به گزارش ایران، چشمان مادر سیاهی رفت، میخواست برود و خود را از زندان خودخواهیهای شوهرش نجات دهد. انگار صدای گریه سارا کوچولو را هیچ کدام نمیشنیدند، مادر تنها توانست لباس بیرون پوشیده و با کیفی خالی از پول خانه را ترک کند.
و پدر در هیاهوی بیتابیهای دخترک به شیشه پناه برد، سارا کوچولو دلتنگ مادر شده بود و با صدای کودکانه گریه میکرد و پدر خشمگین با چشمانی سرخ رنگ غرهای میرفت و به دور از مهربانی فریادی سر میداد و مادر در مسیر، تنها و تنها گریه میکرد و انگار فراموش کرده بود سارا کوچولو به آغوش او عادت دارد.
پدر در حال خود نبود و گریههای دخترک خشم را به جانش نشانده بود. ناگهان قهقههای زد و به سمت سارا کوچولو رفت با رفتار بچگانهای با او حرف زد و چند باری شکلک درآورد اما گریهها پایانی نداشت و مرد به جای اینکه گوشهایش را بگیرد بالش را برداشت و روی صورت فرشته زندگیاش گذاشت و ...
شوهرش روبه روی تلویزیون نشسته بود و صدایی از سارا کوچولو نمیآمد، شنید دخترک خوابیده است اما دلش دل مادر بود و مرتب شور میزد.وقتی خود را به بالای سر دخترک رساند و چهره آرام او را دید با دو دست به سرش کوبید. سارا کوچولو برای همیشه آرمیده بود و این بار آغوش مادر خالی مانده بود.زن، پیکر دخترک را به آغوش کشید و آخرین لالایی را برای خاموشی ستاره زندگیاش خواند و...
اما تأثیرگذارترین عامل برای چنین جنایاتی نبود مدیریت صحیح افرادی است که در اطراف معتادان به شیشه زندگی میکنند و بارها شنیدهام مادرانی که در اوج عصبانیت و اعتراض به اعتیاد شوهرانشان خانه را ترک کرده و کودکانشان را با مرد شیشهای و خطرناک تنها رها کردهاند و همیشه افسوس میخورند که چرا در آن لحظه مدیریت مناسبی نداشتهاند.
بدتر زمانی است که پدر و مادر هر دو شیشهای بوده و کودکی خردسال نیز داشته باشند. در چنین خانوادههایی کودکآزاری و سرانجام مرگ فرزندان خانوادهها تلخترین تراژدیهای انسانی است و باز بخشی از تقصیرات بر گردن اطرافیان این زوجها است، پدربزرگها، مادربزرگها و... حتی همسایهها که میتوانند با مدیریت درست در تحت حمایت گرفتن نوههایشان یا تماس با ارگانها و نهادهای مسئول، این کودکان را از دایره خطر نجات دهند و صدافسوس که همیشه وقتی پشیمان از بیتوجهی میشویم که دیگر چارهای نیست و کودکان زیر خروارها خاک خاموش هستند و ما پیکره سنگی آنها را با گلاب میشوییم.