پاکدل از مجیدی گفت، از احساس غیر مسلمانها پس از دیدن فیلم در کانادا از همکاری با بزرگان سینما همچون استرارو. دلخور هم بود از قضاوتهای به دور از انصاف. به قول خودش شاید باید برخی به جای حضور در سینما بروند در بازار آهن فروشها کار کنند. پیش از اینکه برای این نقش انتخاب شود دندان احساسش برای حضور در حد و اندازه حتی یک پلان در این فیلم تیز شده بود. به قول خودش دلش شکسته بود از دور مراحل انتخاب عوامل این فیلم را نگاه میکرد و انتظار میکشید. روزهایی بود که حال و حوصله خودش را هم نداشت. تلفنش زنگ میخورد به او میگویند بیایید برای تست گریم باورش نمیشود میگوید: «اشتباه گرفتید، من مهدی پاکدل هستم»، اما درست بود پاکدل برای بازی در نقش «ابوطالب» حامی پیامبر انتخاب شده بود. لحظههای وصف ناپذیر مهدی پاکدل در طی دوسال حضورش در این فیلم از همین جا آغاز میشود که بر همین اساس با وی گفتوگویی داشتم که به شرح ذیل آمده است:
_صحبت درباره چنین فیلمی سخت است و سوالهای بسیار زیادی وجود دارد که حتی شاید برخی از آنها تکراری به نظر برسد اما هر بازیگری تعریف خود را از کاری که انجام داده است دارد. ابتدا در مورد خود فیلم و مسئولیتی که بر دوش داشتید حرف بزنید و مجیدی که پرچم دار پذیرفتن چنین مسئولیت بزرگی بود.
تحمل بار چنین مسئولیتی از عهده هر کارگردانی خارج است همین که شما فقط به این فکر کنید که من فیلمی میسازم که بیش از یک میلیارد مخاطب دارد مسئولیت بزرگی راب ر دوش شما خواهد گذاشت و گاهی ترسناک هم به نظر میرسد. در طی مدت که با مجیدی کار میکردم احساس مسئولیت را در نگاهشان هم میدیدم. واقعا پذیرفتن چنین مسئولبتی ترسناک است و شوخی نیست.
*موضوع فیلم «محمد رسول الله (ص)» فرا ملی و بین المللی است
فکر کنید فیلمی ساخته شود که به بخشی یا عدهای توهین کرده باشد چه اتفاقی میافتد. قطعاً کسی دلش نمیخواهد فیلمی با این مختصات بسازد اما به هر حال ممکن است این اتفاق به هزار و یک دلیل بیفتد چقدر مسئولیت آن سنگین است حالا تصور کنید مسئول ساخت فیلمی هستید که اعتقاد و باور بیش از یک میلیارد آدم را بر عهده دارید. موضوع این فیلم فرا ملی و بین المللی است موضوعی است که اعتقاد و باورهای بسیاری را در بر میگیرد. ممکن است در لحظهای چیزی اشتباه شد بازخورد آن بسیار سنگینتر از آن است که بتوان آن را هضم کرد.
*مجیدی دل و جرأت به خرج داد تا «محمد رسول الله (ص)» را ساخت
_ البته با توجه به شرایط تبلیغاتی که نسبت به اسلام و مسلمانها وجود دارد ساخت چنین فیلمی به شدت احساس میشد سیاهنماییها آنقدر زیاد است که تغییر آن کار دشواری است.
درست است. در زمینه اسلام سیاه نماییهای زیادی شده است و نگاه جهان را نیز به اسلام تغییر دادهاند و گاهی آنقدر این سیاهی زیاد است که هر چقدر هم به آن لکههای سفید را بپاشی باز هم زمینه سیاه خواهد بود. تا توانستهاند سیاه نمایی کردهاند. واقعاً مجید مجیدی بسیار دل و جرأت به خرج داد که این فیلم را ساخت. به نظرم واقعاً با کمک خود پیغمبر اسلام این فیلم را ساختند. به خود پیامبر توسل کردند و گفتند که ما میخواهیم صادقانه زندگی شما را بسازیم و من شاهد زحمات مجیدی بودم. البته که تمام عوامل فیلم حتی افراد خارجی که در ساخت این فیلم دخالت داشتند زحمت بسیار زیادی کشیدند.
