پروژههای نیمه کاره شبیه حرفهای نیمهتماماند. سرد و غمگین، انگار صدایی که نیمه از گلو بیرون آمده و نیمی از آن خفه شده، همه جا هم هستند؛ هم حرفها و هم کارهای نیمه تمام.
چند خط و شکلهای هندسی لجبازی که با پارههای آهن یا سیمان ساخته میشوند و سالها همانطور خاک میخورند. دیگر کم کم میشوند بخشی از ناخودآگاهمان، یا تکهای از خاطرات کودکی. انگار آن ساختمان تکمیل شود یا آن طرح راه بیفتد، یک چیزی از دست دادهایم... وجودشان در هر شهری عجیب نیست. کم و کیفشان گاهی غریب است. مثل آن کتابخانه در بیرجند که هشت سال است روی کاغذ مانده یا آن بیمارستان سروآباد کردستان که هنوز تکمیل نشده دو دارد پیر میشود ، یا منطقه اقتصادی سلماس که ۱۸ سال طول کشیده تا پیمانکارش را بشناسد.
بعضی پروژهها داستانهای متفاوتی دارند؛ مثل ال آر تی کرمانشاه و منوریل
قم که ستونهای ایستادهشان مدتهاست منتظر میلیاردها تومان اعتبار برای
طرحهایی است که حتی چند برگ مطالعات ندارند، یا سد شفا رود که قرار است
قاتل برنجزارها، جنگل و باغهای زیتون گیلان باشد اما از سال ۵۳ تا حالا
هنوز کسی نتوانسته برایش تصمیم درستی بگیرد.
مطالعه فاز یک سد شفارود در ششکیلومتری شهر رضوانشهر استان گیلان در
سال١٣۵٣ کلید خورد. گیلان هم آن زمان از بکرترین مناطق طبیعی کشور به
شمار میآمد و بدیهی بود مدیریتهای آن در رقابت با استانهای مختلف که به
دنبال اعتبارات، برای موجِ جدیدِ سدسازی بودند، از پرآببودن ناحیه خود
راضی نباشند؛ چراکه ناحیه پرآب، خیلی نیازی به سد و ذخیره آب ندارد.
در چنین فضایی بود که پیشنهاد بررسی احداث سد روی رودخانه شفارود مطرح شد. جالب اینکه مطالعات فاز یک این پروژه که به یک شرکت مشاور واگذار شده بود، به جای حداکثر یک سال، هفت سال طول کشید. البته آن زمان فضای استان گیلان هنوز آکنده از عطر برنجزارهایی بود که در جوار دریا، جنگل و زیتون نوید ادامه زندگانی میداد.
ادامه مطالعات در فاز دو نیز از سال١٣۶٠ تا ١٣۶٩ طول کشید. از آن سال به بعد هم تاکنون با وجود انبوهی از هشدارها، حدود ٢٠ درصد عملیات سازهای آن انجام شده است.
اکنون مدیریت استان و متولیان ساخت این سد بر سر دوراهیِ صراحت و قاطعیت یا تصمیماتی به رنگ خاکستری، باید به فردای گیلانی فرسودهتر از حالا بیندیشد. گیلانی که ساخت این سد میتواند اندک رمق باقی مانده از آن را بگیرد و این خطه سبز را به کلی خاکستری کند.
۱۰ میلیارد تومان هزینه در مرحله مطالعاتی
احیای تالاب انزلی هم از دیگر داستانهاست. طرحی که ۲۲ سال طول کشیده و با وجود هزینه ۱۰ میلیارد تومانی هنوز در مرحله مطالعات است. گویا در این ۲۲ سال اقلیم و آب و زمین منتظر ماندهاند تا کسی تصمیم بگیرد و کاری انجام دهد.
نماینده مردم انزلی در مجلس شورای اسلامی میگوید: مدت ۲۲ سال است که سازمان محیط زیست در بخش احیای تالاب فعالیت کرده و در طول این مدت تنها توانستهاند بخشی از مطالعات مربوط به تالاب را انجام دهند.
حسن خسته بند ادامه میدهد: از ردیف بودجه مستقل تالاب در دولت فعلی مبلغ ۱۰میلیارد تومان مصوب شد که به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز رسیده که تا امروز هیچ اقدام موثری در این باره صورت نگرفته است.
وی با اشاره به اهمیت تحقیق و مطالعه در انجام پروژههایی از این دست میگوید: سؤال اینجاست که کی زمان اجرا فرا میرسد؟
خسته بند تصریح میکند: هرچند دولت تمام تلاش خود را برای اجرای فاز
عملیاتی این پروژه آغاز کرده اما نمیتوان کم کاریهای محیط زیست در این
بخش را نادیده گرفت.
نماینده مردم انزلی تاکید میکند: موضوع احیای تالاب باید جدی گرفته شده و برای جلوگیری از نابودی آن راه حلهای اساسی در نظر گرفت.
