به گزارش فردا، راحله که از یکی از بیمارستان های گرگان شکایت دارد، به خبرنگار «فردا» می گوید: 4 سال پیش مادرم حالش بد شد و به همراه خواهرم او را به بیمارستان 5 آذر گرگان بردیم. حالش اصلا خوب نبود و بی حال شده بود. وقتی وارد اورژانس شدیم، پرستار آن بخش دستگاه فشار آورد تا اول از همه فشار مادرم را بگیرد. اما دستگاه خراب بود و دقایقی از پیش ما رفت تا دستگاه فشار دیگری را بیاورد. این در حالی بود که دستگاه فشار دوم هم خراب بود و با اینکه شرایط مادر من خوب نبود، برای دستگاه فشار سوم منتظر نشسته بودیم تا شاید آن دیگر سالم باشد.
او می افزاید: اولین کاری که هر بیمارستان برای علت بیماری مراجعه کنندگان انجام می دهد، گرفتن فشار خون آنهاست، اما با این وجود این بیمارستان دو دستگاه فشار خراب داشت و مادرم بی حال مانده بوده تا پرستار دستگاه سالم فشار خون را پیدا کند!
راحله ادامه می دهد: مادر من حدود 56 سال داشت و مدت ها قبل تحت درمان قرار گرفته بود و سرطانش بهبود پیدا کرده بود. پرسنل این بیمارستان با عدم مسئولیت پذیری، مادرم را معاینه می کردند و به دلیل اینکه تجهیزات کافی برای پیدا کردن علت بی حالی مادرم پیدا نکردند، او در کمتر از 24 ساعت به کما رفت و چند روز نیز فوت کرد.
این دختر داغدار می گوید: ما شرایط روحی خوبی نداشتیم و در سوگ
از دست دادن مادرم بودیم. متاسفانه پزشکان در این بیمارستان با چند اصطلاح
پزشکی، ضعف کار خود و نبود تجهیزات بیمارستان را پوشانده و علت فوت مادرم
را سرطان اعلام کردند! در حالی که عفونت و عدم توجه پزشک مادر من، جانش را
گرفته بود.
تجویز اشتباه پزشک برای بیمار ضربه مغزی
آبان ماه سال گذشته بود که مردی با پای آسیب دیده در اثر تصادف به
بیمارستان 5 آذر مراجعه کرده بود. دختر این مرد 60 ساله در این رابطه به
خبرنگار «فردا» می گوید: پس از انتقال پدرم به بیمارستان و بعد از عکس
برداری از پایش، دکتر گفت که باید پای پدرم جراحی شود و ما پلاتین تهیه
کنیم. در همین حال خواهرم یک سیاهی در پشت گوش پدرم دید و به پزشکش اطلاع
داد. در حالی که پزشک به این مسئله اصلا توجهی نکرده بود و تنها جراحی پای
پدرم را تجویز کرد بود.
نسترن ادامه می دهد: بعد از سی تی اسکن از سر
پدرم متوجه شدیم که او ضربه مغزی شده و اصلا نباید تحت عمل جراحی قرار می
گرفت. من که پزشک نیستم می دانم که هر شخصی که تصادف می کند باید تحت
معاینه قرار بگیرد و فورا نباید تحت عمل جراحی قرار بگیرد زیرا که لخته خون
بعد از 6 الی 7 ساعت تشکیل می شود.
او در پایان می گوید: روز بعد
قفسه سینه پدرم درد گرفت و بعد از عکسبرداری مشخص شد که دنده او شکسته است.
در حالی که پزشک در معاینه این مسئله را متوجه نشده بود. من شکایت را به
بخش شکایات بیمارستان رساندم اما متاسفانه بعد از چند بار پیگیری متوجه شدم
که این شکایات برای بیمارستان ذره ای اهمیت ندارد.
بال مگس بر روی روتختی بیمارستان
سحر دختری 26 ساله که مقیم ایتالیا است و مدتی است که به ایران آماده، در
گرگان و پیش اقوام زندگی می کند. او که به تازگی به یکی از بیمارستان های
گرگان رفته است به خبرنگار «فردا» می گوید: دو روز پیش معده درد شدید داشتم
و به بیمارستان صیاد شیرازی گرگان رفتم. در ابتدا پزشک من را به اتاق تحت
نظر برد و نیم ساعتی در آنجا بودم. به دلیل اینکه تخت های این اتاق تمیز
نبودند ایستادم و به نیروی خدماتی این بیمارستان گفتم که برای من روتختی
تمیزی بیاورد. این فرد از یکی دیگر از بخش های بیمارستان که آن هم دست کمی
از این بخش نداشت، روتختی را آورد که آلوده بود و حتی روی آن بال مگس قرار
داشت. علاوه بر آلودگی روتختی ها، پرده های نصب شده در این اتاق هم کثیف
بود و روی آن لکه های خون دیده می شد. همچنین سرویس بهداشتی این بیمارستان
به طرز وحشتناکی کثیف و آلوده بود.
