حمیدرضا آصفی بیپرده سخن میگوید. 27
سال و 6 ماه حضور در وزارت امورخارجه که هشت سال آن به سخنگویی دستگاه
دیپلماسی اختصاص داشت، شاید دلیلی باشد بر این که او چرا امروز این چنین رک
و بیپرده سخن میگوید.
آصفی که این روزها، بر تصمیمش برای دوری از
کار رسمی دیپلماتیک استوار است، پس از وزارت امور خارجه به عرصه ورزش هم
ورودی داشت. به همین دلیل، برای هر موردی در سیاست خارجی یک مثال ورزشی هم
دارد از فوتبال تا کشتی.
در گفتوگوی یک ساعته با حمیدرضا آصفی به
گذشته بازگشتیم. او در این گفتوگو از مذاکرات سخن گفت و از پیشبینیهایش
درباره آینده روابط ایران و آمریکا.
* شما از ابتدای مذاکرات گاهی
در برخی از مصاحبهها انتقادهایی در مورد برخی از عملکردها داشتهاید. به
طور مثال در زمان گفتوگوی تلفنی رئیسجمهوری با باراک اوباما، ایراداتی به
نحوه کار داشتهاید. اکنون که برجام به نتیجه رسیده است آیا همچنان بر
همان نظر قبلی هستید؟
همیشه کنار گود بودن و گفتن این جمله که
«لنگش کن» آسان بوده است. چنین رفتاری مانند این است که فوتبالیستی چند
موقعیت را از دست میدهد؛ اتفاق می افتد دیگر. بهترین بازیکنان دنیا گاهی
اوقات موقعیتهای به ظاهر آسان را که ما از تلویزیون تماشا میکنیم از دست
میدهند. باید در آن موقعیت بود و دید که این امکان وجود داشت که کار دیگری
انجام شود یا خیر.
این یک مقدمهای بود که روشن شود مذاکره کردن
کار سختی است. کسانی میتوانند در باب مذاکره اظهار نظر کنند که حداقل 500
مذاکره انجام داده باشند. نمیگویم یک یا دو مذاکره چرا که در یکی دو مورد
اصلا نمیتوان اسم مذاکره را روی آن گذاشت.
آن افراد اگر چیزی
بگویند میتوان گفت که دقیق صحبت کردهاند. در کشور ما اینکه هر کسی در هر
بابی اظهار نظر کند خیلی رایج است. همه دکتر هستند و نسخه میپیچند. عیبی
هم ندارد اما هر کسی را باید در جا و قدر خود نشاند.
مذاکره کردن
کار سخت و پیچیدهای است و مذاکره با یک گروه حتما سختتر است. این وضعیت
در تمام مذاکرات صادق است و در مذاکرات هستهای هم این طور بوده است.
ما
از ابتدای انقلاب در جمهوری اسلامی ایران چند مذاکره سنگین انجام
دادهایم. اگر بخواهم اسم ببرم؛ یکی از آنها مذاکره بسیار سخت درباره
قطعنامه 598 بود، مذاکره در موضوع سلمان رشدی از نظر من سختترین مذاکره
بود، چراکه جای مصالحه نبود و پیچیدگی آن مذاکره این بود که یک راه وجود
نداشت. اما در آن زمان چون فضای مجازی، اینترنت و رسانههای خاص وجود نداشت
در دنیا خیلی بزرگنمایی نشد.
از مذاکرات دیگری که داشتیم موضوع
دادگاههایی بود که داشتهایم که از جمله آن دادگاه میکونوس و مذاکره دیگر
هم همین موضوع برجام بود.
این چهار مذاکره سخت جمهوری اسلامی ایران
بود، البته مذاکرات دیگری هم داشتیم مانند مذاکرات با 6+2 درباره افغانستان
و یا عراق که آنها در ظرف دیگری قرار داشت.
موضوع برجام جزو
مذاکرات بسیار سخت و نفسگیر ایران بود. تیم مذاکرهکننده از صبح تا شب عرق
ریخت و در شرایط نابرابر با طرف مقابل مذاکره کرد.
* این سختی مذاکره به جای خود؛ آن ملاحظات سابقی که داشتید چه؟
من
با کلیت مذاکرات برجام موافق بودهام، اما از ابتدا میگفتم من این
مذاکرات را مذاکراتی که به یک نتیجه آبرومند میرسد میبینم. برخی از
دوستان میگفتند خجالت میکشی که بگویی یک نتیجه حداقلی. میگفتم شما
میتوانید هر نامی که تمایل دارید انتخاب کنید؛ یک مذاکرات محترمانه
آبرومند.