دعوا بر سر تعداد طبقات یک کتابخانه
کتابخانه مرکزی یزد خودش به تنهایی یک تراژدی پر پیچ و خم است. طرحی که نه به خاطر اعتبارات که به خاطر اختلاف بر سر تعداد طبقاتش سالهاست روی زمین مانده و حالا این کتابها هستند که بیخانه ماندهاند تا بالاخره یکی تصمیم بگیرد خانهشان چند طبقه باشد... پروژهای که از سال ۷۷ آغاز شده و هفت میلیارد تومان هم برای مردم یزد هزینه داشته اما پس از ۱۷ سال فقط یک ساختمان سرد و خالی است.
از بدترین اتفاقات این است که کتابها در یک شهر ، جا و مکان نداشته باشند
و یزد این روزها به این مشکل مبتلاست. کتابخانه مرکزی این شهر که قربانی
اختلاف سر تعداد طبقات شده، طی ۱۵ سال که از عمر نیمه تمام بودنش میگذرد،
همه جور روز و روزگاری به خود دیده است. از بیپولی و اختلاف بر سر
مکانیابی تا امروز که اختلاف اصلی بر سر ارتفاع بنا است. گویا اگر این
مشکل هم حل شود بالاخره موضوعی پیدا میشود تا شهر بادگیرها در حسرت
کتابخانه مرکزی بماند.
کارشناس عمران ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد میگوید مطالعات این طرح در سال ۷۵ انجام و نخستین قرارداد در سال ۱۳۷۸ منعقد شد و از سال ۸۰ پروژه از ارشاد گرفته و به مسکن و شهرسازی وقت واگذار شد اما این پروژه از آن زمان به بعد مسکوت ماند.
سید ایمان علوی عنوان کرد: علت متوقف شدن طرح نیز طبقه آخر این کتابخانه بود و از آنجا که مسئولان میراث معتقد بودند در بافت تاریخ این ارتفاع قانونی نیست، پس از سالها توقف طرح، در نهایت در سال ۹۲، طبقه آخر بریده شد.
به گفته وی در حال حاضر تکمیل این کتابخانه به شهرداری یزد سپرده شده و حالا مسئولان استان توقع دارند این تغییر در تولیت امر برایشان معجزهای کرده و گره از این مشکل باز کند. برای کل این پروژه تا امروز ۷ میلیارد تومان هزینه شده و گویا شهرداری قول داده با دو میلیارد تومان هزینه، این کتابخانه را به اتمام برساند.
توقف در مرحله واگذاری زمین
حکایت کتابخانه مرکزی بیرجند قدری دردناکتر است. این پروژه که مطالعاتش از سال ۸۶ شروع شده و کلنگش در سال ۸۹ به زمین خورده، قرار بود طی چهار سال به بهرهبرداری برسد که با وجود گذشت هشت سال هنوز در مرحله واگذاری زمین باقیمانده و مردم این شهر کویری را در حسرت یک مکان فرهنگی منتظر نگه داشته است.
آنطور که مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان جنوبی میگوید این پروژه از همان ابتدا با مشکل زمین روبهرو بوده و از سال ۹۱ پیگیریهای جدی برای گرفتن زمین آغازشده است.
محمدرضا رضایی بیان کرد: در حال حاضر پنج هزار متر زمین واقع در بلوار
شهید ناصری بیرجند برای احداث این کتابخانه در نظر گرفتهشده اما ما به ۱۰
هزار متر زمین نیاز داریم.
وی با اشاره به اینکه این موضوع در حال حاضر از سوی وزارت راه و شهرسازی در
حال پیگیری است، عنوان داشت: تقریباً ۸۰ درصد کارها انجامشده و تا ۲۰
روز آینده تصمیمگیری نهایی برای آن اعلام میشود.
مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان جنوبی ادامه داد: تا زمانی که مشکل زمین پروژه حل و پیمانکار مشخص نشود، کاری نمیتوان انجام داد و پیشبینی اعتبار مورد نیاز آن کار سختی است.
توقف در مرحله ۹۹ درصدی
بیمارستانهای ناتمام اما حکایتی غمناکتر دارند. حکایت صفهای طولانی پشت در اتاق پزشک، جادههای طولانی برای پیدا کردن یک متخصص و روزهای طولانی برای پاسخ گرفتن از آزمایشگاهها. حکایت مردان و زنانی که راههای طولانی از روستاها و شهرهای دورافتاده را تا شهری طی میکنند که باید در آن طبیب و درمان بیابند اما چیزی جز معطلی پشت در اتاقها منتظرشان نیست. یکی از آنها بیمارستان سروآباد کردستان است که ساخت آن از سال ۸۸ آغاز شده و یک سال است پیشرفت فیزیکی ۹۷ درصد دارد اما گویا کسی نیست به داد مردمی برسد که تنشان به ناز این طبیبان نیازمند شده.
رییس اداره راه و شهرسازی شهرستان سروآباد علت تأخیر این پروژه با وجود داشتن ۹۷ درصد پیشرفت فیزیکی در سال گذشته را به برخی اشکالات فنی نسبت میدهد. مسائلی مانند نصب تجهیزاتی هم چون فیلتر تصفیه هوا بود که در قرارداد نصب این تجهیزات توسط دستگاه مجری ذکر نشده بود ولی با مداخله استانداری بنا شده این تجهیزات هم به کار گرفته شود.
