به گزارش خبرآنلاین، اين نماينده اصولگراي مجالس هفتم، هشتم و نهم معتقد است اگر لاريجاني به ائتلاف اصولگرايان ميپيوست ترکيب ائتلاف آن چيزي نميشد که تحقق يافت و نيامدن او بستر را براي سنگين شدن وزن جبهه مقابل يعني پايداريها در ليست اصولگرايان فراهم کرد. در عين حال به گفته او بخشي از حاميان اصولگرايان به دليل مشکلات اقتصادي کشور، پاي صندوق راي نيامدند و اگر آنها آمده بودند، کرسيهاي نمايندگي تهران به صورت پنجاه -پنجاه بين اصلاح طلبان و اصولگرايان تقسيم ميشد.
مصباحي مقدم در واکنش به انتقاداتي که به ليست ائتلاف اصولگرايان وارد شده، تاکيد ميکند که اين ليست بهترين اتفاق نه، اما چيزي بود که ممکن بود به آن دست پيدا کنند تا ائتلاف حفظ شود. در عين حال هرگونه عدم حمايت ائتلاف اصولگرايان از علي لاريجاني در انتخابات را رد ميکند و ميگويد لاريجاني بالاتر از همه اينها حمايت مراجع قم را داشت.
او در عين حال از احتمال حمايت مجموعه اصولگرايان از حسن روحاني در انتخابات رياست جمهوري 96 خبر ميدهد و ميگويد اگر گزينه بهتري نداشته باشند حتما با روحاني وارد گفتگو خواهند شد.
مشروح گفتگوي خبرآنلاين با حجت الاسلام غلامرضا مصباحيمقدم را در ادامه بخوانيد:
بسياري از اصولگرايان از جمله خود شما پيش بيني کرده بوديد که در دو انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان پيروز ميدان هستيد. پس چرا چنين نشد؟ به نظرتان اکنون اين پيروزي براي اصولگرايان رقم خورده و توانستند به اهداف خود برسند؟
حدود يک سال قبل از انتخابات در مصاحبه هايي از من ميپرسيدند پيش بيني تان از مجلس آينده چيست؟، که پاسخ ميدادم اصولگرايان باز هم اکثريت مجلس را به دست مي آورند؛ در عين حال اصلاح طلبان با اقليتي قوي حاضر خواهند شد. ظاهرا هم همين اتفاق افتاد و همه محاسبات اصلاح طلبان مبني بر اينکه اکثريت را به دست مي آورند، تحقق نيافت. البته نميخواهم بگويم مجلس، مجلسي تمام اصولگرا مانند مجالس هفتم تا نهم است، اما وزن اصولگرايان وزن قابل توجهي است.
يکسال قبل گفته بودم که ما اصلا نگران نيستيم که اصلاح طلبان مجلس را بگيرند. گاهي آنها قدرت را به دست گيرند گاهي اصولگرايان. ما که بخيل نيستيم.
رييس مجلس هم برخلاف تمهيداتي که پيروزمندان ليست اميد داشته و فضاي رسانه اي که ايجاد کرده بودند، آقاي لاريجاني شد. من همه فضاسازيها را غير واقعي ميدانستم و آنچه ما پيش بيني ميکرديم محقق شد. ترکيب هيئت رييسه نيز نشان داد که مجلس دهم با اکثريت اصولگرا شکل گرفت، در عين حال پيروز انتخابات در مجلس خبرگان نيز اصولگرايان بودند و اصلاح طلبان به همان کساني اقبال نشان دادند که غالبا مدنظر اصولگرايان بودند. انتخابات هيئت رييسه خبرگان نشان دهنده پر رنگ بودن نگاه اصولگرايي در مديريت مجلس خبرگان است.
تصور ميکنم در مجلس شوراي اسلامي نيزهمين وضعيت ادامه پيدا کند. البته فراکسيون اقليت که فراکسيون اميد به حساب مي آيد فراکسيوني قوي خواهد بود؛ چرا که عضويت حداقل 103 نفر در اين مجموعه نشان دهنده قوت و تاثيرگذاري اصلاح طلبان است.