نکاتی که میگفتم نیز بیدلیل نبود. اکنون هم اگر نگاه کنید همان پیشبینیهایی که من داشتهام محقق شده است.
* یعنی شما اکنون هم بر این باور هستید که ما در مذاکرات به نتیجه حداقلی رسیدهایم؟
-
بله؛ یک مذاکرات حداقلی آبرومند بود و توفیق داشت، چارهای نبود. من
میگویم باید هر کسی خود را به جای مذاکرهکنندگان بگذارد و اظهارنظر کند.
نتیجه مذاکرات با توفیق همراه بود ولی توفیقی که در بسیاری از زمینههای آن
هنوز با چالش روبهرو هستیم.
- اگر دستورالعمل 9 بندی که رهبری داشتند، نبود مذاکرات میتوانست با شکست مواجه شود.
مذاکرات، اعتبار جهانی به همراه داشت و
فضای مناسبی برای ما ایجاد کرده و به تدریج موجب برطرف شدن تحریمها
میشود، ولی آنچه که من مطرح میکردم این بود که مذاکرات همه مشکلات ما را
حل نمیکند و میگفتم که مذاکرات یکشبه به نتیجه نمیرسد. هنوز هم همین
اعتقاد را دارم اما با این نکته که مذاکرات در بسیاری از زمینهها منافع
جمهوری اسلامی ایران را تأمین کرد.
- تماس تلفنی آقای روحانی و اوباما هم انجام نمیشد مذاکره به نتیجه میرسید
* وجه دوم سئوال ما این بود
که در حاشیه مذاکرات گفتوگوهایی به طور مثال بین ایران و آمریکا انجام شد
که شما تا اندازهای منتقد آن بودید. الان که برجام به نتیجه رسیده و برخی
از تحلیلگران معتقدند که این حواشی به نتیجه بخش بودن برجام منجر شد، آن
رویدادها و تماسها را موثر میدانید؟
به نظر من حواشی،
ارتباطی به نتیجه مذاکرات نداشت. آمریکاییها به دنبال چیز دیگری بودند.
نتیجه مذاکرات حاصل چند چیز بود: هدایت رهبری، تلاش تیم مذاکرهکننده، نیاز
آمریکاییها. باید واقعبین باشیم؛ آقای کری با پای شکسته 20 روز در وین
مذاکره کرد چون کشورش به این مذاکره نیاز داشت. آن حواشی را هم آنها به این
دلیل درست کردند که جناحهای داخلی ایران را با هم درگیر کنند که تا حدی
هم موفق بودند.
حتی اگر تماس تلفنی آقای روحانی و اوباما انجام
نمیشد مذاکره به نتیجه میرسید. آمریکاییها از مذاکره تلفنی به دنبال چیز
دیگری بودند. یا دست دادن آقای اوباما با آقای ظریف که خود ایشان در
مصاحبه اخیرشان گفتهاند که من در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتم و آقای
اوباما به من گفت که برایت در داخل مشکلساز نشود. ظاهرا آقای اوباما
میدانسته که مشکلساز میشود، پس ایشان با نیت قبلی که برای تیم
مذاکرهکننده مشکل درست کند این کار را انجام داده است.
وقتی شما
به یک انسان بزرگ میرسید و میخواهید برایتان یک جمله بگوید دلتان
میخواهد که عصاره تجربیات آن فرد را بشنوید نه اینکه جمله بیمفهومی
بگوید. نکته من همین است. وقتی آقای اوباما میگوید امیدوارم مشکلی برای
شما ایجاد نشود یعنی میخواست مشکل ایجاد شود. باید کمی حرفها را ترجمه
کنیم. آقای اوباما سیاستمداری است که هشت سال در کاخ سفید بوده است، وقتی
میگوید امیدوارم برای شما مشکلی پیش نیاید مطمئن بوده که پیش میآید؛ چرا
جمله دیگری نگفته است. در یک گفتوگوی یک دقیقهای حرفی زده میشود که
برایتان مهمترین باشد.
