- آنهایی که اهل نوشتن سناریو هستند حتما آنجا سری بزنند و با فضا آشنا شوند، چون ممکن است چند سال دیگر این فضا نباشد. این فضا که ما می بینیم دارند دفاع می کنند، فضای متفاوتی است.
- به شدت با پخش شدن عکس ها مخالفم. من یکی از عکسهای جبهه ام را هم تازگی ها گردان مقداد برایم هدیه آوردند، نگه نمی داشتم عکسها را. گمنام بودن آرزوی ما بوده است. پسرم چند عکس برای برادرش و دوستانش فرستاده که دوستانش در فضای مجازی پخش کرده اند. از خانواده شهدا عذرخواهی می کنم که آنها فرزندانشان مجاهدت می کنند و گمنام شهید می شوند، بالاخره احتیاط نسبت به ریا موضوعیت جدی دارد و اگر کسی انتقاد کند حق دارد. توقع این است که ما مخفی کنیم اگر مجاهدتی داشتیم.
- دیدم پسرم در خانه گریه می کند و می گوید به خدا من قصد ریا نداشتم یک عکس یادگاری برای خانه فرستادم. کلی عکس هم بچه های مدافع حرم با ما گرفتند و می آیند پخش می کنند.
- جایی رفتم چیدمان سلاحها را دیدم خنده ام گرفت خمپاره اندازها رو به سه طرف بود؛ پسرم سوال کرد از فرماندهان، که دشمن کجاست؟ گفتند: بگو کجا نیست! خنده مان گرفت. سوال کرد چقدر فاصله داریم گفتند پانصد متر که دیگر واقعا در فضای جنگ فاصله ای نیست. یکی از زیباترین صحنه ها صحنه ای بود که پلاک را که دادند، این صحنه برای من میلیاردها ارزش داشت که پسرم گفت شما پلاک را گردنم بینداز و هنوز این خاطره برایم پررنگ است.
انقطاع بیشتر عنایتی است نه ریاضتی/عطش حال و هوای سوریه را داشتیم/سال 63 در جبهه میرفتیم در ستاد و لشکرها میخواندیم
* چه شد که راهی سوریه شدید؟
خیلی دلم برای فضای زندگی نزدیک دیار آخرت تنگ بود. یکی از مهمترین فواید جهاد فی سبیل الله این است که از دنیا منقطع میشوید. وقتی اراده میکنید در فضایی قرار بگیرید که مرگ و عالم آخرت نزدیک است، دیگر به همین اندازه از عالم دنیا دور می شوید؛ این خیلی حس دلچسبی دارد، منتها همه کسی هم نمیتوانند این موضوع را درک کنند. خون شهدا ریخته شده و مسایلی پیش آمده تا من در دوران جنگ در این فضا قرار بگیرم، حالا در سوریه گفتم شاید قدری از این احساس متعالی را درک کنم و همیشه دنبال همان احساس هستم. انقطاع هم بیشتر عنایتی است، خیلی ریاضتی نیست. ریاضت موضوعیت تام ندارد، اصل موضوع، عنایت است. برخی ریاضت میکشند اما اتفاقی نمیافتد برایشان، برای اینکه روی ریاضت تکیه میکنند، میفرماید "الهی هب لی کمال الانقطاع الیک" خدایا انقطاع را موهبت من کن، به رسم هدیه خدا عطا میکند. ما عطش این حال و هوا را داشتهایم. در ماه محرم و صفر فرصت داشتم که بروم اما نشد. از اول ربیع از چند کانال پیگیری کردم که بروم اما پیگیری نتیجه نمیداد و طول کشید؛ محمد حسین هم خیلی اصرار کرد و بالاخره دوستان راضی شدند چهار، پنج روز ما دو نفر را بفرستند. در زمان جنگ هم که بودیم با اینکه نوجوان بودم، ستادی بود به اسم ستاد دعا که مسئولش آقای بکایی بود.سال 63 میرفتیم در این ستاد و در لشکرها میخواندیم.
* آقا محمد حسین هم با همین هدف همراه شما شد؟
دوست داشتم تا این فضا هست، فرزندم محمدحسین در آن قرار بگیرد؛ چون خیلی از حرفها که زده میشود تا داخل آن فضا نباشد متوجه نمیشود. بردن او هم همراه خودم خیلی سخت بود.
* از نحوه حضورتان در جمع مدافعان حرم اهل بیت(ع) بگویید.