او بیان می کند: بعد از اینکه از شدت درد، نیم ساعت به خود می پیچیدم، پزشک بالای سرم آمد و سوالاتی را پرسید. به او گفتم که لب هایم سوزن سوزن می شود و دل درد شدید دارم. این پزشک بدون اینکه من را معاینه کند گفت که کلسیم بدنت پایین است و علت این دلدرد همین است.
این دختر 26 ساله ادامه می دهد: به دلیل اینکه
کلسیم خطر آریتمی قلب دارد باید ذره ذره تزریق می شد و دستگاهی برای
مانیتورینگ به بدن من نصب شد. دستگاهی که بسیار شل بود و دقایقی از تن من
جدا شد و پرستار این بیمارستان نسبت به این مسئله بی توجه بود. از آنجایی
که خودم نسبت به این موضوع آگاهی داشتم ، درخواست دادم تا برای ادامه
مانیتورینگ آن را روی بدن من نصب کنند.
بیمارانی که در سایه بی توجهی پزشکان جان خود را از دست می دهند
سحر می افزاید: کلسیم تزریق شد، اما هنوز درد من آرام نشده بود، از پرستار
خواستم که به من مسکن تزریق کند تا دلدردم آرام شود. در همین حین مردی که
سل داشت به همراه دخترانش به همان اتاقی که من بودم وارد شدند. دختران این
مرد از پرستار کمک می خواستند و می گفتند که به پدرشان اکسیژن وصل کنند.
پرستار هم که عین خیالش نبود به حرف آنها توجهی نمی کرد و یک شیشه شربت به
دست یکی از دختران داد و گفت از این شربت 6 قاشق به پدرتان بدهید!
او بیان می کند: از پزشک خواستم که من را معاینه کند زیرا که هنوز دلدردم خوب نشده بود. خانم پزشک هم با کنایه به من گفت از نظر من شما سالم هستید، با همان کلسیم و مسکن خوب می شوید. در همین میان بود که صدای شیون دختران آن مرد درآمد. پدرشان از حال رفته بود و دیگر نفس نمی کشید. دختران این مرد بر سر خود می کوبیدند و می گفتند ما گفته بودیم که باید به او اکسیژن وصل کنید و شما بی توجهی کردید. خانم دکتر تفرشی آنها را از اتاق بیرون کرد و نیروی انتظامی را خبر کرد.
سحر ادامه می دهد: جلوی چشمان من آن مرد در اثر بی توجهی جان خود را از دست داد، اما پزشک او این مسئله را نمی پذیرفت!
این دختر معترض نسبت به رفتار پزشکان تصریح می کند: روز بعد به مطب دکتر
متخصص رفتم و برای او تعجب آور بود که برای دلدرد و بدون انجام آزمایش به
من کلسیم تزریق کرده بودند. او اظهار می کرد که دلدرد یا معده درد ارتباطی
با کمبود کلسیم ندارد.
در ایتالیا چگونه با بیماران رفتار می شود؟
سحر می گوید: من در ایتالیا زندگی می کنم، در آنجا بعد از ورود به قسمت
اورژانس روی ویلچر می نشینید و پرسنل آن بیمارستان شما را به بخش های مختلف
می برند. زیرا که اگر اتفاقی برای شما بیافتد بیمارستان مسئول آن اتفاق
خواهد بود. برای یک آنتی بیوتیک 5 پزشک با یکدیگر مشورت میکنند که این آنتی
بیوتیک به بیمار داده بشود یا نه؟! یادم است که یکبار برای آزمایش خون به
آزمایشگاه این بیمارستان مراجعه کرده بودم و هنگام گرفتن آزمایش توسط
پرستار، یک قطره از خون من روی زمین ریخت. این پرستار بارها و بارها از من
عذرخواهی کرد. زیرا که برای بیمارانشان، سلامتی شان و حتی خونشان ارزش قائل
هستند و به آنها احترام می گذارند.
متاسفانه در بسیاری از بیمارستان
ها به خصوص بیماران دولتی، اشکالات و سهل انگاری های بسیاری از سوی پرسنل
وجود دارد اما اعتراض به آنها هیچ گاه به نتیجه نمی رسد. بیماران بی دفاع
در بیمارستان جان خود را به دست پزشک خود می سپارند و عدم تعهد این پزشکان
گاهی منجر به فوت بیماران می شود. پزشکان نیز برای دفاع از خودشان با بیان
اصطلاحات و دلایل مختلفی خود را تبرئه می کنند اما در این میان چه کسی به
داد بیماران خواهد رسید؟