صراط:مقاله «استاد روزبه قرار است در جلد بیستم دانشنامه جهان اسلام منتشر شود. این دانشنامه زیر نظر بنیاد دائرة المعارف اسلامی منتشر میشود. این بنیاد نهادی است عمومی و غیر دولتی که در سال 1362 به ریاست عالیه مقام معظم رهبری در تهران تأسیس شد و در حوزه مطالعات جهان اسلام و ایران فعالیت خود را آغاز کرد و به تدریج به یکی از کانونهای اصلی و معتبر دانشنامهنگاری در قلمرو جهان اسلام تبدیل شد.
مقالات دانشنامه جهان اسلام که به ترتیب الفبایى تنظیم شده است، در 16 گروه علمی و با همکاری 1400 نفر پژوهشگر ایرانی و غیر ایرانی تألیف و سامان مییابد. تاکنون نوزده مجلد این دانشنامه منتشر شده است. هفت مجلد دانشنامه جهان اسلام با عنوان دائره معارف العالم الاسلامی به زبان عربی ترجمه و منتشر شده است.
در ادامه، مقاله غلامعلی حداد عادل درباره مرحوم «رضا روزبه» را میخوانیم:
رضا روزبه تحصیلات ابتدایى را در دبستان توفیق زنجان به انجام رساند. این مدرسه به همت حاجعلىاکبر توفیقى در 1299ش تأسیس شده بود (نیرومند، ص 569؛ محمدىخواه، ص 106). ازجمله معلمان روزبه شاهزاده دانشمندى به نام عبدالمجیدمیرزا بودهاست از نوادگان عبداللّه میرزادارا*، پسر فتحعلىشاه قاجار حاکم زنجان در دهههایى از قرن سیزدهم. عبدالمجیدمیرزا را آیتاللّهسیدعزالدین زنجانى* «از دانشمندان برجسته گمنام و مرد الاهى و فیلسوف وارسته» دانستهاست (براى شرححال او ← موسى زنجانى، ص 77). درباره روزبه از قول وى نقل شده که خداوند متعال به کربلایىمحمود فرزندى عطا کرده که نمونه فضیلت و ذکاوت و صلاح است (← مدرسى، ص 207، نامه سیدعزالدین زنجانى). روزبه از نوجوانى و ظاهراً پیش از اتمام دوره متوسطه در دبیرستان دولتى پهلوى زنجان، در دبستان توفیق معلم شد (← مدرسى، ص 60) و همزمان به تحصیل علوم دینى پرداخت و مقدمات و سطح را در خارج از دبیرستان نزد استادان و فقهاى زنجان فراگرفت. کفایه را نزد آقاشیخحسین دینمحمدى از علماى زنجان خواند. همچنین به همراه سیدعزالدین زنجانى کتاب المبدأ و المعاد صدرالمتألهین و نیز منطق حکمهالاشراق سهروردى و معیار العلم غزالى و نیز بحث «خلل صلوه» عروهالوثقاى آیتاللّه سیدمحمدکاظم طباطبایىیزدى را نزد آیتاللّه سیدمحمود حسینىزنجانى، امام جمعه زنجان، فراگرفت. در کنار اینها او مدت زیادى مباحثى از فیزیک را نزد اسداللّه مبشرى (متوفى 1369ش) که آن زمان در دادگسترى زنجان مأموریت داشت، آموخت (مجتهدى، ص 45؛ مدرسى، ص 207، نامه سیدعزالدین زنجانى).
