صراط: شکوه اقدس شفقی همسر حمید سبزواری شاعر پیشکسوت انقلاب پیرامون سالها زندگی متشرک با حمید سبزواری گفت و در ادامه خاطرهای از سالها زندگی مشترک با استاد سبزواری تعریف کرد.
* چه سالی ازدواج کردید؟
سال 1329 ازدواج کردیم و سال 1342 به تهران آمدیم.
* حاصل این ازدواج چند فرزند است؟
6 فرزند 4 دختر و 2 پسر
* فرزندان هم اهل ادب و شعر هستند؟
به این صورت نه (اشاره به استاد سبزواری)، اما هستند.
* غریبه با ادبیات که نه؟
غریبه هم نیستند ولی مثل حاج آقا جدی هم نیست.
* شما خودتان چطور؟
من سعی میکردم فضا را آماده کنم تا مزاحمتی نباشد.
* خاطرهای برایمان بگویید از دوران زندگی با ایشان
زندگی ما همه اش خاطره است.
* از شعر «خمینی ای امام» خاطرهای دارید؟ از همان دوران سرایش آن، چرا که یکی از برجستهترین آثار استاد سبزواری است.
«خمینی ای امام» را قبل از انقلاب سرودند. قبل از سال 57 با آقای محمدحسن زورق و شاهنگیان اول برای ضبط به حسینیه ارشاد رفتند، اما بعد با آقای ناصری که منزلش نزدیک کاخ نیاوران بود همراه شده و به این علت که دستگاه ضبط بزرگی داشتند به آنجا رفتند و شروع کردند به ضبط؛ صبح یکی از روزها، یکی از این چند نفر برای تهیه صبحانه از منزل خارج می شود که متوجه میشود صدای سرود بسیار بلند است و تا سرکوچه هم شنیده میشود با استرس به خانه می آید و میگوید کنار کاخ نیاروان صدای این سرود خیلی بلند است و خطر آفرین و...
اما همه مدام در پی آن بودند ببینند این شعر از کیست؟ کسی نمی دانست . بعدها نزد امام هم این شعر را خواندند اما این شعر همان شعر سروده شده ابتدایی نیست و با تغییراتی به مرور همراه شده است.
خاطره دیگر که آقای سبزواری نقل میکرد مربوط به آزادسازی خرمشهر است، موقعی که خرمشهر آزاد شد اقای سبزواری میگفتند سرود «خجسته باد این پیروزی» از رادیوها ناگهان پخش شد، ما در خیابان بودیم دیدیم پخش می شود و متوجه شدیم خرمشهر آزاد شده است.
حسین آقاممتحنی مشهور به حمید سبزواری در سال 1304 در سبزوار متولد شد. سبزواری ابتدا به شغل معلمی مشغول بود. بعد از حوادث مرداد 1332 از آموزش و پرورش اخراج و سپس کارمند بانک بازرگانی (بانک تجارت پس از انقلاب) در تهران شد و سپس به شاعری روی آورد.
وی در هفتههای اخیر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شد و پس از طی دوره درمان مرخص شد.