صراط: هفته گذشته بود که جمعی از شاعران و هنرمندان به دیدار رهبر انقلاب رفتند و افطار را مهمان ایشان بودند.
به گزارش فارس، هر یک از حاضران کتاب شعر، رمان و یا حتی تابلو نقاشی و فیلم برای معظم‌له به همراه داشتند، اما در این میان نامه یک نوجوان در نوع خود جالب توجه بود. در این نامه او به دیدار مشتاقانه با رهبری اشاره می‌کند که دوست داشته با همراه مادر خود در این دیدار حاضر باشد اما...
متن این نامه کودکانه به شرح ذیل است؛
به نام خدا
سلام به رهبر مهربان، سپهر منصوری هستم، فرزند نویسنده خانم مهناز فتاحی خیلی دوست دارم این نامه را خودتان بخوانید.
من از وقتی به دنیا آمدم بیماری قلبی داشتم و تا پنج سالگی چهار عمل جراحی کردم که به طور معجزه ای جان سالم به در بردم. زندگی من از بچگی تا الان که 16 سال سن دارم پر از مشکل های گوناگون بوده و الان هم یکی از تارهای صوتی حنجره‌ام به دلیل آخرین جراحی فلج شده و صدای من مشکل پیدا کرده که امیدوارم با دعای شما معجزه‌ای رخ دهد، البته من همیشه معجزه می بینم و فقط آنها را برای پدرم بازگو می‌کنم چون نباید راجع به آنها چیزی به بقیه بگویم.
من وقتی فهمیدم که مادرم به دیدار شما می آید خیلی خوشحال شدم ولی وقتی مادرم گفت تو نمی توانی بیایی حسرت خوردم و تنها درخواست من از شما این است که من را دعوت کنید شما را ببینم.
راستی اگر وقت داشتید کتاب «قلب کوچک سپهر» را بخوانید که مادرم آن را راجع به من نوشته است.
ببخشید اگر بد خط بودم. خداوند نگهدارتان.
* متن مندرج در این خبر در مواردی تصحیح املایی شد.
به گزارش فارس، هر یک از حاضران کتاب شعر، رمان و یا حتی تابلو نقاشی و فیلم برای معظم‌له به همراه داشتند، اما در این میان نامه یک نوجوان در نوع خود جالب توجه بود. در این نامه او به دیدار مشتاقانه با رهبری اشاره می‌کند که دوست داشته با همراه مادر خود در این دیدار حاضر باشد اما...
به نام خدا
سلام به رهبر مهربان، سپهر منصوری هستم، فرزند نویسنده خانم مهناز فتاحی خیلی دوست دارم این نامه را خودتان بخوانید.
من از وقتی به دنیا آمدم بیماری قلبی داشتم و تا پنج سالگی چهار عمل جراحی کردم که به طور معجزه ای جان سالم به در بردم. زندگی من از بچگی تا الان که 16 سال سن دارم پر از مشکل های گوناگون بوده و الان هم یکی از تارهای صوتی حنجره‌ام به دلیل آخرین جراحی فلج شده و صدای من مشکل پیدا کرده که امیدوارم با دعای شما معجزه‌ای رخ دهد، البته من همیشه معجزه می بینم و فقط آنها را برای پدرم بازگو می‌کنم چون نباید راجع به آنها چیزی به بقیه بگویم.
من وقتی فهمیدم که مادرم به دیدار شما می آید خیلی خوشحال شدم ولی وقتی مادرم گفت تو نمی توانی بیایی حسرت خوردم و تنها درخواست من از شما این است که من را دعوت کنید شما را ببینم.
راستی اگر وقت داشتید کتاب «قلب کوچک سپهر» را بخوانید که مادرم آن را راجع به من نوشته است.
ببخشید اگر بد خط بودم. خداوند نگهدارتان.
* متن مندرج در این خبر در مواردی تصحیح املایی شد.