در واقع به سوریه رفتم برای اینکه عرض ادب و احترام و خضوع و خشوع کنم به خاک پای آن رزمندهها، که آنچه را ما به زبان میآوریم، آنها عمل میکنند. شهادت طلب، انقدر در مملکت ما و خاورمیانه زیاد است که خیلی گفتن آن فخری ندارد. منتهی کارهای دیگری هم داشتم؛ چهارمین دلیل رفتن من، همایش سوختگان وصل سال آینده بود؛ امسال سوختگان وصل را برای دزفول گرفتم برای این موضوع تا دزفول رفتم؛ سال بعد میخواهیم برای مدافعان حرم بگیرم، باید با این جریان از نزدیک مواجه باشیم. قبلا برای همایش قبل به عنوان تحقیقات میدانی به دزفول رفتیم و تحقیقاتی داشتیم و یک وظیفه کاری است که به سوریه هم رفتم تا برای همایش سال بعد برای همایش مدافعان حرم آماده شوم.
* برنامه تان برای همایش "سوختگان وصل" سال آینده چگونه است؟
فراخوان چهاردهمین همایش ادبی سوختگان وصل با عنوان «در مدار ماه» منتشر شده است. از نیمه آذر این فراخوان در مرحله اجرا قرار گرفت که دوره چهاردهم به «نکوداشت شهدای مدافع حرم» اختصاص دارد که در دو بخش شعر و داستان برگزار خواهد شد. مهلت دریافت آثار نیز تا 31 فروردین ماه 95 خواهد بود و علاقهمندان میتوانند آثار خود را در سایت sokhteganevasl.ir ارسال نمایند. همایش ادبی سوختگان وصل زیر نظر دفتر ادبیات و هنر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران برگزار میشود و مراسم اختتامیه آن در 20 اردیبهشت ماه 95 در دانشگاه برگزار خواهد شد.
آنهایی که اهل نوشتن سناریو هستند حتما به سوریه سری بزنند/ هر مدافع حرم سرچشمهای از داستانها همراه خود دارد
* چه نکاتی برای شعرا و نویسندگان دارید؟
حرفهای زیادی با نویسندگان دارم. آنهایی که اهل نوشتن سناریو هستند حتما آنجا(سوریه) سری بزنند و با فضا آشنا شوند، چون ممکن است چند سال دیگر این فضا نباشد. این فضا که ما میبینیم دارند دفاع میکنند، فضای متفاوتی است. این که میگوییم مدافعان حرم، حریم اسلام مصداقش حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) است؛ آنها آمدهاند اسلام را تخریب میکنند و چیز دیگری به خورد جهان میدهند؛ اسلام تحت عنوان داعش که رو به افول است و دنبال این هستند که با اسمهای جدید طرح جدید کنند. غرض از اینکه خیلی متوقعم داستان نویسها آنجا باشند؛ به این دلیل است که پر از داستان و داستانک است. با هرکسی صحبت میکنی، میبینی خود سرچشمهای از داستانها همراه خود دارد. یکی از آقایان مدافع حرم را دیدم میگفت: «من 2 ماه است بچهام به دنیا آمده اما هنوز او را ندیدهام. فرمانده ام گفت نرو من خودم برای بچهات اسم میگذارم. خیلی خوشحال شدم و نام دخترم را فاطمه گذاشتیم.»
دوم اینکه خواستیم تنفسی معنوی داشته باشیم و در آن حال و هوای معنوی نفس بکشیم؛ هم نفس شدن با اولیای الهی موضوعیت جدی دارد و اینها مصداق آیه "الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم ولاهم یحزنون" هستند. سوم حضور فرزندم در آنجا بود. بعضیها می آمدند آنجا میدیدم اینها مصادیق آن شعر میلاد عرفان پورند که میگوید: "ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند". یکی از اشکالات مداحان جوان این است که فقط وسط مجلس را میبینند؛ البته آنها عالیاند اما باید بدانند که این گوشه نشینهایی که اهل سر و صدا نیستند به قول شاعر «در اندرون من خسته دل ندانم کیست/ که من خموشم و او در فغان و درغوغاست» آنها هم برای خودشان در سیر و سلوکند و حتی میتوان گفت از خیلی از ما جلوترند.
به شدت با پخش شدن عکسها مخالفم/گمنام بودن آرزوی ما بوده
* عکسهای خوبی هم از شما منتشر شد.