*فیلم «محمد رسول الله (ص)» قبل از ساخت بزرگ بود
اصولاً ابتدا فیلمی ساخته میشود و بعداً بزرگ میشود اما فیلم سینمایی «محمد رسول الله (ص)» قبل از اینکه ساخته شود بزرگ بود. چنین شرایطی کار را برای همه سخت میکرد مخصوصا برای بازیگران فیلم که مسئولیت سخت و سنگینی را بر عهده داشتند. من نقش فردی را بازی میکردم که ایرانیها عاشق فرزندش حضرت علی (ع) هستند.
زمان حضور در نقش ابوطالب خودم را مجاز به انجام هر کاری نمیدیدم
*زمان بازی در این نقش مجیدی بر چه چیزی تاکید داشت؟
مجید مجیدی بارها در طول فیلمبرداری به بنده گوش زد میکرد و میگفت: «تو داری نقش پدر حضرت علی (ع) را بازی میکنی.» واقعاً برای تک تک افراد مسئولیت سنگینی بود. زمانی که در این فیلم بازی میکردم خودم را مجاز و محق برای انجام برخی کارها و یا رفتارها نمیدانستم نه به این معنی که کار خاص و ویژهای بوده که کنار گذاشتم منظورم کم کاری است به طور مثال اگر زمان فیلمبرداری برخی فیلمها کمی دیرتر سر صحنه حاضر میشدم در این فیلم بزرگ به جزئیترین موارد هم دقت میکردم. مسئله این فیلم برایم فرا متنی بود حتی به خودم این اجازه را نمیدادم خستگیم را سر صحنه بیاورم.
*ایفای نقش «ابوطالب» همانند بازیگری نبود یک عبادت بود/ با دنده شکسته بازی کردم و لذت بردم
در مقطع پیری «ابوطالب» 9 ساعت گریمم طول میکشید و به شدت پوست تحت تاثیر مواد گریم قرار گرفته بود سکانسهایی که مربوط به زمان پیری «ابوطالب» میشد را زودتر گرفتیم و هنگام فیلمبرداری صحنههایی که مربوط به جوانی این نقش بود اثرات آن کاملاً مشهود است اما اجازه نمیدادم آسیب پوستی که دیده بودم ذرهای در کارم تاثیر بگذارد یا دیده شود. میخواهم بگویم که حضور در این نقش برایم مانند بازیگری نبود بلکه همچون یک عبادت بود حال خوبی بود که دلم نمیخواست تمام شود. بر خلاف برخی پروژهها که دلم میخواهد زود تمام شود. فیلم سینمایی «محمد رسول الله (ص)» جزو آن دسته از آثاری بود که فکر نمیکنم دیگر برایم تکرار شود. دلم نمیخواست آن روزها تمام شود بلکه علاقه داشتم همیشه در هالهای که به دلیل حضور در این فیلم برایم به وجود آمده باشم با اینکه فوقالعاده از لحاظ فیزیکی کار بسیار دشوار و سختی بود. در یک بازه زمانی که مربوط به اوایل فیلم بود از اسب افتادم و دندهام شکست و بسیاری از سکانسهای اسب سواری در عسلویه که ضبط شد با دنده شکسته فیلمبرداری کردیم اما لذت میبردم از کاری که انجام میدادم و اجازه ظهور درد را نمیدادم.