با حمله متفقین در شهریور 1320 به ایران، اوضاع سیاسى دگرگون شد و آذربایجان و زنجان چند سالى دستخوش ناآرامیهاى ناشى از تجزیهطلبى فرقه دموکرات گردید. روزبه که در این سالها بهعنوان معلمى جوان و دانشمند و متقى شناخته شدهبود، هم در برابر تبلیغات ضدمذهبى دوران پهلوى اول و هم در برابر تبلیغات ضدمذهبى فرقه دموکرات در مدارس و جامعه، به تبلیغ و تبیین اعتقادات و معارف دینى مىپرداخت (← عابدى، ص 23ـ27؛ مدرسى، ص 62ـ67). عوامل فرقه در 1324ش، علىاکبر توفیقى، مؤسس و مدیر مدرسه توفیق، را دستگیر و شبانه تیرباران کردند. گویا روزبه نیز همراه توفیقى دستگیر شدهبود، اما بهعلت جوانى او را آزاد کردند (کرباسچیان، ص 31) بههر حال مدیریت آن مدرسه از آن پس بر عهده روزبه قرار گرفت (محمدىخواه، ص 133).
روزبه در 1330ش براى تحصیل در رشته فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران و نیز دانشسراى عالى راهى تهران شد. او در زمان دانشجویى مردى جاافتاده و باتجربه و حداقل ده سال از دیگر دانشجویان مسنتر بود و به اعتبار سن و شخصیت علمى و معنوى خود در کلاسهاى درس دانشگاه مورد توجه و احترام دانشجویان و استادان بود. او از آبان 1314 تا مهر 1319 در سمت آموزگار و از 1319 تا 1325ش در سمت دبیرى دبستان و دبیرستان ملى توفیق زنجان مشغول به کار بود و از اول آبان 1329 تا 31 شهریور 1330 آموزگار پیمانى دبستانهاى زنجان بود و از مهر 1330 به سمت دبیرى دبیرستانهاى مرکز منصوب شد (← مدرسى، بخش اسناد، ص 327ـ328). روزبه پس از ورود به تهران، در دبیرستان بهجتآباد و دبیرستان تختجمشید مشغول به تدریس شد.
حادثهاى که مسیر زندگى روزبه را تغییر داد، آشنایى وى با روحانى پرشور و دانشمندى بهنام علىاصغر کرباسچیان*، معروف به علامه، است. آغاز این آشنایى به 1328ش و سفر علامه به زنجان بازمىگردد. این آشنایى و دیدار در تعطیلات تابستان 1329ش که علامه بار دیگر به زنجان سفر کرده بود تجدید و تقویت شد و سپس یک دیدار تصادفى در 1334ش در تهران زمینه همکارى آن دو را فراهم کرد (← ادامه مقاله). کرباسچیان که با تشخیص وظیفه تأسیس مدرسهاى اسلامى از قم به تهران آمده بود، در این دیدار غیرمنتظره فکر تأسیس مدرسه را با روزبه مطرح کرد و روزبه بىدرنگ آمادگى خود را براى مدیریت آن مدرسه اعلام نمود و با پشتیبانى جمعى از روحانیان و تجار دبیرستان علوى تأسیس شد (← کرباسچیان، ص 29ـ32). این دبیرستان که باید آن را نقطه عطفى در تاریخ تعلیم و تربیت جدید ایران به حساب آورد (حدادعادل، ص 115)، در مهر 1335 در ساختمانى قدیمى در خیابان ایران (عینالدوله) در تهران کار خود را با مدیریت رسمى روزبه آغاز کرد، در حالىکه علىاصغر کرباسچیان نیز دوشادوش او مسئولیت تأمین هزینهها و جلب حمایت علما و نیکوکاران و جذب همکاران مناسب این محیط آموزشى و بسیارى دیگر از امور تربیتى مدرسه را برعهده داشت (نیز ← کرباسچیان*، علىاصغر).
