صراط: روزنامه هافینگتون پست در گزارشی مینویسد: «30 نوامبر سال 2015 میلادی
سفارت آمریکا در افغانستان هشدار داد اطلاعات موثقی را دریافت کرده که نشان
میدهد ظرف 48 ساعت آینده وقوع یک حمله در کابل حتمی است. این مساله که
ماهیت دقیق این حمله چه خواهد بود مشخص نشد. آیا قرار بود این حمله دور
دیگری از بمبگذاریها اما شدیدتر باشد یا اینکه قرار بود یک برنامه بزرگ
برای به دست گرفتن شهر کابل باشد؟ 11 دسامبر شبه نظامیان طالبان به سفارت
اسپانیا در کابل حمله کرده و جان یک افسر پلیس اسپانیایی و یکی دیگر از
مقامات را گرفتند. به علاوه در این درگیری چهار افسر پلیس افغان و یک
غیرنظامی خارجی نیز کشته شدند. مشخص نیست که آیا هشدار سفارت آمریکا درباره
این حمله به سفارت اسپانیا بوده یا مربوط به کمپینهای برنامهریزی شده
دیگر میشود!
این هشدار چند هفته پس از آن مطرح شد که شبه نظامیان طالبان به شهر قندوز حمله کرده و این شهر را به صورت موقت تصرف کردند. از سال 2001 میلادی این اولین بار بود که طالبان توانست کنترل یک شهر را به دست گیرد. تصرف این شهر به دنبال یک سری حملات ناموفق اما مداوم طالبان در کابل در فصلهای تابستان و پاییز صورت گرفت. این حملات شامل حمله یک خودروی بمب گذاری شده علیه نیروهای ناتو در مرکز کابل در 11 اکتبر، حمله به مرکز اطلاعات افغانستان در منطقه غربی کابل در پنج اکتبر، یک سری بمب گذاری در روزهای هفتم و هشتم اوت علیه یکی از پایگاههای ارتش افغانستان در منطقه مسکونی شاه شهید و بمب گذاری انتحاری در دانشکده پلیس کابل بود که در آن 20 دانشجوی دانشکده افسری کشته شدند.
در نیمه اول سال 2015 میلادی تعداد زخمیهای غیرنظامی در افغانستان به رقم بیسابقه 3329 تن رسید که چهار درصد از نیمه اول سال 2014 میلادی بیشتر بود اما تعداد کشته شدهها با شش درصد کاهش به 1592 تن رسید.
15 اکتبر سال جاری میلادی دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرد که کاهش تعداد نیروها در افغانستان را متوقف میکند و استقرار کنونی نیروهای خارجی در این کشور تا سال 2017 میلادی ادامه مییابد. این اطلاعیه، گمانهزنیهای گسترده مبنی بر اینکه خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو قریبالوقوع است را فرونشاند. در ابتدا کاخ سفید متعهد شده بود که تمامی نیروهای آمریکایی تا سال 2014 میلادی از افغانستان خارج خواهند شد.
این هشدار به انضمام ادامه رویدادهای خشونت آمیز بر این عقیده که طالبان به قدرت گیری در افغانستان ادامه میدهد، دامن زد. این استنباط از سال 2006 میلادی به طور پیوسته افزایش یافته و همزمان با خروج مداوم نیروهای آمریکایی و ناتو از پایگاههای عملیاتی در سراسر افغانستان فراگیرتر و شایعتر شده است.
استنباط متداول و رایج این است که هنگامی که نیروهای آمریکایی و ناتو در نهایت از افغانستان خارج شوند، طالبان قادر خواهد بود تا کنترل افغانستان را باز پس گیرد. تصمیم آمریکا برای تمدید استقرار نیروهایش در افغانستان تنها فرجه کوچکی است که چند سال دیگر بازگشت اجتناب ناپذیر طالبان را به تعویق میاندازد. اگرچه در بازگشت طالبان بر سر قدرت شکی وجود ندارد اما فاکتورهایی وجود دارد که چنین بازگشتی را اگر بعید نسازد به شدت دشوار میکند.
اول از همه، اسناد و مدارک بسیاری وجود دارد که نشان میدهد رهبری طالبان به طرز بدی به دو گروه کاملا متخاصم و مخالف تقسیم شده است. 30 ژوئیه سال جاری میلادی یکی از سخگویان طالبان تایید کرد که ملا محمد عمر، رهبر این گروه از سال 1994 میلادی در آوریل سال 2013 میلادی از یک بیماری ناشناخته در یکی از بیمارستانهای کراچی جان باخته و شورای کویته، شورای رهبری طالبان در پاکستان، ملا اختر منصور، معاون ملاعمر را به عنوان رهبر این جنبش منصوب کرده و رسما او را به عنوان "امیرالمومنین" تعیین کرده است. همان مقامی که ابوبکر البغدادی، رهبر داعش برای خودش متصور شده است. این اطلاعیه در واکنش به یکی از اطلاعیههای دولت کابل منتشر شد که در آن گفته بود آماده است تا اسناد معتبری را منتشر کند که نشان میدهد ملاعمر دست کم دو سال است که مرده است.
