صراط: اوایل اردیبهشت سال گذشته زنی با مراجعه به پلیس کلانتری در غرب تهران از ربودن کیفش توسط یک موتورسوار خبر داد.
به گزارش ایران، زن میانسال به مأموران گفت: به طرف خانه میرفتم که موتورسواری کیفم را در چند قدمی خانهام قاپید و چون دستبند عتیقه یادگاری مادرم که به من رسیده، داخل کیف بود، برای شکایت آمدهام وگرنه جز گوشی تلفن همراهم هیچ چیز باارزشی در آن نبود.
بدینترتیب تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس دادسرای ناحیه 34 برای دستگیری کیفقاپ تکرو وارد عمل شد و به جستوجو پرداختند.
کارآگاهان در گام نخست دوربینهای مداربسته نصب شده در محل سرقت را بررسی کردند اما هیچ ردی از دزد جوان به دست نیامد. در ادامه نیز با توجه به سرقت تلفن همراه به ردیابی گوشی مسروقه پرداختند.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه آبان سال گذشته گوشی سرقتی بالاخره روشن شد و مأموران موفق به شناسایی مردی شدند که تلفن همراه در دستش بود.
سیاوش وقتی مأموران را پیش روی خود دید شوکه شد و گفت: مدیر یک شرکت خصوصی بودم که متأسفانه به خاطر ورشکستگی، شرایط مالیام روز به روز بدتر شد تا جایی که خانهنشین شدم و به خاطر بیکاری به قرص ترامادول اعتیاد پیدا کردم. بعد هم برای نجاتم مدت یک ماه به کمپ رفتم و پس از ترک وقتی به خانه برگشتم بخاطر وضعیت مالیام مجبور شدم یک گوشی دست دوم بخرم به همین جهت با مرد قصابی که در محلهمان سکونت داشت صحبت کردم و او این گوشی را در اختیارم قرار داد. البته نمیدانستم این گوشی مسروقه است.این مرد فقط اسم قصاب محله را میدانست و ادعا کرد که او مدتی است از محلهشان رفته و هیچ اطلاعی از محل زندگیاش ندارد. بنابراین بازپرس پرونده با دستور آزادی وی از مأموران خواست با تحقیق در محله مشخصات و نشانی جدید قصاب را بدست بیاورند.
اما این مرد پس از آزادی بلافاصله محل زندگیاش را تغییر داد که این جابهجایی شک مأموران را برانگیخت.
بدینترتیب مأموران به ردیابی برای شناساییاش ادامه دادند تا اینکه چند روز قبل او تلفن همراهش را دوباره روشن کرد. همین کافی بود تا روز 18 خرداد درحالی که پلیس او را تحت نظر داشت دستگیر شود.
سیاوش این بار گفت: فرار من به خاطر این بود که هیچ ردی از مرد قصاب نداشتم و چون در محله آبرو داشتم نمیخواستم با آمدن پلیس به خانــــــهام برایم حرف درست شود. به همین خاطر محل زندگیام را تغییر دادم.
این مرد اصرار داشت که مشخصات مرد قصاب را ندارد و مأموران با توجه به اینکه وی در اظهاراتش گفته بود مرد قصاب یک سابقهدار است آلبوم مجرمان سابقهدار را پیش روی او قرار دادند.
اینبار سیاوش، با مشاهده چهرههای مجرمان قدیمی و سابقهدار توانست مردی به نام آرش را در میان تبهکاران سابقهدار شناسایی کند. بنابراین مأموران با دردست داشتن مشخصات کامل آرش برای دستگیریاش وارد عمل شدند.
جستوجوهای پلیس در اینباره ادامه داشت تا اینکه مأموران اداره هجدهم پلیس آگاهی تهران پی بردند آرش از چندی پیش به اتهام سرقت در زندان فشافویه است و با دستور بازپرس پرونده این مرد برای بازجویی به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد.
آرش ابتدا خود را بیگناه دانست اما وقتی پیش روی شاکی قرار گرفت لب به اعتراف گشود و گفت: قبول دارم کیف این زن را به سرقت بردم و گوشی تلفن را به سیاوش فروختم اما هیچ دستبند عتیقهای در آن وجود نداشت.