به شدت با پخش شدن عکسها مخالفم. من یکی از عکسهای جبههام را هم تازگیها گردان مقداد برایم هدیه آوردند، عکسها را نگه نمیداشتم. گمنام بودن آرزوی ما بوده. پسرم چند عکس برای برادر و دوستانش فرستاده که دوستانش در فضای مجازی پخش کردهاند. از خانواده شهدا عذرخواهی میکنم که آنها فرزندانشان مجاهدت میکنند و گمنام شهید میشوند، بالاخره احتیاط نسبت به ریا موضوعیت جدی دارد و اگر کسی انتقاد کند حق دارد. توقع این است که ما اگر مجاهدتی هم داشتیم، مخفی کنیم. البته نداشتن بعضی از این فیلمها هم خوب نیست. مثلا فیلمی دارم که در ایستگاه صلواتیها فلافل میدادند، خیلی فضای جالبی بود. جمعی از برادران مدافع حرم آنجا بودند که برای اینکه نشان بدهند با ما همفکرند با لهجه فارسی جالبی میگفتند: "الله اکبر، علی خامنه ای رهبر" و خیلی صمیمانه میگفتند.
اینهایی که آنجایند مثل بچهها و اولاد من هستند، رفته بودم سری بهشان بزنم. کاش این عکسها پخش نمیشد، من دیدم پسرم در خانه گریه میکند و میگوید: «به خدا من قصد ریا نداشتم و فقط یک عکس یادگاری برای خانه فرستادم. کلی عکس هم بچههای مدافع حرم تهران و افغانستان و خوزستان با ما گرفتند و میآیند پخش میکنند.» مهم این است که آنجا نیروهایی داوطلبانه آمدهاند و از کیان اسلام و حریم اهل بیت(ع) دفاع میکنند و اتحاد دارند، این خیلی قیمتی است. غربت این رزمندهها خیلی عجیب است، در ایران که جنگ بود، مرخصی میگرفتی و در هر شهری میرسیدی انگار شهر خودت هستی ولی اینجا گویی از هر طرف محاصرهای و عقبهای نیست. یکی از دوستان مداح ما حاج موسی هم آنجا بود رفتیم ببینیمش، گفتند که 12 روز است به خط مقدم رفته و اصلا عقب نیامده است.
اگر آنجا باشیم میفهمیم چه کارهای فرهنگی را باید پیگیری کرد/باید درباره روحانیون شهید آنجا کار رسانهای انجام داد
* روحیه رزمنده های آنجا چه طور بود؟
خیلی روحیه شان عالی بود، اول جایی که رفتم بی اختیار در و ویوار را میبوسیدم. همان حسی که در حرم حضرت امام رضا(ع) و امام حسین علیهما السلام داشتم، آنجا هم داشتم. حس پایدار و ثابتی بود. انقدر تابش نور اهل بیت علیهم السلام بود که فضای عجیب و غریبی ایجاد کرده بود. گویی که بعد از سی سال گمشده مان پیدا شده باشد. حضور در کنار اینها موضوعیت دارد، وقتی میگوییم "اللهم انی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک"، دو چیز دیگر هم میخواهد "تحت رایت نبیک" و دیگری "مع اولیائک". ما آنجا باشیم میفهمیم چه کارهای فرهنگی را باید پیگیری کرد.
ما در این چند ماهه چندین روحانی شهید دادیم. این دستاورد بزرگی است. باید رسانه روی آنها کار کند. روحانیت آنجا خیلی خوب کار میکند و نباید غریب بماند. بالاخره روحانی که با سختی آنجا رفته، در شرایطی که دعوا داشت با یکی از اساتید که میخواست جلو برود ولی اجازه نمیدادند چون اگر اتفاقی میافتاد، تبعاتش زیاد بود.
گاهی میبینم بعضیها ظاهر مذهبی ندارند ولی دوست دارند بیایند از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنند/وقتی هجمه به مدافعان حرم زیاد شده یعنی کار آنها بیشتر ثمر داده است
* وضعیت سوریه الان چگونه است؟
ما انشالله قطعا رو به پیروزی نهایی هستیم. این را همه فهمیدهاند. مگر اینها نبودند؛ میگفتند تا اردیبهشت همه چیز به نفعشان تمام میشود، الان که ما در بهمن ماه هستیم پس چه شد؟ الان روز به روز پیروزیها بیشتر میشود و کار دستشان آمده و دشمنان هم رو به انحطاطند، هم از لحاظ لیدرهای فکریشان و هم از نظر تعداد نیروهایشان. بچهها هم عملیاتهایشان قوی بوده است. حتی بعضیها میبینم ظاهر مذهبی ندارند ولی دوست دارند بیایند از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنند. اگر از حلب محافظت نکنند، حرم حضرت زینب(س) هم امنیت ندارد. همینطور که دوشنبه بمب گذاشتند و دهها نفر شهید شدند. خط مقاومت اسلامی باید تقویت شود، مقاومت جواب داده و به ثمر نشسته است و موقع میوه چیدن است. حرف علیه مدافعان حرم زیاد شده، معلوم است اینها کار کردهاند؛ در واقع هر وقت هجمه به نیروهای انقلابی زیاد میشود معلوم است که کار آنها بیشتر ثمر داده است.