ملا منصور در دولت طالبان که از سال 1996 تا 2001 میلادی بر افغانستان حکومت کرد، وزیر هوانوردی بود. او در دهه 1980 میلادی به عنوان بخشی از مجاهدین ضد شوروی در کنار ملا عمر جنگید و از همان ابتدا یکی از اعضای جنبش طالبان و رهبری اصلی بود. با این حال ملا منصور اعتبار و منزلت ملاعمر را ندارد. در واقع اعلام رسمی مرگ ملا عمر، انتصاب ملا منصور به عنوان جانشین او و مشخص شدن اینکه ملا منصور در دو سال گذشته به اسم ملاعمر دستورات را صادر کرده و مرگ ملاعمر را از دیگر مقامات طالبان مخفی نگه داشته، باعث ایجاد خشم و عصبانیت گستردهای در داخل جنبش طالبان شد.
به علاوه در هفتههای پس از انتصاب ملا منصور، گزارشهایی منتشر شده مبنی بر اینکه مرگ ملاعمر توسط آژانس اطلاعات بین سرویسهای پاکستان رهبری و به دست شخص ملامنصور اجرا شده است. اما طالبان رسما مدعی شد که ملاعمر از مرگ طبیعی مرده و مرگ او در نتیجه مبارزه طولانی مدتش با بیماری هپاتیت نوع C بوده است.
مشخص نیست محتوای این گزارشات درست است یا تنها اطلاعات غلطی بودند که توسط آژانس اطلاعات افغانستان هماهنگ و تنظیم شدند.
در هر صورت گروه رهبری رقیبی متشکل از اعضای خانواده ملاعمر و دیگر یاران نزدیک او اعلام کردهاند که رهبری ملامنصور را قبول ندارند. ریاست این گروه مخالف را ملا عبدالمنان، برادر ملاعمر، ملامحمد یعقوب، پسر بزرگ ملاعمر و ملامحمد رسول آخوند، دوست قدیمی و صمیمی ملاعمر به عهده دارند.
15 سپتامبر سال 2015 میلادی بیانیه منتشر شده در وب سایت رسمی طالبان تحت عنوان "صدای جهاد طالبان" مدعی شد که ملا آخوند و ملا یعقوب با بیعت با ملا منصور موافقت کردهاند. اما دوم نوامبر همین گروه از طالبان اعلام کردند که رهبری ملا منصور را نپذیرفته و ملاآخوند را به عنوان رهبر خود منصوب کردهاند.
در سالهایی که طالبان زمام امور کشور را به دست داشت، ملا آخوند والی ولایت نیمروز بود و در جریان دوره شبه نظامی گری به عنوان "والی در سایه" ولایت فراه فعالیت کرد. این دو ولایت که در جنوب غرب افغانستان واقع شدهاند، بخشی از پایگاه تاریخی قدرت طالبان هستند. ملا آخوند به نوبه خود ملا منصور دادالله، یکی از فرماندهان نظامی معروف طالبان و رقیب قدیمی ملا منصور را به عنوان یکی از معاونهای نظامیاش منصوب کرد. از آن به بعد درگیری میان این دو گروه به راه افتاده است.
از 9 نوامبر سال جاری میلادی قریب به 80 شبه نظامی طالبان وفادار به گروه ملا آخوند احتمالا از جمله منصور دادالله در درگیریها با شبه نظامیان طالبان وفادار به ملامنصور کشته شدهاند. منابع دولت کابل دوم دسامبر ادعا کردند که ملا منصور، رهبر طالبان در درگیری که در جریان نشست فرماندهان طالبان در کوچلاک پاکستان رخ داد، به شدت زخمی شده است.
طالبان متعاقبا ضمن رد این گزارش، ادعا کرد که این گزارشات را آژانس اطلاعات افغانستان طراحی کرده است. چهارم دسامبر دولت کابل بیانیه دیگر منتشر کرد و مدعی شد که ملا منصور در نتیجه این جراحتها مرد. ششم دسامبر طالبان نوار صوتی منتشر کرد که در آن ملا منصور به خانواده افرادی که دراین درگیری کشته شدند تسلیت گفت اما ادعا کرد که زنده است.
جالب آنکه منابع دولت کابل و تعدادی از رهبران طالبان نسبت به صحت و اعتبار این نوار صوتی ابراز شک و تردید کردند. دست کم برای یک لحظه مشخص شد که اختلافات در داخل طالبان جدی و قابل توجه هستند و این جنبش به شدت دچار تفرقه و دو دستگی شده است. مشخص نیست که آیا ملا منصور هنوز زده است یا خیر و مرگ احتمالی او چه تاثیراتی میتواند بر این اختلافات و دو دستگیها داشته باشد؟
در گذشته نیز معمولا اختلافات و دو دستگیهایی میان "میانهروها" که موافق آشتی و سازش مجدد با دولت کابل بودند و "تندروها" که قصد داشتند به مبارزه ادامه دهند، وجود داشته است. این احتمال وجود دارد که چنین اختلافات و دو دستگیهایی ساخته آژانس اطلاعات ارتش پاکستان باشد چرا که قصد دارد درک و استنباط آمریکا از طالبان را تحریف کرده و خروج آمریکا از این کشور را ترغیب و حمایت کند. این دو دستگی و اختلاف اخیر نیز ممکن است یکی از همین موارد باشد با این تفاوت که این بار واقعی تر است.