سرانجام دزد سابقهدار برای تحقیقات بیشتر و افشای سرقتهایش از جمله دستبند عتیقه به دستور بازپرس «علی وسیله ایردموسی» در اختیار مأموران اداره هجدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
به گزارش ایران، زن میانسال به مأموران گفت: به طرف خانه میرفتم که موتورسواری کیفم را در چند قدمی خانهام قاپید و چون دستبند عتیقه یادگاری مادرم که به من رسیده، داخل کیف بود، برای شکایت آمدهام وگرنه جز گوشی تلفن همراهم هیچ چیز باارزشی در آن نبود.
بدینترتیب تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس دادسرای ناحیه 34 برای دستگیری کیفقاپ تکرو وارد عمل شد و به جستوجو پرداختند.
کارآگاهان در گام نخست دوربینهای مداربسته نصب شده در محل سرقت را بررسی کردند اما هیچ ردی از دزد جوان به دست نیامد. در ادامه نیز با توجه به سرقت تلفن همراه به ردیابی گوشی مسروقه پرداختند.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه آبان سال گذشته گوشی سرقتی بالاخره روشن شد و مأموران موفق به شناسایی مردی شدند که تلفن همراه در دستش بود.
سیاوش وقتی مأموران را پیش روی خود دید شوکه شد و گفت: مدیر یک شرکت خصوصی بودم که متأسفانه به خاطر ورشکستگی، شرایط مالیام روز به روز بدتر شد تا جایی که خانهنشین شدم و به خاطر بیکاری به قرص ترامادول اعتیاد پیدا کردم. بعد هم برای نجاتم مدت یک ماه به کمپ رفتم و پس از ترک وقتی به خانه برگشتم بخاطر وضعیت مالیام مجبور شدم یک گوشی دست دوم بخرم به همین جهت با مرد قصابی که در محلهمان سکونت داشت صحبت کردم و او این گوشی را در اختیارم قرار داد. البته نمیدانستم این گوشی مسروقه است.این مرد فقط اسم قصاب محله را میدانست و ادعا کرد که او مدتی است از محلهشان رفته و هیچ اطلاعی از محل زندگیاش ندارد. بنابراین بازپرس پرونده با دستور آزادی وی از مأموران خواست با تحقیق در محله مشخصات و نشانی جدید قصاب را بدست بیاورند.
اما این مرد پس از آزادی بلافاصله محل زندگیاش را تغییر داد که این جابهجایی شک مأموران را برانگیخت.
بدینترتیب مأموران به ردیابی برای شناساییاش ادامه دادند تا اینکه چند روز قبل او تلفن همراهش را دوباره روشن کرد. همین کافی بود تا روز 18 خرداد درحالی که پلیس او را تحت نظر داشت دستگیر شود.
سیاوش این بار گفت: فرار من به خاطر این بود که هیچ ردی از مرد قصاب نداشتم و چون در محله آبرو داشتم نمیخواستم با آمدن پلیس به خانــــــهام برایم حرف درست شود. به همین خاطر محل زندگیام را تغییر دادم.
این مرد اصرار داشت که مشخصات مرد قصاب را ندارد و مأموران با توجه به اینکه وی در اظهاراتش گفته بود مرد قصاب یک سابقهدار است آلبوم مجرمان سابقهدار را پیش روی او قرار دادند.
اینبار سیاوش، با مشاهده چهرههای مجرمان قدیمی و سابقهدار توانست مردی به نام آرش را در میان تبهکاران سابقهدار شناسایی کند. بنابراین مأموران با دردست داشتن مشخصات کامل آرش برای دستگیریاش وارد عمل شدند.
جستوجوهای پلیس در اینباره ادامه داشت تا اینکه مأموران اداره هجدهم پلیس آگاهی تهران پی بردند آرش از چندی پیش به اتهام سرقت در زندان فشافویه است و با دستور بازپرس پرونده این مرد برای بازجویی به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد.
آرش ابتدا خود را بیگناه دانست اما وقتی پیش روی شاکی قرار گرفت لب به اعتراف گشود و گفت: قبول دارم کیف این زن را به سرقت بردم و گوشی تلفن را به سیاوش فروختم اما هیچ دستبند عتیقهای در آن وجود نداشت.
سرانجام دزد سابقهدار برای تحقیقات بیشتر و افشای سرقتهایش از جمله دستبند عتیقه به دستور بازپرس «علی وسیله ایردموسی» در اختیار مأموران اداره هجدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.