صراط: «بهرنگ – ع» آخرین فرزند یک خانواده پرجمعیت روستایی است که بعد از اتمام مدت پست خود بر روی دکل یکی از منطقههای نظامی استان آذربایجان غربی هنگامی که به سفارش یکی از دوستان نزدیک خود به خوابگاه برمیگردد تا او را برای خوردن سحری بیدار کند، با تاخیر در برخواستن وی از خواب با اسلحلهای که قبل از تحویل آن به واحد مهمات در دست داشته به شوخی وی را برای بیدار شدن تهدید میکند.
ماجرا آن قدر باورنکردنی بود که در این شوخی حتی دوستان بهرنگ که بعد از بارها صدا کردن مرحوم به نتیجهای نرسید، در شوخیهای خود از بهرنگ خواستند چند ثانیه به او فرصت بده یا یکی فریاد میزند «بهرنگ نه نکشش» و دیگری به مزاح فریاد میزد «داداش حیف نیست برای این حیف نون تا 10 میشماری؟ تا پنج هم زیادشه» و ... .
این شوخی اما به دلیل همیاری و تصور این که اسلحه در دستان او روی ضامن قرار دارد به ناگاه با شلیک رگبار ژ ــ 3 هر چند به یک واقعیت تلخ تبدیل شد اما نه تنها برای بهرنگ بلکه برای همه حاضران این واقعه نیز باورکردنی نبوده و نیست.
با صدای شلیک گلولهها در آن سحرگاه خونین هر چند سریعاً با تلاش مسئولان آن یگان خدمتی قربانی در خواب واقعه به نزدیکترین بیمارستان شهرستان مهاباد اعزام میشود اما به دلیل جراحتهای عمیق قفسه سینه در حین عمل جراحی این سرباز وظیفه از دنیا میرود.
در ادامه با طرح شکایت از سوی اولیایدم، بهرنگ 20 ساله با حکم شعبه دوم دادگاه نظامی یک استان آذربایجان غربی در شرایطی که با وجود سپری کردن مدت اضافی دوران خدمتی خود به دلیل غیبت تا چند روز دیگر با اتمام دوران سربازی فاصله داشت با عنوان «تیراندازی بر اثر بیاحتیاطی و بیمبالاتی منجر به قتل شبه عمد» در ماه حرام به پرداخت دیه کامل یک مرد مسلمان با رعایت شرط تغلیظ دیه در ماه رمضان سال 93 محکوم میشود.
هر چند از کل مبلغ یک میلیارد و 650 میلیون ریالی که این جوان آذری زبان به پرداخت آن محکوم شده به میزان 65 میلیون تومان از طریق کمکهای موردی نیکوکاران و آورده خانواده بیبضاعت او تأمین شده اما هماکنون این زندانی جوان و متدین بابت صد میلیون تومان باقیمانده برای رهایی از حبس تنها چشم امیدش به دستان سبز خیرین خداجوی کشور است.