وی میافزاید: "استاد عینی در سال ۱۹۲۶ در کتاب "نمونه ادبیات تاجیک" از طغرل با وجود آن همه تضادهای فکری درباره شخصیت او از جانب حکومت وقت سخن بسیار مهمی گفتند که "اگر تقلید بیدل نمیکرد، شاعر بزرگ میشد". این خیلی حرف بلند بود در آن دوران، یعنی او یک شاعر بزرگ است. تمام شاعران آن زمان مقلد بیدل بودند، از بیدل پیروی کردن و بیدلانه گفتن افتخار بزرگی محسوب میشد."
علاقه طغرل به بیدل درواقع به حدی بوده که در مقطع برخی از غزلیات خود مصراعی از بیدل میآورد. هرچند از بزرگان دیگر شعر پارسی هم پیروی کرده، ولی به بیدل ارادت خاصی داشته است:
بس که اندر باغ از جنت اثر دارد بهار / جامهای همچون پر طوطی به بر دارد بهار
در گریبان تأمل فرصت اندیشه نیست / دامنی از راه سرعت بر کمر دارد بهار
آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است: / "چشم وا کن، رنگ و اسرار دیگر دارد بهار!"
به گفته نورزاد، نقیبخان طغرل در ادبیات فارسی نقش بارزی دارد: "اگر ما ادبیات فارسی کلاسیک را دورهبندی کنیم، میبینیم که در آغاز آن استاد ابوعبدالله رودکی و در پایان آن نقیبخان طغرل هستند. ایشان در حوزه ادبی و شعر در شهرهای بزرگ آسیای میانه در آغاز قرن بیستم از موفقترین پیروان بیدل شناخته شدهاند."
بسیاری آوازخوانهای معروف اوایل قرن بیستم، مانند صادرخان حافظ و خواجه عبدالعزیز سمرقندی، شماری از غزلیات طغرل را سروده و آنها را وارد کتاب "شش مقام" کردهاند. این کتاب موسیقیهای سنتی با نمونههایی از بهترین اشعار بزرگان شعر پارسی را در بر دارد که امروز هم آوازخوانهای تاجیک آنها را میسرایند:
به مضراب دیگر قانون عشقت ساز میکردم / نوای پرده "عشاق"- ت از "شهناز" میکردم.
چو مرغ بی پروبالم من از افتادگی، لیکن / به سویت بیتوقف چون نگه پرواز میکردم...
یکی از مهم ترین آثار طغرل "نوروزنامه" اوست که مردم محلی در وادی زرافشان در هنگام بهار و نوروز و ایام کشت و کار به آن تکیه میکنند. این شعر ظاهرا در پیروی از "نوروزنامه"ی خیام سروده شده است:
اگر در شنبه آید روز نوروز / بود آن سال پربرف، ای دلافروز!
بود آن سال خشک و نرخ ارزان، اگرچه کمتر آرد ابر باران.
به گفته حاجی بهادرخان، گویا طغرل در پیروی از کتابهای "بوستان" و "گلستان" سعدی و "بهارستان" جامی نیز کتابی به نام "باغستان" نیز نوشته، ولی نسخ آن تا کنون پیدا نشده است.
به گفته پژوهشگران، تا دهه شصت میلادی نام طغرل در ادبیات شوروی از قلم افتاده بود. ازبس او را "دشمن خلق" خوانده بودند، کسی نمییارست نامش را به زبان آورد. از آن زمان به بعد پژوهشگران دوباره به چاپ آثار او پرداختند. دیوان او با نام "گیاه مهر" از پرخوانندهترین کتابهای دوران شوروی در دهه هشتاد بوده است.
در سال جاری به مناسبت یکصد و پنجاهمین سالگردش دیوان کامل او منتشر شد. همچنین، در آستانه این جشن استانداری سغد، در شمال تاجیکستان، با هزینه پنج میلیون سامانی مجتمع جدیدی تاریخی و فرهنگی را که اکنون برخی از آن با نام "باغ طغرل" یاد میکنند، بنیاد کرده و کاخ فرهنگ ناحیه "عینی" هم به نام او مسمی شده است.
