به گزارش صراط نیوز به نقل از خبرنگار «جوان» عصر روز يكشنبه ۲۳ مردادماه مأموران كلانتري ۱۱۸ ستارخان از طريق تماس مردمي از جريان يك جنايت هولناك در نزديكي كلانتري در خيابان زنجان، كوچه شهيد نيكروشفرد باخبر شدند. هنگامي كه مأموران به محل حادثه رسيدند با جسد بيجان يك مأمور پليس و پيكر نيمه جان مرد سالمندي – راننده آژانس – مواجه شدند.
مأموران پليس در نخستين گام از تحقيقات ويژه دريافتند مقتول – محمدرضا رجبپور ۳۷ ساله – استوار يكم و مأمور بدرقه پايگاه دوم آگاهي بود و هنگامي كه با يك تاكسي تلفني چهار متهم سابقهدار را از دادسراي جنايي به پايگاه دوم اداره آگاهي در خيابان زنجان بدرقه ميكرده است داخل ماشين از پشت سر از سوي متهمان مورد حمله قرار ميگيرد.
براساس اين گزارش ابتدا متهمان ضربهاي به سر مأمور پليس و راننده آژانس ميزنند. پس از مجروح شدن راننده، مأمور فداكار در حالي كه از ناحيه سر مجروح شده بود به بيرون خودرو پرتاب ميشود. او تمام توان خود را براي جلوگيري از فرار اين متهمان به كار ميگيرد كه در نهايت اين چهار متهم در حالي كه مأمور پليس به در ماشين آويزان بود پس از كوبيدن آن به ماشينهاي پارك شده و تيرچراغ برق وي را به قتل رسانده و موفق به فرار ميشوند.
بدين ترتيب با اعلام اين خبر، قاضي رسولي بازپرس كشيك ويژه قتل شعبه پنجم بازپرسي دادسراي جنايي به همراه مأموران ويژه مبارزه با قتل، پزشكي قانوني و همچنين مأموران پايگاه دوم اداره آگاهي بلافاصله در محل حادثه حاضر و به تحقيق و بررسي در باره اين حادثه پرداختند. پيكر مأمور فداكار كه درهمان محل به درجه رفيع شهادت نائل شد با دستور قاضي پرونده به پزشكي قانوني منتقل گرديد و راننده آژانس كه به شدت از ناحيه سر مجروح شده بود، براي مداوا توسط اورژانس به بيمارستان حضرت رسول اكرم منتقل شد.
در تحقيقات كارآگاهان جنايي مشخص شد استوار محمدرضا رجبپور صبح روز يكشنبه، ۱۲ متهم را از پايگاه دوم اداره آگاهي به همراه دو سرباز به دادسراي جنايي منتقل كرد. اين متهمان پس از بازجوييهاي لازم تحويل اين مأمور شدند. رجبپور قصد داشت ۱۲ متهم را با سه دستگاه خودروي كرايهاي آژانس به پايگاه دوم منتقل كند. وي هر چهار متهم را به همراه يك سرباز سوار يك خودرو كرده و خودش نيز چهار متهم سابقهدار و شرور به نامهاي طيب – ح ۲۷ ساله معروف به طيب پلنگ، سامان – ش ۲۴ ساله، ناصر – آ معروف به ناصر سوزوكي و عباس – ر را كه به جرم سرقت مسلحانه دستگير شده بودند، همراهي ميكند.
طبق اوراق پرونده، طيب كه دورههاي رزمي همچون بوكس را گذرانده است از چندي پيش با طرح شكايتهاي متعدد در پايگاه دوم و همچنين شكايت مردي در اول تيرماه امسال كه به عنوان مسافركش در حوالي ميدان آزادي از آن زورگيري كرده بود، تحت تعقيب مأموران قرار داشت. اين متهم يك روز قبل از حادثه توسط پليس دستگير و روز حادثه براي انجام بازجويي به دادسراي جنايي منتقل شده بود. همچنين سه متهم ديگر هم به جرمهاي مشابه سرقت و زورگيري خشن در شعبات دادياري تحت بازجويي بودند.