علاوه بر این دو دستگی در داخل طالبان، دورنمای استراتژیک در افغانستان در سال 2015 نسبت به سال 1996 میلادی که برای اولین طالبان روی کارآمد کاملا متفاوت است. اول آنکه در سال 1996 میلادی هیچ دولت مرکزی وجود نداشت. دولت نجیبالله در سال 1992 میلادی فروپاشید و افغانستان چهار سال پی در پی مدام در وضعیت بی قانونی و هرج و مرج فرو رفت. حومه شهرها در سلطه جنگ سالارانی قرار داشت که هیچ مشروعیت سیاسی نداشتند و با بی رحمی کامل روستاهای تحت کنترلشان را استثمار میکردند.
از نظر بینالمللی افغانستان توجه چندان هیچ یک از قدرتهای بزرگ را جلب نمیکرد. آمریکا به دنبال خروج نیروهای جماهیر شوروی در سال 1989 میلادی، از این منطقه خارج شد. روسیه در سال 1996 هفت سال پس از فروپاشی جماهیر شوروی در حالت اغتشاش و بینظمی به سرمیبرد و در جایگاهی نبود که بخواهد از نفوذ چشمگیری برای حمایت موثر از هر یک از متحدان بالقوه در افغانستان استفاده کند.
هند و به ویژه ایران نیز بیشتر تماشاگر بودند. ایران با توجه به روابط تاریخیاش با هزارههای شیعه در غرب افغانستان، منافع طولانی مدتی در این کشور داشت. به علاوه آشوب و ناآرامی در افغانستان منجر شد تا سه میلیون آواره افغان به ایران مهاجرت کنند. تهران نیز در اینکه یک نظم ظاهری در افغانستان برقرار شود نفع داشت حتی اگر از جایگاه و مقام بسیار قوی برای اعمال راه حل ترجیحیاش برخوردار نبود. هند تا حدودی به جبهه متحد اسلامی ملی برای نجات افغانستان معروف به "ائتلاف شمال" کمک مالی کرد اما به طریق دیگر مشارکت فعالانهای نداشت. در چنین شرایطی آژانس اطلاعات ارتش پاکستان برای سازمان دهی و هدایت طالبان و رهبری قیام آنها برای رسیدن به قدرت در افغانستان دستش کاملا باز بود.
اگر نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان خارج شوند، به شدت احتمال میرود که روسیه به نقش سنتیاش به عنوان حامی اصلی دولت افغانستان بازگردد. تاکنون دولت کابل از مسکو خواستار کمک نظامی بیشتر شده و مسکو نیز با فروش تعداد نامشخصی هلی کوپتر جنگی Mi-35 به افغانستان موافقت کرده است. به علاوه روسیه در سالهای اخیر به عنوان طرفدار اصلی ائتلاف شمال پدیدار شده و روابط طولانی مدت و قدیمی با عبدالرشید دوستم، یک تاجیک تبار و همچنین یکی از ژنرالهای سابق در ائتلاف شمال دارد.
براساس گزارشات تایید نشده، کمک مالی و نظامی کنونی روسیه به "ائتلاف شمال" حدود 200 میلیون دلار در سال است. اتفاقی نیست که شبه نظامیان ائتلاف شمال پز کلاشنیکفهای AK-47 جدید خود را میدهند. به علاوه روسیه در پایگاههای هوایی سابقش موسوم به "آینی" در تاجیکستان نزدیک به مرز با افغانستان نیروهای هوایی مستقرکرده که به این کشور اجازه میدهد تا برای ائتلاف شمال و اگر لازم شد نیروهای دولت کابل در نقاط دیگر این کشور حمایت هوایی فراهم کند.
در دهه 1990 میلادی هند برای ائتلاف شمال حمایتهای محدودی را فراهم و یک بیمارستان نظامی را در پایگاه هوایی جماهیر شوروی در فرخار واقع در مرز افغانستان-تاجیکستان اداره کرد. به تازگی نیز برای مدرن سازی پایگاههای هوایی آینی و فرخار مبلغ مالی را پرداخت کرد. گزارشات مداومی وجود داشته مبنی بر اینکه استقرار نیروهای هوایی هند در هر یک از این دو پایگاه هوایی به نفع دولت دهلی نو بوده اما دائما مسکو مانع انجام این اقدام شده است.
ایران روابط بسیار قدیمی با هزارهایهای غرب افغانستان دارد که به قرنها قبل باز میگردد. به علاوه اصطکاک و اختلافات بسیار قدیمی میان پشتونها و هزارهایهای افغانستان وجود دارد. هزارهایها در قرن بیستم در معرض کمپینهای شدید پشتونی کردن و شهری شدن اجباری قرار گرفتند. تعداد بسیاری از آوارگان هزارهای در جریان سالهای طالبان به ایران فرار کردند. ایران به مساجد شیعه، دانشگاهها، شبکههای تلویزیونی و خیریهها در افغانستان که توجه ویژهای به جوامع هزارهایها داشتند، کمک کرد. بسیاری از رهبران هزارهایها در ایران تحصیل کرده و فارغ التحصیل شدهاند و به دنبال پناهندگی در این کشور بودهاند.
اما علی رغم این روابط نزدیک، جامعه هزارهایها از نظر سیاسی و قومی بسیار پیچیده است و میان هزارهایهای شهری تحصیل کرده و برادران روستایی بیسوادشان تفاوتهای فاحش و چشمگیری وجود دارد.
به علاوه ایران از نظر تاریخی از تاجیک تبارهای ائتلاف شمال علی رغم اینکه عمدتا سنی بودند، علیه طالبان حمایت کرده و انتظار میرود در صورت سلطه طالبان این کار را مجددا انجام دهد البته این بار با قدرت بیشتر.
