باتل پس از گذران دوره حبس، به جزیرهای کوچک در فیلیپین رفت. فردی به او یک تخم شترمرغ هدیه داد و زندگیاش برای همیشه متحول شد. تخم شترمرغ اصلا مثل تخممرغ شکننده و نازک نیست و اگر فردی با دو پا روی آن بایستد، نمیشکند.
باتل داستانهای تلخ زندگیاش را از دوران کودکی گرفته تا تصادف با ماشین و جریانهای وحشتناکی که در زندان به چشم دیده بود، بهشکل سهبُعدی روی پوست تخم شترمرغ تراشید.
او هیچگاه آموزش هنری ندیده، اما بهحدی کارش پیشرفت کرده که فروش این آثار منبع درآمد اصلی او شده است. حکاکی روی هریک از این تخمها که شش اینچ ارتفاع دارند، حدود یکماه طول میکشد. این هنرمند اهل سانفرانسیسکو همچنین نمایشگاهی هم برای عرضه این آثار تجسمی برگزار کرده است.
باتل که به جرمهای متعددی مانند کلاهبرداری و قاچاق مواد مخدر محکوم شده، 25 سال از عمرش را در پنج زندان از جمله «سنکوئنتین»، «چوکوالا» و «جیمز تاون» سپری کرده است.
او درباره تجربیات تلخاش در زندگی گفت: با از دست دادن شغل، خانواده و بعد هم طلاق، من باید راهی برای بهدست آوردن پول «خلق» میکردم. من چک مسافرتی، رسید پول و حتی هویتهای جعلی خودم را میساختم. به معنایی پیچیده، این کار را هنر تلقی میکردم. آنقدر هویت جعلی داشتم که دقیقا نمیدانستم که هستم. در یک بحران دیوانهوار هویت بودم.
این فرد در دوران حبس شاهد پنج چاقوزنی، دو شورش، چند تجاوز و پرتاب یک نفر از پنجره به بیرون بوده است.
او در اینباره نیز اظهار کرد: چند داستان دارم که از شدت پیچیدگی به تصویر کشیدن آنها روی تخم شترمرغ غیرممکن است. هیچ فیلم، کتاب، نقاشی یا تخممرغی نمیتواند آنها را آنگونه که اتفاق افتادند، نشان دهد.
به گزارش هافینگتونپست، فروشنده آثار باتل نیز دربارهاش گفت: چه چیزی بیشتر از یک تخم میتواند نماد زندگی باشد؟ چه چیزی شکنندهتر از آن است؟ شاید همین فکر از ذهن او گذشت که تصمیم گرفت این کار را شروع کند. او داستانش را روی اولین تخم شترمرغ تعریف کرد و آن تخم باعث به دنیا آمدن تخم دیگری شد. هیچ کسی دوست ندارد با سکوت ارتباط برقرار کند. کارهای هنری باتل یک نوع آزادسازی روح است، وسیلهای برای در میان گذاشتن خاطراتی که آنقدر تاریک هستند که نمیشود بلند تعریفشان کرد.
خود این هنرمند درباره خاطراتش اظهار کرد: من مجبورم در ذهنم دوباره به زندان برگردم و حس قرار گرفتن در آن مکان را تجربه کنم. وقتی از بالا به تخم نگاه میکنم و یادم میآید که دیگر در آن مکان نیستم، نوعی حس آسایش و سپاسگزاری دارم.