بخشهایی از این گفتههای غلامحسین کرباسچی در زیر میآید:
* روشن است که دیپلماسی دولت یازدهم اجرایی شدن برجام و لغو تحریمها را عاید کشور کرد. دیپلماسی دولتهای نهم و دهم که این مشکلات را به وجود آورده بود... سعی نکنیم این دستاوردهای ملی را تحقیر کنیم یا نادیده بگیریم.
* بزرگترین هنر دیپلماسی آقای روحانی در کنار مذاکره با خارجیها این بود که توانست یک حمایت ملی و پشتوانه ملی را پشت برجام قرار دهد به نحوی که شخصیتهای مختلف داخل نظام و مراکز مختلف قدرت را در حمایت از مذاکرات و برجام جذب کند. این که نظرات مجلس و قوه قضاییه با دولت همسو شوند، اتفاق بسیار مهمی است. خصوصا رهنمودهای رهبری در این خصوص که نقش اساسی داشت.
* خیلی پیچیده نیست که بفهمیم تمام این دلواپسیها جناحی است نه مبتنی بر منافع ملی. آن زمان که این تحریمها در حال شکل گرفتن بودند و این هزینهها برای کشور به وجود میآمد زمان دلواپسی بود نه الان.
* آن زمانی که آیتالله هاشمی بارها گفتند که این تحریمها خصوصا تحریمهای شورای امنیت ممکن است، راحت گذاشته شود ولی برداشتن و رفع آن به این سادگیها نیست؛ توجه نکردند. جای دلواپسی آن زمان بود نه الان. آن زمان که آقای هاشمی دلواپس این بودند که گذاشتن این تحریمها چه بلایی سر کشور میآورد و چقدر رفع آنها برای کشور هزینه برمیدارد؛ چرا این افراد دلواپس نشدند؟
* من بارها گفتهام دولت آقای روحانی دولت خیلی مظلومی است... پایان دولت احمدینژاد واقعا آغاز یک دوره بحران برای هر دولتی که روی کار میآمد، بود.
* اگر امنیت اقتصادی ایجاد شود، اگر مجلسی روی کار بیاید که به جای کارشکنی با دولت همراه دولت باشد البته نه همراهی برای اهداف سیاسی بلکه همراهی برای منافع ملی شاید بتوان امیدوار بود از این بحران عبور کنیم.
* معتقدم نباید نگران این باشیم که اگر در آمریکا افراطیها روی کار بیایند سرنوشت برجام چه میشود. سیاست کشور و رفتار سیاستمداران کشورمان براساس خویشاوندی با نیروهای معتدل آن کشور بنا نشده است... نباید نگران افراطیهای آمریکا باشیم باید نگران افراطگریهای درون کشور باشیم.
* هیچ اصلاح طلبی امروز نیست که مخالف این باشد که مثلا آقای مطهری یا چهرههایی مثل ایشان وارد مجلس شوند. افرادی که در دلسوزیشان برای منافع ملی و شجاعتشان در ابراز آنچه برای منافع ملی و مصالح کشور صحیح میدانند شک و شبههای نیست.
* این که از طرفی رهبری همه ارکان نظام و مردم را حتی مخالفین را دعوت به حضور در انتخابات کنند و از طرفی دستگاه نظارتی چنین نگاه حذفی گستردهای داشته باشد با هم جور درنمیآید. اگر دستگاه نظارتی بخواهد انتخابات را بین افراد یک جناح برگزار کند این ظلم به انقلاب و لوث کردن دستور رهبری و ضایع کردن حقوق مردم است. بهانه عدم احراز صلاحیت که در اصل مفهوم خود میتواند قابل قبول باشد را نباید به جوک تبدیل کرد. شخصیتهایی مثل دکتر معین که برای ریاست جمهوری صالح تشخیص داده شدهاند یا دکتر امراللهی که دانشمند اتمی و پایهگذار این سازمان بعد از انقلاب است برای چه نباید احراز صلاحیت شوند؟
* به مجریان انتخابات خصوصا دولت این را میگوییم که دولتی که توانسته در مقابل یک مساله مهمی مثل برجام با دشمنترین قدرتهای خارجی بنشیند و مساله مهمی مثل مساله اتمی را حل و فصل کند توقع عمومی و مردم این است که در داخل هم یک سطحی از رایزنی و لابی برای حل این اختلاف سلیقهها ایجاد کند و با همان دیپلماسی خارجی در سیاست داخلی هم روش مذاکره و حل و فصل مسائل از طریق گفتوگو را دنبال کند.
* نمیدانم اصل حضور آقای محسن هاشمی در انتخابات چقدر ادامه پیدا کند. با توجه به حساسیتی که بخشی از گروههای افراطی به مجموعه خانواده آقای هاشمی و فرزندان ایشان دارند، شاید خود ایشان به این نتیجه برسد که با حفظ روحیه اعتدال و میانهروی در فضای انتخابات معقول باشد که انصراف بدهند.
* بحثی که درباره علت ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد بحث توان جسمی و سن ایشان بود. ولی در انتخابات خبرگان این موضوع جای طرح ندارد، معتقدم احتمال ردصلاحیت ایشان خیلی بعید است خیلی از اعضای خبرگان هستند که از آقای هاشمی سن شان بالاتر است و شرایط جسمی خوبی ندارند.
* معتقدم احتمال ردصلاحیت آیتالله هاشمی برای مجلس خبرگان خیلی بعید است.
* اظهارات رهبری نشان دهنده اعتمادشان به آقای هاشمی است. ببینید رهبری در شرایط و موقعیتی نیستند که مجبور باشند کسی که اختلاف نظر اساسی با ایشان دارند را کنار خود نگه دارند. البته این اختلاف نظرهای جزئی بین همه افراد طبیعی است ولی چطور ممکن است رهبری کسی را که اختلاف نظر درباره اصل مسائل انقلاب داشته باشد برای پست مهمی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب کنند یا او را تحمل کنند که دو دوره ریاست جمهور باشد؟ یا تعبیرهایی که رهبری راجع به آقای هاشمی داشتند نشان میدهد به ایشان اعتماد دارند. رهبری که با آقای هاشمی رودربایستی ندارند. ما معتقد نیستیم که رهبری تحت فشار حرفی را بزنند یا با رودربایستی با کسی داشته باشند. اینها تلاشهای سیاسی است که عدهای در این نزاعهای سیاسی به آن دامن می زنند و قابل اعتنا نیست.
* اگر آقای ناطق نوری امروز در بین دوستان قدیم خود و جریانات موسوم به اصولگرا حضور ندارند چرایی آن را باید این دوستان جستجو کنند. جدایی و اعلام استقلال آقای لاریجانی هم به نظرم به همین علت است.
* من جریان احمدینژاد را چندان ریشهدار و توانمند نمیبینم که در یک رقابت سالم بتواند رای جدی در مجلس داشته باشد. کارنامه این مجموعه در دولت نهم و دهم و افرادی که از این جریان در مجلس بودهاند برای مردم و نظام روشن است و فکر نمیکنم خطری وجود داشته باشد.