خسرو شکیبایی/مونولوگهای طولانی
جنس بازی زندهیاد خسرو شکیبایی، غریزی بود. این هنرمند سالها در عرصه دوبله و بازیگری فعالیت میکرد و شیفته و عاشق حرفهاش بود. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با انگیزه مضاعفی در صحنه نمایش و بازیگری کارش را ادامه داد و بدون تردید یکی از ماندگارترین نقشهایش را در سریال تلویزیونی «مدرس» به کارگردانی هوشنگ توکلی بازی کرد که سال 1365 از شبکه یک پخش شد. این مجموعه در زمان پخش توانست مورد توجه بسیاری از مخاطبان قرار بگیرد و شکیبایی هم چهره متفاوتی از زندگی و سیره آیتالله مدرس برای مخاطبان به تصویر کشید. سکانس طلایی شکیبایی در این اثر مونولوگ طولانی و 20 دقیقهای بود که این هنرمند حتی بدون یک بار کات دادن و قطع فیلمبرداری بازی کرد و با قدرت بیان فوقالعادهاش قدرت، صلابت و حقانیت شهید مدرس در برابر خودکامگی رضاشاه را به زیبایی در قاب جادویی تلویزیون حک کرد.
فریبرز عربنیا/صلابت مختار
فریبرز عربنیا را میتوان به عنوان یکی از چهرههای برتر دهه 70 سینمای ایران معرفی کرد. این هنرمند بیش از پنج سال از عمر هنری خود را برای بازی در سریال پربیننده مختارنامه صرف کرد که به گفته بیشتر کارشناسان در ایران و کشورهای عربی یکی از بهترین بازیهای خود را انجام داده است. عربنیا در طول ساخت این سریال، بازی در هیچ اثری را نپذیرفت تا بتواند به بهترین شکل و با تمرکز بیشتر نقش مختار را بازی کند. او در سکانسهای پرتحرک و دشواری حضور داشت. از سکانسهای طلایی عربنیا میتوان به خروجش از حصر کوفه اشاره کرد که با صلابت و اعتماد به نفس بینظیری که به چهره داشت این صحنه را برای مخاطب، تماشایی کرد. از دیگر صحنههای به یادماندنی، حیرانیاش وسط بیابان و جملهاش مبنی بر این که من از لای دو انگشت حقیقت را دیدم، بود که برای همیشه در ذهن مخاطب ماندگار شد.
داریوش فرهنگ/توجیه کردن شوذب خزانهدار
داریوش فرهنگ از آن دست بازیگرانی است که به هیچ وجه خودش را فقط به دنیای بازی محدود نکرده و در کنار بازیگری به فیلمنامهنویسی و کارگردانی هم ادامه داده است. او تا قبل از پخش سریال معصومیت از دست رفته سال 1380 از شبکه سه که داستان آن به سده نخست هجری و با محوریت شخصیتی به نام شوذب از یاران امام علی(ع) میپرداخت در سریالهای پلیسی شلیک نهایی و تصمیم نهایی بازی کرده بود. تا این که میرباقری نقش عبیداله بن زیاد را در سریال معصومیت از دست رفته به او پیشنهاد میکند. با این که نقش منفی بود، اما فرهنگ برای تاثیرگذاری این شخصیت از هیچ تلاشی کم نگذاشت. از سکانسهای طلایی این شخصیت میتوان به صحنهای اشاره کرد که عبیداله بن زیاد با شوذب خزانهدار (امین تارخ) صحبت میکند تا او را برای همراه نشدن با امام حسین(ع) توجیه کند. در واقع کلکلهای او و شوذب از سکانسهای جذاب سریال معصومیت از دست رفته است.
مهدی فتحی/عمر و عاص خود شیطان
زندهیاد مهدی فتحی، بازی جلوی دوربین را به طور جدی با تحفهها شروع کرد و بعد از آن در فیلم کشتی آنجلیکا خوش درخشید. دوران پرکاری این هنرمند بعد از وقفهای طولانی با حضور در سریال تلویزیونی امام علی(ع) شروع شد که غیر از تحسین خواص میان عموم مردم نیز مقبولیت، محبوبیت و شهرت پیدا کرد. در واقع یکی از عوامل ماندگار شدن این سریال، بازی درخشان مرحوم فتحی در نقش عمر و عاص است. ابتدا قرار بود فتحی در این سریال نقش ابوسفیان را بازی کند، اما بعد میرباقری نقش عمر و عاص را به او داد. به گفته دوستان حاضر در صحنه، فتحی بعد از گریم، رو به آیینه ایستاد و گفت: «قدیس!» همین یک کلمه، رابطه فتحی با نقش عمر و عاص را نشان داد. از صحنههای به یاد ماندنی عمر و عاص میتوان به لحظه ترس او در جنگ اشاره کرد لحظهای که مکارانه خود را برهنه کرد تا علی(ع) روبرگرداند و از شمشیرش در امان بماند.
