صراط: «ژاک یول»، فلیسوف و جامعهشناس فرانسوی در کتابی به نام «پروپاگاندا: شکلدهی نگرشهای انسان»، هدف از «جنگ روانی» یک دولت علیه دولتی دیگر را اثرگذاری بر اذهان مردم آن کشور و ایجاد تشکیک در آنها نسبت به درستی باورها و عقایدشان ذکر میکند. به عبارت دیگر، در این نوع عملیات یا جنگ «اذهان و قلوب» - چنانکه از آن یاد میشود - برای تغییر نظام ارزشها، اعتقادات و استدلال، آن هم در میان جمعیت عمومی، تلاش میشود.
به گزارش فارس، «یول» در این کتاب رسانههای غربی را یکی از ابزارهای در دست دولتها برای پیشبرد منافعشان معرفی کرده و به شرح مکانیسم مورد استفاده آنها برای کنترل ذهن مخاطبان میپردازد. وی مینویسد: «این یک حقیقت است که اطلاعات زیاد، (ذهن) خواننده یا شنونده را روشن نمیکند، بلکه او را غرق میکند. او نمیتواند همه آنها را به خاطر بیاورد، یا آنها را هماهنگ کند یا بفهمد؛ بنابراین، اگر بخواهد که خطر نکند و همه آنها را فراموش کند، صرفاً تصویری کلی از آنها به خاطر خواهد سپرد. و هر چه میزان اطلاعات ارائه شده بیشتر باشد، این تصویر، کلیتر و سادهانگارانهتر خواهد بود.»
نویسنده فرانسوی همچنین مینویسد: «فردی که در آتش اشتیاق برای عمل میسوزد، اما نمیداند چه کاری باید انجام دهد در جامعه ما فراوان به چشم میخورد. او میخواهد برای عدالت، برای صلح، برای پیشرفت، دست به عمل بزند، اما نمیداند چگونه. اگر پروپاگاندا بتواند به او نشان بدهد، "چگونه"، بازی را برده است؛ عمل (رفتار) هم اتفاق خواهد افتاد.»
اما این «بمباران اطلاعات» و غرق کردن مخاطب در انبوهی از دانستنیها هم همه آن چیزی نیست که در «جنگ روانی» از این نوع اتفاق میافتد؛ چنانکه کارشناسانی غیر از «یول» عنوان کردهاند، رسانهها معمولاً – هر چند شاید به صورت ناخودآگاه و با تکیه بر تجربه – تلاش میکنند از روشهایی برای ارائه اطلاعات استفاده کنند که ذهن مخاطب را متوجه برخی جنبههای خاص از اطلاعات کرده و از جنبههای دیگر دور کنند.
استفاده از «مغالطههای منطقی» یکی از همین روشها است که به جهت آنکه بسیار پنهان عمل میکند و بدون دقت و تأمل فراوان نمیتوان متوجه آن شد، در رسانههای غربی به کرات مورد استفاده قرار میگیرند. از لحاظ روانشناختی، مغالطه، معمولاً باعث میشود.
1- شخصیسازی
در این روش، رسانه تلاش میکند برای اثبات یا رد یک موضوع، ذهن مخاطب را به سمت ویژگیهای مثبت یا منفی (و یا حتی یک ویژگی) فرد مطرحکننده آن موضوع سوق بدهد.
فرض کنید شما به فردی که مرتکب یک خلاف رانندگی شده درباره خطرات این کار هشدار بدهید، اما با این جواب روبرو شوید که شما خودتان هم دیروز همین اشتباه را مرتکب شدهاید. هر چند، عده زیادی از مردم، در اینجا هیچ استدلال خلاف منطق نمیبینند، اما پاسخ طرف مقابل شما در واقع، مغلطه است، زیرا بحث را از موضوع محوری صحیح یا غلط بودن یک عمل به سمت شخص شما سوق میدهد.
به این دلیل به این فن، نوعی مغالطه گفته میشود که طبق قوانین منطق، صحت یا سقم یک گزاره ارتباطی با عواملی غیر از آن از جمله فرد مطرحکننده آن ندارد؛ بنابراین فردی با هر خصوصیت شخصی منفی میتواند حرفی مطرح کند که صحیح باشد یا از جریانی طرفداری کند که مثبت باشد و بالعکس، فردی با هر خصوصیت شخصی مثبت میتواند عکس این عمل کند.
گزارش زیر از «بیبیسی» فارسی هم که احتمالاً در آن تلاش شده بین «ریش و سبیل مردان مسلمان در جهان عرب» و شخصیت منفی صدام دیکتاتور عراق در ذهن مخاطب پیوند ایجاد کند را میتوان نوعی استفاده از همین مغلطه دانست.
