صراط: بیست و یکمین برنامه «ماه عسل» مثل همیشه با دعای فرج و بخش تیتراژ شب های
قدر آغاز شد. علیخانی طبق روال همیشه صحبت هایی با مخاطبان داشت و در ادامه
پشت صحنه برنامه دیروز پخش شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، احسان عليخاني
ميگويد: ميخواهم يك نكته اي را همين ابتدا بگويم. بعضي ها با اين ماجراي
تلخ شوخي كردند و الله أكبر.... مگر ممكن است بشود با اين اتفاق كه ٥٠٠
نَفَر از هم وطنان ما در آن كشته شدند شوخي كرد؟ عجيب است كه تعداد كمي
ميتوانند در مورد اين اتفاق سنگدل باشند و با ارزوهاي ديگران شوخي كنند و
آن را به سخره بگيرند! اين آرزو و عشق آن آدمها بود....
مادر قصه گفت: سالها
پيش به من گفتند دارند براي حج تمتع ثبت نام ميكنند و من آن موقع با دخترم
ثبت نام كردم و بعد از ده سال بالاخره اسمم درآمد. بزرگترين آرزويم بود كه
وقتي به حج بروم كه پير نشده باشم و بتوانم مناسكم را خودم انجام بدهم.
براي همين خيلي خوشحال شدم كه در سن پنجاه سالگي راهي حج ميشدم. با خانواده
، همسايه ها، دوستان و آشنايان خداحافظي كردم و حلاليت طلبيدم. همه به ما
ميگفتند براي ما دعا كن كه اين اتفاق براي ما هم بيفتد.
در ادامه خانواده در برنامه حاضر شدند مادر و دختر قصه امروز هر رو پرستار هستند.
دختر
حادثه دیده در فاجعه منا گفت: سال 84 ثبت نام کردم و پارسال متوجه شدم که
قرار است به مکه مشرف شویم. خیلی بابت این خبر خوشحال شدم و همه اقوام با
خبر شدند و از همه آنها حلالیت طلبیدیم.
بعد از پخش مستندی از
حادثه منا علیخانی از وقوع حادثه سوال کرد و خانم گفت: به خاطر تفاوت سن و
سال از دخترم جدا شدم ، ما مسیری را با اتوبوس رفتیم و دخترم پیاده آمد
اما بر اثر اتفاقاتی که رخ داد دخترم را گم کردم.
در ادامه روایت
این قصه از زبان دختر خانواده بیان شد: همه اتفاقات درحالی رخ داد که شاهد
ازدحام جمعیت بودم و خودم هم دچار تنگی نفس شدم.
هنوز من مادرم را پیدا
نکرده بودم و اطراف من بیشتر از کشورهای مختلف بود و بعد از مدتی پشت سرم
را که نگاه کردم. همه روی هم افتاده بودند و ناگهان من لحظه ای متوجه چیزی
نشدم و لابه لای دیگر اطرافیان مدفون شدم.
وی در ادامه از حرم گرما تنگی نفس و انبوه جمعیت گفت که روی هم افتاده بودند.
مادر از زمانی گفت که
در بیمارستان سیل مصدومان و جان باختگان را میدید و بین آنها به طور
اتفاقی دخترش که کاملا سرد بود را پیدا کرد.
روز محشر كه ميگويند
را من ديدم آن روز.... كسي بود كه ده دقيقه روي دنده هاي من ايستاده بود.
اشهدم را چندبار خواندم. فكر نميكردم زنده بمانم.
دخترم
را بالاخره پيدا كردم. صورتش پر از خون بود. مدام به صورتش زدم،همه
ميگفتند مرده. من گفتم: نه نگوييد مرده،من ميهمان خدا هستم او نمرده، خدا
ميهمانش را اين طور بدرقه نميكند.... خدا معجزه كرد.
زني
را ديدم كه كنارم بود و صورتش له شده بود.... من ديدم كه او از اين دنيا
رفت! هر روز و هر شب آن لحظه هاي تلخ از كنار چشم من رد ميشود.
چيزي
كه نميتوان كتمان كرد بي عرضه گي حكومت عربستان است. اين اتفاق لكه ننگي
براي دولت سعودي است. ما توهم توطئه نداريم اما چرا نتوانستند هموطنانِ ما
را كمك كنند؟ چرا حجاج ما را احيا نكردند؟
ميهمان
ديگر ما ، صفوراي قصه تلخ منا از آن روز گفت: همسرم كوهنورد بود ، قدرتمند
بود، هر دو توانمان را از دست داده بوديم، آرام آرام بدنم شُل شد و دوبار
اشهدم را خواندم. صداي شوهرم را شنيدم كه ميگفت صفورا بيا از وسط برويم.
بلند شدم كه راه بيفتيم. چند سياهپوست جلويمان را مدام ميگرفتند. يك دفعه
ديدم شوهرم زمين خورد و ...
محمد
هم به صحنه ماه عسل مي آيد او پدرش را در فاجعه منا از دست داده اما در
تمام آن ده روز دنبال اجساد و ياري رساندن به مجروحان بوده است. ميگويد:
نميدانم خدا چه قدرتي به من داد آن روزها كه فقط دنبال پيدا كردن اجساد و
سامان دادن أمور بودم.
احسان
عليخاني در واكنش به اقدام برخي از أفراد در رابطه با سفارت عربستان گفت:
همه ما خشمگين بوديم و اين خشم سابقه دارد چون ما سالهاست كه با دولت سعودي
مسئله داريم. ما توانستيم آنها را در دنيا محكوم كنيم اما شكلي كه با
سفارت عربستان سعودي برخورد شد باعث شد آنها با خرج كردن دلارهاي هنگفت
رسانه هاي دنيا را بخرند و ماجرايي كه ما در آن محق بوديم با اين اقدام
باعث شد عليه مان شود و محكوم شويم.
احسان عليخاني مي پرسد آيا حاضريد دوباره به خانه خدا برويد:
خانم احمدي: هزار بار ، آرزويم دوباره ديدن خانه خداست.
صفورا: دلم ميخواهد اين بار با همه خانواده بروم.
محمد: كاش يك سهميه براي همه آسيب ديدگان منا بدهند كه دوباره خانه خدا را ببينند.