نقش آتی پاکستان در افغانستان مسالهای پیچیده و مبهم است. از سال 1994 میلادی طالبان وسیله اصلی پاکستان برای اعمال نفوذش در افغانستان بوده است. بودجه، پناهگاههای امن و حمایت پاکستان برای رسیدن طالبان به قدرت در افغانستان و ادامه حیات آنها از سال 2001 میلادی بسیار مهم و حیاتی بوده است.
در جریان مداخله نظامی تحت رهبری ناتو و آمریکا در افغانستان که از سال 2001 میلادی آغاز شد، پاکستان رسما از عملیاتهای تحت رهبری آمریکا حمایت کرده و با شبه نظامیان تحریک طالبان پاکستان در مناطق فدرال قبیلهای نشین مبارزه کرده اما به طور همزمان برای طالبان افغانستان و همچنین شبه نظامیان القاعده که در پاکستان مخفی شدهاند، کمکهای لازم را فراهم کرده است.
در ماههای اخیر گزاشهای مداومی از سوی کابل منتشر شده مبنی بر اینکه آژانس اطلاعات ارتش پاکستان در سازماندهی شاخههای داعش در افغانستان دست داشته و احتمالا تلاش کرده تا پیوستن طرفداران طالبان به این سازمان افراط گرا را تسهیل کند. منابع در دولت کابل معتقدند که آژانس اطلاعات ارتش پاکستان به این دلیل ممکن است زمینه ساز فعالیت شاخههای داعش در افغانستان شود چرا که میترسد طالبان به زودی متلاشی شده و یا با دولت کابل به توافق ملی دست یابد.
اگرچه خروج نیروهای ناتو از بسیاری از پایگاههای عملیاتیشان توانایی طالبان را برای اعزام نیروهایش به مناطق روستایی افزایش داده اما طالبان همچنان در این شهرها منفور و بدون محبوبیت است. در حال حاضر طالبان این توانایی را دارد تا نیروی قابل توجهی را در 40 درصد از افغانستان که تقریبا تمام آنها در مناطق روستایی قرار دارند، به کار بگیرد. طالبان میتواند در شهرهای بزرگ حملاتی به راه اندازد اما این توانایی را ندارد که این شهرهای بزرگ را تصرف کرده و تحت سلطه خود نگه دارد.
طالبان منابع مالی قابل توجه و بودجه سالانهای دارد که گمان میرود مبلغی بیشتر از دو میلیارد دلار باشد البته این منابع و بودجه مالی به غیر از پولهایی است که از طریق اخاذی و گرفتن رشوه از مخالفهای خود به دست میآورد. علی رغم اینکه احساس میشود قدرت طالبان رو به افزایش است اما این گروه شبه نظامی همچنان راه بسیار طولانی برای رسیدن به آن میزان از قدرت و کنترلی که در سال 2011 میلادی بر افغانستان داشت در پیش دارد. مادامی که نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان حضور دارند، بعید است که طالبان بتواند مجددا جایگاه قدیمش را به دست آورد. حتی اگر نیروهای آمریکایی و ناتو به طور کامل از افغانستان خارج شوند، نایبان تحت حمایت روسیه، ایران و هند موانع قابل توجه و مهمی برای بازگشت طالبان به قدرت در کابل به شمار میآیند.
به معنای دیگر حمله طالبان به شهر قندوز را نه به عنوان آغاز کمپین جدید طالبان برای اثبات کنترلش بر شهرهای بزرگ بلکه باید به عنوان تلاشی برای تاکید بر حضور مداومش در افغانستان و از همه مهمتر مشروعیت بخشیدن به نقش ملامنصور به عنوان رهبر جنبش طالبان تلقی کرد.
بر اساس منابع افغان اگرچه طالبان به هیچ وجه انتظار ندارد که بتواند شهری را برای یک مدت طولانی تحت تصرف خود نگه دارد، اما میلیونها دلار برای رشوه دادن به مقامات منتخب محلی و افسران ارشد ارتش هزینه میکند تا مطمئن شود که آنها در زمان حملات این گروه شبه نظامی در محل حضور ندارند تا بدین ترتیب موفقیت خود را تضمین کند.
گمان میرود تعداد کل نیروهای مهاجم طالبان نزدیک به 900 مرد باشد که اکثر آنها شبه نظامیان فعال طالبان نیستند اما نیروهای آزاد محلی هستند که به خدمت طالبان درآمدهاند. برپا کردن یک ارتش موقت در مناطق روستایی افغانستان کار دشواری نیست. در واقع تمامی افراد در مناطق روستایی مسلح هستند. یک بودجه چند صدهزار دلاری و امید یک غارت کوچک، به شما برای دو تا چهار هفته ارتشی متشکل از 500 تا 1000 نیرو را میدهد و مهمات فراوان است.
انتخاب شهر قندوز نیز سمبلیک بود. این شهر در مهمترین مسیر حمل و نقل قرار دارد که آسیای مرکزی را از جنوب به دریا و از جنوب شرق به دشت پنجاب و شبه قاره هند مرتبط میسازد. براساس منابع اطلاعاتی افغان ملا منصور قصد داشت به دنبال تصرف شهر قندوز به دست طالبان، در این شهر حضور یابد اما هنگامی که کاروانش با موانع غیرمنتظرهای در مسیر مواجه شد نتوانست در قندوز حضور یابد.
