صراط: علاّمه سید محمدحسین طباطبایی(ره) به عنوان مدرس بزرگ معارف اسلامی در عصر حاضر، در مقام تدریس، به تربیت شاگردانی همت گماشت که هر یک در عالم اسلام برجستهاند. این مختصر، به بحث و بررسی اجمالی شیوه تدریس آن دانشیمرد میپردازد.
در مجموع میتوان ویژگیهای برجسته سبک تدریس علامه را چنین برشمرد:
1. کلاس بدون تعطیلی؛ آیتالله مصباح میگوید در طول 12 سالی که من شاگرد علامه طباطبایی بودم حتی یک بار، و در شرایطی مانند برف و باران نیز کلاسشان را تعطیل نکردند.
2. نشستن هم سطح شاگردان؛ شاگردان ایشان نقل میکنند که علامه هرگز در کلاس درس تکیه نمیدادند و هم سطح با شاگردانشان مینشستند.
3. تدریس آرام و آهسته؛ ایشان خیلی آرام و آهسته تدریس مینمود، از پراکندهگویی اجتناب داشت، ولی در عوض کمگوی و گزیدهگوی بود و بحثها را با عباراتی کوتاه، اما متین و محکم و مستدل بیان میکرد. علامه در تدریس شیوهای نرم و ملایم داشت و به هیچ یک از مطالب درسی خود پایان نمیداد مگر اینکه با بحث خود آن را اشباع مینمود.
4. روشن نمودن اصل بحث؛ ایشان در آغاز تدریس، نخست موضوع درس را روشن نموده و ابعادش را تشریح میکرد و بعد به استدلال در خصوص آن موضوع میپرداخت؛ و عقیده داشت بسیاری از خطاها و اشتباهات برخی اساتید این است که موضوع بحث را به درستی روشن نمیکنند. ایشان بدون اینکه ذهن شاگرد را با دستهبندیهای گوناگون متشتت کند، از عبارات موجز و کوتاه بهره میگرفت. وی همچنین از مسائلی که طرح آن ممکن بود تفرقهای ایجاد کند و یا احیانا انحراف فکری پدید آورد، اجتناب مینمود و مباحث حساس را تنها با برخی از خواص در میان میگذاشت.
5. عدم ابا از گفتن «نمیدانم»؛ علاّمه از این که با صراحت بگوید «نمیدانم» ابایی نداشت؛ بارها اتفاق افتاد که میگفت «باید این موضوع را ببینم» و یا این که «لازم است در خصوص آن فکر کنم، بعد جواب دهم».
6. معنویت محسوس در کلاس؛ واقعاً انسان وقتی از جلسه درس ایشان بیرون میآمد، اولاً احساس معنویت میکرد و ثانیاً به روشنی میدید که فیض و مطلبی در زمینه مطرح شده- چه در تفسیر و چه در فلسفه- عایدش شده است.. البته هر کس باندازه استعداد خود.
7. دادن فرصت تفکر به شاگرد؛ علامه برای آن که کلاس را برای شاگرد به محیطی آرام و با صمیمیت تبدیل کند تا ذهن او را به تحرک و پویایی وادارد، در جلسات خود میفرمود: «به من استاد نگویید، ما یک عدهای هستیم که این جا جمع شده ایم و میخواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و من از آقایان خیلی استفاده میکنم.»
وی در برخورد با شاگردان هرگز تحمیل عقیده و تحکم فکر نداشت بلکه روش ایشان در پاسخگویی به اشکالات و سؤالات، این بود که ایشان پاسخ و توضیح خود را مطرح میکرد و بعد برای آنکه به شاگرد میدان تفکر داده باشد، نظر خود را یک امر قطعی و حتمی اعلام نمیکرد بلکه نوعا میفرمود: «این چیزیست که بنظر ما میرسد و شما خودتان به بینید تا چه اندازه منطقی و مورد پذیرش است؟». جلسه درسی علاّمه طباطبایی(ره) به نحوی بود که شاگردان شهامت اشکال کردن بر او را داشتند و اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت، با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش میداد و با کمال احترام وی را متقاعد مینمود.
