جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷

سیل، مهمان همیشگی این خانه +تصاویر

نیاوران، بن‌بست آهنگ، پلاک 7، یکی باغ ایرانی قدیمی که این‌روزها شرخرهای خانه‌های تاریخی، برای به زانو درآوردنش به هیچ صراطی مستقیم نیستند...
کد خبر : ۳۰۵۹۸۳

صراط: نیاوران، بن‌بست آهنگ، پلاک 7، یکی باغ ایرانی قدیمی که این‌روزها شرخرهای خانه‌های تاریخی، برای به زانو درآوردنش به هیچ صراطی مستقیم نیستند...

به گزارش ایسنا، این‌جا خانه‌ی «فریدون رهنما»ست. خانه‌ای قاجاری با سه ساختمان مجزا و پراکنده در باغ تاریخی «رهنما» و در همسایگی خانه تاریخی «نمازی» با معماری فوق‌العاده‌ی مدرن‌اش که مالکش بیشتر به نبودنش راضی است تا وجودش ...

اما برای رسیدن به خانه‌ی «فریدون رهنما»، می‌توان مسیرِ از ابتدای نیاوران تا بن‌بست آهنگ را بدون هیچ دغدغه‌ای پشت سر گذاشت، اما از ابتدای بن‌بست تا ساختمان شماره 7 که فقط چند پلاک فاصله است، آن‌قدر اتفاقات متفاوتی رخ داده که همین فاصله چند ثانیه‌ای را می‌توان به یک ساعت هم رساند، وقتی ببینی اول بن‌بست را گودبرداری عمیق بیش از 10 متری کرده‌اند و به  گفته‌ی کارگرهای ساختمانی، قرار است همین میله‌های فونداسیون تا برجی به ارتفاع بیش از 10 طبقه بالا برود! آن‌هم  درست مقابل خانه تاریخی«رهنما» و خانه تاریخی «نمازی»؛ دو بنایی تاریخی که هر دو در فهرست آثار تاریخی به ثبت رسیده‌اند.

خانه تاریخی «رهنما»، باقی‌مانده از دوره قاجار که کتیبه‌ی سیمانی با نام «رهنما» را کنار در قهوه‌ای رنگ‌اش به وضوح می‌توان دید، دست‌کم در ظاهر و در ابتدای ورود هنوز حال و هوایش را حفظ کرده، باغ داخل خانه هم به نظر هنوز نفس می‌کشد، اما در ظاهر...

خانه‌ی قاجاری «رهنما» هنوز نفس می‌کشد، اما با هزار درد و مشکل. باران‌های چند دقیقه‌ای که وقتی به پای خانه رهنما می‌رسند به سیل تبدیل می‌شوند، یا قنات‌های خانه که مدت‌هاست مدیران شهری پای‌شان را از خانه رهنما و درختان سربلندش بریده‌اند و زباله‌هایی که هیچ دستی برای انتقال‌شان از این خانه یاری نمی‌کند.                                                   

فریدون رهنما،  متولد دوم خرداد 1309، روزنامه‌نگار و سینماگر بود، او در دوران کوتاه عمر خود به ساختن ۳ فيلم کوتاه و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و يک دفتر شعر به فارسي و نگارش ده ها مقاله در نقد سينما و ادبيات مبادرت کرد وهمیشه مدافع حرکت‌هاي مدرن در حوزه ادبيات، سينما و تئاتر بود و تاثير غيرقابل انکاري در معرفي شعر و انديشه‌هاي مدرن در ايران دهه سي و چهل داشت، او حتی در فاصله سال‌های ۴۹ - ۱۳۴۵ رئیس بخش پژوهش تلویزیون ملی ایران بود. او چهارمین فرزند زین‌العابدین رهنما نویسنده‌ی کتاب‌های مذهبی  بود و حالا خانه‌ی پدری‌اش  که اکنون فقط خواهر را در خود دارد، به خاطر بی‌توجهی‌های مدیران شهری و میراث فرهنگی به مرور زخم می‌بیند و هیچ‌کس دم نمی‌آورد به جز دختر خانواده که او هم دیگر رمقی برای اعتراض ندارد.

خانه قاجاری رهنما در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده، خانه‌ای که قدیمی و ارزشمند است هر چند تزئیناتی ندارد، اما چه فایده؟  وقتی برخی مسئولان شهری منطقه با این کلمات بازی می‌کنند؛ «این‌جا یک خانه قدیمی است، اصلا بهتر است خراب شود چه فایده که باشد؟»

فریده رهنما، دختر خانواده درباره وضعیت خانه می‌گوید: با هر باران، سیل به خانه وارد می‌شود، شیب همه‌ی برج‌های منطقه به سمت این خانه است، و ما تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم، سه استخر خانه را خالی نگه‌داریم تا قدری از آسیب‌ها به خانه کمتر شود!

اما قطعا از ابتدای ساخت این خانه، با این مشکل مواجه نبوده است؛ رهنما علت این‌اتفاق را متعلق به اوایل انقلاب می‌داند، زمانی‌که شهرداری جوی‌های آب و قنات منتهی به این خانه را می‌بندد و مسیرش را تغییر می‌دهد، از آن زمان با هر باران وچکه، سیل این خانه قاجاری را می‌برد ...

