دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۱:۳۹

دانشجویان سواددارند یا توهم سواد دارند؟

4.5 میلیون نفر از جمعیت کشور را دانشجویان تشکیل می دهند و نهال این باور در اذهان عمومی کاشته شده که این آمار قشر تحصیل کرده و باسواد مملکت به شمار می آیند اما پشت پرده ها حقایق دیگری را بازگو می کند.
کد خبر : ۲۹۳۸۹۸
صراط: "دانشجو از لحاظ لغوی به معنی کسی است که دانش می‌جوید و در اصطلاح، برای اطلاق به محصلان رسمی در سطح تحصیلات دانشگاه و پس از آن به کار می‌رود."

به گزارش باشگاه خبرنگاران، این لغتنامه اینترنتی در ادامه تعریف دانشجو به برخی نکات دیگر هم اشاره دارد، در یک نظام آموزشی، وقتی یک فرد می‌آموزد که "دیگران چه گفته‌اند و چه کرده‌اند" و برایش می‌گویند که "مسایل پیچیده یک علم را چگونه حل کرده‌اند"، دانش آموز، دانشجو یا طلبه است. فقط از زمانی که خودش به مرز دانش می‌رسد و مسئله تازه‌ای را کشف یا حل می‌کند یک محقق و دانشمند است.

این گزارش تنها آن دسته از دانشجویان را در بر می گیرد که بهره کمی از تحصیلات دانشگاهی دارند.

آیا 4.5 میلیون دانشجوی با سواد داریم؟
بنابراین معنای لغوی عام به تمام 4.5 نیم میلیون نفری اطلاق می شود که در دانشگاهها و مراکز آموزشی کشورمان مشغول به تحصیل هستند. با رشد روز افزون تقاضا برای ورود به دانشگاه که این موضوع هم دلایل خاص خود را دارد، مجوزهایی برای راه اندازی دانشگاههای جدید صادر و هر روز یک دانشگاه جدید در گوشه ای از شهرهای کشور سر بر می آورند. بر اساس تازه ترین آمارها هم اکنون 300 دانشگاه کشور پذیرای 4.5 میلیون جمعیت دانشجو هستند.

پس در نگاه نخست می توان این برداشت را کرد که این تعداد از جمعیت، افرادی با سواد، نخبه و محقق هستند که در طول دوران تحصیلشان دست از تلاش و کوشش برای پیشرفت بر نمی دارند. اما با خودمان که تعارف نداریم. در میان این جمعیت دانشجویی، افرادی را هم می شناسیم که حتی در سطح مقطع تحصیلی شان هم سواد و اطلاعات کافی ندارند و این موضوع جای گله برای بسیاری از استادان و نهادهای علمی و سایر ارگانها را باز کرده است.

دانشگاهها حفظیات محور شدند
در همین باره دکتر حسن باقرزاده خجسته استاد دانشگاه از زوایای مختلف این موضوع را بررسی کرد و گفت: "در آموزش عالی ما چند اتفاق افتاده است. از جمله اینکه ورود به دانشگاه کار خیلی سختی نبوده و داوطلب برای ورود به دانشگاه زحمت زیادی نمی کشد چون صندلی های خالی زیادی در دانشگاه منتظرشان است. پیش از این، گذشتن از سد کنکور چندان راحت نبود و دانشجویان، افرادی با مطالعه زیاد بار می آمدند. علاوه بر این، نظام ارزشیابی دانشگاههای ما آنچنان مفید عمل نکرده است.

 مدل قدیم آموزش و پرورش ما حفظیات محور است و بچه ها را ذاتاً وادار به فعالیت نمی کند و دانشگاهها هم از همین سیستم پیروی می کنند. حتی دانشگاه برای بسیاری افراد به خصوص دختران جایی برای گذران وقت شده است. باید گفت سطح علمی استادان هم پایین آمده و مثل گذشته به دنبال مقاله و تالیف کتاب نیستند. حتی شبکه های اجتماعی که این روزها گریبانگیر جوانان ما شده آنان را از فضای علم و اندیشه دور کرده است."

گله دانشجوی باسواد از دانشجوی کم سواد!
در این گزارش تلاش کرده ایم دانشجویان را از نگاه خودشان به بوته نقد بکشانیم. در همین زمینه علی اسماعیل زاده دانشجوی دانشگاه مازندران از وضعیت تحصیلی برخی دوستان و اطرافیانش انتقاد کرد و به باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: همه ما معترفیم دانشجو آنچنان که باید و شاید درس نمی خواند و به معنای مصطلح کم سواد است. برخی دانشجویان زبان فارسی را حتی به طور کامل بلد نیستند که این موضوع در نوشتن متن و گزارش و تحقیق و پایان نامه خود را بیشتر نشان می دهد. نوشتن یک پروژه تحقیقاتی بسیار ساده و پاسخ به سؤالات امتحانی گاهی برایشان خیلی سخت است و غلط های املایی و محتوایی بسیاری در پاسخ به سؤالات امتحانی دارند.