اگر به زعم شما اصولگرايان در انتخابات مجلس پيروز شدند و اکثريت مجلس از اصولگرايان هستند، چرا شخصيت هاي برجسته اصولگرايي همچون خود شما، آقايان ابوترابي فرد و حدادعادل نتوانستند اقبال عمومي را داشته باشند؟
ما اين اقبال عمومي را در سطح ملي مشاهده ميکنيم. وضعيت در تهران تا حدي متفاوت بود. علتش هم اين بود که اصولگرايان در تهران به دليل شرايط اقتصادي با عدم اقبال بخشي از حاميان خود روبرو شدند. به عبارتي مردم اوضاع اقتصادي سه سال اخير کشور را پاي نظام و مجموعه قواي حاکم نوشتند و وخيم بودن وضعيت درآمدي و کوچک شدن سفره مردم در اين سه سال، عده اي را براي مشارکت در انتخابات بي انگيزه کرد؛ اين افراد بيشتر حاميان اصولگراها بودند.
در مقابل در انتخابات 7 اسفند اصلاح طلبان توانستند همه کساني را که حامي اصولگرايان نيستند به نفع خود پاي صندوق راي بياورند و تلگرام و فضاي شبکه هاي اجتماعي تا روز راي گيري به کمک اصلاح طلبان آمد و حدود 30 درصد به حاميان آنها افزوده شد و افرادي به صحنه آمدند که تا کنون در هيچ انتخاباتي شرکت نکرده بودند و نهايتا همه چيز به نفع آنها شد.
بر اساس چه محاسباتي ميگوييد که حاميان اصولگرايان به دليل شرايط نا مناسب اقتصادي پاي صندوق راي نيامدند؟
ما اين بي انگيزگي را در بخشي از مردم در زمان تبليغات انتخاباتي ميديديم و هر چه ميگفتيم کار اجرايي کشور، دست مجلس نيست، گوششان بدهکار نبود! چون آنها فرقي بين مجلس و دولت نميگذارند و مجلس و دولت را از مظاهر حاکميت ميدانند و ميگويند شما دولتمردان کاري براي بهتر شدن زندگي ما، بهبود فضاي کسب و کار و اشتغال جوانان ما نکرديد و نتيجه اين شد که نهايتا انگيزه قوي براي مشارکت پيدا نکردند و در نتيجه تعداد آراي خالص جريان اصولگرا کاهش پيدا کرد.
اگر اين تعداد مي آمدند در نتيجه انتخابات در تهران تفاوتي ايجاد ميشد؟
اگر مي آمدند نتيجه کاملا متفاوت بود و احيانا انتخبات در تهران 50 -50 بود و هر دو جريان ميتوانستند افرادي در مجلس داشته باشند.
افرادي همچون آقاي محبيان در اظهار نظري گفتند که ليست اصولگرايان در تهران براي راي نياوردن بسته شده بود و از طرفي برخي اصولگرايان نيز اعلام کردند ما مجبور شديم تن به ائتلاف، سهم و باج دادن به نواصولگراها و تندروهايي همچون پايداري دهيم تا از تشديد اختلاف و چند جزيرهاي شدن جلوگيري شود. حالا شما اگر بخواهيد قضاوت کنيد فکر ميکنيد ليستي که در تهران بسته شد، ليست مناسبي بود و آيا نميشد جور ديگري افراد ليست را انتخاب کرد؟
قبل از توضيح اعلام کنم اکنون من به عنوان سخنگوي جامعه روحانيت اظهار نظر نکرده و ديدگاه شخصي خودم را ميگويم. من تحليل اين دو بزرگوار را قبول ندارم و معتقدم اصولگرايان آگاهانه و داوطلبانه دور هم جمع شدند و در يک تعامل مثبت به ائتلاف دست پيدا کردند و نبايد زحمت کشيده شده را دست کم بگيريم.
اصلاح طلبان ترجيح ميدهند به حمايت از روحاني در انتخابات بعد ادامه دهند. چرا که در سايه رياست جمهوري آقاي روحاني آنها بهتر ميدان فعاليت سياسي پيدا ميکنند.
تعبير باج دادن را نميپسندم و بايد گفت اين افراد توانستند در شوراي ائتلاف تعداد بيشتري را که افراد تاثيرگذار به نفع جريانشان بود داشته باشند. معتقد بوديم اگر اين ائتلاف شکل نگيرد، خودمان به راحتي به استقبال شکست رفته ايم. البته با وجود ائتلاف نيز احتمال پيروزي رقيب در تهران را ميداديم. وقتي هم که ليست تهيه شد، اينطور نبود که شوراي ائتلاف آن ليست را بهترين اتفاق بداند. اما چيزي بود که ممکن بود به آن دست پيدا کنيم. چه بسا ميشد ليست بهتري بسته شود؛ اما ائتلاف را از دست ميداديم. پس ما قبول کرديم ائتلاف باشد و براي اينکه ائتلاف باشد، پذيرفتيم وزن کساني که در اين ائتلاف هستند، خيلي هم بالانس نباشد و به نفع بخشي از جريان اصولگرا تمام شود.