مدرسه علوى در تهران، میدان خدمت وسیعترى با چشماندازى گستردهتر و روشنتر در اختیار روزبه قرار داد و از آن پس وى هفدهسال پایانى عمر پنجاهودو ساله خود را با هدف تربیت نسلى با ایمان و دانشمند، در این دبیرستان سپرى کرد. او براى رسیدن به این هدف حتى فرصت تحصیل در مراکز مهم علمى اروپا و امریکا را نادیده گرفت. براى او با دانش و استعدادى که داشت، امکان سفر به خارج از کشور و استفاده از بورس تحصیلى براى نیل به درجه دکترى و کسب مقامات دانشگاهى بهخوبى وجود داشت، اما او راه و هدف خود را مهمتر مىدانست و مسیر خود را تغییر نداد. روزبه پس از اخذ درجه لیسانس فیزیک (کارشناسى)، به مطالعات خود در همین رشته در دانشگاه تهران به راهنمایى دکتر کمالالدین جناب، از نخستین استادان فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران (متوفى 1385ش)، براى اخذ درجه فوقلیسانس (کارشناسىارشد) ادامه داد و در نهایت در اول آبان 1338 با تقدیم رساله «مطالعه در آثار میدان الکتریکى و رادیاسیون و گاز ازن روى موجودات زنده» این دوره را با موفقیت به پایان برد (مدرسى، ص 79ـ90). روزبه از نخستین فارغالتحصیلان دوره فوقلیسانس فیزیک در ایران بود.
در این سالها روزبه همه تجربههاى معلمى و همه دانش وسیع و عمیق خود را در فیزیک و شیمى و زیستشناسى و ریاضیات و معارف اسلامى و ادبیات فارسى و عربى، در کنار مهارتها و تخصصهاى تعلیم و تربیت که از استادانى مانند محمدباقر هوشیار* (متوفى 1336ش) در دانشسراى عالى آموخته بود، براى اداره دبیرستان علوى و تربیت صدها تن از دانشآموزان متدین و بااستعداد آن مدرسه بهکار گرفت. او در همین سالها در تهران ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود. او هنگام اقامت در تهران با علامه سیدمحمدحسین طباطبایى* و آثار و افکار او انس و شناخت بیشترى پیدا کرد. منشأ این شناخت، به ظن قوى، علامه کرباسچیان بودهاست که خود از نزدیکان طباطبایى بهشمار مىآمد و در قم در درس نقد ماتریالیسم طباطبایى که دستاورد آن اصول فلسفه و روش رئالیسم بود، شرکت کردهبود. ضمن آنکه طباطبایى با سیدمحمود حسینى زنجانى در دوران تحصیل در نجف دوستى داشت و مدتى با او همدرس بود. گویا روزبه گاهى در جلسات هفتگى طباطبایى که در تهران برگزار مىشد، شرکت داشته و بهعلاوه، مباحث تفسیرى طباطبایى در المیزان را با علاقه پیگیرى مىکردهاست. او همین کتاب را متن درس تفسیر خود در کلاسهاى مدرسه علوى و نیز دورههاى آموزش غیررسمى، که براى فارغالتحصیلان برگزار مىکرد، قرار دادهبود. گفتنى است که طباطبایى پس از درگذشت همسرش در 1344ش، در اواخر دهه 1340ش خواهر روزبه را به همسرى گرفت.
روزبه در زمستان 1347ش دچار بیمارى سرطان شد. خبر بیمارى روزبه براى همه آشنایان و دوستان او سنگین بود. او با توصیه و تأکید پزشکان و متعاقب آن، حکم آیتاللّه میلانى (← مدرسى، ص 208، نامه سیدعزالدین زنجانى) با بدرقهاى کمنظیر براى درمان این بیمارى در بهار 1348 به انگلستان سفر کرد و پس از درمانهاى ضرورى به ایران بازگشت تا معالجات را در آنجا ادامه دهد. برخورد روزبه با بیمارىاش برخوردى خاص بود. او از ابتلا به بیمارى سرطان، کوتاه بودن فرصت و وجوب تلاش بیشتر را دریافته بود و بنابراین در پنج سالى که به این بیمارى مبتلا بود نه تنها از کار و تلاش بازنماند، بلکه بر حجم فعالیتهایش افزود و علاوه بر کارهاى جارى دبیرستان، اقداماتى دیگر را نیز آغاز کرد. در شهریور 1352، پنج سال پس از اولین سفر درمانى، طبق برنامه اعلامشده پزشکان بار دیگر راهى انگلستان شد و در همانجا نشانههاى پایان عمر پرتلاش خود را دریافت و وصیتنامهاى کوتاه و گویا نوشت (← عابدى، ص 35ـ36؛ مدرسى، ص 392). او بلافاصله پس از بازگشت به تهران، به تدریس در مدرسه علوى ادامه داد، ولى این تدریس کمتر از دو هفته ادامه یافت (← عابدى، ص 36) و روزبه در 21 آبان 1352 درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.