* چرا باید چنین قصدی داشته باشد؟
منفعت
آمریکاییها در ایجاد مشکل در جناحهای داخلی ایران است؛ این کاملا روشن
است. زمانی که یک دولت و ملت منسجم باشد کارایی بیشتری دارد. همین انتخابات
را میتوانم مثال بزنم. انگلیسیها از یک لیست حمایت کردند. آیا رسانههای
انگلیسی از سر خیرخواهی این کار را انجام دادند؟ اگر انگلیسیها نمیگفتند
به این لیست رأی بدهید آیا مردم به آن لیست رأی نمیدادند؟ مردم در تهران
به همان لیست رأی میدادند. آیا مردم در تهران دنبالهرو انگلیسیها بودند؟
معلوم است که اینطور نیست. اگر چنین حرفی بزنیم به اصلاحطلبها توهین
کردهایم. چرا این کار را کردند؟ برای اینکه میخواستند ایجاد بدبینی کنند و
نشان دهند افراد این لیست طرفدار ما هستند، در حالی که اینطور نیست. آقای
عارف و دوستان و آشنایان ایشان طرفدار انگلیس هستند؟ این را که همه
میدانند درست نیست. منفعت انگلیس و آمریکا در درگیرکردن جناحهای مختلف
ایران است.
تمام آن چیزها با این طراحی که برای کشور مشکل ایجاد
کنند انجام شده است. خیلی سطحیانگاری است که ما فکر کنیم اوباما به دنبال
خوش و بش با ظریف بوده است. ملاحظاتی که من داشتم از این دست بود.
*
و حالا فکر میکنید که برجام میتواند همانطور که اعضای تیم مذاکرهکننده
نیز گفتهاند آزمونی برای برقراری ارتباط ایران و آمریکا باشد؟ میتوانیم
بعد از برجام در موضوعات دیگری همچون سوریه وارد مذاکره شویم؟
اینکه
میشود وارد مذاکره شد و اینکه آیا به نتیجه میرسد یا خیر دو موضوع
جداگانه است. برجام نتیجه نیاز طرفین برای رسیدن به نتیجه بود. برجام
نمیتوانست به نتیجه نرسد چون هزینه زیادی داشت.
در مورد سوریه
دیدگاههای ما با آمریکا 180 درجه متفاوت است. 6 کشور حوزه خلیج فارس به
تازگی حزبالله را تروریست اعلام کرهاند و آمریکا استقبال کرد. آمریکا،
سوریه را برای رسیدن به لبنان و حزبالله میخواهد. در این حوزه برخلاف
برجام دیگر جای بده بستان نیست. در برجام ما گفتیم تعداد سانتریفیوژها را
کم میکنیم، میزان غنیسازی را محدود کرده و اورانیوم را کاهش میدهیم و در
قبال آن، شما تحریمها را بردارید. یک چیزی دادیم و یک چیز گرفتیم. آنهایی
که مخالف هستند میگویند دادهها بیشتر بوده است و موافقان میگویند
گرفتهها بیشتر از دادهها بوده است.
و شما چه میگویید؟
من میگویم 50 – 50 یا 48- 52 یک چنین چیزهایی بوده است. به همین دلیل هم از ابتدا گفتم که برجام یکطرفه نیست.
* در مورد مسائل دیگر هم می توان مذاکراتی با چنین نتیجه بینابینی داشت؟
من
گفتوگو با آمریکاییها را مثل مسابقات کشتی در گذشته میبینم که نتیجه
مساوی هم داشت. این برجام مانند کشتیای بود که طرفین تا میتوانستند از
یکدیگر امتیاز گرفتند و داورها هم به نتیجه نرسیدند و دست دو طرف را بلند
کردند؛ یعنی هر دو طرف را پیروز اعلام کردند. کار سختی بود. هیچ یک از دو
طرف نمیتواند ادعای پیروزی مطلق کند اما مذاکراتی ضروری بود و یک نتیجه هم
داشت.
در مورد سوریه یا مسائل دیگر سئوال این است که چه می خواهیم
بدهیم و چه بگیریم؟ اگر جواب این سئوال روشن بشود میتوانیم در مورد سوریه
وارد گفتوگو شویم. ما در مورد عراق هم با آمریکا گفتوگویهای سنگین
داشتیم. در مورد عراق میدانستیم چه میخواهیم بدهیم و چه بگیریم که البته
بعد سعودیها شیطنت کردند و گفتند که در این مذاکرات، آمریکا عراق را در
سینی گذاشت و به ایران داد.