اکنون نيز نبايد خود را ملامت کنيم چراکه هميشه اينطور نيست که ما پيش بيني برد کنيم و محقق شود. گاهي نيز باخت براي ما رقم ميخورد. بالاخره سه دوره مجلس شوراي اسلامي تقريبا به طور کامل در اختيار اصولگرايان بود و نوبتي هم باشد بايد اصلاح طلبان به ميدان آمده و کرسي هاي بيشتري به خود اختصاص ميدادند.
اتفاقي که در تهران افتاد هم براي ما قابل پيش بيني بود. چرا که مقام معظم رهبري فراخواني دادند و فرمودند همه کساني که ميتوانند در انتخابات شرکت کنند، شرکت کنند حتي اگر نظام جمهوري اسلامي و شخص من را هم قبول نداشته باشيد. اين دعوت مهمي بود و برخي افراد با همين دعوت پاي صندوق راي آمدند و براي ما مشخص بود اين افراد حامي اصولگرايان نيستند، کساني که رهبري و اصل نظام را قبول ندارند و پاي صندوق راي مي آيند قطعا اصولگرا نيستند. اما بايد در نظر گرفت منافع ملي ما مترتب بر چنين سطح مشارکتي بود که ما از اين جهت خوشحاليم و نگران نيستيم که در يک دور آنها در تهران به طور کامل راي آورده باشند. چه بسا که در ادوار قبل نيز اين اتفاق رخ داده اما در کل به معناي برنده شدن اصلاحات در مجموعه کشور نيست.
توضيحات شما به اين معناست که طبق گفته آقاي محبيان ليست براي برنده نشدن بسته شده بود و اين پيش بيني و آگاهي وجود داشت. آيا نميشد با اصولگرايان معتدل و سنتي همچون موتلفه همراهي بيشتري داشت يا از شخصي همچون آقاي لاريجاني حمايت ميکرديد؟ چرا بسياري از افراد ليست ائتلاف، در آن مقطع آقاي لاريجاني را اصولگرا ندانستند؟
اگر آقاي لاريجاني به ائتلاف ميپيوست ترکيب ائتلاف آن چيزي نميشد که تحقق يافت. نيامدن ايشان بستر را براي اينکه وزن جريان و طيف مقابل ايشان سنگين تر شود، فراهم کرد. پس اينطور نيست که بگوييم آقاي لاريجاني نيامدند، چون مجموعه ائتلاف ايشان را قبول نداشتند، بلکه نيامدنشان به اين مسئله کمک کرد که نکته قابل توجهي است.
موضوع ديگر اين است که وقتي من ميگويم نتيجه حاصل شده را پيش بيني ميکرديم به دليل مجموعه شرايطي است که روي هم قرار گرفت. مجموعه شرايط شامل دعوت مقام معظم رهبري و نقش ليدر اصلاحات از طريق فضاي مجازي و شبکه هاي اجتماعي و فراخوان ايشان در راي دادن کامل به ليست اميد ميشود که قطعا اثرگذار بوده و ما اين قسمت را پيش بيني نميکرديم.
ما پيش بيني نميکرديم در روز پنجشنبه و جمعه که هرگونه تبليغات کاملا ممنوع بود، فضاي مجازي براي تبليغات مفتوح باشد و طيف اصلاحات توانست به خوبي از اين فضا استفاده کند. در حالي که اصولگرايان نتوانستند از اين فضا خيلي استفاده کنند. مجموعه اين شرايط ايجاب کرد که اصلاح طلبان برنده انتخابات در تهران باشند. بنابراين به اين معنا نيست که ليست تهيه شده توسط اصولگرايان ليستي براي راي نياوردن بوده و من اين را قبول ندارم.
آقاي لاريجاني نيز مورد حمايت ائتلاف اصولگرايان بود اما بناي ائتلاف اين نبود که خارج از تهران ليست دهد و اينکه برخي مي گويند آقاي لاريجاني مورد حمايت ائتلاف نبودند، حرف درستي نيست. ايشان مورد حمايت جامعه روحانيت، موتلفه و مهندسين بودند و فوق اين حرفها مواضع مراجع در قم بود که آنها به حمايت آقاي لاريجاني آمدند.