وی تاکید کرد: در صورتی که همین دانشجو در تلاش است با گرفتن مدرک تحصیلی در شغل مرتبط هم فرد موفقی باشد. از سوی دیگر، دانشجویان کتاب نمی خوانند و استاد صرفاً به آنان جزوه می دهد؛ شب امتحان برخی نکات را از حفظ می کنند اما چون در حافظه کوتاه مدتشان می ماند اطلاعات به سرعت از بین می رود. بنابراین دانشجویان ما تفکر محور بار نمی آیند. مدارس و دانشگاهها به جای اندیشه ورزی، تاریخ اندیشه را از دوران کودکی تا دانشگاه به آنان می آموزند. 

روش درست تحلیل مسائل به دانشجو آموزش داده نمی شود و دانشجو فقط یاد می گیرد فلان دانشمند چه گفت و غیره. اینکه چگونه به این مسئله دست یافت و چگونه می توان فکر کرد و از مسئله به پاسخ رسید جایی در این نظام آموزشی ندارد.

این دانشجو یک مثال هم در کم سوادی برخی دانشجویان زد و گفت: برای انجام کاری به یکی از مراکز خدمات کامپیوتر مراجعه کرده بودم. دانشجویی را برای پریبنت پایان نامه اش دیدم که حتی نمی دانست باید از علامت " : " بعد از نام استاد و علامت " ..." به معنای و غیره در کدام قسمت صفحه اول پایان نامه استفاده کند. خودتان تصور کنید همین دانشجویان با مدرک فوق لیسانس قصد دارد مقاطع بالاتر تحصیلی را طی کند و یا حتی عنوان " دانشجو " را یدک بکشد! این دانشجو وقتی در شغلی مشغول شود چه بازدهی و کارایی دارد.
ریشه مشکل از کجاست؟
به نظر می رسد، آغاز این بحران دانشجویان از همان دوران مدرسه است. وقتی دانش آموزی برای اولین بار پا به مدرسه می گذارد اما اصول و پایه های کسب علم را هم یاد نمی گیرد. این دانش آموز تکالیفش را هم به سختی انجام می دهد و به مرور مقاطع تحصیلی را طی می کند. به راحتی بدون کنکور، دانشجو شده و حالا با انبوهی از اطلاعات مواجه می شود که توان فهمیدن و یادگرفتنش را ندارد.
به اذعان بسیاری از کارشناسان حوزه آموزش عالی، به این معضل، عجله برای مدرک گرفتن را هم اضافه کنید. ساز و کار اشتغال در کشور به جایی رسیده که ابتدا مدرکتان را می پرسند بعد از توانایی و سابقه کاری شما برای همکاری کسب اطلاع می کنند. حالا که این روزها تمام دانشگاههای کشور اعم از غیردولتی، آزاد، پیام نور و علمی کاربردی همچنین دانشگاههای دولتی در چشم بر هم زدنی بر خلاف گذشته همه صندلی های خالی را پر می کنند، دانشجو هم تمایلی برای درس خواندن ندارد و همان طور که می دانیم حتی در اکثر مواقع، پایان نامه شان را هم از بیرون خریداری می کنند.

پس تصورش را بکنید که این دانشجو در طول دوران تحصیل به جز جزوه هایی نخ نما شده و کتاب های درسی قدیمی با سرفصلهای 20 ساله دستان و چشمانش با کتاب دیگری آشنا نشده اند.

هر موسسه ای تبدیل به دانشگاه می شود
احمدرضا معتمدی رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان ضمن بیان اینکه باید دانشجویان دانشگاههای برتر کشور را از این قاعده مستثنی کرد، گفت: ابتدا باید دانشگاهها را به چند دسته تقسیم کرد. دانشگاههای برتر دارای بهترین سطح استاندارد بوده و حتی دانشجویانشان در بهترین دانشگاههای خارج از کشور تحصیل می کنند. متاسفانه بیشتر از 4.5 میلیون دانشجو در کشور داریم که اکثرا در بخش های غیردولتی فاقد استاندارد مشغول به تحصیل هستند.