این حمله چیزی بیشتر از یک نمایش تبلیغاتی گران بود. هدف از این حمله ایجاد صحنهای برای نخستین حضور عمومی ملا منصور و نمایش این مساله به جهانیان بود که طالبان همچنان حضور پررنگ دارد.
خیلی زود است که بخواهیم در مورد این مساله که طالبان در آینده افغانستان جایی ندارند و یا اینکه میتوانند طبق باور عمومی با موفقیت به جایگاه قبلی خود برسر قدرت باز گردند، صحبت کنیم. در حال حاضر وضعیت همچنان متغیر است و آینده طالبان و افغانستان مداوم تغییر میکند.»
این هشدار چند هفته پس از آن مطرح شد که شبه نظامیان طالبان به شهر قندوز حمله کرده و این شهر را به صورت موقت تصرف کردند. از سال 2001 میلادی این اولین بار بود که طالبان توانست کنترل یک شهر را به دست گیرد. تصرف این شهر به دنبال یک سری حملات ناموفق اما مداوم طالبان در کابل در فصلهای تابستان و پاییز صورت گرفت. این حملات شامل حمله یک خودروی بمب گذاری شده علیه نیروهای ناتو در مرکز کابل در 11 اکتبر، حمله به مرکز اطلاعات افغانستان در منطقه غربی کابل در پنج اکتبر، یک سری بمب گذاری در روزهای هفتم و هشتم اوت علیه یکی از پایگاههای ارتش افغانستان در منطقه مسکونی شاه شهید و بمب گذاری انتحاری در دانشکده پلیس کابل بود که در آن 20 دانشجوی دانشکده افسری کشته شدند.
در نیمه اول سال 2015 میلادی تعداد زخمیهای غیرنظامی در افغانستان به رقم بیسابقه 3329 تن رسید که چهار درصد از نیمه اول سال 2014 میلادی بیشتر بود اما تعداد کشته شدهها با شش درصد کاهش به 1592 تن رسید.
15 اکتبر سال جاری میلادی دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرد که کاهش تعداد نیروها در افغانستان را متوقف میکند و استقرار کنونی نیروهای خارجی در این کشور تا سال 2017 میلادی ادامه مییابد. این اطلاعیه، گمانهزنیهای گسترده مبنی بر اینکه خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو قریبالوقوع است را فرونشاند. در ابتدا کاخ سفید متعهد شده بود که تمامی نیروهای آمریکایی تا سال 2014 میلادی از افغانستان خارج خواهند شد.
این هشدار به انضمام ادامه رویدادهای خشونت آمیز بر این عقیده که طالبان به قدرت گیری در افغانستان ادامه میدهد، دامن زد. این استنباط از سال 2006 میلادی به طور پیوسته افزایش یافته و همزمان با خروج مداوم نیروهای آمریکایی و ناتو از پایگاههای عملیاتی در سراسر افغانستان فراگیرتر و شایعتر شده است.
استنباط متداول و رایج این است که هنگامی که نیروهای آمریکایی و ناتو در نهایت از افغانستان خارج شوند، طالبان قادر خواهد بود تا کنترل افغانستان را باز پس گیرد. تصمیم آمریکا برای تمدید استقرار نیروهایش در افغانستان تنها فرجه کوچکی است که چند سال دیگر بازگشت اجتناب ناپذیر طالبان را به تعویق میاندازد. اگرچه در بازگشت طالبان بر سر قدرت شکی وجود ندارد اما فاکتورهایی وجود دارد که چنین بازگشتی را اگر بعید نسازد به شدت دشوار میکند.
اول از همه، اسناد و مدارک بسیاری وجود دارد که نشان میدهد رهبری طالبان به طرز بدی به دو گروه کاملا متخاصم و مخالف تقسیم شده است. 30 ژوئیه سال جاری میلادی یکی از سخگویان طالبان تایید کرد که ملا محمد عمر، رهبر این گروه از سال 1994 میلادی در آوریل سال 2013 میلادی از یک بیماری ناشناخته در یکی از بیمارستانهای کراچی جان باخته و شورای کویته، شورای رهبری طالبان در پاکستان، ملا اختر منصور، معاون ملاعمر را به عنوان رهبر این جنبش منصوب کرده و رسما او را به عنوان "امیرالمومنین" تعیین کرده است. همان مقامی که ابوبکر البغدادی، رهبر داعش برای خودش متصور شده است. این اطلاعیه در واکنش به یکی از اطلاعیههای دولت کابل منتشر شد که در آن گفته بود آماده است تا اسناد معتبری را منتشر کند که نشان میدهد ملاعمر دست کم دو سال است که مرده است.
ملا منصور در دولت طالبان که از سال 1996 تا 2001 میلادی بر افغانستان حکومت کرد، وزیر هوانوردی بود. او در دهه 1980 میلادی به عنوان بخشی از مجاهدین ضد شوروی در کنار ملا عمر جنگید و از همان ابتدا یکی از اعضای جنبش طالبان و رهبری اصلی بود. با این حال ملا منصور اعتبار و منزلت ملاعمر را ندارد. در واقع اعلام رسمی مرگ ملا عمر، انتصاب ملا منصور به عنوان جانشین او و مشخص شدن اینکه ملا منصور در دو سال گذشته به اسم ملاعمر دستورات را صادر کرده و مرگ ملاعمر را از دیگر مقامات طالبان مخفی نگه داشته، باعث ایجاد خشم و عصبانیت گستردهای در داخل جنبش طالبان شد.