گفتو گو با تنها شاهد ماجرا
در همين رابطه خبرنگار ما به سراغ تنها شاهد ماجرا كه خود نيز توسط متهمان مجروح شده است رفت و گفتوگويي با وي انجام داد.
لطفاً خودتان را معرفي كنيد؟
غلامعلي سخايي هستم، ۵۳ سال سن دارم و راننده آژانس هستم.
آقاي سخايي روز حادثه شما هم با شهيد رجبپور همراه بوديد؟
بله، چهار متهم به همراه آقاي رجبپور در ماشين من بودند.
چه شد كه مأمور اداره آگاهي از شما ماشين گرفت؟
آژانس ما نزديك دادسراست، به همين خاطر آن روز شهيد رجبپور ساعت ۱۵:۴۰ آمد و گفت ۱۲ متهم دارد كه ميخواهد به آگاهي منتقل كند و از مدير آژانس سه ماشين كرايه كرد؛ يك پرايد و پيكان و ماشين من كه پژو بود و هر چهار متهم را سوار يك ماشين كرد و خودش به همراه چهار متهم كه ميگفت خطرناك هستند سوار ماشين من شدند.
بعد چه شد؟
شهيد رجبپور در آن دو ماشين براي هر كدام يك سرباز همراه كرد و به من تأكيد كرد كه پشت سر اين دو ماشين حركت كنم تا مراقب آنها هم باشم و ما سه خودرو پشت سر هم حركت كرديم.
آقاي سخايي ميدانم كه خون زيادي از بدنتان رفته است و حالتان خوب نيست، اگر امكان دارد بقيه ماجرا را تعريف كنيد؟
ما بلافاصله نزديك به هم حركت كرديم، بعد از ميدان آزادي به طرف بزرگراه يادگار امام رفتيم، در اولين بريدگي به طرف خيابان تيموري پيچيديم، بعد از اينكه از كوچه شاداب به كوچه نيكروشفرد رسيديم، همين كه در آن كوچه آخرين ماشين به خيابان پيچيد و ما حدود ۲۰۰ متر با آنها فاصله داشتيم، ناگهان اين چهار متهم كه يكي از آنها قويهيكل بود و به نظر ميرسيد ورزشكار باشد، دو به دو با دستبند از پشت سر به سر من و رجبپور كوبيدند، در اين حال سرعت ماشين كم بود، ناخودآگاه
مأموران پليس در نخستين گام از تحقيقات ويژه دريافتند مقتول – محمدرضا رجبپور ۳۷ ساله – استوار يكم و مأمور بدرقه پايگاه دوم آگاهي بود و هنگامي كه با يك تاكسي تلفني چهار متهم سابقهدار را از دادسراي جنايي به پايگاه دوم اداره آگاهي در خيابان زنجان بدرقه ميكرده است داخل ماشين از پشت سر از سوي متهمان مورد حمله قرار ميگيرد.
براساس اين گزارش ابتدا متهمان ضربهاي به سر مأمور پليس و راننده آژانس ميزنند. پس از مجروح شدن راننده، مأمور فداكار در حالي كه از ناحيه سر مجروح شده بود به بيرون خودرو پرتاب ميشود. او تمام توان خود را براي جلوگيري از فرار اين متهمان به كار ميگيرد كه در نهايت اين چهار متهم در حالي كه مأمور پليس به در ماشين آويزان بود پس از كوبيدن آن به ماشينهاي پارك شده و تيرچراغ برق وي را به قتل رسانده و موفق به فرار ميشوند.
بدين ترتيب با اعلام اين خبر، قاضي رسولي بازپرس كشيك ويژه قتل شعبه پنجم بازپرسي دادسراي جنايي به همراه مأموران ويژه مبارزه با قتل، پزشكي قانوني و همچنين مأموران پايگاه دوم اداره آگاهي بلافاصله در محل حادثه حاضر و به تحقيق و بررسي در باره اين حادثه پرداختند. پيكر مأمور فداكار كه درهمان محل به درجه رفيع شهادت نائل شد با دستور قاضي پرونده به پزشكي قانوني منتقل گرديد و راننده آژانس كه به شدت از ناحيه سر مجروح شده بود، براي مداوا توسط اورژانس به بيمارستان حضرت رسول اكرم منتقل شد.