در سوریه نقطه قوت ما در عرصه میدانی
بوده است. سوریه دارای چند بعد بوده است؛ پایداری خود مردم سوریه، صلابت
حزبالله، مقاومت بشار اسد و اکثریت قابل قبول حمایت مردمی از بشار اسد،
بیجایگاه بودن مخالفان و اختلاف بین مخالفان و معارضان با یکدیگر. همه این
موارد در عرصه سوریه وجود داشت و از سوی دیگر جایگاه نداشتن گروههای
مخالف موضوع مهمی بود.
از سوی دیگر اجازه ندادن روسیه به صدور
قطعنامه علیه سوریه، همکاری ایران و روسیه، کمکهای مستشاری ایران به
سوریه، رایزنیها و حمایتهای معنوی ایران و توفیقات ارتش سوریه که باعث
شدند بشار اسد باقی بماند، نکات مهم دیگری بودند.
این را هم باید
یادمان باشد که سوریه قدم اول مخالفان است و آنها پس از آن بهدنبال لبنان و
حزبالله هستند. اگر همه اینها را روشن کنیم میتوانیم تصمیمگیری کنیم.
بعد از روشن شدن این موضوعات حاکمیت میتواند تصمیم بگیرد که باید مذاکره
کند یا خیر؟
- تغییر رفتار آمریکا به دلیل عوض شدن عرصه میدان سوریه است
* ما بعد از برجام در مذاکرات
وین در مورد سوریه حضور پیدا کردیم. این در حالی است که تحلیلگران بر این
باورند که حضور ایران نشانه تغییر نگاه آمریکا در نتیجه برجام است.
خیر؛
من دو مصاحبه درباره سوریه داشتهام. یک بار ماجرای نشست ژنو بود که من
همان زمان هم گفتم که اشتباه کردیم که این دعوت را پذیرفتیم چراکه آنها
بعدا التماس ما را خواهند کرد.
دلیل تغییر رفتار آمریکا عوضشدن
عرصه میدان در سوریه بود. البته ممکن است برجام هم تأثیر داشته باشد. در
عالم سیاست همه چیز به هم مرتبط است. اینجا من هم که نفس میکشم میتوانید
بگویید با فلان شهروند انگلیسی همنفس هستید چرا که در دنیا باد میچرخد
و...
در دنیای ارتباطات همهچیز به هم مربوط است. در این راستا ممکن
است برجام تأثیری داشته است اما در حقیقت آمریکا فلج شد و دید که
نمیتواند جلو برود. آمریکا نتوانست بشار را ساقط کند که دلایل آن را هم
ذکر کردم.
صحبتهای رهبری در این زمینه کاملا مشخص بود. ایشان
فرمودند که ما در همه زمینهها از سوریه حمایت میکنیم و اینکه در هر
زمینهای که بتوانیم علیه اسرائیل کار میکنیم.
تجربه 27 سال و 6
ماه من در وزارت امور خارجه این است که شما باید در صحنه بینالمللی جایگاه
خود را تحمیل کنید. جایگاه را به کسی نمیدهند. الان سعودیها فکر کردند
در یمن میتوانند جایگاهی بگیرند و بمانند اما محترمانه در گل ماندهاند.
نمیدانند چه کنند. آنها در یمن، سوریه و افغانستان ناموفق بودهاند.
خاطرهای
برای شما بگویم. زمانی که من سفیر فرانسه بودم، فرانسویها خیلی اصرار
داشتند که حزبالله لبنان ترویست است اما هر تیم فرانسوی که به ایران
میآمد درخواست میکرد که واسطه گفتوگوی آنها با حزبالله شویم. حزبالله
به آنها وقت نمیداد. ما میانجیگری می کردیم و آنها با حزبالله ملاقات
میکردند و وقتی باز میگشتند میگفتند که اینها تروریست هستند. ما به آنها
میگفتیم چرا از این بازی دست بر نمیدارید؟ اگر ما ملاقات را ترتیب
میدهیم به این دلیل است که فکر میکنیم منافع لبنان و حزبالله در این
است. آنها خودشان هم میدانند حرفی که میزنند درست نیست اما آنقدر
میگویند تا ما باور کنیم.
یک بار کسی به من گفت چرا اینقدر تکذیب
میکنی، گفتم از من نپرس چرا اینقدر تکذیب میکنی از آن خارجی بپرس چرا
اینقدر به من اتهام میزند، اگر تا فردای قیامت هم این اتهام را تکرار کند
من هم آن را تکذیب میکنم، برای اینکه همان خارجی معتقد است اگر ده بار
اتهام بزند، من 9 دفعه تکذیب میکنم اما دفعه دهم جا میمانم و مطلب مورد
نظر او تأیید میشود. پس موضوع اصلی در سیاست خارجی تحمیل مواضع است.
