در علم روانشناسی، حس ششم یا درک ماورای حواس به عنوان توانایی در درک
سریع و فوری بدون درگیری در استدلالهای خودآگانه توصیف میشود. اکثر
افراد تا حدودی به حس ششم خود اعتماد میکنند. مثلا شاید بسیاری از افراد
این را تجربه کرده باشند که هنگام رانندگی حواسشان پرت شده و بدون اینکه
مسیر را به یاد بیاورند به مقصد رسیدهاند.
حس
ششم ممکن است بیانگر این باشد که ذهن میتواند به طور ناخودآگاه کنترل شود.
البته اینکه چطور این حس برما تاثیر میگذارد ممکن است خیلی پیچیده باشد
اما پیروی و اعتماد به حس ششم همواره به عنوان مکانیسم روانی باارزشی در
نظر گرفته میشود.
اگر به زمانهای بسیار دور
برگردیم، متوجه میشویم که انسانهای اولیه نیاز داشتهاند یا مجبور
بودهاند تا به حس ششم خود اعتماد کنند. اقدام به عملی سریع و قاطعانه بدون
باخبر بودن از حقایق برای بقا ضروری است. در حال حاضر در جامعه پیچیده که
از نظر اخلاقی بسیار پیچیده است، ممکن است اعتماد به حس ششم کمی سخت و یا
غیر قابل تشخیص باشد.
تحقیقات نشان داده است که
وقتی افراد فکر میکنند عملی غیر اخلاقی را مرتکب شدهاند احساس گناه
میکند و سعی میکنند تا خود را از آن احساس پاک سازند. در واقع اعمال
غیراخلاقی اعمالی که به طور غریزی انجام میشوند را دفع میکند پس افرادی
که بیشتر به حس غریزی خود اکتفا میکنند کمتر امکان دارد که تقلب کرده
باشند.