصبانی شوی و فریاد بزنی! هرچند دوباره تأکید میکنم دعا کردن و شعار دادن هم در جای خودشان بسیار مهم هستند اما اقدام عملی خیلی مهمتر است. در این رابطه نظرات مختلفی وجود دارد اما نظر متواضعانه و شخصی من این است که هر کسی که قادر به سفر به فلسطین است مثلاً با پاسپورت بریتانیایی به این کشور سفر کند و با فلسطینیان ملاقات کند.
چطور ممکن است که بین خوانندههای غربی کسانی باشند که حضور در رژیم صهیونیستی را بهنوعی تحریم کردهاند و آنوقت سامی یوسف، چهره محبوب جهان اسلام این کار را نکند؟
بله، من هم این را شنیدهام که برخی میگویند چرا سامی یوسف اجرا و کنسرت در این کشور را همانند برخی از خوانندههای غربی بایکوت نکرده است. باید بگویم آنها برای اجرا برای مردم اسرائیل در حیفا یا تلآویو آن را بایکوت کرده بودند اما من که برای این منظور آنجا نبودم. سفر من فقط و فقط برای فلسطینیان در پایتخت عربی فلسطین و در مقابل بیش از 100 هزار مسلمان و مسیحی فلسطینی بود که از همه مناطق به آنجا آمده بودند.
و خدا را شکر همه رسانههای عربی اخبار حضور من در فلسطین را پوشش دادند و از این جریان حمایت کردند و میدانستند که به چه علتی من به آنجا سفر کردم و برای چه کسانی اجرا کردم. شاید بهنظر خیلیها این کار عجیب به نظر بیاید که خیلی شجاعانه بروی آنجا و این اشعار را بخوانی: «خداوند بزرگی که به او اطمینان دارم شاهد هست/ کودکان کشته میشوند برای پرتاب سنگ به آسمان/ به مادر و پدرانشان میگویند «نگران نباشید. خداوند با ماست/ نابود شدهاند ملتهایی که با ظلم حکومت میکردند/ فرزندان فلسطین برای زندگیشان میجنگند و به پدران و مادران خود میگویند ما میدانیم که فلسطین حق ماست/ در پایان نگران نباشید، خدا همواره با ماست/ فلسطین جاویدان فلسطین" (بخشی از ترانه فلسطین جاویدان)
یکی از بزرگترین رؤیاهای من در زندگی ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است/ «مشهد» اولین شهری خواهد بود که به دیدنش میروم
بیمقدمه میپرسم، شما چرا به ایران نمیآیید؟ هواداران ایرانی یوسف مدتهاست در انتظار دیدن او در کشور مادریاش هستند، شما اینجا خیلی پرطرفدارید.
یکی از بزرگترین رؤیاهای من در زندگی ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است، اینکه بهطور مرتب به آنجا بروم، تا در تعطیلات و جشنها برای برادران و خواهران ایرانی خود اجرا داشته باشم. ایران اساساً کشور من است، ریشههای من در ایران است. من بهلحاظ فرهنگی و اخلاقی ایرانی هستم. والدین من آنجا زندگی میکنند و خویشاوندان زیادی در تهران و تبریز داریم. ایران همیشه در قلب من است و دعا میکنم انشاءالله بهزودی بتوانم به ایران رفت و آمد داشته باشم و اجرا داشته باشم، نه فقط اجرا، حتی برای سفر. البته فکر میکنم اولین شهری که در صورت سفر برای دیدن انتخاب میکنم مشهد خواهد بود.
اما چرا این اتفاق نیفتاده است؟ منتظر چه هستیم؟ مثلاً هیچوقت مسئولان وزارت ارشاد از شما دعوتی نکردهاند؟
نه، متأسفانه تاکنون بهصورت رسمی دعوتی برای اجرا صورت نگرفته است، پیشنهاداتی از مؤسسات مختلف بوده اما هیچگاه به نتیجه و پیگیری لازم نرسیده ولی امیدوارم بهزودی این اتقاق بیفتد. همچنین بسیار امیدوارم آلبومهای من که بسیار الهام گرفته از موسیقی سنتی ایرانی است در ایران بهصورت رسمی در دسترس همگان باشد.
یک کمی هم از موسیقی ایرانی حرف بزنیم، موسیقیهای وطنی ما را گوش میدهید؟
من بسیار به موسیقی سنتی علاقهمند هستم؛ موسیقی عرفانی یا موسیقی سنتی. حتی اگر بخواهم اسم ببرم میتوانم به استاد شجریان، شهرام ناظری، استاد تجویدی، استاد شهناز و... اشاره کنم. اصولاً موسیقی هرچه سنتیتر باشد بیشتر آن را دوست دارم.
و سؤال آخر؛ چهخبر از آلبوم جدید؟ چهزمانی قرار است منتشر شود؟
اخیراً دو آلبوم از من در سالهای 2014 و 2015 بهنامهای «مرکز» و «ترانههای راه» که این آلبوم با همکاری و اشعار سید حسین نصر تهیه شده، منتشر شده است که در اکثر ترانههای این دو آلبوم از سازها و تمهای ایرانی استفاده شده است و دو ترانه تمامفارسی در این دو آلبوم بهنام «زعشقت» و «جان جانان» قرار دارد که در دستگاه شور و دشتی موسیقی سنتی ایرانی اجرا کردهام.
آلبوم جدید هم در راه انتشار است و در سال 2016 منتشر میشود. انشاءالله در این آلبوم ترکهای فارسی خوبی هم موجود است.