- هیچگونه مذاکرات نظامی در افغانستان با آمریکا نداشتیم
* به گذشته هم نگاهی داشته
باشیم. زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد، خیلیها میگفتند که بین
ایران و آمریکا مذاکراتی نظامی در رابطه با افغانستان انجام شده است. حتی
به صورت مصداقی رسانههای غربی میگفتند که ما اطلاعات مواضع طالبان را به
نیروهای نظامی آمریکا میدادم، آیا واقعا مذاکرات ما با آمریکاییها در این
سطح بود یا تنها درباره پروژه دولتسازی افغانستان گفتوگو کردیم؟
اینکه
ما گرا میدادیم و صحبتهایی از این دست، درست نیست. در سیاستهای کلان
نظام سازوکار ما پیچیده است، مانند برجام که خیلی از منتقدان تیم
مذاکرهکننده را متهم میکردند که چرا این برجام را قبول کرده است. مگر تیم
مذاکرهکننده هستهای بدون اجازه مسئولان عالیرتبه میتوانست حرکت کند.
هنر تیم این بود که خواستههای مسئولان را بتواند عملیاتی کند که این کار
را انجام داد و از این جهت باید از تیم تشکر کرد، ولی رئوس و کلیات که حتی
بسیاری از آنها در سخنرانیهای مقام معظم رهبری بود، به هیچ وجه در اختیار
تیم نبود.
چارچوبها روشن است. در افغانستان نیز مهمترین کار
دولتسازی بود. دولتسازی با این هدف که یک گروه منعطف فراگیری باشد که
بتواند برای منطقه ایجاد ثبات کند که البته این ضرورتا منافع ما را در
برنمیگیرد. بعضیها فکر میکنند ما همیشه به دنبال منافع خود هستیم؛
اینطور نیست، بعضی مانند سعودیها در افغانستان به دنبال گروههای افراطی
بودند برای اینکه بتوانند دولت این کشور را دستنشانده خود کنند و ما در
گروه 6+2 در افغانستان ظرفیتهای دیپلماسی خود را نشان دادیم. ما از اول
انقلاب ظرفیت دیپلماسی بالایی داشتهایم و علت این امر نیز این بوده است که
همیشه در تنگنا بودهایم و آدم در تنگنا ساخته میشود. افراد راحتطلب که
دچار مشکل نمیشوند به هیچجا نمیرسند.
ما در فنآوری هستهای به
این دلیل موفق شدیم که ما را تحریم کردند و تجهیزات مورد نیاز را در اختیار
ما نگذاشتند. آلمان و ژاپن از مسئولیت خود در قبال نیروگاه بوشهر سر باز
زدند و بالاخره بخشی از آن را روسیه قبول کرد و از آن به بعد ما فهمیدیم که
باید خودمان کارمان را انجام دهیم.
دیپلماسی هم همینجور است. ما
از ابتدای انقلاب در تحریم بودهایم لذا دیپلماسی شکوفا شد. در افغانستان
هم در آن مذاکرات کار بزرگی انجام دادیم که یک دولتسازی کردیم که در جهت
منافع منطقه بود که البته منافع ما هم در پرتو آن منفعت تأمین میشد.
* پس اصلا مذاکرات نظامی در آن زمان نداشتیم؟
نه چنین مذاکراتی نبود. اگر از آقای شمخانی و دیگر دوستان هم بپرسید همین امر را تأیید میکنند.
- در دوره احمدینژاد خودم را بازنشسته کردم/ برجام حسادت خیلیها را برانگیخت/ انتخابات 94، پشتوانه دیپلماسی سال 95 است
سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه
گفت: «باید تماسهای خود با کشورهای منطقه را از موضع قدرت، عزت و مصلحت
بالاببریم و به آنها توضیح دهیم که ایجاد آرامش و امنیت در منطقه تنها برای
ایران خوب نیست بلکه برای همه کشورها خوب است.»