شما به نحوي به نقش آقاي لاريجاني در راي نياوردن ليست اصولگرايان در تهران اشاره کرديد. منظورتان دقيقا چه بود؟
اگر ايشان درائتلاف بود، حتما فردي مثل کاظم جلالي به ليست ما مي آمد و ميتوانست در آراي اصولگرايان موثر واقع شود. اگر آقاي لاريجاني و حاميان ايشان در ليست ما قرار گرفته و از آن حمايت ميکردند، در نتيجه انتخابات اثرگذار بود.
اکنون که انتخابات گذشته و بسياري از شخصيت ها و چهره هاي بارز اصولگرايي نتوانستند راي مردم را کسب کنند، شرايط طيف اصولگرا را چگونه ميبينيد؟
در کل شرايط را خوب و مثبت ميبينم. وضعيت مجلس خبرگان که روشن است و مجلس شوراي اسلامي نيز حکايت از اين دارد که جريان اصولگرا همچنان در چهار سال آينده در سياست کشور اثرگذار است حتي اگر افراد شناخته شده تر در اين مجلس نباشند.
گفته ميشود که در اين انتخابات تندروها ميدان دار رقابت شدند و فرمان جريان اصولگرايي را در دست داشتند. چه کار ميکنيد که در انتخابات رياست جمهوري شاهد چنين اتفاقي نباشيد؟
مجموعه شرايط شامل دعوت مقام معظم رهبري و نقش ليدر اصلاحات از طريق فضاي مجازي و شبکه هاي اجتماعي و فراخوان ايشان در راي دادن کامل به ليست اميد قطعا در پيروزي آنها اثرگذار بوده و ما اين قسمت را پيش بيني نميکرديم.
اکنون نميتوان داوري کرد چرا که جريان اصولگرا هنوز به طور جدي درباره انتخابات رياست جمهوري به گفت و گو نپرداخته است. اما پيش بيني من اين است ائتلافي که براي انتخابات مجلس شکل گرفته، ميتواند به صورت گسترده و قويتر براي انتخابات رياست جمهوري نيز شکل بگيرد و اگر اين ائتلاف بتواند براي آن انتخابات اصلاح و تعديلي نيز در خود شکل دهد قطعا ميتواند تاثيرگذار باشد. تصور ميکنم اين مجموعه مجددا دور هم جمع خواهد شد و گفت و گو خواهد کرد و راهکارهايي را دنبال ميکند تا در انتخابات هاي آينده رياست جمهوري، مجلس بعدي و انتخابات شوراي شهر موثر باشند.
آقاي بادامچيان گفتند که موتلفه ديگر وارد ائتلاف اصولگرايان نميشود و قطعا براي انتخابات رياست جمهوري نامزد اختصاصي معرفي ميکنند. با توجه به اين موضوع برنامه اصولگرايان چيست و آيا شاهد تعدد نامزدهاي اصولگرايان خواهيم بود؟
اگر چنين اتفاقي بيفتد شکست ما قطعي است. ما اگر به هم بپونديم احتمال پيروزي وجود دارد اما در غير اين صورت بايد شکست را براي خود پيش بيني کنيم.
البته من تصور نميکنم موتلفه از ائتلاف خارج شود کما اينکه عنوان موتلفه اقتضا ميکند که به ائتلاف بپيوندد و پيشتاز و سردمدار نيز باشد. اگر چنين اظهار نظري نيز توسط دکتر بادامچيان مطرح شده، شايد در شرايطي بوده که آن شرايط خيلي مناسب نبوده، چون معرفي يک نفر از موتلفه بدون هماهنگي با مجموعه اصولگرايان به اين معناست که پيشاپيش بپذيريم شکست خورديم. من معتقدم جدايي موتلفه از ائتلاف رخ نميدهد و بسيار بعيد است. مجموعه اصولگرايان باز هم در يک گفتوگوي ائتلافي به هم ميپيوندند ودر صدد معرفي يک نامزد براي انتخابات رياست جمهوري خواهند بود.
