صراط: سیدسکندر حسینی، از شاعران افغانستانی با یک غزل مثنوی به استقبال ماه مبارک رمضان رفته است.
به گزارش تسنیم، همزمان با فرارسیدن ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا، تعدادی از شاعران جدیدترین مطالب و سرودههای خود را به این ماه اختصاص دادند.
سیدسکندر حسینی، شاعر افغانستانی، در تازهترین سروده خود به این موضوع پرداخته و اشارهای دارد به سنت مطالعه کتاب با مضمون عرفانی که در میان گذشتگان بیشتر جاری بود. غزل مثنوی حسینی به این شرح است:
نوای ربنّا در قطعههای باربَد جاریست
نشاط از گوشه محراب و ذکر «یاصمد» جاریست
چه عطری میوزد هر لحظه از گلدسته مسجد
درون جانمازم شور الغوث واحد جاریست
به دستم رشته تسبیح، هم تهلیل میگوید
طرب از لابلای مهرهها و هر عدد جاریست
به کنج خلوت خود تا سحر دارم مناجاتی
خدا در بین هر قلبی که تنها میشود جاریست
شبی دل را به دریا میزنم سرمست از توحید
جنونی سمت ساحل در میان جزر و مد جاریست
تپشهای دل من تند کرده نبض دریا را
میان موجها گم میکنم ذوق تماشا را
دلم با سوره یاسین و «انزلنا» به شور افتاد
« دخان» را ناگهان خواندم دل دریا به شور افتاد
چه شوقی پشت یک احساس مبهم میشود جاری
نم اشکی، به یاد عشق، کمکم میشود جاری
هو العشق از درونم چون نیازی سر بر آورده است
هوالرحمان شبیه یک کبوتر پر در آورده است
به معراج دعا حس کردهام حال پریدن را
میان اشکهایم دیدهام شور چکیدن را
قنوتی بستهام بر بال جبرائیل یک لحظه
بهشتی پیش چشمم میشود تشکیل یک لحظه
درون من «مفاتیح الجنان» و «گلشن راز» است
دری، سمت خدا، از گریههای نیمه شب باز است
کنار خانقاه مولوی در بلخ میگریم
به یاد لحظههای معنوی در بلخ میگریم
دلم سرشار «می» با خوشههای تازهی انگور
« الهینامه» میخوانم به سوی شهر نیشابور
به وجد آمد دلم با مویههای خواجه عبدالله
«قلندرنامه» خواندم پا به پای خواجه عبدالله
به گزارش تسنیم، همزمان با فرارسیدن ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا، تعدادی از شاعران جدیدترین مطالب و سرودههای خود را به این ماه اختصاص دادند.
سیدسکندر حسینی، شاعر افغانستانی، در تازهترین سروده خود به این موضوع پرداخته و اشارهای دارد به سنت مطالعه کتاب با مضمون عرفانی که در میان گذشتگان بیشتر جاری بود. غزل مثنوی حسینی به این شرح است:
نوای ربنّا در قطعههای باربَد جاریست
نشاط از گوشه محراب و ذکر «یاصمد» جاریست
چه عطری میوزد هر لحظه از گلدسته مسجد
درون جانمازم شور الغوث واحد جاریست
به دستم رشته تسبیح، هم تهلیل میگوید
طرب از لابلای مهرهها و هر عدد جاریست
به کنج خلوت خود تا سحر دارم مناجاتی
خدا در بین هر قلبی که تنها میشود جاریست
شبی دل را به دریا میزنم سرمست از توحید
جنونی سمت ساحل در میان جزر و مد جاریست
تپشهای دل من تند کرده نبض دریا را
میان موجها گم میکنم ذوق تماشا را
دلم با سوره یاسین و «انزلنا» به شور افتاد
« دخان» را ناگهان خواندم دل دریا به شور افتاد
چه شوقی پشت یک احساس مبهم میشود جاری
نم اشکی، به یاد عشق، کمکم میشود جاری
هو العشق از درونم چون نیازی سر بر آورده است
هوالرحمان شبیه یک کبوتر پر در آورده است
به معراج دعا حس کردهام حال پریدن را
میان اشکهایم دیدهام شور چکیدن را
قنوتی بستهام بر بال جبرائیل یک لحظه
بهشتی پیش چشمم میشود تشکیل یک لحظه
درون من «مفاتیح الجنان» و «گلشن راز» است
دری، سمت خدا، از گریههای نیمه شب باز است
کنار خانقاه مولوی در بلخ میگریم
به یاد لحظههای معنوی در بلخ میگریم
دلم سرشار «می» با خوشههای تازهی انگور
« الهینامه» میخوانم به سوی شهر نیشابور
به وجد آمد دلم با مویههای خواجه عبدالله
«قلندرنامه» خواندم پا به پای خواجه عبدالله