حمیدرضا آصفی،
دیپلمات باسابقه کشورمان و سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه در گفتگوی مشروح
با خبرگزاری آنا به بررسی اوضاع دیپلماسی کشورمان در سال 94 از برجام تا
قطع روابط عربستان با ایران و همچنین دلایل خانهنشینی این روزهایش و
آینده سیاست خارجی پرداختهاست.او در این مصاحبه مفصل در ادامه سوالات ما
می گوید:
- سیاست مثل ورزش است؛ کفشها را که آویزان میکنی نباید دوباره پا کنی
چرا پس از تغییر دولت، زمانی
که بسیاری از دیپلماتهای کشورمان که در دوره دولت نهم و دهم خانهنشین شده
بودند و به کار ازگشتند به عرصه دیپلماسی بازنگشتید؟ آیا اصلا پیشنهادی
برای بازگشت داشتید و خودتان این طور خواستید؟
من در دور دوم
دولت آقای احمدینژاد خودم را بازنشسته کردم. یک بازنشستگی زودهنگام. عملا
چهار سال فعالیت دولتی نداشتم. بعد پیشنهادهایی در بخشهای مختلف شد اما به
این دلیل که کنار آمده بودم فکر کردم در زمینه تحقیق و تدریس فعالیت کنم و
به زندگی خصوصی بپردازم. این طور راحتتر هستم. فکر میکنم انتخاب درستی
هم داشتم و کار درستی کردم، به این دلیل که سیاست هم مانند ورزش است؛ وقتی
شما کفشهایت را آویزان میکنی دیگر نباید دوباره به پا کنی. ما کفشها را
آویزان کردهبودیم.
- البته در ارتباط تنگاتنگ و گفتگو با دوستان هستیم ولی نسبت به کار اجرایی دیگر بیمیل شده بودم.
اصلا پیشنهادی به شما شده بود؟
بله.
یکی دو بار حتی آقای دکتر خرازی تماس گرفتند و پرسیدند که برمیگردی؟ من
گفتم خیر. ایشان حداقل دو بار با من تماس گرفتند. حالا باید جوانترها باید
بیایند.
دیپلماتهای دیگری هم در مدت 8 سال به مرور خانهنشین شده بودند اما بازگشتند.
آن
دیپلماتها به جز یک یا دو مورد در وزارت امور خارجه بودند، اما مسئولیت
نداشتند. یعنی بازنشسته نشده بودند اما من خودم را خیلی زود بازنشسته کردم.
یک عادت بدی هم دارم وقتی به یک جمعبندی برسم دیگر نظرم را عوض نمیکنم.
- دولتهای عربی تحت فشار سعودی هستند
شما روزگاری سفیر ایران در
امارات بودند، اکنون روابط ایران و امارات در سطح کاردار است و با توجه به
اینکه بعد از قطع رابطه عربستان با ایران چنین مشکلی را با برخی دیگر از
کشورهای منطقه نیز داشتهایم که تحت فشار عربستان اقدام کردهاند، سوال من
این است که فکر میکنید ایران باید چه اقدامی برای اصلاح این وضع انجام
دهد؟
این موضوع را باید از چند زاویه مورد بررسی قرار داد. این
یک موضوع پیچیده است. ما در برجام به توفیق رسیدیم و همان امر، حسادت
بعضیها را برانگیخت که البته قابل پیشبینی بود و خود بنده هم این را
پیشبینی کرده بودم که بعد از برجام باید به فکر منطقه باشیم، چون منطقه به
تحریک سعودیها شیطنت خواهد کرد.
برجام جایگاه بینالمللی ما را
مجددا تثبیت کرد و ما به جایگاه قبلی خود بازگشتیم. این موضوع، این تصور را
برای سعودیها ایجاد کرد که جا را برای آنها تنگ میکنیم؛ در حالی که
اشتباه میکنند. همکاری بین ما و سعودی به نفع منطقه، ما و سعودیهاست و
نمیتوان با لجاجتهای بچگانه در مورد مسائل سیاسی فکر کرد.
از سوی
دیگر سعودیها در مناطق دیگر از جمله در سوریه و یمن شکست خوردهاند.
سعودیها همه آبروی خود را در سوریه گذاشتند و شکست خوردند و بعد نیز همه
آبروی خود را در یمن خرج کردند و شکست خوردند. بیدلیل زخمی شدند و این
موضوع به ما ربط نداشت، بلکه به عملکرد غلط خود سعودیها مربوط بود. بعد
اتفاقات دیگری پیش آمد که در این موارد نیز جمهوری اسلامی ایران با همه این
رویدادها با اغماض و دوراندیشی برخورد کرد.