*نیرویی غیر از خواست مجیدی مرا به «ابوطالب» رساند/دل شکسته و از دور به «محمد رسول الله (ص)» نگاه میکردم
_از حضورتان در این نقش و مسیری که به «ابوطالب» رسیدی بگویید؟
واقعاً این من نبودم که این نقش را انتخاب کردم بلکه انتخاب شدم. انتخاب نه از سوی مجیدی و یا هر فرد دیگری باز هم اشاره میکنم به انرژی چیزی فرامتنی که حضورم را در «محمد رسول الله (ص)» رقم زد. از دوسال قبل در جریان تولید این فیلم سینمایی بودم. فکر میکنم تا به این لحظه 8 بار فیلم را دیدم. و این دیالوگ در فیلم برایم بسیار پر معنا است در بخشی از فیلم دیالوگی داریم به این شکل که «خدا را کجا مییابید؟ در دلهای شکسته». من خیلی دلم شکسته بود. احساس میکردم به آنچه که حقم بوده در سینما دست پیدا نکردهام. واقعاً سالها تلاش کردم و زحمت کشیدم و دلم میخواست در سینما با کارگردان بزرگی کار کنم بدون تعارف این اتفاق برایم نیافتاده بود و علاقه آرزو داشتم در یک فیلم ماندگاری حضور داشته باشم.
در تنهایی خودم میگفتم:«نگاه کن این فیلم هم در حال ساخته شدن است عوامل فوق العاده حرفهای دارد و... آنها حتی به من فکر هم نمیکنند. خدایا چه کار باید کنم؟! به چه کسی بگویم که دلم میخواهد یک پلان در این فیلم حضور داشته باشم؟! مگر چه میشود؟!» با خودم کلنجار میرفتم و خود را مجاب میکردم که بالاخره یک روز هم قسمت من فیلمی ماندگار خواهد شد. متوجه شدم که عوامل فیلم انتخاب شدهاند و یک ماه دیگر فیلمبرداری آغاز میشود. با خودم گفتم «این هم قسمت ما! حتی یک نفر برای سیاهی لشکر هم به من زنگ نزدند!» دو الی سه ماه هم از ازدواجم میگذشت. چند پروژه سینمایی هم پیشنهاد شده بود و هیچ کدام را نپذیرفته بودم.
آنقدر حالم گرفته شده بود که میگفتم چرا باید چنین نقشهایی پیشنهاد شود. صاف و ساده بگویم احساس عجیبی داشتم با خودم هم دیگر حال نمیکردم؛ شرایطی که داشتم برایم کسالت بار بود. تا اینکه یکی از دوستانم هم با من تماس گرفت و خواست در فیلم کوتاهی بازی کنم و من هم پذیرفتم اتفاقاً در همان روز با چند تا از عوامل فیلم و مخصوصاً فیلمبردار در مورد پروژه «محمد رسول الله (ص)» صحبت کردیم و گفتیم خوش به حال افرادی که قرار است در این فیلم همکاری کنند. همان روز محسن قرایی با من تماس گرفته بود و من جواب نداده بودم و بعد اسام اس داده بود که من محسن قرایی دستیار مجیدی هستم لطفاً با من تماس بگیرید.
_ بعد از این همه بحث در مورد فیلم و آرزوی حضور در آن به ذهنت نرسید که برای بازی با تو تماس گرفتهاند؟
اصلاً به هیچ عنوان چنین فکری به ذهنم نرسید با خودم گفتم احتمالاً شماره فردی را میخواهند. تماس گرفتم با محسن قرایی او هم گفت:«فردا فرصت داری 10 صبح برای تست گریم بیایید؟! باور کنید فکر کردم اشتباهی گرفته است! دوباره خودم را معرفی کردم و گفتم من مهدی پاکدل هستم. برای چه بیایم؟ او گفت: «ماجرای فیلم پیامبر کمی متفاوت با سایر کارها است افراد ابتدا تست گریم میدهند اگر پذیرفته شد بعد فیلمنامه داده میشود.» به سرعت گفتم بله حتماً. فقط پرسیدم برای نقش خواستی در نظر دارید؟ او گفت: بله برای نقش اصلی فیلم کاراکتر «ابوطالب». وای خدای من! باورتان نمیشود با چه حس و حالی تا منزل رفتم. به همسرم گفتم: برای این فیلم با من تماس گرفتند. او گفت: خیلی عالیه برای اینکه همیشه آرزویش را داشتی اما چرا آنقدر مضطربی؟! گفتم: برای اینکه اگر بروم و انتخاب نشوم حالم بسیار بیشتر بد میشود. همسرم تنها گفت: «امیدت به خدا باشه انشاالله درست میشه.»
