صراط: مثل تمام آدمهای شهر، یک آدم معمولی است. قصابی در حوالی جنوب تهران که سالهاست شغل پدری خود را ادامه داده است و به قصاب مهربان محل معروف شده است. «آقا مجید» نه حاضر است عکسی از او منتشر شود نه حتی اسمش آورده شود و در برابر درخواست ما هم فقط میگوید: «من هر کار کردم، برای دل خودم کردم.»
به گزارش مجله مهر، یک قصابی ساده و معمولی که هیچ وقت مغازهاش از مشتری خالی نمیشود. از همان اول خودش را بچه هیئتی و جبهه رفته معرفی میکند. ماجرای قصاب خوشقلب ما، قصه تازهای نیست. قصه تمام کاسبان مهربانی است که مشتریهایِ دست خالی خود را ناامید نمیکند. آقا مجید ۵۸ ساله است و عاشق ورزش و به قول خودش پهلوانی را بیشتر از قهرمانی دوست دارد. این را در همان نگاه اول از قاب عکس تختی داخل مغازهاش میتوان فهمید. از کودکی قصابی میکند و شغل اجدادی خودش را دنبال میکند. «شغل اجدادی ما قصابی است. اصلا پدربزرگ من به «حسین ۴۰ تومنی» معروف بود؛ چون ۴۰ تومان در آن زمان پول زیادی بود و پدربزرگم آن زمان ۴۰ تومان در کشتارگاه میدان بهمن سرمایه داشت و همین طور این شغل نسل به نسل به ما رسید. البته اوایل کارمند بودم؛ اما چون پدر و مادر بالای سرم نبود و مادربزرگم مرا بزرگ کرده بود، با شرایط آن زمان ترجیح دادم دنبال کار پدری خودم بروم.»
بارها شده افرادی دست خالی وارد مغازه شده و دست پر برگشتهاند. «ما دیگر آنقدر در کار خود کارکشته شدهایم که از همان برخورد اول میفهمیم، چه کسی نیازمند است. سعی میکنیم به نحوی به این بندههای خدا کمک کنیم که خودشان هم متوجه نشوند. مثلا اگر گفت به اندازه پنج هزار تومان گوشت بده، دو سه برابر آن گوشت میدهیم یا به عنوان نذری قسمتی گوشت اضافه میکنیم.» علاوه بر کمکهای کوچک و بزرگ این شکلی، محرم و صفر هم گوشتهای مغازهاش را نذر روضه اباعبدالله میکند.
قصاب مهربان ما، در سالهای جوانی والیبال رشته ورزشی مورد علاقهاش بوده. «از بچگی به والیبال علاقه داشتم و به طور حرفهای بازی میکردم .» و برای اینکه حرفش را ثابت کند دستانش را بالا میگیرد و میگوید انگشتانش در اثر همین والیبال شکستهاند.
آقامجید حرف زدنش لوطیمسلک است و لوطیها و پهلوانها را هم دوست دارد. یکی از همین پهلوانانی که دوستش دارد، «محمدعلی کلی» است. کسی که از نزدیک به رینگ رفتنش را دیده است. «من آن موقع ۱۸-۱۷ سالم بود. فقط برای یک امضا گرفتن از او مردم دو ساعت در صف بودند. قبل از انقلاب در این ورزشگاه شیرودی با جو فورمن مسابقه داشت. محمدعلی کلی رقص پای معروفی داشت؛ اما در برابر جو فورمن شکست خورد؛ شکستی که به نظر من منجر به تمام پیروزیهایش شد؛ مثل «آقا تختی». تختی کمتر از بقیه مدال داشت؛ اما پهلوان بود. محمد علی کلی یک سمبل و پدیده بود. در هر زمینهای فقط یک نفر پدیده میشود. در بوکس کلی پدیده است. در کشتی تختی.»
به گزارش مجله مهر، یک قصابی ساده و معمولی که هیچ وقت مغازهاش از مشتری خالی نمیشود. از همان اول خودش را بچه هیئتی و جبهه رفته معرفی میکند. ماجرای قصاب خوشقلب ما، قصه تازهای نیست. قصه تمام کاسبان مهربانی است که مشتریهایِ دست خالی خود را ناامید نمیکند. آقا مجید ۵۸ ساله است و عاشق ورزش و به قول خودش پهلوانی را بیشتر از قهرمانی دوست دارد. این را در همان نگاه اول از قاب عکس تختی داخل مغازهاش میتوان فهمید. از کودکی قصابی میکند و شغل اجدادی خودش را دنبال میکند. «شغل اجدادی ما قصابی است. اصلا پدربزرگ من به «حسین ۴۰ تومنی» معروف بود؛ چون ۴۰ تومان در آن زمان پول زیادی بود و پدربزرگم آن زمان ۴۰ تومان در کشتارگاه میدان بهمن سرمایه داشت و همین طور این شغل نسل به نسل به ما رسید. البته اوایل کارمند بودم؛ اما چون پدر و مادر بالای سرم نبود و مادربزرگم مرا بزرگ کرده بود، با شرایط آن زمان ترجیح دادم دنبال کار پدری خودم بروم.»
بارها شده افرادی دست خالی وارد مغازه شده و دست پر برگشتهاند. «ما دیگر آنقدر در کار خود کارکشته شدهایم که از همان برخورد اول میفهمیم، چه کسی نیازمند است. سعی میکنیم به نحوی به این بندههای خدا کمک کنیم که خودشان هم متوجه نشوند. مثلا اگر گفت به اندازه پنج هزار تومان گوشت بده، دو سه برابر آن گوشت میدهیم یا به عنوان نذری قسمتی گوشت اضافه میکنیم.» علاوه بر کمکهای کوچک و بزرگ این شکلی، محرم و صفر هم گوشتهای مغازهاش را نذر روضه اباعبدالله میکند.
قصاب مهربان ما، در سالهای جوانی والیبال رشته ورزشی مورد علاقهاش بوده. «از بچگی به والیبال علاقه داشتم و به طور حرفهای بازی میکردم .» و برای اینکه حرفش را ثابت کند دستانش را بالا میگیرد و میگوید انگشتانش در اثر همین والیبال شکستهاند.
آقامجید حرف زدنش لوطیمسلک است و لوطیها و پهلوانها را هم دوست دارد. یکی از همین پهلوانانی که دوستش دارد، «محمدعلی کلی» است. کسی که از نزدیک به رینگ رفتنش را دیده است. «من آن موقع ۱۸-۱۷ سالم بود. فقط برای یک امضا گرفتن از او مردم دو ساعت در صف بودند. قبل از انقلاب در این ورزشگاه شیرودی با جو فورمن مسابقه داشت. محمدعلی کلی رقص پای معروفی داشت؛ اما در برابر جو فورمن شکست خورد؛ شکستی که به نظر من منجر به تمام پیروزیهایش شد؛ مثل «آقا تختی». تختی کمتر از بقیه مدال داشت؛ اما پهلوان بود. محمد علی کلی یک سمبل و پدیده بود. در هر زمینهای فقط یک نفر پدیده میشود. در بوکس کلی پدیده است. در کشتی تختی.»