مهمترین جنبه شخصیت روزبه، که باید آن را رکن اصلى حیات فکرى و معنوى او و محور همه حرکتهاى وى در زندگى دانست، اعتقاد به خدا و ایمان به پیامبر اسلام و ائمه هدى و تقوا و تعبد و پارسایى مثالزدنى او بودهاست. شاگردان و همکاران او، متفقاً، معتقدند که او مصداق عینى و عملى آیه «اِنَّ صلاتى و نُسُکى و مَحیاىَ و مماتى لِلّهِ ربِّ العالمین» (انعام : 162) بود. او در نظر و عمل و گفتار و کردار مسلمانى درست اعتقاد بود. روزبه چنان نبود که معلومات و معارف مذهبى را آموخته و آنها را در ذهن خود به صورتى مجزا در کنار علوم طبیعى و ریاضى جدید انباشته باشد، بلکه وى مبتنىبر جهانبینى توحیدى، حقایق تشریعى و تکوینى را یکجا آیات الهى مىدانست و با آگاهى بیشتر به سازوکار و خواص اشیا و موجودات طبیعى، جلوههاى حکمت و قدرت الهى را در آفرینش مشاهده مىکرد و در اعتقاد خود به خداوند و احاطه قیومى او بر عالم خلقت راسختر مىشد. وى ریاضیات را زبان طبیعت مىدانست و با این زبان به سخن طبیعت گوش فرا مىداد و با طبیعت سخن مىگفت. از نظر او، معادلات ریاضى بیانگر تعادل واقعى در عالم خارج و در طبیعتاند. او نگاه توحیدى و فلسفى و علمى به طبیعت را باهم آشتى داده بود. روزبه با زندگى و شخصیت فکرى و علمى خود نشان داد که مىتوان در دنیاى «جدید» زندگى کرد و در عینحال عمیقاً دیندار و مسلمان بود. در دورهاى که مکاتبى مانند مارکسیسم و پوزیتیویسم بر نفى دین بهعنوان علم تأکید داشتند، تلاش روزبه و همفکران او فعالیت برضد تصور تقابل علم و دین بود (براى توضیحات بیشتر درباره جایگاه علم در مدرسه علوى ← طارمىراد، 1386شب، ص 98ـ121). هنگامى که به نماز مىایستاد چنانحالى داشت که گویى خود را در محضر خداى باعظمت احساس مىکند. با آنکه خود در فقه قریبالاجتهاد بود، در احکام شرعى از آیتاللّه سیدهادى میلانى با نهایت جدیت تقلید مىکرد و در رعایت حقوق دیگران بهویژه حقالناس و استفاده از بیتالمال و تأدیه حقوق مالى شرعى فوقالعاده دقیق و سختگیر بود (براى نمونه ← مدرسى، همانجا، متن وصیتنامه استاد به خط خودشان؛ براى تصویرى جامع از شخصیت روزبه ← موسوى، ص 7).
روزبه بهعنوان فعال سیاسى در مبارزه با حکومت پهلوى شناخته نشده بود. هدف وى و مسئولیتى که در اداره دبیرستان علوى در آن سالها برعهده داشت ملاحظاتى را ایجاب مىکرد که روزبه ناگزیر آنها را رعایت مىکرد، اما همه شاگردان او مىدانستند که او از نظر سیاسى با حکومت پهلوى قطعاً مخالف است (براى نمونهاى از موضع سیاسى او ← مدرسى، ص 282، بهنقل از محمد عبدالصمدى؛ نیز ← عابدى، ص 29).