در تحقيقات كارآگاهان جنايي مشخص شد استوار محمدرضا رجبپور صبح روز يكشنبه، ۱۲ متهم را از پايگاه دوم اداره آگاهي به همراه دو سرباز به دادسراي جنايي منتقل كرد. اين متهمان پس از بازجوييهاي لازم تحويل اين مأمور شدند. رجبپور قصد داشت ۱۲ متهم را با سه دستگاه خودروي كرايهاي آژانس به پايگاه دوم منتقل كند. وي هر چهار متهم را به همراه يك سرباز سوار يك خودرو كرده و خودش نيز چهار متهم سابقهدار و شرور به نامهاي طيب – ح ۲۷ ساله معروف به طيب پلنگ، سامان – ش ۲۴ ساله، ناصر – آ معروف به ناصر سوزوكي و عباس – ر را كه به جرم سرقت مسلحانه دستگير شده بودند، همراهي ميكند.
طبق اوراق پرونده، طيب كه دورههاي رزمي همچون بوكس را گذرانده است از چندي پيش با طرح شكايتهاي متعدد در پايگاه دوم و همچنين شكايت مردي در اول تيرماه امسال كه به عنوان مسافركش در حوالي ميدان آزادي از آن زورگيري كرده بود، تحت تعقيب مأموران قرار داشت. اين متهم يك روز قبل از حادثه توسط پليس دستگير و روز حادثه براي انجام بازجويي به دادسراي جنايي منتقل شده بود. همچنين سه متهم ديگر هم به جرمهاي مشابه سرقت و زورگيري خشن در شعبات دادياري تحت بازجويي بودند.
گفتو گو با تنها شاهد ماجرا
در همين رابطه خبرنگار ما به سراغ تنها شاهد ماجرا كه خود نيز توسط متهمان مجروح شده است رفت و گفتوگويي با وي انجام داد.
لطفاً خودتان را معرفي كنيد؟
غلامعلي سخايي هستم، ۵۳ سال سن دارم و راننده آژانس هستم.
آقاي سخايي روز حادثه شما هم با شهيد رجبپور همراه بوديد؟
بله، چهار متهم به همراه آقاي رجبپور در ماشين من بودند.
چه شد كه مأمور اداره آگاهي از شما ماشين گرفت؟
آژانس ما نزديك دادسراست، به همين خاطر آن روز شهيد رجبپور ساعت ۱۵:۴۰ آمد و گفت ۱۲ متهم دارد كه ميخواهد به آگاهي منتقل كند و از مدير آژانس سه ماشين كرايه كرد؛ يك پرايد و پيكان و ماشين من كه پژو بود و هر چهار متهم را سوار يك ماشين كرد و خودش به همراه چهار متهم كه ميگفت خطرناك هستند سوار ماشين من شدند.
بعد چه شد؟
شهيد رجبپور در آن دو ماشين براي هر كدام يك سرباز همراه كرد و به من تأكيد كرد كه پشت سر اين دو ماشين حركت كنم تا مراقب آنها هم باشم و ما سه خودرو پشت سر هم حركت كرديم.
