شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۸

شکنجه داماد خانواده بخاطر هوو

جوان22ساله دو ماه قبل به اتهام شکنجه دامادشان همراه برادرش دستگیر شده است.
کد خبر : ۲۹۷۲۸۳
صراط: جوان22ساله دو ماه قبل به اتهام شکنجه دامادشان همراه برادرش دستگیر شده است. اهل افغانستان است و وقتی متوجه می‌شود دامادشان قصد آوردن هوو در زندگی خواهرش را دارد همراه پدر و برادرش به ایران آمده و با شکنجه داماد جوان، خواهرشان را با خود بردند، اما قبل از خروج از کشور دستگیر شدند.

به گزارش جام جم، مصاحبه با این جوان را می خوانید.
 

خودت را معرفی کن؟

نظر 24 ساله و اهل افغانستان هستم.

چرا دستگیر شدی؟

با شکایت دامادمان من و برادر کوچکم دستگیر شدیم. او ادعا کرده ما شکنجه‌اش کرده‌ایم.

چرا این کار را کردید؟

ما او را ادب کردیم تا دیگر هوس نکند سر خواهر ما هوو بیاورد.

مگر او هوو آورده بود؟

نمی‌دانم. (سکوت می‌کند)

وقتی نمی‌دانی، چرا او را شکنجه کردی؟

خواهرم با ما تماس گرفت که شوهرش همیشه سرش در گوشی است و مشکوک با تلفن صحبت می‌کند. خواهرم مینا ادعا کرد شفیع، همسرش قصد دارد سر او هوو بیاورد.

بعد چه کردید؟

من همراه پدر، برادر و پسر عمویم از هرات به ایران آمدیم و چند روزی در خانه خواهرم مهمان شدیم.

در این مدت به نتیجه‌ای رسیدید ؟

داماد ما در ایران شرکت خدمات نظافتی دارد و پولدار است. او مدام با تلفن حرف می‌زد و همین موضوع باعث شد ما هم فکر کنیم او با زنان در ارتباط است.

به او اعتراض کردید؟

بله. چند بار گفتیم، اما شفیع قبول نکرد و این موضوع را کتمان کرد. بعد از یک هفته پدرم تصمیم گرفت طلاق مینا را از او بگیرد، اما دامادمان حاضر به طلاق نشد.

واکنش شما چه بود؟

نمی‌دانستیم چه کنیم تا این‌که پدرم از ما خواست تا شفیع را ادب کنیم و شبانه مینا را با خود به افغانستان ببریم. من همراه برادر و پسرعمویم دست و پای دامادمان را بستیم و ابتدا او را کتک زدیم، اما او همچنان منکر ارتباط با زنان دیگر بود. وقتی او مقاومت کرد و اشتباهش را نپذیرفت با چنگال و قیچی او را شکنجه و آزار و اذیت کردیم و از این صحنه فیلم گرفتیم.

چرا فیلم گرفتید؟

به این دلیل که فلیم را در افغانستان پخش کنیم تا درس عبرتی برای بقیه باشد که بدانند وقتی پولدار می‌شوند نباید سر همسر خود هوو بیاورند. با تهدید شفیع شبانه مینا را برداشته و به سمت مرز حرکت کردیم.

خواهرتان با شما آمد؟

او فقط قصد ادب کردن شوهرش را داشت و از آمدن خودداری می‌کرد که پدرم او را مجبور به آمدن کرد.

یعنی آدم‌ربایی کردید؟

شفیع به جرم بردن خواهرمان از ما شکایت کرد. اما این موضوع از نظر ما عادی است و آدم‌ربایی نیست. پدرم اختیار دارد خواهرم را هرکجا می‌خواهد با خود ببرد.

به سمت مرز فرار کردید؟

بله. اما قبل از رسیدن به مرز و رفتن به افغانستان دامادمان با چند پلیس به دنبالمان آمد و دستگیر شدیم. اما پدرم و پسرعمویم توانستند به افغانستان فرار کنند.

می‌دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟

اگر شفیع رضایت ندهد باید به زندان برویم. وقتی دستگیر شدیم فهمیدم اشتباه کردیم.

چه اشتباهی؟

شفیع با کسی در ارتباط نبود و ما به خاطر فکر خواهرم این اشتباه را کرده و پشیمان هستیم.