روش روزبه در تدریس علوم طبیعى و درسهایى مانند فیزیک و شیمى و زیستشناسى، روشى متکى بر آزمایش و عمل بود. او با اجراى آزمایش درحضور دانشآموزان و با کمک خود آنان، واقعیتها و سازوکار و قوانین طبیعت را عملاً نشان مىداد و به دانشآموزان کمک مىکرد تا همانند دانشمندانى که خود از مشاهده طبیعت موفق به کشف قوانین آن شدهاند، قوانین حاکم بر آنچه را عملاً در آزمایشگاه مشاهده مىکنند، کشف کنند. وى در این شیوه تدریس از تاریخ علم که با آن آشنایى داشت بهره مىگرفت (سپهرىراد، ص 72؛ صادقى تهرانى، ص 81). یکى از خصوصیات مدیریتى روزبه در دبیرستان علوى این بود که به همه درسها اهمیت مىداد و هیچ درسى از نظر او درس فرعى محسوب نمىشد.
روزبه از نظر اخلاقى آیتى از تقوا و حسنخلق بود. او در عین حال که بسیار جدى و حتى در بعضى مواقع سختگیر بود، مردى مهربان و ملایم و متواضع و خوشصحبت و خوشمحضر و در زهد و سادهزیستى کمنظیر بود. لباس او پاکیزه، اما ساده و بهدور از هرگونه آرایش و تکلف بود و هیچ نشانى از تجمل در خانه و زندگى و پوشش و خوراک او دیده نمىشد (براى نمونه ← مدرسى، ص 281، بهنقل از محمد عبدالصمدى). غذاى او، غالباً ساده و مختصر و محدود به نان و ماست و امثال آن بود و بر این سیره خود در مقام مدیر مدرسه، بدون اظهار صریح، تأکید داشت. دانشآموزان و نیز کارکنان مدرسه علوى از سطوح مختلف اجتماعى و معیشتى گرد آمده بودند و روزبه بر آن بود که در رفتار شخصى و نحوه زیست فروتر از همگان باشد (← عابدى، ص 31ـ32). با آنکه براى او امکان برخوردارى از مزایاى مادى فراهم شده بود، جز حقوق رسمى آموزش و پرورش که بخشى از همان را هم براى رسیدگى مالى به دیگران هزینه مىکرد، دریافت نمىکرد. او هیچگاه درباره خود سخنى که حاکى از لاف و خودستایى و غرور باشد به زبان نمىآورد. روزبه مدیرى فوقالعاده پرکار و بسیار منظم و باانضباط بود. انضباط او در عمل، همانند انضباط او در فکر، مثالزدنى بود. او به استادان خود، اعم از روحانى و غیرروحانى، احترام مىگذاشت و همواره از استادش دکترکمالالدین جناب به تکریم یاد مىکرد. دکتر جناب نیز این دانشجوى خود را چنان گرامى مىداشت که به دعوت او در دبیرستان علوى فیزیک تدریس مىکرد و فرزند خود را نیز براى تحصیل به دبیرستان علوى سپرده بود (مدرسى، ص210، نامه کمال جناب).
روزبه نه تنها علوم طبیعى و ریاضى و علوم اسلامى را عمیقاً فراگرفته بود، که دانش تخصصى معلمى یعنى علوم راجع به تعلیم و تربیت را نیز در دانشسراى عالى بهخوبى آموخته بود و با تجربهاى که در کلاسهاى درسى و مدیریت مدرسه در زنجان و تهران کسب کرده بود، هنگام تأسیس دبیرستان علوى براى اداره یک مدرسه اسلامى نمونه آمادگى کامل داشت. او به اهمیت روش تدریس بهطور کلى و اهمیت روش تدریس خاص هریک از مواد درسى دبیرستانى توجه دقیق داشت. در سالهایى که دبیرستان علوى را اداره مىکرد، به غیر از درس انگلیسى ــ که بر آن به اندازه زبان فرانسه و عربى تسلط نداشت ــ بهجاى هر معلمى، که به علتى غایب مىشد، به کلاس مىرفت و با استفاده از روش تدریس مخصوص همان درس، آن را تدریس مىکرد و با بیان روشن و فکر منطقى و روش درست بهخوبى از عهده برمىآمد. وى دبیرستان علوى را هفده سال با اقتدار و پشتکار زیاد و با روش علمى براساس مبانى و دیدگاههاى اسلامى اداره کرد و توانست الگویى مناسب براى دیگرانى که در اندیشه تأسیس چنین مدارسى بودند به دست دهد. تأثیر عمیق و ماندگار او را در تعداد زیاد مدارسى که فارغالتحصیلان مدرسه علوى در دهههاى اخیر در ایران تأسیس کردهاند، مىتوان مشاهده کرد.
