صراط: حسین قدیانی طی یادداشتی
با عنوان دلم «صیاد» میخواهد نوشت: مهم نیست سرهنگ باشی یا حقوقدان، مهم
آن است که تا دل را به خدا نسپاری، کار پیش نمیرود. سلام بر تو ای امیر
آشنا، صیاد دلها! سلام بر تو شهید ارتش! سلام بر تو که تحریم را بهانه
نکردی برای نجنگیدن! سلام بر تو که اهل نظام بودی، نه این دولتهای بینظم
که خودشان هم حرف خودشان را نمیفهمند! سلام بر تو که بارها فتح را
نشانمان دادی... نشانمان دادی در میدان عمل، تا بیخود فریب فتوحات کاغذی
را نخوریم! خدا را شکر که زمام جنگ در دست تو بود و حاج احمد و حسن باقری و
صد البته امام و آن 300 هزار شقایق عاشق و الا کار اگر دست این برجامیان
بود، خرمشهر، نه روی خاک، که فقط روی نقشه آزاد شده بود! روی کاغذ! روی
حرف! روی باد! امور اگر میخواست حواله به عنایت کدخدا شود، آبادان هنوز در
محاصره بود! و جنگ هنوز ادامه داشت، اگر که میخواستیم به جای صیاد،
اعتماد به صدام کنیم! خون تو اما ای صیاد دلها! در عملیات «گفتوگوی
تمدنها» ریخته شد! بعد از جنگ! بهواسطه ترور! سرباز شیطان بزرگ در
خیابانهای تهران مشغول قدمزنی بود و همان دم، حضرات فکر میکردند با
گفتوگو قادرند شیطان را آدم کنند! هاشمی در باغ نیست گمانم! دنیای دیروز
هم دنیای مذاکره بود! آنقدر دم از «گفتوگوی تمدنها» زدند که چشمشان آن
منافق مسلح را ندید! همان که آمده بود صیاد را از ما بگیرد! و گرفت! آنهم
بعد از جنگ! در عصر صلح! چند روز پیش فیلم «بادیگارد» را میدیدم! همه
فیلم، دلم پیش صیاد بود! من به این کار ندارم که این صیاد شهید، محافظ
نداشت یا محافظ نخواست اما باز هم هر وقت بادیگارد را ببینم یا در یومالله
22 بهمن، اگر باز هم بادیگاردهای چند لایه عالیجناب را ببینم، در خاطرم
یاد آن خاطره زنده میشود که امیر ارتش جمهوری اسلامی، همان صیاد که در
مرصاد... در مرصاد بعد از جنگ، داغ بزرگی بر سینه اصحاب نفاق گذاشته بود،
بیهیچ محافظی آمده بود امامزاده صالح! نوشتهام در یکی از نوشتههای هشتاد
و هشتی خاطرهاش را! هنوز یادم هست آن دعای قنوت نماز صیاد را که «اللهم
ارزقنا توفیق الشهاده.. فی سبیلک». کجایند رجبیون؟! کجایند مردان بیادعا؟!
محافظان بیمحافظ! سردارانی که «فتح» را برای ما معنی کردند! و «درست»
معنی کردند! دلم صیاد میخواهد! روایت فتح آوینی! جرعهای صدای زلال! من از
این صدای نکره سیاست، عاصیام! فتح به روایت بعضیها، میشود این طنز که؛
«فلانی بر کوهی از سیمان نشسته بود و کوهی از آهن را که محصول اراده و
ایمان بچههای صنعت هستهای بود، به فنا داد و بعدش، مدال گرفت و بعد، شد
فرد نالایق برای سخن گفتن درباره برجام!» خنده بر هر درد بیدرمان دواست!
سرداران به وعده خود خیلی زود عمل کردند و خرمشهر را خیلی زود آزاد کردند
اما دیپلماتها هم به وعده خود عمل کردند و خیلی زود به برجام رسیدند و
خیلی زود تحریمها برداشته شد لیکن تنها روی کاغذ! «روایت فتح» هیچ قسمت
ظریفی ندارد! هر چه هست، روایت «حاج قاسم» است! روایت «قاسم و رضا»! البته
که شما سرهنگ نیستید و حقوقدان هستید! مقامات یانکی چند روز پیش گفتند:
«برجام را رئیسجمهور بعدی آمریکا میتواند پاره کند»! کاغذپاره!
فتحالفتوح! محصول توافق بد با دشمن! این از معجزه اهل حقوق، اهل غرب، اهل
صندلی! اما نقشه عملیات «الی بیتالمقدس» چون محصول توافق با خدا بود، نقض
شدنی نیست! اصلا دست آمریکا نیست! آمریکا! کدخدا! برجام! سوئیفت! چه کلمات
باکلاسی! حضرات خواستند با این کلمات باکلاس، ذائقه ما ایرانیها را عوض
کنند اما «امیرشهید صیاد شیرازی» از همه این کلمات، باکلاستر است! ما
یادمان نمیرود آوینی و صیاد را! هر سال جدیدی برای ما، با کوچ این پرستوها
به کوچه دلمان آغاز میشود! صدای محزون راوی فتح، با قلعه قلب ما کاری
کرده است که هر وقت به کلمه «فتح» برمیخوریم، جز یاد «فتحالمبین»
نمیکنیم! فتح آن است که خود ببوید، که آوینی بگوید! برجام برای ما هیچ
معنایی ندارد الا آنکه خوشبین نباید بود به مذاکره با آمریکا! برجام یعنی
حق داشتیم اگر که میگفتیم «مرگ بر آمریکا»! برجام یعنی حق داریم اگر «مرگ
بر آمریکا»ی بیوفا حتی نسبت به همین برجام، هرگز از زبانمان نیفتد!
برجام یعنی آمریکا زبان صیاد را بهتر میفهمد، تا زبان روحانی! برجام یعنی
با آمریکا همان به که با زبان سربازها و سردارها و سرهنگها، با زبان این
ملت عاشورایی سخن بگویی! با زبان همین بسیجیان دلاور مدافع حرم!برجام یعنی
کلاه آمریکا بر سر دیپلماسی و صندلی و کت و شلوار سرمهای و ماشین ضدگلوله!
آقایان! شما این کاره نیستید! و از اول هم این کاره نبودید! مصاف با شیطان
بزرگ را بهتر است باز هم بسپرید دست صیاد! بسمالله مجریها و مرسیها...
صیاد زنده است! محافظ او خداست! روزیدهنده او خداست! اگر این روزها درباره
آوینی زیاد حرف زده میشود، جز این دلیل ندارد که صیاد زنده است، که
صیادها زندهاند، که شهدا هوای انقلاب را دارند! مگر که بود مرتضای آوینی؟!
جز راوی آنچه صیاد و صیادها آن را فتح کرده بودند؟! آری! با ما سخن بگو
حضرت راوی! «در عالم، رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود»!
حسین قدیانی