محمد درگاهی بیان کرد: هم اکنون پروژه آماده تحویل به دستگاه بهره بردار است و نامه نگاری آماده بودن پروژه هم انجام شده است. وی عنوان کرد: در حال حاضر تنها پروسه اداری در خصوص تحویل و هماهنگیهای لازم در این رابطه مانده است.
مدیر شبکه بهداشت شهرستان سروآباد اما علت تأخیر پروژه را مباحث مربوط
به طلب پیمانکار و مشکلات اعتباری میداند و از برطرف شدن این مشکلات خبر
میدهد.
افشین بهمنی در عین حال هیچ زمان دقیقی برای بهرهبرداری از آن ذکر نکرده و
این موضوع را به بازدید کارشناسان از بیمارستان موکول میکند.
بیمارستان آیتالله خویی در خوی هم داستان خودش را دارد. بیمارستانی که قرار بود مرهم دردهای مردم این خطه باشد اما حالا خودش به دردی ۲۳ ساله تبدیل شده و در این سالها تنها ۴۰ درصد از راه ناتمامش پیموده شده است.
داستان پروژههای نیمه تمام مثل سریالهای ۹۰ شبی دنبالهدار و طولانی است. مانند موزه طبس که بعد از ۱۶ سال خودش به یک موزه تبدیل شده یا هزار طرح صنعتی یزد که میشود برایشان داستان هزار و یک شب ساخت.
سد گیوی در اردبیل هم بارها افتتاح و آبگیری شده اما هنوز ۹۲ درصد پیشرفت فیزیکی دارد حتی صدای مدیران استانی را درآورده که چرا هر بار برای افتتاحش ما را فرامیخوانید و دست آخر هم تکمیلش نمیکنید.
عملیات اجرای شبکه و سد گیوی ۱۱ سال قبل آغاز شد با این هدف که هشت هزار هکتار از اراضی دیم به آبی توسعه یابد؛ سیلاب رودخانه گیوی مهار شود و منابع آبی موجود برای حوزههای مصرف به شکل بهینه مدیریت شود.
نماینده مردم خلخال و کوثر سال گذشته در خبری تحت عنوان «آبگیری اولیه سد گیوی در شهرستان کوثر آغاز شد» آبگیری اولیه سدی را اطلاع رسانی کرد که بعدها از آن به عنوان یکی از دغدغههای شهرستان کوثر یاد شد.
آبگیری اولیه این سد در حالی به صورت نمادین انجام شد که تزریق نامطلوب و
قطره چکانی اعتبارات سد گیوی را به ۱۰۰ درصد پیشرفت نرسانده و هنوز هم
مدیرانی که در مراسم آبگیری نمادین حضور داشتند از تکمیل نشدن این پروژه
گله مندند.
مدیر عامل آب منطقهای استان در آخرین اظهارات خود در خصوص وضعیت فعلی این پروژه گفته است ما سه پروژه داشتیم که شامل سد گیوی، بفراجرد و پروژه آبرسانی مشگین شهر است.
حکایت سدهای نیمه تمام لرستان هم برای خودش داستانی است. حوضیان، کمندان، آبسرده، مروک و.... که امروز در نیمه راه یا به خاطر بیپولی ماندهاند و یا به خاطر احداث سدی در بالادست و از دست رفتن توجیه اقتصادی دیگر به طرحهای بیمعنی تبدیل شدهاند که در پرآبترین استان کشور، بیآبی اسیرشان کرده.
هر چه هست این نیمه تمامها قسمتی از سرمایههای کشورمان را در خود حبس کردهاند. گذشت سالهای طولانی و تغییر شرایط موجب شده برخی از این طرحها اصلاً توجیهی برای اتمام نداشته باشند. مانند مونوریل قم که به صورت تحمیلی به شهر وارد شد و در مسیری احداث شده که کمترین مسافر را دارد. حالا مسئولان شهری و استان ماندهاند که اگر این قطار شهری راه بیفتد و خالی برود و بیاید، چه کسی هزینه آن را پرداخت میکند و اگر همینطور نیمه تمام بماند، چه توضیحی از وجود این سازه بدترکیب مقابل دید مردم در هسته مرکزی شهر قابل قبول خواهد بود.
سدها هم خیلی وقتها چنین شرایط دارند. زمانی رودهای خروشان و جویهای روانی وجود داشته که میشد برای احداث این سدها توجیهی اقتصادی تراشید اما امروز و در شرایطی که زمین لب تشنه مانده، دیگر آبی نیست که این سدها بخواهند کنترلش کنند. همین میشود که یک پروژه نیمه تمام میماند. مثل یک تکه چوب روی دریا رها شده، هیچ کس نمیداند چکارش باید کرد. به هیچ دردی هم نمیخورد. فقط میتواند آیینه عبرت باشد برای کسانی که در آینده میخواهند قدم در مسیرهای مطالعه نشده بگذارند یا کارهای بزرگی را با پشتوانههای کوچک انجام دهند.