طغرل در سمرقند
محمد نقیبخان طغرل احراری سال ۱۸۶۵ در روستای "زاسون" دره "فَلغَر" (ناحیه عینی کنونی) در شمال تاجیکستان کنونی به دنیا آمد. وی تحصیل ابتدایی را در زادگاهش گرفت و در سن ۲۵ سالگی به مدرسه طلاکاری سمرقند رفت و سالهای زیادی درآنجا دانشهای زمانهاش را فرا گرفت. او مدتی هم در بخارا بوده است.
در این دوران بود که نقیبخان طغرل شعر و شاعری را پیشه کرد. دیوان اشعارش با کمک دوستان و پیوندانش اهل فضل و هنر در شهر صنعتی "کاگان" واقع در حوالی بخارای شریف در سال ۱۹۱۶ منتشر شد. این دیوان بیش از ۳۰۰ غزل، یک مستزاد، نُه مخمس، سه مسدس، یک ترجیعبند، هشت قصیده، "فیروزنامه"، "ساقی نامه"، در مجموع بیش از ۷۳۰۰ مصرع از آثار منظوم او را در بر داشت.
نمونه ای از اشعار او که بیشتر به سبک حافظ و سعدی و بیدل و بزرگان دیگر ادبیات فارسی است:
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را / به یک نگاه کنی صید خویش دلها را...
مشام جان و دل از نکهت تو تر گردد / اگر به باد دهی زلف عنبرآسا را...
ثنای پیر خرابات بایدم گفتن / که داد بر من مخمور پای خُم جا را...
هرچند بیشتر اشعار طغرل به سبک کلاسیک و با حال و هوای آن دوران نوشته شدهاند، ولی برخی از قطعات شعریاش بیانگر واقعیتهای روزگار او هستند – اوایل قرن بیستم میلادی، زمانی که خانمهای روس را میشد در بخارا دید:
دیدم به ارابه من زن روسی را / کردم به قدوم او زمین بوسی را.
گفت: "از هنر و فضل چه داری؟!" گفتم: / "شاگرد منم سخنور طوسی را!"
حاجی بهادرخان قاضییف، از پیوندان طغرل، در اینباره میگوید: "دیوان ایشان در نهصد نسخه چاپ شد، پانصد نسخه آن در قلمرو ماوراءلنهر یا آسیای میانه تقسیم شد و بقیه به ایران و افغانستان و هند و جاهای دیگر فرستاده شد."
گذشتگان و اجداد محمد نقیبخان طغرل اصالتا از سمرقند بودهاند و به گفته خودش، نسب او به خواجه احرار ولی، از بزرگان تصوف و از پیروان طریقت نقشبندیه در دوران گورکانیان، میرسد:
میرسد اصلم به احرار ولی / دوده من باشد از این دودمان.
پدر حاجی بهادرخان خواهرزاده طغرل و جد پدرش از عموهای شاعر بوده است. او میگوید، روایات زیادی درباره طغرل میداند که تا کنون چاپ نشده است. او کتابی با نام "از خواجه احرار تا طغرل احراری" نوشته است.
وی میگوید: "حضرت نقیبخان طغرل نامشان اساسا محمد است، لقبشان نقیبخان و "طغرل" تخلص شاعری ایشان است. معنای طغرل پرنده بلندپرواز است، برخی "باز" میگویند و در برخی دیگر از لغتنامهها "شاهین" آمده است. انتخاب این نام به تقلید از استادشان محمد شمس الدین شاهین کولابی صورت گرفته است. خودشان در یکی از غزلهایشان گفتهاند که: طایش ز طوطی نطق، غینش ز غنچه دل، رایش ز رنگ گلشن از لطف لام طغرل."
طغرل چگونه کشته شد؟
دوران آخر زندگی طغرل دوران پرآشوبی بود. آن زمان شهر سمرقند بخشی از مستعمرات روسیه محسوب میشد و امیر بخارا نیز از تزار اطاعت میکرد. بحران ناشی از جنگ جهانی اول امپراتوری روسیه را برای انقلابی بولشویکی آماده میکرد. بالاخره پای ارتش سرخ به وادی زرافشان در شمال تاجیکستان کنونی هم رسید.