وی تاکید کرد: وقتی در کشوری تعداد زیادی دانشگاه دارد، به طور طبیعی نمی توان نام برخی مراکز آموزشی را دانشگاه گذاشت چون دارای بالاترین سطح استاندارد نیستند. در گذشته دانشگاه و مدرسه عالی داشتیم. یک ساختمان پنج طبقه دو هزار متر مربعی را برای مرکز آموزشی تعیین می کنند و دو هزار دانشجو را هم در این محل جمع کرده و سپس نام دانشگاه برای آن انتخاب می شود. دانشگاه و تعاریف آن را اشتباه گرفته ایم.

معتمدی درباره دانشگاههای غیردولتی که بذر کم سوادی را میان دانشجویان می پاشند، اظهار داشت: اعتقاد دارم که از همان ابتدا نباید به مراکز آموزشی غیردولتی، نام دانشگاه را اطلاق کرد. مرکزی که تنها دو تا سه استاد با مرتبه استادیاری دارد، دانشجوی دکتری هم پذیرش می کند. در حالی که وزارت علوم نباید اجازه دهد هر دانشگاهی در هر مقطعی فعالیت کند. من فکر می کنم دست و بال وزارتخانه های علوم و بهداشت بسته است و مجبورند به تمام موسسات مجوز فعالیت دهند؛ در غیراینصورت نباید بسیاری از مراکز آموزشی این روزها فعالیت داشته باشند.

مصائب استادان شاغل در سواد دانشجویان
استادان شاغل در چند جا فرصت سؤال از دانشجو و امتحان گرفتن از او را ندارند. ترم که تمام شد دانشجو با چند روز مطالعه، امتحانی می دهد و قبول می شود اما توانایی چندانی در رشته تحصیلی خود ندارد و با همین سواد و بهره اندک وارد محیط کار خواهد شد.

بی هدفی دلیل اصلی کم سوادی دانشجویان
پرویز مصلی نژاد استاد دانشگاه گفت: کم سوادي دانشجويان بدليل بي انگيزگي و بي هدفي است. دانشجويان امروزی شاهد دانش آموختگانی هستند که هنوز شغل متناسب با رشته شان پیدا نکرده اند.

وی ادامه داد: چگونه مي توان انگيزه داشت و تلاش كرد در حالي كه آينده تاريكي در پيش دارند؟ دليل ديگر نبود كيفيت مورد انتظار در ابعاد مدرس، وسايل كمك آموزشي، منابع و امكانات در محل تدريس است. خيل عظيمي از دانشجويان صرفا به دانشگاه مي آيند چون كار ديگري ندارند! 

دانشگاه آمدن دليلي براي بيرون آمدن از خانه است. عمده دانشجويان شناختي از رشته تحصيلي خود و آينده آن ندارند. این دسته از افراد نمي دانند استعداد و قابليتهاي مورد نياز در رشته اي دارند كه گاهاً دانشگاه به عنوان انتخاب هفتم برايشان در نظر گرفته است؟ يا فقط بدليل اينكه والدينشان در تلاش بودند آرزوي ديرينه خويش را محقق كنند و يا هر رقابت كاذب ديگري مسببب آن گزينه بوده است به اجبار در آن  وادي ناشناخته غلطيده اند!

سلیس درست است یا سیلیس؟
دکتر گلشنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه صنعتی شریف در یک سخنرانی می گفت: تعداد زیاد فارغ التحصیل مقطع دکتری، مملکت ما را نجات نمی‌دهد، بلکه دکترهای باکیفیت هستند که مملکت را نجات می‌دهند. یکی از همین دکترها، که تعداد زیادی از آنها در کشور ما هستند و همچنان بر تعداد آنها افزوده می‌شود، هنوز تفاوت «سلیس» (به‌ معنای روان) و «سیلیس» (نوعی فلز) را نمی‌دانسته است و در یک جلسه این دو واژه را خلط کرده که دیگران به او تذکر داده‌اند.

یکی از اساتید ادبیات فارسی چندی پیش در رادیو می گفت که دانشجویان تمایل دارند امتحانات به صورت تستی برگزار شود چون از نوشتن متن فارسی و پاسخ تشریحی به سؤالات عاجز هستند و این توانایی را ندارند. این موضوع را می توان در پروژه های تحقیقاتی و پایان نامه ها هم به وفور دید.

 دانشجوی ما در این دوره و زمانه به معنای واقعی کلمه یعنی جوینده دانش نیست. اصلا دانش و علم برایش اهمیتی ندارد. او درس می خواند تا کار داشته باشد و در رفاه بیشتری زندگی کند. دیگر دوره ابوریحان، ابن سینا و زکریای رازی گذشته و به نظر می رسد دیگر علم مهم نیست. برخی دنبال قدرت از علم هستند و برخی دنبال ثروت از علم. 

این کلاف سردرگم معضلات جامعه آکادمیک و علمی ماست که معلوم نیست چه نتیجه ای خواهد داشت.