سعودیها در همه
عرصهها باختهاند. دست به انتقام و کینهتوزی زدند و با بعضی از کشورهایی
که با آنها دوستی زیادی داشتند وارد یک توطئه شدند که منجر به قطع رابطه ما
با خودشان و بحرین، کاهش رابطه با امارات شد و شرایط از حالت قبل فاصله
گرفت.
ما باید تماسهای خود با این کشورها را از موضع قدرت، عزت و
مصلحت بالاببریم. باید به آنها توضیح دهیم که شرایط بهتر با ایران برای شما
هم خوب است و ایجاد آرامش و امنیت در منطقه تنها برای ایران خوب نیست بلکه
برای همه کشورها خوب است.
البته ما اقدامات ناصوابی هم در کشور
مانند اشغال یا حمله به سفارت عربستان انجام دادیم اما اقدامی که سعودیها
کردند متناسب با این عمل نبود. آنها میگویند کار اشتباهی بود و ما هم
میگوییم متأسفیم و تقبیح میکنیم. اما سعودیها به دنبال بهانهجویی
بودند. اماراتیها را هم تحریک کردند.
همین مسائل، فضای منطقه را
کمی تیره و تار کرد. شاید چون همه ظرفیت وزارت امور خارجه متوجه برجام شده
بود نتوانست به بعضی از نقاط چنان که باید برسد. باور ندارم که نمیخواست.
وزارت امور خارجه دارای دیپلماتهای خوبی است اما همه ظرفیت در جای دیگری
متمرکز شد. باید صحبتهای بیشتری با این کشورها انجام شود و من اطمینان
دارم که همه این کشورها یک روزی خودشان بازمیگردند.
- مواضع ظریف بر اساس اطلاعات ریزی است که در اختیار دارد
یک انتقادی که برخی از
منتقدان به آقای ظریف دارند نیز همین است که شاید به همین دلیل که
میدانستیم عربستان به دنبال شیطنت و بهانهجویی است نباید با مناعت طبع با
این کشور برخورد میکردیم و باید آقای ظریف برخورد تندتری در قبال عربستان
از خود نشان میداد.
اطلاعات من به اندازه آقای ظریف نیست. یک
مسئول در این کشور به اندازه اطلاعات خود موضعگیری میکند. شاید از نظر
ظاهری همین انتقاد وارد باشد ولی شاید اگر من و شما هم به اطلاعات ریز
دسترسی پیدا کنیم احساس کنیم باید همان کار را انجام دهیم.
به نظر من چنین قضاوتهایی باید مبتنی بر اطلاعات دقیق باشد که من آن اطلاعات را در اختیار ندارم.
امکانات وزارت امور خارجه برای حمایت از زندانیان ایرانی در خارج محدود است
به
موضوع امارات برگردیم. تعداد زیاد زندانیان ایرانی در امارات همیشه یکی از
معضلات بوده است. بسیاری از خانوادههای این زندانیان از ضعف حقوقی و
نداشتن دسترسی به خدمات کنسولی ما در آنجا معترض هستند. درباره این
انتقادها چه می گویید؟
وضع زندانیان در کشورهای مختلف متفاوت است.
نکته اصلی این است که امکانات وزارت امور خارجه محدود است و نمیتواند برای
هر زندانی یک وکیل اختیار کند.
یک وقتی بحث پولی و مالی میکنیم که این امر را باید با واقعیتهای موجود در نظر گرفت.
نکته
دیگر این است که نوع زندانیان متفاوت است. اگر فهرست زندانیانی را که در
امارات هستند، ببینید نشان میدهد که بیشتر زندانیان به دلیل مواد مخدر در
حبس هستند. درست است که آنها هم شهروند هستند و باید کمک کرد اما بین کسی
که به دلیل قاچاق مواد گرفتار شده است با کسی که به دلیل ورشکستگی گرفتار
شده است خیلی فرق وجود دارد.
وزارت امور خارجه اولویت را برای کسی
میگذارد که مشکلات ناخواستهتری دارد. من در زمانی که سفیر بودم یک کارمند
ایرانی یک شرکت تجاری در جاده تصادف کرده بود و باعث کشته شدن چهار نفر
شده بود. من نهایت تلاشم را کردم، با پرداخت دیه این فرد آزاد شد و باعث
شدیم تا دولت امارات از حق خود بگذرد.
به هر حال واقعیت این است که
اولویتبندیهایی باید وجود داشته باشد، هر چند که ممکن است برخی از
شهروندان ایرانی از این موضوع خوششان نیاید.