*مجیدی بعد از دیدن تست گریمم گفت:«خودشه»/ «محمد رسول الله (ص)» شعری است به زبان سینما
برای تست گریم رفتم بعد از اتمام گریم لباس هم پوشیدم مجید مجیدی و میرباقری داخل شدند. برای اولین بار بود که مجید مجیدی را میدیدم. نمیدانم جواب سلام من را هم داد یا نه چون به شدت داشت من را برانداز میکرد زیر لب هم حرف میزد و رو به میرباقری گفت: خودشه نه؟ میرباقری هم گفت: اره خوبه خودشه. این لحظه برای من لحظه درخشان و به یادماندنی در زندگیام است. همیشه فکر میکنم این لحظه بزرگ از جایی دیگر برایم رقم خورد احساسم این است که صاحب اصلی پروژه و کائنات چنین شرایطی را فراهم کردند. از آن به بعد نزدیک به دو سال تمام فکر و ذکرم این پروژه بود. این فیلم یک اثر سینمایی نیست بلکه یک شعر است که به زبان سینما سروده شده است کار ما هم بازیگری در این فیلم نبود به نوعی عبادت بود.
*به مجیدی گفتم بیشتر توضیح ندهید میترسم
قبل از شروع فیلمبرداری مجیدی در مورد بسیاری از
موارد مانند اتفاقاتی که ممکن است بیافتد بازخوردهایی که از گروههای
مختلف دریافت میکنیم و همچنین مسئولیت سنگینی که بر دوش داریم با من حرف
زد تا جایی که خودم گفتم: «آقای مجیدی بیشتر از این دیگر نگویید من
میترسم من هر آنچه که در وجودم دارم را در اختیار پروژه خواهم گذاشت. هم
انرژیاش را دارم و انگیزه کافی و حاضرم با تمام وجود کار کنم تا این نقش
قابل باور بشود» کاری نداشتم که اطرافیان چه میگفتند. کما اینکه بودند
افرادی که با مجیدی تماس گرفتند و گفتند فلانی مناسب این نقش نیست، تو باید
یک چهره سینماییتر بیاوری، این بازیگر مگر کدام نقش ویژهای را بازی کرده
است اما واقعاً با و. جود تمام این اتفاقها گویا نیروی قوی تری این ماجرا
را هدایت میکرد. نه من بلکه تمام افرادی که در این پروژه سینمایی حضور
داشتند ماجرایی این چنینی برایشان اتفاق افتاده بود.
*شهاب حسینی گفت:مهدی قوی باش تو بهترین انتخاب بودی
این نکته را تا به حال در هیچ گفتوگویی نگفتهام زمانی که عکس بنده را به روی مجله زدند و به نوعی از چهره «ابوطالب» رونمایی کردند تنهای فردی که با من تماس گرفت و تبریک گفت شهاب حسینی بود و گفت: » به نظرم تو بهترین انتخاب برای این نقش بودی. مهدی قوی باش من مطمئنم که تو موفق میشوی و از عهده این کار بر میایی». این برخورد شهاب حسینی برای بسیار انرژی بخش بود و کیف کردم که یک همکار آنقدر منش و فروتنی دارد که تماس میگیرد و تبریک میگوید. همیشه دنبال این هستم که به نوعی این کار را جبران کنم. واقعاً فکر نمیکنم شهاب عزیز با توجه به جایگاهی که دارد نیازی به انرژی من داشته باشد. شهاب در آن لحظه حساس با من تماس گرفت لحظهای که با توجه به اتفاقها و حرف و حدیثها احساس میکردم تنها هستم. نمیخواهم حس بدی از صحبتهایم منتقل شود و یا به گونهای دیگری که منظورم نیست برداشت شود اما رفتارها طوری بود که بیشتر بیتفاوتی میدیدم و انگار که چنین نقش مهمی در چنین فیلمی به من پیشنهاد نشده است. این رفتارها در طول فیلمبرداری نیز ادامه داشت.