فکر ميکنيد در حال حاضر چه کسي ميتواند نظر ائتلاف را براي کانديداتوري جلب کند؟
من ترجيح ميدهم کسي نيايد و بگويد من کانديدا هستم. اگر کسي بگويد من کانديدا هستم در مقابل افراد ديگر نيز بلند شده و ميگويند ما هم کانديدا هستيم و اين به معناي گام گذاشتن به ميداني است که ديگر قابل کنترل نيست. آنچه را من ميپسندم اين است که هرکس در خود شايستگي لازم را براي کانديداتوري ميبيند با احزاب و شخصيت هاي به نام اصولگرا موضوع را در ميان بگذارد و اعلام آمادگي کند و ترجيح را بر اين بگذارد که مجموعه به چه نتيجه اي ميرسد. به اين شکل ائتلاف ميتواند به شخص واحدي دست پيدا کند. قبل از اينکه هرکس به ميدان آمده وبگويد بعدا کنار ميروم. چون ديگر کنار نميرود و تجربه انتخابات گذشته اين موضوع را ثابت کرده است.
در صورت معرفي کانديدا توسط اصولگرايان، فرد معرفي شده اقبال عمومي کسب ميکند و توان رقابت با آقاي روحاني را دارد؟
اين را بگويم که اينطور نيست که شرايط آقاي روحاني شرايطي باشد که مورد اقبال اصولگرايان قرار نگيرد و محتمل است مجموعه اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري از ايشان حمايت کند و اگر گزينه بهتري نداشته باشيم حتما وارد گفتگو با ايشان خواهيم شد. من اين موضوع را نفي نميکنم اما اگر شرايط اقتضا کند و کسي به ميدان رقابت با آقاي روحاني بيايد، حتما بايد به گونه اي باشد که همه اصولگرايان پشت او باشند که اگر اين اتفاق بيفتد برنده انتخابات خواهيم بود.
فکر ميکنيد اصلاح طلبان نامزدي را براي انتخابات رياست جمهوري معرفي کنند يا همچنان به حمايت از آقاي روحاني ادامه دهند؟
تصور ميکنم آنها ترجيح ميدهند به اين حمايت ادامه دهند. چرا که در سايه رياست جمهوري آقاي روحاني آنها بهتر ميدان فعاليت سياسي پيدا ميکنند.
جريان اصولگرايي دقيقا چه برنامه اي براي ادامه راه و تغيير فضاي سياسي و کنترل تندروها دارد؟
همين ائتلاف مجموعه اصولگرايان، احزاب، جمعيت ها و شخصيت هاي اثرگذار اصولگرا برنامه ما براي ادامه راه است. وقتي همه جريان اصولگرا به هم بپيوندد خود به خود اين تعديل صورت ميگيرد که منوط به حضور و حمايت همه جريان هاي اصولگرايي است.
تندروي ها در چند سال اخير چه ضربه اي به طيف اصولگرايان زده است؟
تندروي ها قطعا هميشه نا مطلوب است. ما در جريان اصلاحات نيز شاهد تندروي هايي بوديم که سرنوشت انتخابات 88 را که ميبايست حماسه اي بزرگ تلقي ميشد به يک فتنه بزرگ تبديل کرد. ما شاهد بوديم تندروي ها در جريان اصلاحات و در مجلس ششم موجب شد به يکباره ميدان را به رقيب واگذار کنند که اصلا به مصلحت کشور نبود و خود را در يک بايکوت سياسي قرار دادند. اکنون نيز تندروي ها در هر دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب زيان بار است. خوشبختانه شرايط سياسي شرايطي نيست که تندرو هاي جريان اصلاحات خيلي خودنمايي کنند اما پاره اي از گفت وگوها و مصاحبه ها نشان ميدهد اين جريان دنبال يک فضاي سياسي و اجتماعي متناسب است تا دو مرتبه تندروي خود را ابراز کنند.
103 راي آقاي عارف در مجلس نشان داد که مجلس دهم اين تعداد اصلاحطلب قطعي دارد. فکر نميکنيد اگر شوراي نگهبان در زمان بررسي صلاحيت ها با دست بازتري عمل ميکرد و اصلاح طلبان بيشتر و شاخص تري تاييد شده بودند؛ اکنون تعدادشان در مجلس نيز بيشتر بود و شرايط به گونه ديگري رقم ميخورد؟
شما فرض مسئله را به جايي برديد که آدم نميتواند نسبت به سوال شما داوري روشني داشته باشد. فرض مسئله اين است که اگر کساني که بنظر شوراي نگهبان از صلاحيت لازم برخوردار نيستند تاييد صلاحيت بشوند.
اگر مي شدند، شکست اصولگراها بيشتر نمايان نمي شد؟....