* نمیدانم شنیدهاید که العربیه خبری منتشر کرده که شما شهید شدهاید؟
آنها دروغ زیاد میگویند. این هم یکی از دروغهایشان است؛ هرکسی به فیض شهادت نائل نمیشود، اما انشالله یک روز خبر شهادت ما را خواهید شنید.
خودم پلاک گردن پسرم انداختم/بچههای مدافع حرم آنجا ما را میدیدند گویی بال درآوردهاند/میخواستند سلامشان را به حضرت آقا برسانم
* مگر شما زیر آتش بودید؟
الان در دمشق اوضاع خیلی خوب است. بعضی از شهرکها در محاصرهاند. اگر نخواهم مصداقی عرض کنم، حداقل یکی دو شهر شیعه نشین که ده ها هزار سکنه دارند در محاصره بیرحمانه و زیر آتش سنگین دشمن قرار دارند و وضعیت آذوقه و بهداشت و... بسیار نامناسب است و چون خود آنها کمک خواستهاند برای رزمندگان داوطلب مدافع حرم نوعی تکلیف الهی محرز شده است.
جایی رفتم چیدمان سلاحها را دیدم خندهام گرفت. خمپاره اندازها رو به سه طرف بود؛ پسرم از فرماندهان سوال کرد که: «دشمن کجاست؟» گفتند: «بگو کجا نیست!» خندهمان گرفت. سوال کرد: «چقدر فاصله داریم؟» گفتند: «پانصد متر» که دیگر واقعا در فضای جنگ فاصله ای نیست. یکی از زیباترین صحنهها صحنهای بود که پلاک به ما دادند، این صحنه برای من میلیاردها ارزش داشت که پسرم گفت: «شما پلاک را گردنم بینداز» و هنوز این خاطره برایم پررنگ است.
* بنظرتان حضور شما در سوریه بر روی مدافعان حرم تاثیر داشت؟
بچههای مدافع حرم آنجا ما را میدیدند گویی بال درآوردهاند؛ این را هم بگویم این احساس بخاطر روضههای امام حسین(ع) است نه بخاطر من حقیر. بعد هم ما به دلیل اینکه سالی یکی دو مرتبه محضر حضرت آقا میخوانیم آنها به دنبال رساندن سلامشان به حضرت آقا هستند و همه میگویند سلام ما را به آقا برسان. یک بار وقتی داشتم مداحی میکردم دیدم یکی از بچههای داوطلب یک گوشه نشسته است و جور دیگری گریه میکند. کنجکاو شدم و علتش را پرسیدم. گفت "من را حلال کن. من پیش بچهها میگفتم کسی مثل حدادیان به ما سری نمیزند و از دست شما ناراحت بودم" آنها توقع دارند و توقعشان به حق است. باید شرایط در سوریه و میان مدافعان حرم را طوری کانالیزه کنند که ما بتوانیم سر بزنیم. یک جا هم موقع برگشت محمد حسین رفت و پیدایش نشد. خلاصه کلی طول کشید پیدایش کنند و به او بگویند نمیتواند بماند.
باید از اختلافات پرهیز کرد/ دیدن وضعیت جهان وظیفه است
* به نظر شما پیام امروز اوضاع سوریه برای شرایط فعلی ایران چیست؟
سه چیز انقلاب ما را حفظ میکند 1- رهبری دینی، 2-حضور توده مردم و 3- ایدئولوری؛ نباید اختلافات بوجود بیاید و دامن زده شود و در پیروی از رهبری دینی کم بگذاریم. خدا سندی به ما نداده وقتی خودمان دنبال حفظ خودمان نیستیم و خودمان دنبال تخریب خودمان هستیم در امنیت باشیم؛ مثل اینکه چاقو را بخواهی بزنی به خودت خدا بیاید هی دستت را بگیرد، ممکن است خود خدا غضب کند؛ لذا باید از اختلافات پرهیز کرد. دیدن وضعیت جهان وظیفه است وضعیت طوری است که نمیشود به اختلافات داخلی دامن زد. امروز دامن زدن به اختلافات داخلی واقعا حرام مؤکد است من نمیخواهم حکم فقهی بدهم. دنیا دهان باز کرده ما را ببلعد اگر حواسمان را جمع نکنیم. اگر اختلافات داخلی زیاد بشود باید منتظر بساطی مثل بساط سوریه باشیم. بالاخره این همه کشتار بین مسلمانان، از یک جهت قصه اسرائیل است و یک جهت قصه هدایت امریکا و انگلیس پشت صحنه است که اینها را مدیریت میکنند.