شاید اینکه «بیبیسی»، یک روز فردی را بازیگری موثر در سیاست ایران توصیف میکند و روز دیگر همان فرد را کسی که نباید زیاد جدی گرفت هم بیارتباط به این موضوع نباشد.
2- توسل به اکثریت
یک ایده، جریان و یا به طور کلی یک گزاره، فارغ از نظر اکثر مردم درباره درستی یا غلط بودن آن، میتواند صحیح یا غلط باشد. به عبارت دیگر، بر خلاف آنچه ما عموماً احساس و برداشت میکنیم، صرف طرفداری اکثریت از یک گزاره نه دلیل صحیح بودن آن است و نه نادرست بودن آن.
با وجود این، رسانههای غربی اغلب هم تلاش میکنند ایدههای مخالف آنچه تبلیغ میکنند را در اقلیت جلوه بدهند و هم ایده مورد تبلیغ خودشان را با توجه به همراهی اکثریت با آن، حق جلوه بدهند.
تلاش «بیبیسی» برای اکثریتسازی از مخالفان برنامه هستهای ایران و سپس تفسیر اهداف نادرست این برنامه، یکی از مثالهای کاربرد این مغالطه در رسانههاست.
تیرماه سال 91 شبکه خبر تلویزیون ایران اقدام به یک نظرسنجی کرد که در آن از مخاطبان خواسته بود بگویند «کدام شیوه را در قبال تحریم یکجانبه غرب ضد ایران، ترجیح میدهند»؟
63 درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی به گزینه «توقف غنیسازی اورانیوم در برابر لغو تدریجی تحریمهای بینالمللی» رأی داده بودند، 19 درصد خواستار «اقدام تلافیجویانه ایران در بستن تنگه هرمز» شده بودند و 18 درصد نیز گزینه «مقاومت در برابر تحریمهای یکجانبه برای حفظ حقوق هستهای» را انتخاب کردند.
سایت شبکه خبر یک روز بعد درباره این نظرسنجی توضیحاتی ارائه و اعلام کرد علت به دست آمدن این نتیجه این بوده که در زمان نظرسنجی سایت این شبکه خبری هک شده است.
با وجود این، بیبیسی، این خبر را پوشش داد و حتی مدعی شد که سایت شبکه خبر یکی از «سایتهای پربیننده رسمی» در ایران محسوب میشود. پس از این «اکثریتسازی»، ادعاها درباره برنامه هستهای ایران تکرار شد.
واقعیتی که بیبیسی پنهان کرد تفاوت قائل نشدن بین شبکه خبر تلویزیون ایران (شبکه 6) و سایت اینترنتی این شبکه است.
این نکته درستی است که شبکه خبر تلویزیون ایران پرمخاطب و دارای مخاطب فراوانی است اما آیا سایت اینترنتی این شبکه هم اینگونه است؟
یک بررسی ساده در موتورهای جستجوی اینترنتی در همان زمان نشان داد که سایت شبکه خبر بازدید بسیار محدودی نسبت به بسیاری از سایتهای خبری و غیر خبری ایرانی دارد؛ به طور کلی این سایت در میان رسانههای مکتوب چندان صاحب وزن نیست چرا که شبکه خبر بیشتر به عنوان یک رسانه تصویری شناخته می شود نه یک سایت اینترنتی.
آمارهای سایت «آلکسا» نیز همین مطلب را ثابت کرد. بر اساس این آمار در همان زمان، رتبه سایت شبکه خبر تلویزیون(irinn.ir) در ایران 573 است.
3- توسل به هیجانات
انسان ذاتاً از هیجانات منفی مانند ترس، غم، حسادت و احساس ناخوشایند همراه آنها، گریزان است و به دنبال هیجانهای مثبت نظیر شادی، غرور و غیره است. چنانکه احتمالاً همه ما تجربه کرده اما به آن توجه نکردهایم، هنگامی که ما پیامی را در حالتی دریافت میکنیم که تحت تأثیر هیجان قرار گرفتهایم، آسانتر با ناقل پیام و آنچه مد نظر اوست، همزادپنداری میکنیم تا زمانی که صرفاً به صورت عقلی و غیرهیجانی در معرض پیام قرار میگیریم. به همین دلیل هم هست که بهرهگیری صحیح از هیجانات جزء ضروری موفقیت هر رسانهای قلمداد میشود.
با وجود این اشکال کار زمانی پدیدار میشود که از تحریک هیجانات، برای پروپاگاندا و ایجاد جنگ روانی استفاده شود، کاری که نمونههای آن در رسانههای غربی و از جمله بیبیسی به کرات دیده میشود.
مستند چند وقت پیش «بیبیسی» با موضوع مدافعان حرم
را میتوان یکی از نمونههای تلاش برای تحریک هیجانات مخاطب و القای برخی
ادعاهای اثباتنشده قلمداد کرد.