خب اين اگر ها را وقتي ميشود مطرح کرد که ما شاهد يک فضاي سياسي و اجتماعي کاملا مناسب با مباني انقلاب اسلامي و روحيه استکبار ستيزي در داخل کشور داشتيم که اگر مي شد چه مي شد! به دليل ادامه اشتباهات در جريان اصلاحات است که صلاحيتشان تاييد نميشود. اگر خط فاصلي بين خود و اتفاقات جريان فتنه قرار ميدادند و جبران ميکردند، فضاي اجتماعي نيز نسبت به انها بهبود پيدا کرده و شوراي نگهبان نيز نظر مساعدي نسبت به انها ميداشت. شوراي نگهبان انها را به دليل سابقه شان در فتنه 88 رد صلاحيت کرد و سخن از اينکه اگر اين افراد تاييد مي شدند چه مي شد، به نظر من خيلي سخن به جايي نيست.
آقاي لاريجاني مورد حمايت ائتلاف اصولگرايان بود اما بناي ائتلاف اين نبود که خارج از تهران ليست دهد. اينکه برخي مي گويند آقاي لاريجاني مورد حمايت ائتلاف نبودند، حرف درستي نيست. ايشان مورد حمايت جامعه روحانيت، موتلفه و مهندسين بودند و فوق اين حرفها مورد حمايت مراجع در قم بود.
اگر اصلاح طلبان عقلايي تر عمل ميکردند چه بسا در انتخابات 92 ميرحسن موسوي رييس جمهور مي شد و آنوقت اصلاح طلبان ميتوانستند با عقلايي عمل کردن هم مجلس و هم رياست جمهوري را داشته باشند.
با اين تفاسير با عقلايي عمل کردن اصلاحات، يعني اصولگرايي ديگر جايي براي عرض اندام نداشت؟
نه مسلما اينطور نبود که اصولگرايي جايي نداشت اما اصلاح طلبان ميتوانستند اکثريت را به دست آورند.
پس يعني اقبال عمومي نسبت به اصلاح طلبان در کشور بيشتر است.
نه نيست. اگر عقلايي و مطابق با مباني، ارزش ها و هنجارهاي انقلاب اسلامي و ملي کشور عمل ميکردند.... اين اگرها را نمي شود ناديده گرفت.
مگر اصولگرايان به اين مباني عمل نميکنند؟ پس چرا در دوانتخابات رياست جمهوري و مجلس اخير نتوانستند پيروز قاطع ميدان باشند؟
رقابت است ديگر. مگر سه دوره مجلس در دست اصولگرايان نبود؟ مگر دو دوره رياست جمهوري در دست اصولگرايان نبوده؟ پس ميتوانند.
من شايد يک سال قبل از انتخابات مصاحبه اي کردم و گفتم ما اصلا نگران نيستيم که اصلاح طلبان مجلس آينده را بگيرند. منتها چه کساني؟ کساني که با مباني ور ارزش هاي نظام سازگاري داشته باشند و اين را به صورت برجسته و روشن نشان دهند. اگر اينگونه باشد چه اشکالي دارد. گاهي آنها قدرت را به دست گيرند گاهي اصولگرايان. ما که بخيل نيستيم.
به نظر شما مجلس دهم چه مسيري را بايد در شرايط فعلي طي کند و چه اولويت هايي داشته باشد؟
مجلس دهم اگر مطابق مصالح کلي نظام و رهنمودهاي مقام معظم رهبري و در جهت منافع ومصالح ملي قدم بردارد بهترين و اثرگذارترين کار را براي کشور انجام داده است. در عين حال حمايت و کمک به دولت از ضرورت هاي اجتناب ناپذير است البته هرگز به معناي نفي استقلال براي مجلس نيست و روحيه تابعيت محض از دولت، مجلس را ضعيف مي کند . مجلس منفعل به درد نميخورد. مجلس بايد شجاع، کارآمد، مطالبه گر و پرسشگر باشد و اين مجلس نبايد هيچ يک از شاخص هاي منفي که در گذشته و در مجلس ششم اتفاق افتاده را دنبال کند.
اگر اين مجلس به دنبال ايجاد فضايي براي ايجاد رفع حصر از کساني باشد که به نظام ظلم کردند، بداند که نقطه منفي جدي در عملکردش خواهد بود. ولو اينکه اين مطالبه، مطالبه بخشي از نمايندگان مجلس باشد، در قلمرو تصميمات مجلس نيست. چرا که قدم برداشتن در اين راستا ايجاد چالش درون نظام است و بدانند اين موضوع از خط قرمزهاي نظام است.