به گزارش فارس، این شهید بزرگوار به همراه 12 رزمنده لشکر 25 کربلا در خانطومان سوریه به شهادت رسید.
همرزم شهید مدافع حرم محمود رادمهر وصف حالی از این شهید به تحریر درآورده که در ادامه از نظرتان میگذرد.
سلام محمود باورم نمیشود که یک روز برای تو بنویسم، دلم خیلی برایت تنگ شده است شما که جایت خیلی خوبه اما ما را داغدار کردی و امیدوارم که ما بتوانیم ادامهدهنده راه شما باشیم.
محمود در دانشکده فردی بسیار فعال و باهوش بود و این ویژگیاش زبانزد همه استادان بود، طوری که در دورههای آموزشی بعضی از اساتید میگفتند چون شما سر کلاس هستید ما تدریس نمیکنیم و شما باید برای دانشجویان تدریس کنید.
محمود دارای مقام محمود (پسندیده) بود، هیچ وقت نماز شب او ترک نمیشد و این را من به کرات در دانشکده اصفهان دیدم و بعد از آن در مأموریتها میدیدیم که نیمهشب از خواب بلند میشد و به نماز میایستاد، محمود دارای روح خدایی بود و همه او را دوست داشتند.
تمام دوستان و همکاران، محمود را دوست داشتند چون فردی خوشمشرب، با محبت و لوتیمنش بود و هیچ فردی در کنارش احساس خستگی نمیکرد.
در یکی از روزهای مأموریتی در منطقه پیرانشهر به همراه محمود و آقای مهدینژاد تنها بودیم، بعد از نماز صبح محمود به من گفت «نخواب چون روزی را بعد از نماز صبح پخش میکنند».
معمولاً محمود بعد از نماز صبح نمیخوابید و مشغول خواندن دعا و قرآن بود.
محمود فردی نترس و شجاع بود و در مأموریتها سختترین کارها را بر عهده میگرفت و انجام میداد بهعنوان مثال وقتی نیروها به منطقه پیرانشهر آمده بودند به همراه نیروها برای تحویل پایگاه رفتیم، جاده خراب بود و هوا برفی، محمود نیروها را پیاده کرد و با کمک نیروها در زیر بارش برف و باران و بعد از دو ساعت تلاش سنگ بزرگی که در وسط جاده بود کنار گذاشته شد و نیروها عبور کردند.
بیاعتنایی به مادیات و عدم دلبستگی به ظواهر دنیوی و جایگاهها از خصوصیات بارز محمود بود.
برای یک نیروی نظامی تشویقی از اهمیت بالایی برخوردار است حال اگر این تشویقی از رده بسیار بالا و نوع درجه تشویقی، اعطای درجه تشویقی باشد که دارای اهمیت بیشتری است اما محمود برای این مدل تشویقها هیچ ارزشی قائل نبود.
بهعنوان مثال برای او دو بار درجه تشویقی از سوی مقامات بالای نظامی کشور آمده بود و وی در جواب گفت «من این تشویقی را نمیخواهم، اگر برای کل بچههای لشکر تشویقی دادهاید آن را قبول میکنم ولی اگر برای من دادهاید آن را نمیخواهم.» و همین کار را کرد و تشویقی خود را برگشت داد.
همیشه به فکر نیروهای لشکر و بهبود وضع آنها بوده است، هر کجا حق بچهها و نیروها در میان بود محمود با جان و دل کار میکرد تا حقی از نیروها ضایع نشود.
یادم میآید که بعد از یک مأموریت محمود در استراحت بود و وقتی لشکر 25 کربلا برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) مأموریت گرفت، اعلام آمادگی کرد چون عاشق مأموریت و دفاع از حرم اهل بیت (ع) بود.
درباره نخواستن پست و مقام باید بگویم قبل از مسؤولیت حاج روحالله سلطانی بهعنوان مسؤول عملیات لشکر عملیاتی 25 کربلا این پست به محمود پیشنهاد شده بود ولی محمود حتی با اصرار زیاد فرماندهی قبول نکرد و میگفت من مسؤولیت نمیخواهم فقط میخواهم کار کنم و همینطور بود.
بعد از شهادت حاج روحالله سلطانی باز هم این مسؤولیت به محمود پیشنهاد شد و حتی چند ماه بهعنوان سرپرست کار کرده بود ولی باز این مسؤولیت را قبول نکرد و گفت: «من مسؤولیت نمیخواهم و فقط ملاک برایم کار است».
محمود به پستهای دنیایی اهمیت نمیداد و بهجای آن پست اخروی گرفت.
محمود خود را خادم و عاشق اهل بیت (ع) میدانست و عاشقانه در مجالس سیدالشهداء (ع) حضور داشت، بهعنوان مثال در ایام محرم به همراه پسرش بهعنوان آبدارچی به عزاداران خدمت میکرد.
سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، صحبتهای محمود چون از دلش بود دارای تأثیر بسیاری بود.
محمود در صحبتهای خود بسیار از قرآن، احادیث و نهجالبلاغه کمک میگرفت و هر وقت او صحبت میکرد حال خوبی به ما دست میداد.
وقتی در مأموریتها میرفتیم، با دیدن کوهها و رودها شروع به حمد خدا میکرد و از خداوند برای این همه نعمتی که به ما داده است شکر میکرد و من به حال و ذکر وی همیشه غبطه میخوردم چون حالی خدایی داشت.
شهید رادمهر چه در علوم نظامی، امور دینی و دیگر حوزهها اهل مطالعه و تحقیق بود و در تمام زمینهها اطلاعات بالایی داشت، در دوران دانشکده برای بچهها و نیروها جلسه تفسیر قرآن برگزار میکرد.
محمود به هیچ عنوان از چیزی نمیترسید و زیر بار حرف و عمل زور نمیرفت و در این مدت چیزهای بسیاری از او دیدم بهعنوان مثال در مأموریتها بدون هیچ ترس و هراسی کار میکرد و بیشترین مأموریتهای شناسایی را انجام میداد، چون مأموریت شناسایی بسیار سخت، دشوار و همراه با تهدیدهای فراوانی است.
شهید رادمهر اطلاعات خود را بدون هیچ چشمداشتی در اختیار همه قرار میداد و از ترویج آن پرهیز نمیکرد، برای وی فرقی نمیکرد سرباز باشد یا پاسدار و با صبری مثالزدنی کمکحال همه نیروها بود و بهخاطر داشتن چنین اطلاعاتی مغرور نمیشد.
و اما تکه کلام محمود این بود که «من گالشزاده و چوپان هستم.» و به این افتخار میکنم و برای همین همیشه یادم هست که از کجا آمدهام و مغرور نیستم.
محمود اهل غرور و خودپسندی نبود بسیار ساده و بیآلایش زندگی میکرد و هر کاری انجام میداد، بهعنوان مثال میگفت: «بنایی خانهاش و کارهای تعمیراتی را خودش انجام میداد.» و از کار نمیترسید و همیشه برای خودش کار مهیا میکرد.
کمک به مردم همیشه سرلوحه کارهایش بود و در حد توان برای مردم فقیر حمام و سرویس بهداشتی میساخت و کمک مالی به خانوادههای نیازمند میکرد.
و جمله آخر اینکه چند وقتی است که خیلی دلتنگش هستم و روزی نیست که به یادش نباشم و او را یاد کنم و امیدوارم در آن دنیا ما را شفاعت کند و بتوانیم ذرهای مانند او باشیم و همانند وی از این دنیا برویم و عاقبت بهخیر شویم.