آقاي سخايي ميدانم كه خون زيادي از بدنتان رفته است و حالتان خوب نيست، اگر امكان دارد بقيه ماجرا را تعريف كنيد؟
ما بلافاصله نزديك به هم حركت كرديم، بعد از ميدان آزادي به طرف بزرگراه يادگار امام رفتيم، در اولين بريدگي به طرف خيابان تيموري پيچيديم، بعد از اينكه از كوچه شاداب به كوچه نيكروشفرد رسيديم، همين كه در آن كوچه آخرين ماشين به خيابان پيچيد و ما حدود ۲۰۰ متر با آنها فاصله داشتيم، ناگهان اين چهار متهم كه يكي از آنها قويهيكل بود و به نظر ميرسيد ورزشكار باشد، دو به دو با دستبند از پشت سر به سر من و رجبپور كوبيدند، در اين حال سرعت ماشين كم بود، ناخودآگاه
نگه داشتم كه بلافاصله چندين ضربه ديگر به سرمان كوبيدند به طوري كه خون تمام بدن ما دو نفر را فرا گرفته بود، در اين لحظه اين جوان قويهيكل به صندلي جلو پريد و مرا به بيرون پرت كرد و با توجه به اينكه دست چپش آزاد بود، فرمان را گرفت و آن دو نفر سمت ديگر هم رجبپور را به بيرون انداختند. آنها قصد فرار داشتند كه شهيد رجبپور با اينكه به شدت از سرش خون فوران ميزد از زمين بلند شد و از شيشه ماشين كه پايين بود قصد داشت به درون ماشين برود و سوئيچ ماشين را بردارد تا آنها موفق به فرار نشوند ولي آنها با همان دستبندها به سر او ميزدند و بدنش را به ماشينهاي پارك شده ميكشيدند، با اين احوال او مقاومت ميكرد.
ميتوانيد ادامه بدهيد؟
(بعد از چند لحظه سكوت در حالي كه اشكهايش را پاك كرد گفت) اين مأمور فداكار واقعاً از جانگذشتگي كرده و تا آخرين نفس با اين جنايتكاران مبارزه كرد، ولي اين جانيها او را با ماشين به در و ديوار كوبيدند و در آخر كه ديدند او دستبردار نيست، با سرعت زياد رجبپور را به تير برق زدند، به طوري كه در ماشين به همراه اين شهيد به زمين افتاد و او به درجه رفيع شهادت نائل شد.
چهار متهم فرار كردند؟
بله با ماشين من موفق به فرار شدند.
در كوچه كسي به كمك شما نيامد؟
نه مردم زيادي جمع شدند اما چون آنها باماشين ويراژ ميدادند همه ترسيدند، كسي جلو نيامد.
در حال حاضر حال خودتان چطور است؟
خدا را شكر، خون زيادي از بدنم رفته است. وقتي هم به بيمارستان منتقل شدم با توجه به وضعيتم تا پول واريز نكردم، كسي به سراغم نيامد اما خدا خواست زنده بمانم، ولي تنها منبع درآمد زندگيام را كه يك ماشين بود از دست دادم، اين موضوع نگرانم كرده است.
ميتوانيد ادامه بدهيد؟
(بعد از چند لحظه سكوت در حالي كه اشكهايش را پاك كرد گفت) اين مأمور فداكار واقعاً از جانگذشتگي كرده و تا آخرين نفس با اين جنايتكاران مبارزه كرد، ولي اين جانيها او را با ماشين به در و ديوار كوبيدند و در آخر كه ديدند او دستبردار نيست، با سرعت زياد رجبپور را به تير برق زدند، به طوري كه در ماشين به همراه اين شهيد به زمين افتاد و او به درجه رفيع شهادت نائل شد.
چهار متهم فرار كردند؟
بله با ماشين من موفق به فرار شدند.
در كوچه كسي به كمك شما نيامد؟
نه مردم زيادي جمع شدند اما چون آنها باماشين ويراژ ميدادند همه ترسيدند، كسي جلو نيامد.
در حال حاضر حال خودتان چطور است؟
خدا را شكر، خون زيادي از بدنم رفته است. وقتي هم به بيمارستان منتقل شدم با توجه به وضعيتم تا پول واريز نكردم، كسي به سراغم نيامد اما خدا خواست زنده بمانم، ولي تنها منبع درآمد زندگيام را كه يك ماشين بود از دست دادم، اين موضوع نگرانم كرده است.
2- واقعا" 4متهم خطرناک را با ید با خوذروی آزانس منتقل کرد؟
3- سهل انگاری فرمانده کلانتری در شهادت این درجه دار عزیز و فرار متهمان دخیل بوده و باید ایشان مواخذه، محاکمه و مجازات شوند.