به علاوه در هفتههای پس از انتصاب ملا منصور، گزارشهایی منتشر شده مبنی بر اینکه مرگ ملاعمر توسط آژانس اطلاعات بین سرویسهای پاکستان رهبری و به دست شخص ملامنصور اجرا شده است. اما طالبان رسما مدعی شد که ملاعمر از مرگ طبیعی مرده و مرگ او در نتیجه مبارزه طولانی مدتش با بیماری هپاتیت نوع C بوده است.
مشخص نیست محتوای این گزارشات درست است یا تنها اطلاعات غلطی بودند که توسط آژانس اطلاعات افغانستان هماهنگ و تنظیم شدند.
در هر صورت گروه رهبری رقیبی متشکل از اعضای خانواده ملاعمر و دیگر یاران نزدیک او اعلام کردهاند که رهبری ملامنصور را قبول ندارند. ریاست این گروه مخالف را ملا عبدالمنان، برادر ملاعمر، ملامحمد یعقوب، پسر بزرگ ملاعمر و ملامحمد رسول آخوند، دوست قدیمی و صمیمی ملاعمر به عهده دارند.
15 سپتامبر سال 2015 میلادی بیانیه منتشر شده در وب سایت رسمی طالبان تحت عنوان "صدای جهاد طالبان" مدعی شد که ملا آخوند و ملا یعقوب با بیعت با ملا منصور موافقت کردهاند. اما دوم نوامبر همین گروه از طالبان اعلام کردند که رهبری ملا منصور را نپذیرفته و ملاآخوند را به عنوان رهبر خود منصوب کردهاند.
در سالهایی که طالبان زمام امور کشور را به دست داشت، ملا آخوند والی ولایت نیمروز بود و در جریان دوره شبه نظامی گری به عنوان "والی در سایه" ولایت فراه فعالیت کرد. این دو ولایت که در جنوب غرب افغانستان واقع شدهاند، بخشی از پایگاه تاریخی قدرت طالبان هستند. ملا آخوند به نوبه خود ملا منصور دادالله، یکی از فرماندهان نظامی معروف طالبان و رقیب قدیمی ملا منصور را به عنوان یکی از معاونهای نظامیاش منصوب کرد. از آن به بعد درگیری میان این دو گروه به راه افتاده است.
از 9 نوامبر سال جاری میلادی قریب به 80 شبه نظامی طالبان وفادار به گروه ملا آخوند احتمالا از جمله منصور دادالله در درگیریها با شبه نظامیان طالبان وفادار به ملامنصور کشته شدهاند. منابع دولت کابل دوم دسامبر ادعا کردند که ملا منصور، رهبر طالبان در درگیری که در جریان نشست فرماندهان طالبان در کوچلاک پاکستان رخ داد، به شدت زخمی شده است.
طالبان متعاقبا ضمن رد این گزارش، ادعا کرد که این گزارشات را آژانس اطلاعات افغانستان طراحی کرده است. چهارم دسامبر دولت کابل بیانیه دیگر منتشر کرد و مدعی شد که ملا منصور در نتیجه این جراحتها مرد. ششم دسامبر طالبان نوار صوتی منتشر کرد که در آن ملا منصور به خانواده افرادی که دراین درگیری کشته شدند تسلیت گفت اما ادعا کرد که زنده است.
جالب آنکه منابع دولت کابل و تعدادی از رهبران طالبان نسبت به صحت و اعتبار این نوار صوتی ابراز شک و تردید کردند. دست کم برای یک لحظه مشخص شد که اختلافات در داخل طالبان جدی و قابل توجه هستند و این جنبش به شدت دچار تفرقه و دو دستگی شده است. مشخص نیست که آیا ملا منصور هنوز زده است یا خیر و مرگ احتمالی او چه تاثیراتی میتواند بر این اختلافات و دو دستگیها داشته باشد؟
در گذشته نیز معمولا اختلافات و دو دستگیهایی میان "میانهروها" که موافق آشتی و سازش مجدد با دولت کابل بودند و "تندروها" که قصد داشتند به مبارزه ادامه دهند، وجود داشته است. این احتمال وجود دارد که چنین اختلافات و دو دستگیهایی ساخته آژانس اطلاعات ارتش پاکستان باشد چرا که قصد دارد درک و استنباط آمریکا از طالبان را تحریف کرده و خروج آمریکا از این کشور را ترغیب و حمایت کند. این دو دستگی و اختلاف اخیر نیز ممکن است یکی از همین موارد باشد با این تفاوت که این بار واقعی تر است.
علاوه بر این دو دستگی در داخل طالبان، دورنمای استراتژیک در افغانستان در سال 2015 نسبت به سال 1996 میلادی که برای اولین طالبان روی کارآمد کاملا متفاوت است. اول آنکه در سال 1996 میلادی هیچ دولت مرکزی وجود نداشت. دولت نجیبالله در سال 1992 میلادی فروپاشید و افغانستان چهار سال پی در پی مدام در وضعیت بی قانونی و هرج و مرج فرو رفت. حومه شهرها در سلطه جنگ سالارانی قرار داشت که هیچ مشروعیت سیاسی نداشتند و با بی رحمی کامل روستاهای تحت کنترلشان را استثمار میکردند.