زمانی که من معاون
پارلمانی وزارت امور خارجه بودم یک آقایی در تایلند به دلیل مواد مخدر
محکوم به اعدام شده بود، ما از همه ظرفیتها استفاده کردیم که این اعدام
تبدیل به حبس ابد شود.
شهروند ایرانی چه خطاکار باشد یا خیر، شهروند
ماست و ما خودمان را ملزم به دفاع میدانیم اما در اولویتبندی چیزهایی را
در نظر میگیریم.
یک نکته مربوط به معاضدت کنسولی است. زمانی که من
سفیر بودم و البته اکنون هم همین طور است، من در زندانهای مختلف در هفت
ایالت با همه زندانیها ملاقات میکردم . خیلی از زندانیها با من هنوز
ملاقات میکنند و برای من کارت تبریک میفرستند. سفیرهای دیگر هم همینکار
را میکنند. البته وضع زندانهای امارات بسیار بد است، هوا گرم و زندانها
بهداشتی نیست. خیلی دشوار است. ما به این موضوعات البته اعتراض میکردیم و
بهبودهایی هم حاصل میشد.
اگر منظور ملاقات و صحبت است که این کار
همیشه انجام میشود اما در مورد وکیل گرفتن در صورتی که خود زندانی متحمل
هزینه شود این کار هم انجام میشود اما اگر فکر کنید برای همه زندانیها
وکیل گرفته شود باید خدمت آقای روحانی بروید و بگویید یک بودجه خوبی به
وزارت امور خارجه بدهد.
به دورانی که شما سخنگوی وزارت امور خارجه بودهاید، برویم، می گویند تکذیب کار سخنگویی است، شما هم تکذیب میکردید؟
همه سخنگوها وقتی چیز نامربوطی را میشوند باید تکذیب کنند.
فکر میکنید کدام سخنگو بعد از خودتان برجستهتر بوده است؟
همه
از من بهتر بودهاند. همه خوب بودند. اینها همه همکاران و رفقای من بودند.
همه خوب بودند. همه زحمت میکشند و پرتلاش هستند و هر کدام در یک زمینهای
ویژگی ممتازتری دارند.
خانم افخم به عنوان تنها سخنگوی زن از نظر شما چطور بود؟
خانم افخم هم چون از ابتدا در همین حوزه در وزارت امور خارجه بود پشتوانه کاری قویای برای کاری که انجام میداد، داشت.
ایشان در زمان سخنگویی با شما کار میکردند؟
همه اینها با من کار میکردند.
اگر کشمکش داخلی به پایان برسد، دیپلماسی در سال 95 موفق است
فکر میکنید که با توجه به رویدادهای سال 94، سیاست خارجی ایران در سال 95 به چه سمتی خواهد رفت؟
من
آینده سیاست خارجی را خوب میبینم . فقط نگران هستیم که انتخابات به جای
همدلی شکافها را بیشتر کند. اگر این انتخابات منجر به همبستگی شود ، این
انتخابات پرشور که مردم به این شکل پای صحنه آمدند پشتوانه جدی وزارت امور
خارجه خواهد بود. اگر وفاق در کشور به وجود بیاید و همدلی بین گروهها و
گرایشها باشد سیاست خارجی ما قطعا سال آینده موفقتر از امسال خواهد بود
ولی اگر این انتخابات باعث کشمکش شود مشکلاتی وجود خواهد داشت.
به
هر حال من سال آینده را برای سیاست خارجی خوب میبینم به چند شرط: یکی همین
بود که گفتم و دوم اینکه بتوانیم در زمینههای صنعت و اقتصاد خود را
بازسازی کنیم.
دیپلماسی مستقل از توان داخلی نیست و باید چند مولفه
داشته باشید تا دیپلماسی قوی شود. دموکراسی و چسبندگی مردم و دولت باید
وجود داشته باشد و توان اقتصادی و نظامی بالا. البته افرادی که در جایگاه
دیپلمات نشستهاند نیز باید توانمند باشند وگرنه ممکن است همه این امکانات
را در اختیار یک سری دیپلمات ناتوان بگذارید و همه سرمایهها ازبین برود.
اتفاقی که امسال افتاد این بود که سرمایهها در اختیار افراد توانمند قرار
گرفت. اگر به داخل برسیم وضع دیپلماسی در خارج خوب میشود.