بنابراین کفار از این جهت که غافلند بد هستند. ولی از آن جهت که خداوند آنها را به وجود آورده است محترمند. نشنیدهاید که پیامبر(ص) چقدر با آنها مودب حرف میزدند. چون وجودشان را از خداوند میدانستند، فقط میدیدند غافلند.
هستی مال خداست که به خلقش داده است. خداوند دلیل وجود ماست، دلیل کلام ما، دلیل دین و مقصد ماست، دلیل فعل ماست و ما دلیل او نمیشویم. این منطق امروز که زحمت کشیده و برای بشر دلیل و برهان بر اثبات خداوند درست کردهاند چیست؟
این بشر کوچک، گردن کلفت در آمده است و می خواهد برای اثبات خداوند حرف بزند. بشر مخلوق میگوید: اثبات توحید میکنیم. یعنی کسی که ثابت است را داریم اثباتش میکنیم. تازه با این کار شک در دستگاه ماسوا میاندازد. مربا میخواهد برای اثبات مربی مدرک درست کند. آیا وجود شما اثبات میکند خدا هست یا او اثبات میکند که تو هستی؟
خلاصه، هستی ما از هستی خداست. بنابراین انسان به هستی خودش اعتماد می کند. در این صورت از مردن خبری نیست. هرچه بمیری باز هستی. آفت پذیر نیستی چون او مطلق است و آفت نمیگیرد. بنابراین انسان به مقصدش اعتماد و اطمینان و یقین پیدا میکند. میگوییم: خدا هست، پس دلیل من است و دلیل همه بندگانش. او مطلق است و صدمهای نمیبیند. عوارض و حوادثی ندارد. و بر این اساس همه بندگانش را راحت کرد.
خداوند در قرآن از بندگانش سئوال می کند. «الیس الله بکاف عبده»*؛ آیا خدا برای بندگانش کافی نیست؟ انسان در همه جا این آیه را میخواند، عملا میخواند. هر جا درمانده باشد. وقتی غصهدار شد، پیش خود میگوید: «الیس الله بکاف عبده» و خودش را راحت میکند.
خداوند روزی کند که انسان در گرفتاری و خوشی، کلمات او را بفهمد و با فعلش حرف بزند. خداوند هم با فعلش با ما حرف میزند؛ با کارهایی که درباره ما میکند و کسی حاضر نیست حرفهای خدا را گوش بدهد. انسان وقتی مضطر شد، رب او این کلام را به انسان یاد میدهد: «الیس الله بکاف عبده» خداوند مرحمت کند که انسان با او سر و کار داشته باشد. خودش مرتب انسان را راهنمایی و هدایت میکند.
*سوره زمر، آیه 36کتاب طوبای محبت – ص 46
مجالس حاج محمداسماعیل دولابی