8. استدلال توأم برهان، نه شعر و داستان؛ علامه در تدریس مقید بود که حریم علوم و مباحث را حفظ کرده و آنها را با هم ممزوج نکند. وی عادت نداشت در درسهای فلسفی و عرفان نظری از مَثَل، شعر، داستان، حتی آیات و روایات، و عبارات کشکولگونه برای خوشامد شاگرد استفاده کند، بلکه معتقد بود مطالب برهانی باید بهوسیله دلیل تفهیم شوند و از این طریق باید اذهان را برای پذیرش مطلب مهیّا کرد. ایشان در زمینه علوم نظری مثل فلسفه و امثال آن میگوید: «شایسته نیست که در اثبات چنین علومی به شعر و داستان تکیه شود.»
استاد احمد عابدی درباره شیوه تدریس فلسفی علامه میگوید: «علامه هرگز از روایات و آیات، شعر، کلمات عرفا استفاده نمیکرد و و تنها از برهان بهره میجست و معتقد بود اگر آیه قرآن را در بحث فلسفی بیاوریم دانشجو تعبداً می پذیرد.»
9. احترام به بزرگان ضمن نقد آراء آنان؛ معظم له در تدریس خود، ضمن نقد و بررسی آثار و آراء بزرگان، احترام و حرمت علمی و اجتماعی آنان را حفظ میکرد و حتی اگر میخواست نظر فردی را رد کند و یا مورد انتقاد قرار دهد، از عبارات ملامتگونه و سرزنش کننده استفاده نمیکرد. ایشان در نقل مطالب کاملاً دقیق بود و میکوشید، تمامی مضامین بحث مورد نقد را بیان کرده و در پایان اشکالات آن را ارزیابی کند و احیانا با استدلال محکم و براهین اصولی آن ها را مردود اعلام نماید و اگر عبارت نادرست بود و نیاز به تکمیل داشت، به رفع اشکال مبادرت میکرد.
10. پاسخگویی با لبخند؛ علامه عادت نداشت بهطور مستقیم به چشمان شاگردان خود نگاه کند و همیشه چشمهای آبی خود را که بسیار جذاب و براق بود به آسمان- یعنی سقف مسجد یا مَدرس -میدوخت و اگر شاگردی اشکالی و سؤالی مطرح میکرد، لحظه ای با لبخند به او نگاه میکرد و بعد به پاسخ میپرداخت.
پس از پایان درس هم استاد مدتی برای پاسخگویی در محل درس مینشست و سپس در مسیر برگشت هم طلابی که سؤالات دیگری داشتند، همراه ایشان تا درب منزلشان میرفتند و پرسشها و اشکالات خود را مطرح میکردند. در واقع علامه طباطبایی در موقع تدریس و قبل و بعد آن، همانند خود طلاب و شاگردانش بود و هیچ وقت دیده نشد که در برابر سؤال کسی- هر چند بیربط باشد- اخم کند یا به اصطلاح وی را «خیط» نماید؛ بلکه همراه با لبخندی ملیح پاسخ مناسب را بیان میکرد.
استاد غلامحسین دینانی یکی از شاگردان علاّمه میگوید: «من که خودم یکی از شاگردانش بودم، هیچ وقت در هیچ سؤالی خودم را کنترل نمیکردم، چون میدانستم ایشان آنقدر بزرگوار است که هر چه دلت خواست میتوانی بگویی. در مقابل سؤال رو ترش نمیکرد و به همین جهت ما احساس آزادی میکردیم و هر چه در دل داشتیم میگفتیم. ایشان هم با کمال بردباری با ما همنفسی میکرد و کنار میآمد و جواب میداد.» دکتر دینانی بارها تأکید میکند که آزاداندیشتر از علامه طباطبایی هرگز در عمر خود ندیده است.
منابع:
1. مقاله رمز موفقیت علامه طباطبایی، علی باقی نصرآبادی، پگاه حوزه، اردیبهشت 1382 - ش 7، ص 14.
3. خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سید محمد حسین علامه طباطبایی، ص26.
4. سیدرضا طباطبایی نوه علامه طباطبایی/خبرآنلاین.
5. علاّمه سیدمحمّدحسین طباطبایی، مجموعه مفاخر ایران زمین، جلد 9، مرکز آموزش سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران، چ اوّل 1385.
نام نویسنده: تدوین: حجت شعبانی.
معارف نهاد نمایندگی رهبری شماره 105.