صراط: مرحوم «حمید سبزواری» سال گذشته در محل تصویربرداری مجموعه تلویزیونی «معمای شاه» حضور یافته و با «محمدرضا ورزی» کارگردان این سریال به گفتوگو نشسته بود.
به گزارش فارس، حضور زنده یاد سبزواری مربوط به برخی بخشهای تاریخی مربوط به سالهای منتهی به وقوع انقلاب اسلامی بود و ورزی با دعوت از این استاد پیشکسوت در اثرش از رهنمودهای وی بهره برده بود.
این لحظات را مسعود عجمی دستیار کارگردان و عکاس پروژه تاریخی «معمای شاه» ثبت کرده است.
استاد حمید سبزواری شاعر پیشکسوت انقلاب به دلیل کهولت سن و بیماری، بامداد (شنبه 22 خرداد)در سن 91 سالگی در بیمارستان تریتا دارفانی را وداع گفت.
حسین ممتحنی مشهور به حمید سبزواری در سال 1304 در سبزوار در خانوادهای مسلمان و معتقد چشم به جهان گشود.
پدرش ˈعبدالوهابˈ، پیشه ور ساده ای بود که قریحه شاعری داشت و جدش ˈملا محمد صادق ممتحنیˈ شاعری مردمی بود که ˈمجرمˈ تخلص می کرد و آثارش در سفری به مشهد، در حمله راهزنان به یغما رفت.
حمید، قبل از رفتن به مدرسه در خانه نزد مادرش قرآن را آموخت و به همین دلیل وقتی به مدرسه رفت فارسی را خیلی خوب و سلیس می خواند و از بچه های دیگر جلوتر بود.
وی در سال 1311 در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و در مدرسه شیخ حسن داورزنی که مدرسه مردمی بود به تحصیل علم و دانش مشغول شد.
وی علاوه بر آن مطالعات خارج از درس نیز داشت و نزد میرزا حبیب جوینی، جامع المقدمات را خواند و مدتی نزد روحانی دیگری با نام محمدعلی محمدی درس خواند.
حمید سبزواری از سن 14سالگی شروع به سرودن شعر کرد و اشعارش را در دفتری با نام ˈفریاد نامهˈ می نوشت که بیشتر اشعارش اجتماعی بود واین بیشتر به علت جریانهای سال 1320 و ورود متفقین به ایران و مشکلات اقتصادی و معشیتی بود.
حمید، دوران جوانی خود را در شهر سبزوار گذراند و به علت مشکلات معیشتی تحصیلاتش گسیخته ماند.
وی ابتدا به سرودن تصنیف پرداخت که در آن زمان معمول و مرسوم شده بود و آن را در کتابفروشی می فروخت.
حمید سبزواری با شرکت در آزمون استخدامی آموزش و پرورش در بین هشتاد نفر رتبه سوم را کسب کرد.
وی در سال 1331 ازدواج کرد و یک سال بعد از ازدواج، کودتای 28 مرداد 1332 برای حمید گرفتاری هایی به وجود آورد و او تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی متواری بود و مدتی را در اسفراین مخفی شد.
وی مدتی در شرکتی که سنگ معدن استخراج می کرد در اطراف سبزوار و شاهرود کار کرد و مدتی را نیز با اجاره حمام در سبزوار گذراند.
او مدتی در بانک بازرگانی مشغول کار شد و سپس به تهران منتقل شد و در شعبه های مختلف آن مثل دروازه دولت و محمودیه تجریش و مدتی هم در روابط عمومی بانک و نشریه داخلی آن مشغول کار شد.
حمید بعد از انقلاب، ضمن کار در بانک، برای انقلاب شعر و شعار می ساخت که در راهپیمایی ها و نماز جمعه خوانده می شد.
یکی از این شعر ها ˈآمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ توˈ بود.
وی بعدها احساس کرد که باید کاملا در خدمت انقلاب باشد و از طریق شعر و سرود انقلابی حرکت کند به این دلیل خود را بازنشسته کرد و به صدا و سیما رفت و از آن زمان در شورای شعر مشغول خدمت می باشد.
شعر حمید، شناسنامه زمانمند انقلاب است زیرا که کمتر حادثه یا رویدادی است که انعکاسی از آن در شعر او نباشد.