تلاش روزبه در تهران در عرصه وسیع تعلیم و تربیت بهکار اصلى و رسمى وى در دبیرستان علوى محدود نمىشد، بلکه علاوه بر آن، در آن سالها بخشى از اوقات خود را صرف آموزشهایى مىکرد که در اصطلاح علوم تربیتى به آن «آموزش غیررسمى» اطلاق مىشود. یکى از این آموزشها، تعلیم علوم جدید به گروهى از روحانیان مستعد و جوان حوزه علمیه قم بود که در زمان آیتاللّه بروجردى دوران طلبگى خود را مىگذراندند. بهابتکار علامه کرباسچیان در تابستان 1337 و 1338ش، گروهى از طلاب جوان حوزه علمیه قم به تهران دعوت شدند و در یک دوره فشرده سه ماهه هر روز از شش صبح تا شش بعدازظهر (با یک ساعت استراحت براى نماز و ناهار) دروس زمینشناسى، فیزیک، فیزیولوژى، اقتصاد و زبان انگلیسى و چند جلسه فلسفه اسلامى را فراگرفتند. استادان این دورههاى آموزشى کسانى چون یداللّه سحابى* و مرتضى مطهرى* بودند و روزبه نیز مدرّس شاخص این دورهها بود. وى براى این گروه با استفاده از لوازم آزمایشگاهى مدرسه، آزمایشهایى در فیزیک و سایر علوم طبیعى انجام مىداد و چون با زبان عربى و فقه و اصول و فلسفه و منطق نیز آشنایى کافى داشت، مىتوانست این دانشها را به نیکوترین وجه به این دسته از مخاطبان خود بیاموزد. شمارى از شرکتکنندگان این دروس را علامه کرباسچیان (ص 42) و آیتاللّه مرتضى تهرانى که خود از جمله شرکتکنندگان بودهاست (← روایت استاد، ص 216ـ217)، نام بردهاند. محمدتقى شریعتمدارى، سیدعلى شاهچراغى*، حسین نورىهمدانى، محمد مفتح*، سیدمحسن خرازى، محمدرضا مهدوىکنى*، محمدباقر باقرى کنى، اکبر هاشمىرفسنجانى، محمد امامىکاشانى، جواد الهىکنى، محسن دانشآشتیانى، على بهجتى و محمدحسین بهجتى (شفق) از کسانى بودند که در آن درسها شرکت داشتند و غالباً از شخصیتهاى نامبردار و مؤثر روحانیت و استادان مبرِّز حوزههاى علمیه شدند و بسیارى از آنها پس از پیروزى انقلاب اسلامى مسئولیتهاى مهمى را برعهده گرفتند (← هاشمى رفسنجانى، ص 91؛ مدرسى، ص 143 و پانویس؛ روایت استاد، ص 269ـ270، بهنقل از اکبر هاشمىرفسنجانى، ص240ـ241، به نقل از محمدحسین بهجتى، ص 181). روزبه بحق در زمانه خود مصداق بارز آن واقعیتى بود که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى از آن تحتعنوان وحدت حوزه و دانشگاه یاد شد و آموزشهاى وى به گروهى از طلاب جوان نیز قدمى مؤثر در راه ایجاد همدلى و همزبانى میان حوزویان و دانشگاهیان محسوب مىشد.