در هنگام فیلمبرداری زمانی که سر تمرین تئاتر حاضر میشدم برخی میپرسیدند: «راست است که استرارو در فیلمبرداری حضور ندارد؟! شنیدیم نیامده است؟!» من هم میگفتم «والله همین الان از مقابل دوربین وی به اینجا آمدم.» غالباً فضای منفی و هیاهو از سمت افرادی به وجود آمد که در ابتدا فیلم را ندیده بودند و حق این بود که وارد قضاوت نمیشدند.
کار هنری در هر جایگاهی که قرار بگیرد نقد به آن وارد است اما چون مثلاً فلان منتقد فیلم را دوست نداشته یا ادبیاتی خارج از نقد فیلم را به باد انتقاد گرفته باید عدهای به دنبال او بروند این به معنی ذهن فروشی نیست؟!
برخی از فیلمنامه ایراد میگیرند و یا وارد نقد محتوا میشوند این در فردی قابل پذیرش است که به اندازه فیلمنامه نویش مطالعات لازم در این زمینه را داشته باشد اما متاسفانه شاهد بودیم افرادی وارد نقد محتوایی فیلم میشوند که آنچه از اسلام و پیامبر اکرم (ص) میدانند براساس شنیدهها است.
*با رفتارهای نادرست ساحت کلی سینما را خدشه دار نکنیم
_کمی از اولین اکران فیلم در فجر بگو و بازخوردهایی که برای اولین بار دریافت کردی.
بازخوردها متفاوت بود عدهای فیلم را دوست داشتند و برخی هم دوست نداشتند که ایرادی ندارد اما نوع برخورد و نقد بسیار مهم است اگر بخواهم مقایسهای داشته باشم با اولین اکرانی که از فیلم در جشنواره مونترال کانادا بود باید بگویم در آنجا برخوردهای صادقانه تری دیدیم. مخاطبین آنجا به نظرم به دلیل برخورد صادقانه بیشتر هم از فیلم لذت بردند. فراموش نباید کنیم این فیلم توسط ایرانیها و در سینمای ایران ساخته شده است به نظرم با رفتارهای نادرست نباید ساحت کلی سینما را خدشه دار کنیم.
*هیچ کس برای این فیلم کیسه ندوخته بود
نحوه فیلم دیدن برخی که خود را در جایگاه نقد هم قرار میدهند، به نظرم این افراد نیامدهاند فیلم ببینند باید به این افراد گفت: «تو نیامدی فیلم ببینی تو برو خوار و بار بفروش برو در بازار آهن کار کن تو چرا در سینما هستی؟! (منظور از این مثالها بدین معنی است که افراد این چنینی برای سینما مناسب نیستند و به اشتباه در جای منتقد قرار گرفتهاند)» به خصوص که این فیلم را باید با دل دید. هیچ کس برای این فیلم کیسه ندوخته بود. هیچ کدام از افراد برای پول وارد این پروژه نشدند. دوستان بازیگر را میدانم که بسیاریشان یک سوم مبلغی را که در سایر پروژهها دریافت میکردند گرفتند. ماجرای مالی برای افراد حاضر در این فیلم در اولیتهای بسیار پایین تری بود.
عدهای برای نقد فیلم فقط وارد حساب و کتاب میشوند. همین دکوری که برای مکه و مدینه ساخته شد ارزش افزودهاش به اندازه هزینهای است که شده اما زاویه نگاه طوری نیست که از آن حمایت شود. امکاناتی که وارد سینما شد در نظر گرفته نمیشود. برخوردهایی بچهگانه شاهد بودیم که به نظرم جواب دادن به آن هم اهمیتی ندارد.