نقیبخان طغرل در آغاز با ارتش سرخ در بنیاد دولت شوروی در وادی زرافشان همکاری میکرده است اما پس از شکست از عسکران سرخ از دسته مجاهدینی که آن زمان "باسمهچی" خوانده میشدند، مورد سوء ظن قرار گرفته و در سال ۱۹۱۹ در دادگاهی نظامی و سحرایی از سوی سربازان ارتش سرخ کشته شد.
قاضییف میگوید: "صبح روز جمعه بعد از نماز بامداد، وقتی که حضرت طغرل در مسجد قاری حسین نماز جمعه را ادا کردند و بیرون آمدند، دو سرباز (ارتش سرخ) ایشان را گرفتند و بردند و در جری (پرتگاهی) که "باغ شمال" نام دارد، در آنجا در یک گوشه جری (پرتگاه) طغرل را پراندند (به او شلیک کردند).
ای فلک، داد از جفایت، در چه حالم کردهای؟! / راست بودم چون الف، مانند دالم کردهای.
آخر، ای گردون، زدی سنگ ملامت بر سرم، / زیر پای بیشعوران پایمالم کردهای!...
ای سپهر بیمروت، این کدامین شیوه است؟! / ناله میسازم ز دستت، تا چو نالم کردهای!
قصه اعدام طغرل بسیار غمانگیز است و مردم وادی زرافشان آن را به نسلهای جوان با آب و رنگ گوناگون حکایت میکنند که گاه آلوده به ابهام است. برخی از شاعران تاجیک درباره این رویداد شعرهایی هم سرودهاند.
اما به گفته حاجی بهادرخان، قبل از اجرای حکم اعدام نقیبخان طغرل از سردسته عسکران سرخ که نامش "شیتینین" بوده اجازه خواسته و دو رکعت نماز گذاشته است. سپس سؤال کرده که کدام یک از سربازان او را به قتل خواهد رساند. وقتی سربازی را نشان دادند، طغرل از او خواسته است که فقط با یک تیر کار را تمام کند.
وی میگوید: "از میان عسکران کسی غیرت نکرد که با تفنگ به طغرل تیر اندازد، یک مترجم تاتار به نام میربابا یولداشف در میان عسکران بود و او که از بدخواهان طغرل بود، از دست سرباز تفنگ را گرفت و خودش پراند (شلیک کرد)"
نقیبخان طغرل در طول عمر خود دو بار ازدواج کرد و دختری از خود به نام مقدرهخان باقی گذاشت. معطرهخان دختر مقدرهخان و از نوههای نقیبخان طغرل است که اکنون در روستای زاسون در منزل پدربزرگش زندگی میکند؛ منزلی تاریخ بیش از صدساله دارد و اکنون به آثارخانه طغرل تبدیل داده شده است.
معطرهخان میگوید: "مادرم ششماهه بودند که پدربزرگم کشته شدند. مادربزرگم مادر مرا گرفتند و به جای دیگر فرار کردند. بعدها، وقتی که مادرم بزرگتر شد، مادربزرگم او را به عموهایش سپردند و دوباره شوهر کردند. ما پنج خواهر و سه برادریم، یک برادرمان وفات کرد، برادران و خواهرانم در شهرهای دوشنبه و خجند و جاهای دیگر زندگی میکنند، فقط من در این جا هستم. از این که در خانه پدربزرگم زندگی میکنم، بسیار افتخار دارم."
چندی پیش نیز همایشی بینالمللی با عنوان «جایگاه طغرل احراری در ادبیات تاجیک» برگزار شد. در این همایش که بهمناسبت 150 سالگی شاعر معروف تاجیک، نقبخان طغرل احراری ترتیب یافت، دانشمندان و محققان اشعار طغرل از تاجیکستان و دیگر کشورها شرکت داشتند.