فعالیت سودمند دیگرى که روزبه در سالهاى پایانى عمر خود انجام داد، برنامهریزى آموزشهاى اسلامى براى عدهاى از بانوان جوانِ داراى تحصیلات دانشگاهى بود. توجه به تعلیم و تربیت نوین براى بانوان متدین، مخصوصاً پس از 1342ش قوّت گرفت. در ذهن بسیارى از مصلحان دینى، ازجمله روزبه، این اعتقاد وجود داشت که تنها به مدد همسران و مادران آگاه مىتوان نسلى شایسته تربیت کرد. سیدعلى شاهچراغى، روحانى دانشمندى که علاوهبر فعالیتهاى تدریسى معمول حوزهاى، جلسات آموزشى دینى براى جوانان داشت و از ارکان مؤسسه حسینیه ارشاد در زمان تأسیس آن بود، از اواخر تابستان 1347ش جلساتى براى تدریس مباحث اسلامى به بانوان جوانى که بیشتر آنها دانشجو بودند، تشکیل داده بود. او در اردیبهشت 1349 براثر بیمارى، در اوان چهل سالگى درگذشت و شاگردان او در همان سال، از روزبه براى ادامه راه دعوت کردند و وى با قبول این مسئولیت با همراهى چندتن از روحانیان فعال اجتماعى از جمله آیتاللّه سیدمرتضى شبسترى* (متوفى 1359ش)، علامه محمدتقى جعفرى*، آیتاللّه داوودى، دکتر احمد توانا و از همه شاخصتر روحانى شهید سیدکاظم موسوى، همکار روزبه در دبیرستان علوى و در تألیف کتاب عربى آسان، طرحى نو درافکند و با ایجاد تحول در برنامههاى درسى این کلاسها، خود نیز تدریس بعضى از دروس را در اصول عقاید برعهده گرفت. شمار اعضاى شرکتکننده در این کلاسها که در آغاز سى تن بود، در 1357ش به ششصد تن بالغ گردید (نهاوندیان، ص140؛ خواجه شاهکوهى، ص 137ـ150). در مسیر همین فعالیت، فکر تأسیس مدارس اسلامى نمونه براى دختران قوّت گرفت و روزبه، ضمن تشویق شاگردانش به تأسیس مدرسه، همه تجربه و دانش خود را در اختیار کسانى قرار داد که مىتوانستند براى گرفتن امتیاز آن مدارس اقدام کنند و به این ترتیب مدرسه راهنمایى دخترانه روشنگر در 1350ش تأسیس شد و به پیشنهاد سیدکاظم موسوى، به یاد نخستین مربى این جمع «بنیاد فرهنگى شاهچراغ» نام گرفت (خواجه شاهکوهى، ص 153ـ157). پس از درگذشت روزبه در 1352ش، این فعالیت عمدتاً با هدایت و تشویق و پشتکار شهیدسیدکاظم موسوى ادامه پیدا کرد و این دورههاى آموزشى و آن راهنماییها، سودمند واقع شد و به ظهور جریان بالندهاى در تعلیم و تربیت رسمى و غیررسمى بانوان منجر گردید که همچنان ادامه دارد (← خزعل، ص60ـ68؛ سیدکاظم موسوى پس از انقلاب اسلامى معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزى آموزشى بود و در فاجعه هفتم تیر 1360 به شهادت رسید؛ درباره ویژگیهاى شخصیتى و سهم بىبدیل او در پیشبرد اهداف مدرسه روشنگر ← خواجه شاهکوهى، 1394ش).