آن‌قدر سیل به خانه آسیب وارد کرده که نه تنها آسفالت‌های پیاده‌راه باغ و ورودی خانه را کنده، بلکه ته‌مانده‌ی زباله‌ها مانند سُرنگ، مواد مخدر و ته‌مانده‌ی سیگارها را مهمان هر روزه‌ی این خانه می‌کند و این سموم به مرور باعث خشک شدن درخت تنومند 80 ساله‌ی مقابل ورودی خانه شده و حتی منطقه‌ای که علف‌های هرز و سبز می‌رویند را نیز به بیابان تبدیل کرده است.

جداره‌ی دیوارهای قاجاری خانه را لجن پر کرده و حتی سیمان کردن بخشی از  گودی‌های خانه توسط میراث فرهنگی نیز تا کنون راه به جایی نبرده است؛ چه رسد به ترک‌های کنار پنجره و دیوارها و سقف‌های خانه که هر سال رنگ می‌شوند، اما تا سال بعد باز هم خشت‌ها از زیر لایه‌های رنگ بیرون می‌ریزند و کیست که توجه کند؟

این فقط یک مشکل خانه‌ی تاریخی و ارزشمند رهنماست.

شهرداری منطقه یک کوچه را آسفالت کرد، اما به این فکر نکرده که خانواده‌ی مُسن رهنما چطور می‌توانند پس از هر سیل، زباله‌هایی که سیل با خود به خانه آورده را به بیرون ببرند؟ دادن کیسه‌های زباله‌ای که سال‌ها از شهرداری درخواست شده و نسبت به آن بی‌توجهی می‌شود بماند. گذاشتن یک سوله‌ی زباله که این روزها در بسیاری از کوچه پس کوچه‌ها حتی چندتایی کنار هم قرار گرفته‌اند، به نظر کمترین کاری است که می‌توان کرد.

رهنما می‌گوید: از شهرداری خواستیم برای‌مان کیسه زباله و سوله‌ای تهیه کند تا اهالیِ این بن‌بست بتوانند زباله‌هایشان را درونش بگذارند تا کوچه کثیف نماند، حتی دفعات زیادی با شماره 123 برای کمک تماس گرفتیم، اما هنوز هیچ جوابی نداده‌اند. حتی پیشنهاد دادیم کیسه سیمانی ابتدای  کوچه بگذارند تا کمی از شدت سیل بکاهد، اما چه فایده، مغازه‌‌دارهای ابتدای کوچه مخالفت کردند.

وی با بیان این‌که میراث فرهنگی وظیفه‌ای در این زمینه دارد و تا کنون فقط بخشی از کف زمین را سیمان کرده ادامه می‌دهد:  هر چند ما استخرهایمان را آماده کرده‌ایم، اما در زمان سیل فقط سه دقیقه طول می‌کشد تا این استخرها پر آب شوند، آب‌های نیاوران است، شوخی ندارد.

او به حضور شهردار منطقه در دو سال پیش در این خانه اشاره می‌کند و می‌گوید: در آن زمان آقای شهردار حرف‌های زیادی زد و قول‌های زیادی به ما داد، که یکی از آن‌ها گذاشتن سوله زباله در  این بن‌بست بود، اما هنوز هیچ سوله‌ای به این بن‌بست تعلق نگرفته است.

خانه  رهنما در سه جهت مورد هجوم برج‌سازان قرار گرفته. شرق ، شمال و جنوب و هر کدام آسمان‌خراش‌هایی هستند که حریم دو خانه تاریخی را زیر پا گذاشته‌اند و از سوی دیگر هیچ کدام حتی به فکر این نیستند که این‌ همه آب از پس هر سیل که در انتهای این خانه در دل زمین فرو می‌رود، چقدر زمان نیاز دارد تا پی این برج‌ها را با آب نابود کند.

به گفته‌ی یکی دیگر از ساکنان خانه‌ی رهنما، مالکان برج‌های ساخته شده حالا که همه درختان و سبزی‌ خانه‌هایشان را نابود کرده‌اند، برای جذب مشتری، در روزنامه‌ها آگهی کرده‌اند که پنجره‌ی اتاق‌ها به روی‌ باغی 10 هزار متری باز می‌شود!

خانه‌ی رهنما با همه‌ی زیبایی‌هایش در میان برج‌ها محصور شده و به مرور کمر خم می‌کند، این خانه حافظه‌ی تاریخی بخشی از سینما و موسیقی است، اما  هیچ‌کس به فکر جلوگیری از نابود شدن این گنجینه نیست و شرخرهای خانه‌های تاریخی هر روز پایشان را بیشتر بر گلوی این خانه‌ی تاریخی فشار می‌دهند. شرخرهایی که  این‌بار جنس‌شان با مشکلات این خانه‌ی تاریخی جور است و راحت‌تر می‌توانند آن را خرد کنند و شهرداری و میراث فرهنگی هم تراژدی همیشگی را اجرا می‌کنند، پس از  نابودی کامل این خانه قاجاری، دست به شکایت حقوقی می‌زنند.