از نظر بینالمللی افغانستان توجه چندان هیچ یک از قدرتهای بزرگ را جلب نمیکرد. آمریکا به دنبال خروج نیروهای جماهیر شوروی در سال 1989 میلادی، از این منطقه خارج شد. روسیه در سال 1996 هفت سال پس از فروپاشی جماهیر شوروی در حالت اغتشاش و بینظمی به سرمیبرد و در جایگاهی نبود که بخواهد از نفوذ چشمگیری برای حمایت موثر از هر یک از متحدان بالقوه در افغانستان استفاده کند.
هند و به ویژه ایران نیز بیشتر تماشاگر بودند. ایران با توجه به روابط تاریخیاش با هزارههای شیعه در غرب افغانستان، منافع طولانی مدتی در این کشور داشت. به علاوه آشوب و ناآرامی در افغانستان منجر شد تا سه میلیون آواره افغان به ایران مهاجرت کنند. تهران نیز در اینکه یک نظم ظاهری در افغانستان برقرار شود نفع داشت حتی اگر از جایگاه و مقام بسیار قوی برای اعمال راه حل ترجیحیاش برخوردار نبود. هند تا حدودی به جبهه متحد اسلامی ملی برای نجات افغانستان معروف به "ائتلاف شمال" کمک مالی کرد اما به طریق دیگر مشارکت فعالانهای نداشت. در چنین شرایطی آژانس اطلاعات ارتش پاکستان برای سازمان دهی و هدایت طالبان و رهبری قیام آنها برای رسیدن به قدرت در افغانستان دستش کاملا باز بود.
اگر نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان خارج شوند، به شدت احتمال میرود که روسیه به نقش سنتیاش به عنوان حامی اصلی دولت افغانستان بازگردد. تاکنون دولت کابل از مسکو خواستار کمک نظامی بیشتر شده و مسکو نیز با فروش تعداد نامشخصی هلی کوپتر جنگی Mi-35 به افغانستان موافقت کرده است. به علاوه روسیه در سالهای اخیر به عنوان طرفدار اصلی ائتلاف شمال پدیدار شده و روابط طولانی مدت و قدیمی با عبدالرشید دوستم، یک تاجیک تبار و همچنین یکی از ژنرالهای سابق در ائتلاف شمال دارد.
براساس گزارشات تایید نشده، کمک مالی و نظامی کنونی روسیه به "ائتلاف شمال" حدود 200 میلیون دلار در سال است. اتفاقی نیست که شبه نظامیان ائتلاف شمال پز کلاشنیکفهای AK-47 جدید خود را میدهند. به علاوه روسیه در پایگاههای هوایی سابقش موسوم به "آینی" در تاجیکستان نزدیک به مرز با افغانستان نیروهای هوایی مستقرکرده که به این کشور اجازه میدهد تا برای ائتلاف شمال و اگر لازم شد نیروهای دولت کابل در نقاط دیگر این کشور حمایت هوایی فراهم کند.
در دهه 1990 میلادی هند برای ائتلاف شمال حمایتهای محدودی را فراهم و یک بیمارستان نظامی را در پایگاه هوایی جماهیر شوروی در فرخار واقع در مرز افغانستان-تاجیکستان اداره کرد. به تازگی نیز برای مدرن سازی پایگاههای هوایی آینی و فرخار مبلغ مالی را پرداخت کرد. گزارشات مداومی وجود داشته مبنی بر اینکه استقرار نیروهای هوایی هند در هر یک از این دو پایگاه هوایی به نفع دولت دهلی نو بوده اما دائما مسکو مانع انجام این اقدام شده است.
ایران روابط بسیار قدیمی با هزارهایهای غرب افغانستان دارد که به قرنها قبل باز میگردد. به علاوه اصطکاک و اختلافات بسیار قدیمی میان پشتونها و هزارهایهای افغانستان وجود دارد. هزارهایها در قرن بیستم در معرض کمپینهای شدید پشتونی کردن و شهری شدن اجباری قرار گرفتند. تعداد بسیاری از آوارگان هزارهای در جریان سالهای طالبان به ایران فرار کردند. ایران به مساجد شیعه، دانشگاهها، شبکههای تلویزیونی و خیریهها در افغانستان که توجه ویژهای به جوامع هزارهایها داشتند، کمک کرد. بسیاری از رهبران هزارهایها در ایران تحصیل کرده و فارغ التحصیل شدهاند و به دنبال پناهندگی در این کشور بودهاند.
اما علی رغم این روابط نزدیک، جامعه هزارهایها از نظر سیاسی و قومی بسیار پیچیده است و میان هزارهایهای شهری تحصیل کرده و برادران روستایی بیسوادشان تفاوتهای فاحش و چشمگیری وجود دارد.
به علاوه ایران از نظر تاریخی از تاجیک تبارهای ائتلاف شمال علی رغم اینکه عمدتا سنی بودند، علیه طالبان حمایت کرده و انتظار میرود در صورت سلطه طالبان این کار را مجددا انجام دهد البته این بار با قدرت بیشتر.
نقش آتی پاکستان در افغانستان مسالهای پیچیده و مبهم است. از سال 1994 میلادی طالبان وسیله اصلی پاکستان برای اعمال نفوذش در افغانستان بوده است. بودجه، پناهگاههای امن و حمایت پاکستان برای رسیدن طالبان به قدرت در افغانستان و ادامه حیات آنها از سال 2001 میلادی بسیار مهم و حیاتی بوده است.