فرهاد اصلانی/مکرهای عجیب و غریب
فرهاد اصلانی از بازیگران خوش آتیه سینماست که آخرین بازی او در قاب تلویزیون به سریال مختارنامه به کارگردانی داوود میرباقری و ایفای نقش ابن زیاد، یکی از اشقیای کربلا برمیگردد که توانست نظر مخاطبان این سریال را به خود جلب کند. اصلانی اعتقاد دارد بازیگر نباید از بازی کردن چنین نقشهایی بترسد، بلکه یک بازیگر باید به تمام نقشهایی که به او پیشنهاد میشود، فکر کند و مهم نیست آن شخصیت چه عقایدی دارد. از سکانسهای طلایی این بازیگر میتوان به صحنه اعتراف گرفتن از مسلم اشاره کرد که ابتدا تلاش میکند از در دوستی وارد شود. نوع ادبیات او در این صحنه بسیار مکارانه و عجیب و غریب است که در نهایت موفق نمیشود. از دیگر سکانسهای او میتوان به زخم پایش اشاره کرد که بوی گند آن کل دربار را فرا گرفته بود. بازی اصلانی برای این صحنه چنان به یاد ماندنی است که ناخودآگاه مخاطب احساس میکرد خودش با این زخم پا مواجه است.
داریوش ارجمند/شکستن تیر و نگاه حاضران
سریال امام علی(ع) به کارگردانی داود میرباقری سال 73 کلید خورد و با فاصلهای سه ساله یعنی در سال 76 روی آنتن شبکه یک سیما رفت. گرچه نزدیک به دو دهه از پخش این سریال میگذرد، اما مخاطبان قاب جادویی هرگز بازی درخشان داریوش ارجمند را در نقش مالک اشتر از یاد نمیبرند. وی قبل از بازی در این سریال شناختی از داود میرباقری نداشت و از آنجا که تاریخ خوانده بود و شاگرد دکتر شریعتی بود، دوست داشت این نقش را به بهترین شکل بازی کند، به همین دلیل خیلی وحشت داشت. ارجمند برای این که به خوبی از پس نقش برآید، متوسل به امام رضا(ع) شد تا نقش را خوب بازی کند. سکانس طلایی مالک اشتر به صحنهای مربوط میشود که وقتی مردم قرآن را به نیزه کرده بودند جلوی چشم حاضران تیری که به بازویش زدند را بدون آن که از بازویش خارج کند از وسط نصف و همین کار او نگاه حاضران را مبهوت خودش کرد.
امین تارخ/صحنههای عاطفی
امین تارخ قبل از بازی در سریال تلویزیونی معصومیت از دست رفته و نقش شوذب خزانهدار که از یاران امام علی(ع) بود، در سریالهای تاریخی بوعلی سینا و سربداران نقشهای متنوعی ایفا کرده بود. تارخ در سریال معصومیت از دست رفته تلاش کرد چهره دیگری از امین تارخ در ذهن مخاطبان قاب جادویی به جا بگذارد که میتوان به بازی درخشان او در لحظه آشنایی با ماریا (فریبا کوثری) اشاره کرد. این لحظه به عنوان یکی از سکانسهای عاطفی در سریالهای مذهبی شهیر است. شوذب تحت تاثیر شخصیت ماریا قرار میگیرد که به فقرا کمک میکند و به او پیشنهاد ازدواج میدهد و ماریا هم مسلمان میشود. از دیگر صحنههای طلایی تارخ به دوران میانسالیاش در این سریال مربوط میشود که به زیبایی رفتار و حرکات میانسال شدن شوذب را به رخ تماشاگران میکشاند.
محمد صادقی/لحظات حساس
سریال ولایت عشق به کارگردانی مهدی فخیمزاده سال 1379 از شبکه یک پخش شد. این سریال درباره زندگی علیبنموسیالرضا(ع) و آوردن ایشان به مرو و دوران سخت نیابت ایشان و شهادتش است. در این سریال تلویزیونی، محمد صادقی در نقش مامون ظاهر شد. با توجه به این که محمد صادقی چهره مثبتی دارد و معمولا نقشهای مثبت هم بازی میکند، قبل از پخش سریال برای بینندگان تلویزیون جذابیت داشت که چطور صادقی میخواهد یک نقش منفی را به خوبی بازی کند، اما صادقی بر خلاف تصور همگان نشان داد میتواند به خوبی از پس نقشهای منفی هم بر آید. او لحظات حساسی در این سریال داشت بهخصوص آنجا که او باید جام زهر را به امام رضا(ع) میداد. در این صحنه صادقی بازی دوگانه ارائه کرد. از یک سو ترس و لرز و استرس هنگام دادن جام در چهرهاش هویدا بود و از سوی دیگر قدرت و جاهطلبی، اما صادقی به زیبایی این صحنه را خلق کرد.