روزبه از سایر ظرفیتهاى جامعه براى تعلیم و تربیت دینى و تقویت اعتقادات عامه مردم و نیز تقویت امکانات نیروهاى مذهبى غافل نبود. به گزارش اصغر نهاوندیان (ص 126ـ140)، از فارغالتحصیلان دبیرستان علوى که پدرش از همشهریان متدین روزبه در تهران بود، روزبه دانشآموزان و فارغالتحصیلان دبیرستان علوى را به تأسیس انواع شرکتهاى تعاونى بهانگیزه مشارکت در کارهاى عامالمنفعه فرامىخواند و در جلسات هفتگى آنان که در خانههاى دانشآموزان تشکیل مىشد، حضور مىیافت و سخنرانى و تدریس مىکرد. علاوهبراین، وى مناسبات گستردهاى با مجامع و محافل دینى زنجانیان مقیم تهران داشت و سالهاى طولانى در هیئت حسینى زنجانیها، اقامه نماز جماعت و تفسیر قرآن و آموزش تجوید و بیان احکام شرعى را برعهده داشت. نهاوندیان (ص 136) هیئتها و مراکز دینى زنجانیها در تهران را که به تشویق روزبه و همکارى دیگر افراد متدین تشکیل شده بود، برشمرده و همچنین از مؤسسهاى بهنام «درمانگاه خیریه علوى زنجانیها» نامبرده که از نهادهاى اجتماعىِ تشکیل شده با تشویق روزبه بودهاست.
روزبه با آنکه در نگارش کتاب و مقاله، قلمى کمابیش توانا داشت، کثیرالتألیف نبود. او عمر نسبتاً کوتاه خود را بیش از آنکه صرف تألیف کند، صرف تعلیم و تربیت نسل جوان کرد. با این حال، آثار معدودى از وى بهجا ماندهاست:
1) پایاننامه دوره فوقلیسانس (چاپ نشده) و نیز مشارکت در تألیف یکى ـ دو مقاله در حوزه فیزیک زیر نظر استادش کمالالدین جناب (مدرسى، ص210، نامه کمال جناب). 2) مجموعه دوجلدى عربى آسان در صرف و نحو که روزبه با همکارى سیدکاظم موسوى براى درس عربى دبیرستان علوى و احتمالاً با الهام از فعالیت مشابهى که عمویش شیخجواد زنجانى در عراق انجام دادهبود تألیف کرد و چون در تألیف آنها هم از تجربه مؤلفان پیشین و هم از شیوههاى نوین تعلیم و تربیت و نیز از تدریس آزمایشى آن کتابها در دبیرستان علوى بهره گرفته بود، آن مجموعه به زودى جاى خود را در مدارس اسلامى ایران باز کرد و سرآغاز تألیفات روشمند بعدى دیگر در این زمینه ازجمله کتابهاى آموزش عربى مدارس راهنمایى و دانشسراى راهنمایى شد (← طارمىراد، 1386شالف، ص 141ـ166). علاوه بر عربى آسان، روزبه و موسوى کتابى هم براى آموزش قرآن تألیف کردهاند به نام روش آسان در تعلیم قرآن که در 1351ش در تهران منتشر شدهاست. 3)خداشناسى. این کتاب را روزبه بهصورت درسنامه در سالهاى پایانى عمر تدوین و در پایههاى آخر دبیرستان تدریس کرد که در 1361ش در قم بهصورت کتاب منتشر شد. 4) مقالاتى در مکتب تشیع، ازجمله در شماره اول این نشریه. 5)دستنوشتههایى مشتمل بر مطالب تربیتى و آموزشى که روزبه آنها را به قصد انتشار ننوشته بود (← مدرسى، ص 355ـ369) و نیز مذاکراتى که با مرتضى مطهرى در جلسات انجمن اسلامى پزشکان کردهاست (← مطهرى، ج 4، ص 153ـ169).
درباره منش و نگرش رضا روزبه، در مقام معلمى صاحبسبک و انسانى متقى، شاگردان و علاقهمندان او نیز کتابها و مقالات مختلفى تألیف کردهاند.روزبه را باید از پیشگامان و بنیانگذاران تعلیم و تربیت نوین اسلامى در ایران دانست. کارى که در 1335ش به همت او و علامه علىاصغر کرباسچیان آغاز شد، در دهههاى بعد به صورت جریانى زنده و بالنده در سراسر ایران ادامه یافت و تأثیر خود را در تحولات سیاسى و اجتماعى ایران برجاى گذاشت.