در جریان مداخله نظامی تحت رهبری ناتو و آمریکا در افغانستان که از سال 2001 میلادی آغاز شد، پاکستان رسما از عملیاتهای تحت رهبری آمریکا حمایت کرده و با شبه نظامیان تحریک طالبان پاکستان در مناطق فدرال قبیلهای نشین مبارزه کرده اما به طور همزمان برای طالبان افغانستان و همچنین شبه نظامیان القاعده که در پاکستان مخفی شدهاند، کمکهای لازم را فراهم کرده است.
در ماههای اخیر گزاشهای مداومی از سوی کابل منتشر شده مبنی بر اینکه آژانس اطلاعات ارتش پاکستان در سازماندهی شاخههای داعش در افغانستان دست داشته و احتمالا تلاش کرده تا پیوستن طرفداران طالبان به این سازمان افراط گرا را تسهیل کند. منابع در دولت کابل معتقدند که آژانس اطلاعات ارتش پاکستان به این دلیل ممکن است زمینه ساز فعالیت شاخههای داعش در افغانستان شود چرا که میترسد طالبان به زودی متلاشی شده و یا با دولت کابل به توافق ملی دست یابد.
اگرچه خروج نیروهای ناتو از بسیاری از پایگاههای عملیاتیشان توانایی طالبان را برای اعزام نیروهایش به مناطق روستایی افزایش داده اما طالبان همچنان در این شهرها منفور و بدون محبوبیت است. در حال حاضر طالبان این توانایی را دارد تا نیروی قابل توجهی را در 40 درصد از افغانستان که تقریبا تمام آنها در مناطق روستایی قرار دارند، به کار بگیرد. طالبان میتواند در شهرهای بزرگ حملاتی به راه اندازد اما این توانایی را ندارد که این شهرهای بزرگ را تصرف کرده و تحت سلطه خود نگه دارد.
طالبان منابع مالی قابل توجه و بودجه سالانهای دارد که گمان میرود مبلغی بیشتر از دو میلیارد دلار باشد البته این منابع و بودجه مالی به غیر از پولهایی است که از طریق اخاذی و گرفتن رشوه از مخالفهای خود به دست میآورد. علی رغم اینکه احساس میشود قدرت طالبان رو به افزایش است اما این گروه شبه نظامی همچنان راه بسیار طولانی برای رسیدن به آن میزان از قدرت و کنترلی که در سال 2011 میلادی بر افغانستان داشت در پیش دارد. مادامی که نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان حضور دارند، بعید است که طالبان بتواند مجددا جایگاه قدیمش را به دست آورد. حتی اگر نیروهای آمریکایی و ناتو به طور کامل از افغانستان خارج شوند، نایبان تحت حمایت روسیه، ایران و هند موانع قابل توجه و مهمی برای بازگشت طالبان به قدرت در کابل به شمار میآیند.
به معنای دیگر حمله طالبان به شهر قندوز را نه به عنوان آغاز کمپین جدید طالبان برای اثبات کنترلش بر شهرهای بزرگ بلکه باید به عنوان تلاشی برای تاکید بر حضور مداومش در افغانستان و از همه مهمتر مشروعیت بخشیدن به نقش ملامنصور به عنوان رهبر جنبش طالبان تلقی کرد.
بر اساس منابع افغان اگرچه طالبان به هیچ وجه انتظار ندارد که بتواند شهری را برای یک مدت طولانی تحت تصرف خود نگه دارد، اما میلیونها دلار برای رشوه دادن به مقامات منتخب محلی و افسران ارشد ارتش هزینه میکند تا مطمئن شود که آنها در زمان حملات این گروه شبه نظامی در محل حضور ندارند تا بدین ترتیب موفقیت خود را تضمین کند.
گمان میرود تعداد کل نیروهای مهاجم طالبان نزدیک به 900 مرد باشد که اکثر آنها شبه نظامیان فعال طالبان نیستند اما نیروهای آزاد محلی هستند که به خدمت طالبان درآمدهاند. برپا کردن یک ارتش موقت در مناطق روستایی افغانستان کار دشواری نیست. در واقع تمامی افراد در مناطق روستایی مسلح هستند. یک بودجه چند صدهزار دلاری و امید یک غارت کوچک، به شما برای دو تا چهار هفته ارتشی متشکل از 500 تا 1000 نیرو را میدهد و مهمات فراوان است.
انتخاب شهر قندوز نیز سمبلیک بود. این شهر در مهمترین مسیر حمل و نقل قرار دارد که آسیای مرکزی را از جنوب به دریا و از جنوب شرق به دشت پنجاب و شبه قاره هند مرتبط میسازد. براساس منابع اطلاعاتی افغان ملا منصور قصد داشت به دنبال تصرف شهر قندوز به دست طالبان، در این شهر حضور یابد اما هنگامی که کاروانش با موانع غیرمنتظرهای در مسیر مواجه شد نتوانست در قندوز حضور یابد.
این حمله چیزی بیشتر از یک نمایش تبلیغاتی گران بود. هدف از این حمله ایجاد صحنهای برای نخستین حضور عمومی ملا منصور و نمایش این مساله به جهانیان بود که طالبان همچنان حضور پررنگ دارد.
خیلی زود است که بخواهیم در مورد این مساله که طالبان در آینده افغانستان جایی ندارند و یا اینکه میتوانند طبق باور عمومی با موفقیت به جایگاه قبلی خود برسر قدرت باز گردند، صحبت کنیم. در حال حاضر وضعیت همچنان متغیر است و آینده طالبان و افغانستان مداوم تغییر میکند.»